مهندسی آینده در ۱۴۰۰
به گزارش خبرگزاری رسا، حامد حاجی حیدری استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در یادداشتی با عنوان مهندسی آینده در ۱۴۰۰ با موضوع انتخابات قریب الوقوع آن سال پرداخت.
متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
در عصر اصلاحات، رئیس جمهوری داشتیم که به واسطه لیسانس فلسفه، بیش از کشورداری، بر فلسفهورزی تمرکز داشت؛ کشور دستخوش کشاکشهای فلسفی بیپایانی میان نسبیتگراها و اصولگراها گردید؛ امروز هم رئیس جمهوری داریم که به واسطه مدرک حقوق قضایی، بیشتر دلخوش عقد قراردادها و رویههای حقوقی بوده است تا اجرای این رویههای حقوقی، به نحوی که عدم اجرای JCPOA چندان خمی به ابروی ایشان نمیآورد و ایشان همچنان مشعوف عقد یک «قرارداد افتخارآمیز» هستند. در انتخابات قریب الوقوع 1400، کشور، به اقدام و عمل واقعی نیاز دارد؛ نه شیفتگی به یک فوت و فن و حرفه.
سیاست یک بعدی بدین ترتیب، ما را به جایی نمیرساند. عمیقاً به رئیس جمهوری نیاز داریم که در تمام سطوح به سمت «آینده خلاقانه» گسیل شود و از گرایشها و دغدغههای پیشین خود رها گردد. ما به نوعی «مهندسی آینده» بر تارک اجرایی کشور احتیاج داریم. مدیریت سیاسی، در شرایط امروز که شباهت چندانی به هیچ یک از مقاطع تاریخ گذشته ندارد، غریب و ناشناخته است. فنّاوری، موجد هزار و یک وضعیت بیمثال شده است، و سیاستمدار در این فضای ابهام، باید توش و توان «ابداع حساب شده» را برای «مهندسی آینده» در خود بپرورد. اعتقادی به «آزمون و خطا» ندارم، آن هم در این سطح؛ سطح «مهندسی آینده» وطن؛ توان «ابداع حساب شده» لازم است.
الزامات نخست: «ابداع حساب شده» لازم است، و این، مستلزم گسترهای از مقدورات برای پاسخگویی به نیازها و انتظارات اقشار و بخشهای مختلف مردم خواهد بود، و این نیز به نوبه خود، سازماندهی عمومی وسیعی را میطلبد. پشتیبانی و همکاری وسیعی لازم است تا سیاستمدار بتواند این وظیفه را به درستی انجام دهد. و سیاق عمل سیاستمدار در برقراری ارتباط گسترده، یک عامل حیاتی است که میتواند تعیین کند تا چه چیزی پشتیبانی و همکاری برای نوآوری مشترک و عمومی را مهیا خواهد کرد. باید تفکیک وظایفی به موازات هم صورت پذیرد، و چندین زیرسیستم به سیاستمدار در تحقق این تکالیف کمک کنند؛ 1.تأمین منابع و امکانات، 2.تأمین قواعد هنجاری، 3.حفظ ثبات، و نهایتاً 4.قرارگاه فرماندهی عملیات برای اقدام بهموقع؛ اینها وجوهی هستند که توجه سیاستمدار ارشد اجرایی را میطلبند.
الزام دوم: در تمام این سطوح چهار گانه، سیاستمدار، به مخازن عظیمی از نوآوری احتیاج دارد؛ سبک و رسم پسندیدهای است، این آداب روزگار که جوانان جویای نام، در مسابقاتی شرکت میکنند تا ذهن پیشروی خود را عیان نمایند، و سیاستمدار با حضور مؤثر خویش در تمام این ساحتها، نوآوریهایی که باید پر و بال پیدا کنند را تشویق مینماید. برنامههایی برای رقابتهای محلی و ملی و منطقهای و بین المللی وجود دارند، که هر یک در هر حوزه، مخزنی از نوآوری است که باید مغتنم شمرده شوند و پیشران ملت گردند. آنها به طور مثبت بر کیفیت زندگی افراد در موقعیتهای محلی تأثیرگذار هستند. در مجموع، این رقابتها، سالانه صدها نامزد را ارزیابی میکنند، نتایج کار آنها را نشر میدهند، مورد ارزیابی متخصصان قرار میگیرند، و بدین ترتیب، عملاً امکانسنجی هم میشوند.
الزام سوم: سیاستمدار ارشد کشور، به موازات همه این وظایف، باید متوجه طراحی رویههای حقوقی و قانونی مناسب برای پیشبرد و تثبیت ساز و کارهای نو هم باشد. قانون، نتایج مطلوب را تعیین میکند و منابع را برای پیگیری نوآوریها اختصاص میدهد. این اقدام سیاستمدار ارشد، پایههای نوآوری را به عنوان بخشی از فرهنگ سازمانی در دم و دستگاه کشورداری تثبیت میکند.
الزام چهارم: این را هم باید افزود که لازمه طراحی این رویههای حقوقی، داشتن درک عمیقی از جنبههای عملیاتی سیاستها در کشور است و باید در همه حیطهها مناسبات غیر رسمی مناسبی داشت. سیاستمدار ارشد باید بتواند یکپارچگی فرهنگی جامعه را در کشاکش تغییرها حفظ کند. او این کار را باید از خلال ایجاد هماهنگی بین اهداف نوآوریهای عمده و مهارتهای ارتباطی و تاریخی و تصمیمسازی ملت به انجام برساند. توانایی بسیج افکار عمومی، درک انگیزههای تاریخی مردم، تعهد بر به سرانجام رساندن نوآوریها، بسنده نکردن به محدودیت بوروکراسی اداری دولت، اجتناب از استبداد، و التزام به یک چشمانداز بلندمدت، عناصر بینشی و رفتاری است که سیاستمدار ارشد باید در خود بپرورد.
الزام آخر: موضوع اصلی، ایجاد اعتماد در مردم است. سیاستمدار ارشد باید ضمن خلق فضا برای نوآوری، فضای مطمئنی از آینده را بگشاید. برای حفظ انسجام اخلاقی جامعه، داشتن بینشی نسبت به معاد و آتیه و تقدیر جامعه ضروری است. اینجاست که نقش ژرفنگری و حکمت دینی غیر قابل جایگزینی است. سیاستمداران ارشد، باید به همه نیازهای مردم خود توجه نشان دهند و اطمینان حاصل کنند که آنها انگیزههای لازم برای پیشبرد تاریخ خود را دارند. عمده دشواری دنیای امروز برای مردمانش این است که آتیه نوآوریها و تکنولوژیها را نمیدانند و مطلقاً نمیخواهند در موضوع دیگری همچون محیط زیست غافلگیر شوند و دریابند که دیگر «کار از کار گذشته است» و فرآیندهای غیر قابل بازگشت رخ دادهاند.
در دنیای امروز، حس عمیقی از ناامنی وجودی مردم را فرا گرفته است، که نمیدانند مؤلفههای محیط زیست اجتماعی ما، آن زمینهها که تاریخ ما را تا بدین جا پیشرفت دادهاند، باقی خواهند ماند، یا اکوسیستمهای اجتماعی همچون خانواده، حکمت، تعلیم و تربیت، و سایر مناسبات انسانی از دست خواهند رفت. رکن مهم یک سیاست ثمربخش این است که اطمینان به حفظ منابع ارزشمند را به نحو موثق و مطمئنی به مردم بدهد، و برای این منظور هیچ راهی جز مدد جستن از دیدگاه توحیدی آن خداوندی که از اشل فراز تاریخ به آتیه نظر میکند نیست. همیشه غرض بشر در استمداد از دین این بوده است، و اکنون در هنگامه عدم قطعیتها، بیش از پیش اطمینان از معاد و آتیه اعمال ضرورت یافته است./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس