اصول مکتب سلیمانی
به گزارش خبرگزاري رسا، عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت : چندی پیش کتابی مشتمل بر اشعاری در وصف شهید سلیمانی چاپ شد که نام آن را مکتب سلیمانی گذاشتند، بعد از آن عزیزی طی یادداشتی ویژگیهایی را برای مکتب سلیمانی ذکر کرد که ازجمله آن فراجناحی بودن سردار شهید بود؛ بنابراین جای نگرانی است (حتی با نیت خیر) که مکتب سلیمانی از جایگاه اصلی و همترازی با مکتب تنزل و تقلیل یابد و دستمایه مسائل عاطفی و تعلقات به آن عزیز سفر کرده گردد. نگارنده بر این باور است که مکتب سلیمانی باید در همان ترازی طرح شود که چیستی مکتب در حوزه اندیشه تعریف میشود. شاید بسیاری از خوبیهای سردار شهید مرتبط با مکتب نباشد، اما قابل دفاع و ترویج باشد. اگر مکتب یک مشرب و چارچوب فکری است باید ابتدا گرایش مکتب سلیمانی احصا شود.
بدون تردید مکتب سلیمانی یک مکتب تخصصی، فقهی، فلسفی یا سیاسی نیست. او نه فقیه بود و نه فیلسوف و نه سیاستمدار به معنای جانمایی در حوزه قدرت بود. اما خوشبختانه بین نیاز امروز جامعه ما و مشرب فکری و مکتب سلیمانی همبستگی و رابطه حداکثری وجود دارد. نگارنده معتقد است مکتب سلیمانی یک «مکتب تربیتی» است. جذابیت شخصیت ایشان برای جوانان مسلمان نمود این مهم است. تأثیر بر شخصیت آدمی و جهتدهی به رفتار و بینش وی خاصیت مکتب سلیمانی است. او انسانساز است. همانگونه که خود در مکتب امام ساخته شد و آنقدر رشد کرد که خود به مثابه مکتب شد. قطعاً حصر شخصیت وی در حوزه نظامی منجر به تولد و گسترش مکتب سلیمانی نخواهد شد، بلکه «سلوک مکتبی» وی در همه ابعاد اجتماعی، اعتقادی و رفتاری موضوعیت دارد. بهزعم نگارنده شهید سلیمانی دارای اصول، جوهره و ویژگیهایی است که جمیع آنها او را در قالب یک مکتب متمایز به تصویر میکشد که به شرح ذیل است.
1-معنویت: شاید جذابترین ویژگی سلوک رفتاری سردار شهید معنویت و گرایش به دعا و نجوای الهی، ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت، اخلاص، خضوع و خشوع و در یک کلمه الهامبخشی مؤمنانه بود.
2-امتگرایی: سردار سلیمانی از معدود مجاهدان این زمانه جهان اسلام بود که به عزت و عظمت امت اسلامی فکر میکرد. مانند سیدجمال به سراغ آنان میرفت، سخن میگفت و بشیر و نذیر بود. برای دور کردن توطئهها از امت اسلامی جهاد میکرد و مأمن و پناهگاه رزمندگانی بود که از سراسر جهان اسلام در ذیل پرچم اسلام جمع شده بودند. غیریت او در امتگرایی همانند امام غرب بود. پاکسازی جهان اسلام از نظام سلطه هم مأموریت و هم آرمان وی بود. او بیش از 20 سال با امت اسلامی زندگی کرد، به دیگران آموخت و خود نیز تجربه آموخت و سرانجام در راه اعتلای وحدت جهان اسلام و مبارزه با سلطه غرب بر جهان اسلام از یکسو و مبارزه با تحجر از سوی دیگر شهید شد.
3-ولایتمداری: سردار سلیمانی هشت سال به فرمان امام جنگید، 22 سال به فرمان رهبر انقلاب آسایش و زندگی را بر خود حرام کرد. او خیر دنیا و آخرت جوانان را در همراهی با نظام جمهوری اسلامی دانست. حکمت را برجستهترین شاخص رهبری خویش میدانست و نگاه و تصمیم او را همیشه راهگشا میدانست، خود را سرباز ولایت میدانست و عشق دوطرفه ایشان و رهبری شاید نمونهای کمنظیر در طول تاریخ انقلاب اسلامی است. بهزعم نگارنده رهبر معظم انقلاب بعد از امام برای هیچکس بهاندازه شهید سلیمانی نسوخت و نگریست و وصیت شهید سلیمانی نیز نشان داد که دال مرکزی گفتمان این وصیتنامه «خامنهای» است. معنای دیگر ولایتمداری سردار شهید، اعتقاد به «اسلام سیاسی» بود و آن را با محوریت ولایت فقیه راهگشا میدانست.
4-دشمنشناسی: شهید سلیمانی کانون دشمنی با ایران و جهان اسلام را شناخته بود. آرایش صحنه برای او آرایش حق و باطل بود. او همانند امام جنگ همهجانبه غرب با ما را جنگ ایمان و رذالت تفسیر میکرد و کشته شدن در این مسیر را «توفیق شهادت» میدانست و برای وصول به آن سالها تلاش و خودسازی کرد. او امریکا و صهیونیسم و تحجر را سه عامل تهدیدکننده جهان اسلام و امت اسلامی میدانست و مبارزه را نیز در این نقطه متمرکز کرده بود. او جوانان با ظاهر نامناسب را نیز فرزندان ملت مسلمان ایران میدانست و از نگاههای سطحی و نازل به آنان رنج میبرد و معتقد بود فقط با سلوک، اخلاص و عمل (نه به زبان) میتوان آنان را به آبشخور حق وارد و فتحالفتوح امام را مجدداً زنده کرد.
5-مجاهدت: تلاش 40 ساله و بدون وقفه در راه هدف و تلاش برای دوری از زخارف دنیا برای ثابتقدم ماندن در مسیر مجاهدت، سیره عملی شهید سلیمانی بود. دنیا برایش بسیار کوچک بود و مجاهدت شبانهروزی خود را با هدف رسیدن به قرب الهی تنظیم کرده بود که اوج آن شهادت بود.
6-مردمگرایی: دور بودن از پرستیژ، درجه و حصارهای مدیریتی و قاطی بودن با مردم ویژگی دیگر شهید سلیمانی است. این همان سیره و آورده انقلاب اسلامی است که بعضاً آسیب فراوانی دید، اما سردار سلیمانی این خصلت را در خود حفظ کرد. بیآلایش و خاکی بود و سربازی را بر سرداری ترجیح میداد و درجه و جایگاه او را احاطه نکرد. در سیل خوزستان میان مردم رفته بود. با بچهها مأنوس بود و عشق به مردم در سیره عملی و اخلاقی وی مشهود بود.
این ویژگیهای مکتب سلیمانی میتواند الگوی آموزشی و تربیتی کشور شود. مراکز تربیت معلم ما میتوانند محورهای شش گانه ذکر شده را راهبرد آموزشی خود قرار دهند. آموزش در احزاب و تشکلهای دانشجویی نیز میتواند متأثر از این جهتگیریها باشد تا افرادی مکتبی، عمیق و مجاهد خروجی آنان باشد و اینچنین کادر نظام جمهوری اسلامی در این مکتب تربیتی ساخته خواهد شد. مکتب سلیمانی نه از متون وی بهدست میآید و نه از سخن گفتن وی. سیره عملی سلیمانی عصاره مکتب اوست. ثبت این سیره عملی خصوصاً از زبان گمنامان نیروی قدس لازم است./1360/