تیپ انقلابی منظم و صبور
به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه رسالت در سرمقاله خود به دیدارهای رمضانی رهبر معظم انقلاب و تحلیل موضوع پرداخته که در ادامه میخوانید:
قضیه:
معمولاً دیدار رمضانی دانشجویان با رهبر معظم انقلاب اسلامی، عمیقاً الهامبخش از آب درمیآید. تلفیق ذهنهای جوان، با ذهنی که همواره جوان مانده است و در عین حال بسیار کتاب میخواند و رویدادهای بسیار زمانه به چشم دیده، سر و شکلی را ایجاد میکند که به تعبیر فیلسوف آلمانی «شاعرانه و تاریخساز» است، بدین معنا که متعلق به این زمانه نیست و «توشهای برای فرداست». روز بعد، افطار با شاعران است، و شاعرانه دیروز، در افطار فردا شب سرک میکشد. به فحوای قول آن فیلسوف آلمانی: «نجوای زمان، در این رخداد، فردا را خلق میکند» و چیزی از آن بر میآید که متعلق به «آینده» است؛ «توشهای برای فردا» ...
و در این محفل دانشجویی، اشاره به مطلع درخشان قصیده عظیمالشأن حکیم ناصرخسرو قبادیانی، تأملبرانگیز و تکاندهنده بود:
دیر بماندم در این سرای کهن من ... تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن
شمع خرد بر فروز در دل و بشتاب ... با دل روشن به سوی عالم روشن
توشه تو علم و طاعت است در این راه ... سفره دل را بدین دو توشه بیاگن
الحاصل؛ کلیدواژههای این «توشه فردا» چنین بودند: (1) «بیایید اتوبان را به صورت بن بست تصویر نکنیم» (2) «به سمت جلو حرکت میکنیم» (3) «اگر شور و هیجان انقلابی را حفظ کنیم، ... اقتضائات عملی را مراعات کنیم، ... حرکت مستمر و با تکیه به تکلیف الهی و با امید به پاداش الهی را ادامه دهیم ... آنگاه فردا، فردای بهتری خواهد بود» (4) «نظام بدون مشی انقلابی مطلقاً ارزشی ندارد ... انقلاب با تأسیس نظام خاتمه نمییابد ... انقلاب با رفتار تند و مخرب شناخته نمیشود و این تقلیل مفهوم انقلاب است ... و همه اینها یعنی مفهوم ”نظام انقلابی“» و (5) «لشکری از جوانان مؤمن و انقلابی لازم است تا وارد میدان مطالبه آرمانهای انقلاب شوند».
و با این بیانات دشوار که در زمان کوتاهی بیان شد، و با آن مطلع تکاندهنده از ناصرخسرو، ذهن جوان انقلابی که خود را در میانه «مسیر وظیفه استمرار نظام انقلابی» میبیند، پر از سؤال «چه باید کرد؟» شد؛ چطور میتوان هم انقلابی بود، و هم مراعات اقتضائات عملی را داشت؟ و اساساً عرض و طول این مفهوم غامض «نظام انقلابی» چگونه جفت و جور میشوند؟ چطور میشود، بخشی از لشکری بود که نیروهایش هم انقلابی هستند و هم نظاممند و منظم و صبور؟ تیپ «انقلابی منظم و صبور» چگونه حد و رسمی دارد؟
تأمل در اطراف قضیه:
برای من، به عنوان دانشجوی 10 سال پیش، که امروز با دانشجویان خوشفکر دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران سر و کله میزند، و از این قرار، هنوز با روحیه دانشجویی آشناست، موضوع سؤال «چه باید کرد؟» در کنار این قصیده خوشوزن ناصرخسرو، ناگهان با جوانگزینی «استاد سید مرتضی نبوی» برای مدیر مسئولی تازه روزنامه رسالت پیوند خورد و طرحی برای پاسخ به سؤال «چه باید کرد؟» ایجاد نمود.اگر در ذهن جوان جویای فکر امروز، این سؤال هست که در نسبت با تلفیق خلاقانه «انقلابی منظم و صبور» چه تکلیفی به دوش دارد، و چطور میتوان هم روحیه انقلابی بودن را در خود حفظ کرد، و هم اقتضائات عملی را مراعات نمود، و هم ناامید نشد، و هم تندخویی را به صبر و متانت تبدیل کرد، روایت تجربه هفده سال کار با «استاد سید مرتضی نبوی» به عنوان یک «انقلابی خودساخته» میتواند آموزنده باشد.
من، در این زمان طولانی، این نعمت و شانس را داشتم که میتوانستم برای ساعتها رفتارهای این مرد را رصد کنم، و واکنشهای این الگوی «انقلابی خودساخته» را در لحظات سخت و دشوار این هفده سال دریابم. او در عین مراعات تقوا و متانت، سایهای بود که چندین نسل روزنامهنگار جوان در همکاری با او، هم درس تقوا و پرهیزگاری یاد گرفتند، و هم احساس جوانی یافتند و هر یک در شرایط و زمانه خودشان، بیپرده از عدالت دفاع کردند.
تا آنجا که من از شخصیت استاد نبوی آموختم، شاخصترین خصلت روزنامهنگار و سیاستمدار خودساخته تراز انقلاب اسلامی، «تقوا» است. سیاستمدار کهنهکار و عالیرتبه، با پیکان سفیدیخچالی یا اخیراً پراید نوکمدادی و منزلی در محله منیریه، خود را از لذتهای کوتاهمدت زندگی دنیا دور نگه میدارد، و مدام و در هر محفلی به هدف نهایی توجه میدهد. چنین سیاستمداری اغلب طوری است که گویا از بالا به جهان نظاره میکند، و بدین ترتیب، فراتر از هیجانات روزگار، هدف درست را میبیند، و با پشتکار، خود و مجموعه خود را به سمتی که در بلندمدت صحیح و کارآمد است پیش میبرد. پس، هم آرمانها را مراعات میکند و هم مصالح عملی را.نکته بعد این است که شخصیت «انقلابی منظم و صبور»، میپذیرد که برای پیمودن مسیر درست باید هزینه پرداخت کرد، که «بهشت را به بها دهند و به بهانه ندهند».
برای سید مرتضی نبوی منظم و مؤدب، سالهای دشواری بود؛ او این بار مکلف گردید تا بار تکلیف را به دوش مدیر مسئول جوانتر بسپارد. برای افرادی که از بیرون به زندگی مردان انقلابی منظم و صبور به سبک سید مرتضی نبوی نظاره میکنند، قابل تصور نیست که آنها چه هزینهها به مدرسه زندگی پرداخت کردهاند، تا این شدند که هستند؛ برای سالیان متوالی، آنها به جای ناله و غر و لند، لحظات دشوار را به فرصتهای استقامت و صواب تبدیل کردهاند. و برای این منظور، باید به حد کافی انقلابی بود، و توانمندی آن را داشت که با روحیه انقلابی از چسبیدن به مسیرهای گذشته پرهیز کرد، و از نیرو و فکر جوان استقبال و حمایت کرد.
درس بعد «آقا مرتضی» به عنوان الگوی «انقلابی نظاممند» این است که از خودنمایی پرهیز کنید. در این سالها، روزنامه رسالت اصراری نداشته است تا به قول جوانان امروز «بترکاند». هیچ گاه برداشت ما این نشد که شأن حرفهای روزنامه رسالت، بر ابلاغ رسالت و تکلیف الهی پیشی گرفته باشد. بنا بر این، هر چند که بر مبنای معیارهای روزنامهنگاری کثرتگرای امروز، روزنامه رسالت، هیچ گاه یک روزنامه حرفهای و پایهای برای زد و خوردهای بیرحمانه نبوده است، ولی به قول استاد نبوی، «همیشه تأثیر خود را داشته»، و واقعاً جریانساز بوده است؛ و همواره، این جریانسازی را به رغم عدم ورود به برخوردهای بیرحمانه عامهپسند، برکت الهی دانستهایم.مطلب بعد این است که مرد «انقلابی منظم و صبور»، «قدر داشتهها» را میشناسد.
در این مدت، هیچ گاه برداشت ما در روزنامه رسالت این نبوده است که ما مجاز هستیم به بهانه نقد، انسانی را له کنیم، و رقیب سیاسی را به دلیل ارتکاب به یک اشتباه، از هستی و حیثیت ساقط کنیم؛ و این منش روزنامه رسالت، مدام از سوی رقیبان سیاسی به غیرحرفهای بودن تعبیر شده است. روزنامه رسالت، همواره صحنه «حد نگه داشتن» بوده است، و این در سایه خصلت اخلاقی «آقا مرتضی» در زمینه «قدرشناسی» و «احترام» به دست آمده است؛ آنها همواره ترمزی بر سر راه زیادهروی روزنامهنگاران جوان بودهاند تا احترامها درست، حفظ شوند. در این سالها، با این خوی و خصلت، چه رویشهایی که به انقلاب اضافه نشد و چه ریزشها که ممانعت نگردید.
نهایتاً این هم نکتهایست که مرد انقلابی خودساخته و معیاری همچون «آقا مرتضی»، ریشههای خود را فراموش نمیکند؛ فروتنی یکی از ویژگیهای همیشگی این دست افراد خودساخته است. چنین سیاستمداری حتی، پس از رسیدن به قدرت بسیار و تعیین کننده در وزارت و وکالت و مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای حل اختلاف قوا، در درون، به آن بخش از شخصیت و گذشته خود فکر میکند که مسیر طولانی را طی کرده و به امروز رسیده است. پس، دلیلی نمیبیند به کسانی که در این مسیر، هنوز در ابتدای راه هستند، فخر بفروشد و بیاعتنایی کند.
این مرد، هر چند که در سرتاسر زندگی سیاسی خود یک انقلابی سختکوش بوده است، ولی به جوانان ابتدای مسیر، احترام و اعتنایی دارد که انسانساز است. از این قرار، مرد انقلابی ما، در طول سالهای مدیریت رسالت، چند دوجین نیروی پیشرو و توانمند برای این انقلاب تولید کرده است که آرمانخواهی را با نظامسازی تلفیق کردهاند و میتوانند راه او را ادامه دهند.پس اگر پرسش جوانان دانشجوی مسلمان، پس از جلسهای که ناگهان با صلای صلات پایان یافت این باشد که دقیقاً چطور میشود، هم انقلابی بود و هم نظاممند و هم صبور؟ من به اتکای نمونهای که از نزدیک مطالعه کردم، به ایشان میگویم که عمیقاً تقوا پیشه کنید، مجاهده و سختکوشی را مرام خود سازید، از خودنمایی پرهیز کنید، قدرشناسی را یاد بگیرید و معمول بدارید، ناخواسته در جو کثرت گرای روزگار غرق نشوید، و نهایتاً این که رگ و ریشه خود را فراموش نکنید و هیچ گاه به دیگران فخر نفروشید./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: رسالت