چرا سفارتآمریکا «دوباره» تسخیرشد؟
به گزارش خبرگزاری رسا، 13 آبان 1358 را هیچچیز بهتر از کلام امام خمینی(ره) معرفی نمیکند که مرکزی که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام گرفتهاند مرکز «جاسوسی» و «توطئه» بوده است.
تسخیر سفارت آمریکا که بعدها به لانه جاسوسی معروف شد از وقایع ناب انقلاب اسلامی است که شاید بهترین روایتهایش همان روایتهای پژوهش تاریخی، تاریخ شفاهی و تحلیل از دریچه تاریخ باشد. کاری که «حسین جودوی» در کتاب «دانشجویان و گروگانها» آن را جمعآوری و مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران آن را چاپ کرد. با او درباره چند سؤال، شبههها و روایتهای متفاوت از این واقعه مهمِ تاریخ معاصر کشور گفت و کردهایم.
*اگر سئوال اول را از شعر لسانالغیب وام بگیریم که «هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد»، بفرمایید 13 آبان 1358، بیشتر هیجان و شور انقلابی دانشجویی را در صحنه میتوان دید یا بینش انقلابی؟
برای بررسی هر واقعه تاریخی، حول محور زمان و مکان آن واقعه باید بررسی کرد. اگر درباره 13 آبان 1358 صحبت میکنیم هم باید همینطور باشد تا متوجه شویم واقعهای هیجانی نبوده که مثلاً 300، 400 دانشجو از دیوار سفارت بالا بروند. امروز در سال 1398 دقیقاً 40 سال بعدازآن ماجرا و پرداختن به آن بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مسائل مؤثر بر آن بیانصافی است. باید هر واقعه مهم و مؤثر قبل و بعد از 13 آبان سال 1358را شناخت و تحلیل کرد. بسیار مهم است تا درستتر متوجه شویم چه اتفاقی رخداده که سبب شده 9 ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 1357 چنین واقعهای رخ دهد. آیا صرفاً این ماجرا در فضا و بهاصطلاح جو انقلابی آن زمان رخداده است که دانشجویان آن سفارتخانه را تسخیر کنند؟ بدون شک ریشه این ماجرا در بازه زمانی قبل از این باید باشد؛ قیام سال 1342 و اعتراض به طرح «کاپیتولاسیون» و تبعید امام خمینی(ره) آغاز این بیداری و استعمارستیزی است.
اما آغاز این ماجرا به یک مرحله پیشتر میرسد. زمانی که قدرت استعماری انگلیس ضعیف شده بود و نمیتوانست نقش استعمارگری قبل خود را ایفا کنند. آخرین بلیط بخت آنها در ایران، به سلطنت رساندن رضاخان بود. مردم ایران به نقش انگلیس در نابسامانی ایران در پیش از جنگ اول واقف بودند و میدانستند آنها به دنبال چپاول ایران هستند. قحطی بزرگی که انگلستان در جنگ جهانی اول در ایران رقم زد، باعث شد تا آنها به دنبال تغییر رویکرد خود باشند. این موضوع سبب به حکومت رسیدن «رضا میرپنج» در ایران شد.
به هر صورت بعد از کودتای 28 مرداد 32 آمریکا که هم دولت استعمارگر نوظهور بود و هم میخواست رد پای انگلیس را بگیرد، سعی کرد با نقشآفرینی، خلأ پیشآمده را پر کند. از سوی دیگر کودتای 28 مرداد طبق منابع موجود و مستند، قدرت آمریکاییها را چند برابر کرد تا جایی که به تنها قدرت خارجی تصمیمگیرنده و مؤثر بر هر آنچه در ایران اتفاق میافتد، شدند.
محمدرضا پهلوی وابستگی و گرایش زیادی به آمریکا داشت تا جایی که تمام عرصهها، حوزهها و امور کشور در آن مقطع زمانی وابسته به آمریکاییها بود. حتی کتابهای درسی مدارس را موسسه «فرانکلین» آمریکا چاپ میکرد. در بُعد نظامی تعداد زیادی از مستشاران و سربازان آمریکایی در ایران حضور داشتند. در بعد اقتصادی، «انقلاب سفید» بهعنوان نسخه تمام آمریکایی برای کشور ما تجویز شد. اما مهمترین حرکت آمریکاییها در ایران تشکیل مخوفترین سازمان امنیتی در منطقه غرب آسیا یعنی «ساواک» است.
اتفاقاتی که در حین اجرای کودتای 28 مرداد 1332 افتاد و باعث سرنگونی دولت دکتر مصدق شد باعث شد از همینجا جرقه نفرت مردم از آمریکا در ایران زده شد. بعدها اتفاقات 16 آذر 32 و به شهادت رسیدن سه دانشجو در ماجرای اعتراض به سفر و حضور نیکسون رئیسجمهور وقت آمریکا؛ آن را پررنگ کرد. با آوردن و تصویب قانون کاپیتولاسیون هم که مصونیت ننگآوری برای آمریکا ایجاد میشد و میتوانستند هر آنطور که میخواهند عمل کنند. امام خمینی(ره) مبنای آغاز نهضت ضد استعمار و مخالفت با حضور آمریکا در ایران را شروع میکند. ایشان را تبعید میکنند تا تفکر مخالفت با آمریکا از بین برود و از همانجا نفرت مردم بیشتر میشود. این روایت بیاساس هم که امام خمینی(ره) 13 آبان 1358موافق تسخیر لانه جاسوسی نبودند با این پیشینه و شناخت از سیره ایشان منتفی میشود.
*این اقدام دانشجویان تا چه حد جوششی بوده است؟ پاسخ شما نسبت به این شبهه که میگوید این دانشجویان مأموریت پیدا کردند به انجام این کار چیست؟
وقایع ایران دقیقاً همزمان است با قیامهای جهانی علیه نظام سرمایهداری و امپریالیسم که همان جریان چپ جهانی است. مجلهها، کتابها و مقالههای متعددی چاپ و منتشر میشد. از سویی مجموعههای دینی و انقلابی با امام خمینی(ره) ارتباط داشتند. این اطلاعات به گوش مردم میرسید و این نگاه و رویکرد در مردم تقویت میشد که آمریکا در کشورهای مختلف ظلم میکند. ماجرای حضور نظامی آمریکا در ویتنام و کشتاری که راه انداخته بود ازجمله مهمترین این مسائل بود.
خواندن این کتابها بین قشر کتابخوان و دانشجوی کشور و قشر تحصیلکرده باعث میشود آنها بهطور دقیق متوجه حضور استعمارگرایانه و خوی نظامیگری ظالمانه آمریکا در جهان بشوند، بنابراین آتش نفرت مردمی از دولت و حاکمیت آمریکا شعلهور میشود. بهخصوص وقتی محمدرضا پهلوی از ایران فرار میکند و آمریکا به بهانه درمان و دریافت خدمات پزشکی او را پناه داد. اگر این مجموعهها را مثل یک جورچین کنار هم بگذارید، میبینید که دانشجویان در قالب آن حرکت میخواستند دست آمریکاییها را از انجام کودتا در ایران کوتاه کنند. بررسی دخالت نظامی، کودتا و غائلههایی که آمریکا در کشورهای مختلف انجام داد تا مسیر اعتراضات ضدآمریکایی و انقلاب آنها را منحرف کند، تأیید میکند که آمریکا برای شکست انقلاب، بیکار نمیماند و توطئه کودتا میچید. بنابراین دانشجویان آن روز برای تسخیر سفارتخانه رفتند تا هم اعتراضشان را نسبت به اقامت شاه در آمریکا نشان دهند هم راه کودتا را ببندند اما ماجرا جور دیگری رقم خورد. بنابراین این حرکت کاملاً جوششی بوده است نه فرمایشی.
*امام خمینی(ره) این واقعه را «انقلاب دوم» عنوان کردند، سهم و نقش باقی اقشار جامعه از این انقلاب چه بود یا صرفاً باید دانشجویان را مخاطب این عنوان دانست؟
درست است که دانشجویان پیرو خط امام در این حرکت و تسخیر سفارت آمریکا، پیشقدم بودند اما بستن دست و فکر کودتاگر آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دغدغه کاملاً عمومی و مردمی بود.
از روزی که لانه تسخیر میشود تا 30 دی سال 1359، دقیقاً 444 روز، ماجرا ادامه پیدا میکند تمام این مدت مردم شانهبهشانه دانشجویان حضور دارند. تاسوعا و عاشورای سال 1358 که چند روزی پس از تسخیر لانه جاسوسی بود، هیئتهای مذهبی جلوی سفارتخانه میرفتند و علاوه بر عزاداری حسینی، شعارهای ضد استعمار و ضد آمریکا سر میدادند. حتی جریانهای تودهای هم سعی کردند در این ماجرا نقشی از خود نشان دهند. تصاویر نماز جمعه معروف همان سال که در زمین فوتبال دانشگاه تهران برگزار شد و صفوف جمعیت مردم تا لانه جاسوسی رسید هم نمادی دیگر از مردمی و عمومی بودن این انقلاب است. تمام این بازه زمانی 444 روزه تمام جریانهای فکری، مذهبی، آیینی و.... در یککلام عموم مردم با شیوه حاکمیت آمریکایی، مخالفت خود را ابراز و اعلام کردند.
*تسخیر سفارت آمریکا، یک ضلع از شعار نه شرقی نه غربی را ترسیم کرد و غرب نفی شد. گواهی تاریخی که بگوید آن زمان ما به شرق متمایل نشدیم، وجود دارد؟ شاید نسل جدید؛ دهه 70 و 80 کنجکاو باشند بدانند آن سالها و به تعبیر بهتر ماههای نخست انقلاب چه طور و به چه استنادی انقلاب نوپای اسلامی ایران مستقل از ابرقدرتهای وقت، پیش رفت؟
25 بهمن سال 1357، سفارت آمریکا ساعاتی توسط چریکهای فدایی خلق تسخیر شد اما امام خمینی(ره) به «ابراهیم یزدی» دستور داد تا آنها را از سفارتخانه بیرون کنند. درواقع 13 آبان سال 1358 تسخیر دوم سفارت آمریکا به شمار میرفت، امام در پیامی از این کار دانشجویان حمایت و از آن با عنوان «انقلاب دوم» یادکرد. این حاکی از این است به همان اندازه که چه جایی تسخیرشده، عوامل و هدف تسخیر آنهم مهم به شمار میرود. انقلاب اسلامی ما در مقطع زمانی پیروز شد که تنور جنگ دو جریان لیبرال و کمونیست در جهان داغ بود. اگرچه یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ما «نه شرقی، نه غربی» بود اما جریان کمونیست به دلیل مقابله ایران با آمریکا چنین برداشت میکرد که میتواند انقلاب ما را به اهداف خود نزدیک کند یا نزدیک نمایش دهد. اما امام خمینی(ره) مخالف هر دو جریان بود و با زیر بلیت هر دو بلوک رفتن مخالفت داشت. بدون تعارف با تسخیر توسط چریکها (نزدیک به جریان چپ) مخالفت کرد اما زمانی که دانشجویانی که تفکر انقلاب اسلامی داشتند این کار را انجام دادند حمایت و تحسین کرد. بنابراین مهم بود که این حرکت کاملاً ایرانی- اسلامی و بومی و منطبق باارزشهای اسلامی و انقلابی باشد نه تسویهحساب بلوک شرق و غرب. درواقع این زیرکی و بینش والای امام خمینی(ره) بود که به عینی و عالیترین شکل ممکن، مواضع اصیل انقلابی؛ نه شرقی نه غربی را به همه اعلام کردند. بنابراین این ادعا که تسخیر لانه جاسوسی آمریکا 13 آبان 1358 گرایش به سمت شرق بوده، غلط است.
*مهمترین خدمت انقلاب دوم به انقلاب اسلامی ایران بر مبنای پژوهشی که درباره این ماجرا داشتهاید چه بوده است؟
آنچه در 13 آبان 1358شکل گرفت، بُعد و فرصتی عالی برای معرفی انقلاب اسلامی ایران و اهداف آن به جهان بود. نظام سرمایهداری بیشتر رسانهها را تحت سلطه خود داشت، اخبار مربوط به ایران معمولاً بایکوت میشد. تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام تا حد بسیاری توانست بایکوت خبری انقلاب در جهان را بشکند، پیام و قدرت انقلاب را مخابره کند. اما خدمت بزرگتر 13 آبان به انقلاب اسلامی ایران، شکست هیمنه قدرت آمریکا بهعنوان یکی از ابرقدرتهای آن روز و نظام استعماری در جهان بود.
این موضوع چنان مهم و مؤثر بود که بر دیپلماسی عمومی بینالملل اثر گذاشت تا جایی که دامنه تأثیر آن حتی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کشیده شد و «کارتر» نتوانست برای دومین دوره، رئیسجمهور آمریکا شود. خبرنگاران بسیاری از کشورهای مختلف جهان به ایران آمدند تا از سرنوشت سفارتخانه، دیپلماتهای آمریکا، گروگانها و اتفاقات آینده باخبر شوند درحالیکه پیش از آن تصاویر و اخبار دیگری از قدرت آمریکا در جهان مخابره میشد. این بهترین مصداق برای نمایش شکست هیمنه آمریکا بود. یک فایده و خدمت دیگر این واقعه به انقلاب همبستگی دوچندان داخلی و مردمی هم بود. مردمی که جانشان از توطئه و کینهتوزی و استعمار آمریکایی به لب آمده بود تمام این مدت پا بهپای دانشجویان درصحنه حضور داشتند.
*خواندن خاطرات این خبرنگاران هم باید جالب باشد، آیا تألیف و پژوهشی در این زمینه انجامشده است که مردم بتوانند این ماجرا را از نگاهی دیگر هم بخوانند؟
به نکته خوبی اشاره کردید. بگذارید سؤال شمارا طور دیگری پاسخ بدهم آنهم با یک سؤال دیگر. شما بگویید ما در حوزه فرهنگی برای 13 آبان که بیشباهت به یک حماسه ملی نیست چه کردهایم؟ متأسفانه نه ازنظر فرهنگی نه هنری، کار چندانی انجامنشده است. ایران بهطور رسمی و مستند در جهان کار نظامی انجام نمیدهد. در حوزه جنگ نرم فرهنگی و هنری اما معدود کشوری در جهان وجود دارد که در نقاط مختلفی از جهان، پایگاههای رسانهای و خبری علیه آن کار و محتوای فکری و فرهنگی تولید کند. کدام کشور را سراغ دارید که شبکههای 24 ساعته با برنامههای مختلف، جنگ تمامعیار فرهنگی و هجمه آنچنانی را علیه آن رقم بزنند، جز ایران؟ ببینید در آمریکا درباره همین ماجرای 13 آبان چقدر برنامه و مستند ساخته چند فیلم سینمایی تولیدشده، ما چه کردهایم؛ کدام سریال تلویزیونی دراینباره ساختهشده است؟
دیوار نوشته جنایات آمریکا روی دیوار سفارت
جامعه ایران متأسفانه حافظه تاریخی کوتاهمدتی دارد. در بسیاری از کشورهای اروپایی حتی نوههای بازماندگان جنگ جهانی دوم در روزی خاص در قالب یک جشن ویژه دریکی از عمومی و مهمترین مراکز شهر دعوت میشوند، از سربازان سان نظامی میبینند و مدال افتخار روی سینهشان نصب میشود. با این افراد طوری رفتار میشود که به آنچه خودشان انجام دادهاند یا پدربزرگهایشان افتخار کنند؛ به اینکه در برهه خاصی از زمان در میدان رزم بودهاند و از کشورشان دفاع کردهاند. حالا شما بگویید آیا حرکت ارزشمند آن گروه دانشجویان ایرانی قابل افتخار نیست و نباید چنین برخوردی با آن شود؟
*پس هنوز حق آن دانشجویان برای روایت و مرور خاطرات 13 آبان 1358 ادا نشده است و نکته دوم اینکه طبیعتاً مردم فرانسه یا آمریکا از بدو تولد تاریخ خوان و تاریخ دوست متولد نشدهاند بلکه نهادهای فرهنگی و حاکمیتی نقش خودشان در اسطورهسازی و انتقال مفاهیم را آنچنانکه باید انجام دادهاند.
نهادهای فرهنگی و حاکمیتی ما باید در این زمینهها برنامهریزی، محتوا و محصولات بیشتری تولید کند. متأسفانه قصور شده. دستکم در این زمینه آنچنانکه باید عمل نشده است. سال گذشته مقام معظم رهبری در سخنرانی یادآور شدند که چرا اسناد و جزئیات ماجرای لانه جاسوسی در کتب درسی نیست؟ یا مدیران و مسئولان این حوزه دلسوز نیستند و نمیخواهند این کار انجام شود که میشود از مصادیق نفوذ، یا به انجام این کار اشراف و تخصص ندارند که خیلی بد است. من در مدرسه تاریخ تدریس میکنم برای دانشآموزانی که بعد از اتمام جنگ متولدشدهاند. نسلی که تا چشمباز کرده نه جنگ را دیده نه قحطی، نه سالهای به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی ایران یا جنگ جهانی؛ تا بوده و دیده همین امنوامان انقلاب اسلامی ایران را دیده است. وقتی هیچ محتوای جذاب و سندی در اختیار این نسل نباشد چطور میتوانیم و میخواهیم که میراثبان انقلاب باشد؟ شبهه و تردید زاییده همین اطلاع نداشتنهاست اینکه ما چه پاسخی باید بدهیم مسئله مهمی است.
حرف تازه کتاب شما چه برای گفتن چه بود، چقدر پای این ناشنیدهها یا کمتر شنیدهشدهها نشستید؟
سال 1387 حس کردیم یک گروه تلاش میکنند فضای 13 آبان 1358 را زیر سؤال ببرند و به سمت تفکر لیبرال مایل کنند. من در کنار یکی از دوستانم محمدعلی صمدی در خبرگزاری فارس پرونده ویژه 13 آبان گردآوری و منتشر کردیم که تا 16 آذر 1387 ادامه داشت. همان موقع بود که سعی کردیم با افرادی که در تسخیر لانه جاسوسی حضور داشتند و خاطرات نابی دارند گفتگو کنیم و این افراد بعضاً افرادی بودند که کمتر سراغشان رفته بودند؛ کمتر دیده و شنیدهشده بودند. یکی از موارد جالب بانوانی بود که آن زمان دانشجو بود و در تسخیر لانه جاسوسی حضور داشت. بیشتر مردم فکر میکنند در این ماجرا فقط 2 خانم دانشجو حضورداشتهاند یکی خانم معصومه ابتکار و دیگری خانم «فروز رجائی فر» که البته ایشان هم در مقایسه باخانم ابتکار چهره کمتر شناختهشدهای برای عموم است. کاری که انجام دادم و شاکله این کتاب را شکل داد شناسایی آقایان و بانوان دانشجوی کمتر مطرحشده اما فعال و مؤثر در این واقعه تاریخی و مرور خاطرات آنهاست.نه به شیوه کلیگویی، که با ثبت دقیق جزئیات. این در آینده بهعنوان یک سند عمل میکند و مانع از تحریفهای احتمالی میشود. متأسفانه ظرف رسانه، ظرف زمان است و واقعهگراست. بعد از مدتی به دلیل عبور از مناسبت زمانی به بعضی مسائل نمیپردازد و نگاه رسانهها هم به چنین ماجراهایی معمولاً بازخوانی سیاسی است. در این کتاب سعی کردیم این نگاه را کنار بگذاریم و خاطره محور بابیان جزئیات پیش برویم. برای مثال باخانم «معصومه نورمحمدی» صحبت کردیم که واقعاً گنجینهای از خاطرات بودند. حتی یک خاطرهشان بعدازانتشار بازتاب زیادی داشت و از او بعد از سالها برای حضور در یک برنامه تلویزیونی دعوت شد. خاطره جالبی که مربوط به اینکه چه طور در مقابل حمله یک چریک آمریکایی مقابله کرده و سلاح به دست گرفته است. یا روایتهای غرور برانگیز خانمها «زینب کدخدایی» و «ملیحه نیشابوری». چه الگویی بهتر از اینها برای دانشجویان دختر امروز سراغ داریم؟ افرادی که از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی سوءاستفاده نکردهاند و به عقاید انقلابیشان پایبندند.
*برخورد دانشجویان با گروگانها چه طور بود؟
آمریکا در قالب جوها و برنامههای رسانهای مختلفی خواست دانشجویان پیرو خط امام را خشن نشان دهد. طوری پوشش رسانهای دادند و جوسازی کردند که گویی خودش مورد ظلم واقعشده است. درواقع چهره ظالم و آلوده خودش را اینطور تطهیر کرد. درحالیکه دانشجویان ما رفتاری منطبق با رأفت اسلامی با گروگانها داشتند.
گروگانهای خانم آمریکایی با کمک همین بانوان دانشجوی ایرانی توانستند و اجازه داشتند که برای کریسمس، کیک بپزند و دانشجویان خانم ما را به نام کوچک صدا میکردند. حتی در ماجرای آزادسازی گروگانها اول گروه سیاهپوستها و گروگانهای خانم آزاد شدند.
*با این تعابیر ماجرای 13 آبان، ماجرای تبلیغ به هزار و یکزبان است. یعنی حتی در آزادی گروگانها هم پیام فرهنگی ضدنژادپرستی و کرامت بانوان در انقلاب اسلامی ایران به جهان مخابره شده است.
بله، دقیقاً همینطور است اما متأسفانه از این ماجرای تبلیغ انقلاب به هزار و یکزبان در کشور خودمان چیز زیادی نگفتهایم یا دستکم شیوه بیان و ارائه مناسب نبوده است. در بعضی زمینهها که با قطعیت میتوان گفت، هیچ کاری نکردهایم. چرا درباره چنین موضوع مهیج، منطقی و ارزشمندی حتی یک فیلم سینمایی ساخته نشد؟ در بیشتر دانشگاههای تخصصی و مهم آلمان دانشجویان هر رشته حتماً چند واحد درسی درباره تاریخ معاصر کشورشان دارند تا مبادا فراموش شود. متأسفانه بیشترین گله ما از خود ماست.
چرا معدود افرادی درباره برخی بانوان دانشجو آن ماجرا میدانند که با آغاز غائله کردستان، لانه جاسوسی را رها کردند و خودشان را به کردستان رساندند و چه خدمتها که انجام ندادند تا امنیت برگردد؛ حیف نیست؟!
*آن دانشجویان چقدر به آرمانهایشان پایبند ماندند؟ خارج نشین شدند، پشیمان نیستند؟ به این موضوعات چقدر پرداختید؟
بحث درباره افرادی که بستگانشان خارج از کشور بهویژه آمریکا زندگی میکنند یکچیز است و افرادی که پشیمان شدهاند هم چیز دیگر. بهجرئت و با اطمینان میگویم دستکم درباره افرادی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند و من با آنها مصاحبه کردم، حتی از یک نفر هم نشنیدم که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از پشیمانی حرف بزند. هنوز حتی بعد از گذشت 40 سال به تصمیم آن روز و ارزشهای انقلابیشان پایبند و مصمم هستند.
* دانشجویان تصمیم نداشتند سفارتخانه را 444 روز تسخیر کنند؛ هدفشان 48 ساعت، کمی کمتر یا بیشتر بود. چرا ماجرا اینقدر طولانی شد؟
اینکه دانشجویان پیرو خط امام قصد داشتند مدت کوتاهی سفارت آمریکا را تسخیر کنند، درست و در گفتوگوهایی که داشتم هم این موضوع تأیید شد اما یک نکته معمولاً مغفول میماند و درست روایت نمیشود.
آن روز دانشجویان فقط برای یک وعده ناهار ساندویچ تهیهکرده بودند اما وقتی سفارتخانه را تسخیر میکنند به فضاها و اتفاقاتی برمیخورند که همگی حاکی از دسیسه و توطئه علیه انقلاب اسلامی ایران بوده است. بنابراین ماندگار شدند و گوشبهفرمان امام(ره). پیام امام هم حاکی از این بود که خوب جایی را تسخیر کردهاند و کار دانشجویان درست بوده است. بنابراین آنها هم میمانند تا ماجرای توطئههای آمریکا کاملاً روشن شود.
*8 سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مولود کینه آمریکا از تسخیر سفارتخانهاش بود؟
به عقیده من نه! امام خمینی(ره) بنابه مشاوره آمریکاییها به محمدرضا پهلوی، نخست به نجف تبعید شدند. اینیک دلیل مهم داشت. آن زمان در عراق بین خانوادهها و طایفههای مذهبی سرشناس اختلافنظر وجود داشت. آمریکایی فکر میکردند امام خمینی(ره) در این مسائل و حاشیهها حل میشوند و از مسیر اصلی خود دور. امام بین این طوایف که خطری جدی برای حکومت صدام حسین بودند، وحدت رویه ایجاد میکند. صدام هم میترسد و امام به فرانسه تبعید میشود. این شواهد و اسناد موجود دلالت بر این دارد که صدام اخبار ایران را لحظهبهلحظه دنبال میکند و پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری بنیانگذار کبیر انقلاب را خطری جدی در همسایگی خود فرض میکند. برای همین از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب برای شکست آن نقشه میکشد. آمریکاییها هم از او حمایت میکنند. به عقیده من هیچ تحلیلگری نمیتواند بگوید که اگر لانه جاسوسی تسخیر نمیشد، آمریکاییها در برابر صدام از ایران حمایت نمیکردند. قطعاً اسنادی در وزارت خارجه ایران وجود دارد که قبل از تسخیر لانه جاسوسی، عراقیها پشت مرزهای ایران در نقاط استراتژیک آرایش نظامی و جنگی داشتند.
*محتوایی در فضای مجازی در گردش است که تسخیر سفارت آمریکا در ایران را با آسیبهایی که به سفارت ایران در عراق رسید، مقایسه میکند.
نکته اصلی و مهم این است که آمریکا برای انقلابهای ضدنظام سرمایهداری و ضد استعمار در دنیا همواره کودتا و دخالتهای نظامی ترتیب داده و پیادهنظام اعزام کرده است. حالا شما بگویید سابقه استعمار ما در عراق چقدر است؟ بدون شک، صفر. ممکن است چند نفر به هر دلیل به سفارت ایران صدمه زده باشند اما بدنه مردمی جامعه و حکومت عراق آن را محکوم و برخورد کرده است. تنها نقش و تأثیر ما در عراق را شاید بتوان راهنماییهایی دانست که به این کشور کمک کرد داعش را دور بیندازد که مطلوب و خواسته مردم و حکومت عراق هم بود. بزرگترین تأثیر انقلاب اسلامی ایران اما این بود که به عراقیها آموخت میتوان بدون تکیه به برخی کشورها که ماهیت داعش بهموازات و مولود آنهاست، دور از تفرقه و افراط کشور را مستقل اداره کرد. این تفکر و آموزه است و تفکر نیاز به اعزام پیادهنظام ندارد. بنابراین نمیتوان این دو را مقایسه کرد.