سینمای ایران نیاز به بازتعریف مبانی انقلاب دارد
اشاره: چالش جدید و مهمی که سینمای ما با آن درگیر است، باید ریشهشناسی درستی بشود تا بتوانیم برخورد درست با مسائل داشته باشیم، سوال مهم و بزرگی است که چگونه میتوانیم دغدغه سینماگران و اهالی هنر را به سمت ارزشهای انقلاب اسلامی متمایل کنیم؟
برای بحث بیشتر خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا به گفتوگو با استاد محمد تقی تقی پور کارشناس و متخصص حوزه استراتژی پیرامونی اسرائیل و متخصص حوزه صهیونیسم پرداخت.
رسا ـ چرا سینمای ما در حوزه شناخت اسرائیل فشل است و روایت درستی ندارد؟
اسرائیل و یهودیها برنامه و استراتژی قدیمی و مدون در راستای آرمانها و اهداف خود دارند و فعالیتهای هنریشان در حوزه سینما و فیلمسازی، در طول پنجاه سال اخیر با هماهنگی و انسجام کامل صورت میگرفت. صهیونیستها حتی در گذشته دور یعنی اواسط قرن نورده میلادی که تازه زمزمههای تفکر صهیونیستی در اروپا شکل میگرفت، آهنگهایی را در راستای شکلگیری دولت یهود، مظلومیت یهود و ... درست میکردند.
بنابراین اکثر کارگردانان و فیلمسازان یهودی، از یک استراتژی مدون و قدیمی مبنی بر «ایجاد و گسترش یک دولت یهودی در سرزمین فلسطین» پیروی میکنند و کاملا سازماندهی شده، هستند. این سازماندهی به قدری قوی است که حتی در شهر قم، کتابی تحت عنوان انتظار مسیحا در آیین یهود توسط دانشگاه ادیان و مذاهب چاپ شد که نویسنده آن، فردی به نام جولیوس گرینستون از نویسندگان برجسته یهودی میباشد.
فعالان هنری ما از اصول خود دور شدند
در واقع اکثر نویسندگان، کارگردانها، بازیگران و هنرمندان یهودی، اصول و مبانی تئوری خودشان را میدانند؛ اما متاسفانه اکثریت قریب به اتفاق کارگردانهای ما اولا هیچ انسجام فکری ندارند و ثانیا اصول و مبانی تئوری خودشان را نمیشناسند.
درست است که اکثر این هنرمندان مسلمان هستند؛ اما حتی اصول و مبانی اسلام را نمیدانند و دشمن را به خوبی نمیشناسند. یکی از بزرگترین مشکلات امروز ما، عدم آشنایی نویسندگان و کارگردانان ما با مبانی و ارزشهای اسلامی است؛ حتی آنهایی که با صداوسیما همکاری میکنند هم این آشنایی را ندارند.
مشکل بیسوادی کارگردانان است
امروز بزرگترین تهاجم را همین تلویزیون داخلی انجام میدهد؛ زیرا اغلب نویسندگان و سناریونویسان صداوسیما بیسوادند. این افراد با اصول، مبانی، فرهنگ و اخلاق اسلامی آشنایی ندارند و نه کتابی خواندند و اصلا مطالعهای در این زمینه نداشتهاند. مگر میشود که شما سناریوی فیلمی اسلامی را بنویسید ولی با دیالوگ اسلام بیگانه باشی؟
ستون فقرات صحبتهای حضرت آقا و امام (ره)، دشمن شناسی است. آنوقت شما نگاهی کنید به این نمایشنامهها و فیلمنامههای ما که دشمنشناسی در آن چه جایگاهی دارد؟ امروز تمام فیلمها، رمانها و تئاترهای هالیوود و یهودیان تماما در راستای استراتژی پیرامونی اسرائیل است.
اما باعث تاسف است که کارگردان ما نه تنها از این وادی دور است، بلکه همسو با سیاستهای صهیونیسم فیلمسازی میکند. به عنوان مثال: از مهر امسال تا آبان، چهار نمایشنامه در تایید هولوکاست و صحهگذاری بر مظلومیت قوم یهود به روی صحنه رفتهاند؛ مثل زنان عاشوری، هفت پسر یهودی یا همین پنجاه پنجاه که تا مراحل بالایی در جشنواره فجر امتیاز آورد. در نتیجه اگر نویسندگان ما در تور دشمن میافتند، به دلیل همین عدم آشنایی است.
رسا ـ معضلات سینمای ایران برای تولید در زمینه دشمن شناسی و راهکار برون رفت از آن مشکل چیست؟
اولین راهکار، روشنگری است. از آنجایی که طبق سخنان رهبر معظم انقلاب، روشنگری یک نوع جهاد است، پس جهاد هم نیاز به انگیزه دارد و پشتوانه انگیزه هم شناخت است. ما برای رسیدن به این انگیزه باید اول موضوع و مسئله را بشناسیم و تا وقتی مباحث فلسطین، اصول و مبانی یهودیان، چگونگی و چرایی اشغال فلسطین و جنایاتی که یهودیان طی این هشتاد سال مرتکب شدهاند را نشناسیم، نمیتوانیم به سراغ مسئله انگیزه برویم.
این خلاء که نویسنده اطلاعاتی از فلسطین ندارد، تا ابدالدهر باقی خواهد ماند، مگر اینکه همت کنیم و نویسندگان، پژوهشگران و دستگاههای فرهنگیمان یک انقلاب فرهنگی انجام دهند که حداقل نسل جوان ما با این مسائل آشنا شوند.
رسا ـ دلیل بوجود آمدن چنین وضعی در سینمای ایران چیست؟
یکی از معضلات ما روشنفکری است. روشنفکری در ایران ناقصالخلقه متولد شده است. روشنفکران، اساسا نگاه خاصی به عالم و آدم دارند و تصور میکنند که اگر با هر چیزی مخالفت کنند، یک نوع روشنفکر محسوب میشوند. امثال ترامپ و نتانیاهو این همه در جهان کثافتکاری و جنایت میکنند ولی با این حال روشنفکرانشان آنها را تایید میکنند.
اما اینجا به محض اینکه شما از عدالت، اخلاق و انسانیت حرف میزنید، روشنفکران، شما را تکفیر میکنند. اساسا روشنفکران ایران، روشنفکری را مخالفت بیقید و شرط با همه چیز میدانند. بلاهایی که بر سر جامعه فکری و فرهنگی و بالاخص هنری ما آمده، همین روشنفکرزدگی میباشد که ای کاش اینها به معنای حقیقی کلمه روشنفکر بودند؛ فقط ادای روشنفکران را در نمیآوردند و به روشنفکرمآبی نمیرسیدند. /882/ 403/