از هوشمندسازی مدارس تا سامانه شاد
به گزارش خبرگزاري رسا، علی قربانی، پژوهشگر هسته تعلیموتربیت مرکز رشد طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: افق اول ما برای طرحافکنی آینده فهم این مساله و همراهی درست با آن است که از دخل و تصرف تصنعی، تحمیلی و غیراندیشهشده – همچون روند هوشمندسازی مدارس و سامانه شاد- خودداری کنیم و با توجه به فضایی که خود تکنولوژی در مناطق مختلف برای خود گشوده –که در یکجا استفاده از گوشی هوشمند و اینترنت پرسرعت است و در جایی دیگر شاید فقط رادیو- به نیازهای خود در حوزه آموزش، مدرسه و ارتباط از راه دور پاسخ دهیم.
هوشمندسازی مدارس عنوانی است که سالهاست بر سر زبانها افتاده. یادم هست در دوره دبیرستان یکی از دوستانمان برای برگزاری بعضی فوقبرنامهها خیلی تلاش کرد ویدئوپروژکتوری تهیه کند که برای پخش کلیپها استفاده کنیم و مدرسه این هزینه را تقبل نکرد. اما سه چهار سال بعد این چیزها در همان مدرسه به امری متداول تبدیل شد و خیلی زود همه کلاسهای درس به تخته هوشمند و تجهیزات مفصل دیگری همچون ویدئوپروژکتور، لپتاپ و وسایل جانبی دیگر مجهز شدند. هوشمندسازی اکنون به خواستهای سراسری بدل شده و همهساله چندین میلیارد از بودجه آموزشوپرورش صرف هوشمندسازی کلاسهای سراسر کشور میشود.
این خواسته گسترده و البته بودجههای سنگین هزینهشده -و بودجههای سنگینی که در آینده صرف آن خواهد شد- برای وزارتخانهای مثل آموزشوپرورش که متاسفانه وزیرش در کابینه و ردیف بودجهاش در بودجه سالانه جایگاه خاصی ندارد (جز حقوق معلمان که آن هم گریزناپذیر است!) قاعدتا باید به جهت هزینه-فایده، فرصتهای بینظیری را برای مدارس به همراه داشته باشد. اما وقتی به واقعیت ماجرا نگاه میکنیم مساله گونهای دیگر است و با آنچه از دور به چشم میآید تفاوت جدی دارد. تجربه نشان میدهد تخته و تجهیزات هوشمند به جهت کاربردهای گستردهای که میتواند داشته باشد، استفاده آنچنانی در مدارس ندارد و نهایتا آنچه استفاده میشود همان ویدئوپروژکتوری است که قابلیت پخش کلیپ دارد. تازه خود ویدئوپروژکتور هم در همه کلاسها کاربرد ندارد و مدرسان در بسیاری از دروس ترجیح میدهند از تخته وایتبرد کلاس استفاده کنند و شاید اگر تختهسیاه و گچ بود برایشان دلنشینتر هم به نظر میرسید!
طرح این مساله از باب بازگشت به گذشته و کنار گذاشتن تکنولوژی و حرفهایی از این دست نیست، بلکه هدف اصلی طرحافکنی مسالهای در آینده است که از همین طریق میگذرد، اما بهگونهای دیگر. ماجرای کرونا تجربهای بینظیر برای درک درست این مساله بود که باید پیشتر به آن میاندیشیدیم و اکنون در شرایط اضطرار با آن روبهرو شدهایم. در ماجرای کرونا مدرسه و دانشآموزان بهشدت نیازمند ارتباط با هم بودند و اینگونه توقع میرفت که هزینههای هوشمندسازی مدارس بالاخره در این شرایط بهکار آید؛ اما ابزار هوشمندسازی ذرهای از این نیاز را برطرف نکرد و تخته هوشمند از کارکرد محدودی که در روزهای عادی مدرسه داشت نیز بیاستفادهتر شد. البته این بهمعنای قطع ارتباط مدرسه با دانشآموزان نبود، بلکه اگر معلمی واقعا دغدغه ارتباط با دانشآموزان خود را داشته باشد، میتواند در جهان تکنولوژیک امروز راههای این ارتباط را پیدا کند.
هوشمندسازی مدارس با نگاهی تکنیکی و فنی یا درواقع نیازی در حوزه تکنولوژی آموزشی مطرح شد، درحالیکه طرح این مساله از این منظر بهکلی اشتباه بود. ما شبهنیاز را به جای نیاز اصلی و اصیل گرفتیم و همین امر باعث ره بردن به بیراهه شد. شبهنیازی که به نیاز اصلی تبدیل شده -و البته محدود به حوزه آموزش یا فقط محدود به ایران نیست- عطش سیریناپذیر تکنولوژی است بدون توجه به نیازی که آن تکنولوژی قرار است پاسخگویش باشد. همه تکنولوژیهای از این دست که در هوشمندسازی به کار گرفته شده، تکنولوژیهای ارتباطی است و درواقع نیاز اساسی که باید به آن میاندیشیدیم و برای آن راههای درستی در دنیای امروز ایجاد میکردیم، نیاز ارتباطی بود. مساله، مساله زبان و ارتباط است، نه تکنولوژی آموزشی؛ تکنولوژی باید راه برطرف کردن این نیاز را هموار کند. تکنولوژی فارغ از مداخلات تصنعی و بیبنوریشه ما در امر هوشمندسازی، بهواقع هوشمندانه به این نیاز پاسخگو بود و این پاسخگویی در قالب گسترش استفاده از گوشیهای هوشمند، تبلتها و رایانه خانگی، اینترنت پرسرعت و... بود که آموزشوپرورش یک ریال هم برای آن هزینه نکرده است، اما بسیار کارآمدتر از تختههای هوشمند و تجهیزات گرانقیمت مدارس کار کرد. حقیقت آن است که تکنولوژی و فضای مجازی بهطور انداموار درحال پیشبرد مسیر خود است و نهتنها پاسخگوی نیازهای ارتباطی مردم در سطح جهان، بلکه آفریننده نیازهای نویی است که پرداختن به آنها نیز مسالهای دیگر است.
بههرحال هدف اصلی توجه کردن به این نیاز و شبهنیازی بود که در مساله هوشمندسازی خلط شد و لازم بود قبل از ورود از بستر تکنولوژیکی، از حوزه مسالهشناسی و اندیشه درست در مساله به آن بپردازیم. همانگونه که گفتیم نیاز اصلی نیاز ارتباطی است و این نیاز در دو قالب بسترهای متنوع ارتباطی و همچنین ارتباط از راه دور مطرح است. نیاز به ارتباط از راه دور مدتهای طولانی است که فکر بشر را به خود مشغول کرده است. اگر از گوشیهای هوشمند امروزی به عقب برگردیم و به ارتباط اینترنتی محدود در رایانه و پیش از آن تلویزیون، رادیو، تلفن و تلگراف، میبینیم همه اینها درپی نیازی واحد که شکل بسیط آن در انتقال پیام خلاصه میشود نهفته و این همان نیاز شکلگیری زبان است. سیر مجدد از شکلگیری اولیه زبان به وضع فعلی و ایجاد نیاز به انتقال خواستههای زبانی و فرهنگی رفتهرفته ما را به گوشیهای هوشمند و تکنولوژیهای نوین امروز میرساند. امروز در قرنطینه خانگی نیز این نیاز به شکل جهانی بروز و ظهور یافته است. هماکنون براساس آمارهای یونسکو۱ بیش از 90 درصد محصلان با شرایط تعطیلی مراکز آموزشی روبهرو شدهاند و ما بیش از هر روزگار دیگری با نیاز به انتقال از راه دور پیامهای زبانی، فرهنگی و آموزشی مواجهیم۲. اگر نیاز این است، با توجه درست به آن شاید میتوانستیم پاسخ بهتری به آن دهیم و بسترهای بهتری را برایش فراهم کنیم. مثلا در منطقهای که عموم مردم گوشی هوشمند در دست دارند، پاسخ این نیاز با منطقهای که مردم دسترسی به این امکانات را ندارند، متفاوت خواهد بود. پس شاید برای دانشآموز تهرانی، اصفهانی، تبریزی و دیگر شهرهای بزرگ میشد از قبل به ارتباط در شبکههای اجتماعی، سایتها و امثالهم فکر کرد. البته برای دانشآموز عشایری که شاید تنها ابزار در دسترسش رادیو باشد که احتمالا هم موجهای محدودی را دریافت میکند، میتوانستیم به برنامههای رادیویی متناسب بپردازیم. اما آنچه در این شرایط دوباره تجربه کردهایم همان تجربه هوشمندسازی مدارس بود که بدون توجه به نیاز واقعی و صرفا طلب استقرار بستر تکنولوژیک، سامانه شاد را برای سراسر ایران علم کردیم. آمارها۳ نشانگر تفاوت جدی ثبتنام سامانه شاد در استانهای مختلف است؛ بهگونهای که در استان تهران نزدیک به نیمی از دانشآموزان در این سامانه ثبتنام کردهاند، اما در سیستانوبلوچستان این آمار کمتر از 7 درصد است. فارغ از اینکه در خود تهران و شهرهای بزرگ این سامانه چقدر به کار میآید، این آمار نشانگر توان تکنولوژیک دانشآموزان و بسترهای ارتباطی در دسترسشان است. آموزش از راه دور کاملا مبتنیبر بسترهای تکنولوژیک و ارتباطی اندامواری است که در عموم جامعه محلی از معلم و دانشآموز گسترش یافته و امکان ارتباط آنان را با هم فراهم میکند. بررسی دادههای جهانی نیز این مساله را بهخوبی نشان میدهد که آموزش دوره کرونا در کشورهای مختلف بیش از وابستگی به امکانات درون مدرسه، وابسته به امکانات تکنولوژیکی درون خانه است. کشورهای آفریقایی عموما بهدلیل عدم دسترسی به اینترنت پرسرعت یا بالا بودن هزینه آن برای خانوادهها از آموزش رادیویی و تلویزیونی استفاده میکنند. در برخی کشورها مثل کشور خودمان آموزش برخی مناطق بیشتر متکی بر گوشیهای هوشمند است و در بعضی کشورها بهدلیل دسترسی عمومی به لپتاپ یا امکان امانتسپاری عمومی لپتاپهای آموزشی، برنامه مدرسه از بسترهای متنوعتری ادامه یافته است۴. براساس همین تمایزات، یونسکو در فهرست کردن پاسخهای ممکن به آموزش از راه دور 10 حوزه متفاوت را نام میبرد۵ :
1.منابع پشتیبانی روانشناسی
2.سیستمهای مدیریت یادگیری دیجیتال
3.سیستمهای طراحیشده برای گوشیهای همراه ساده
4.سیستمهای با کارکرد آفلاین قوی
5.پلتفرمهای دورههای آموزشی آنلاین
6.محتوای یادگیری خودآموز
7.اپلیکیشنهای کتابخوان گوشی همراه
8.سیستمهای پشتیبانیکننده ارتباط ویدئویی زنده
9.ابزارهای تولید محتوای آموزشی دیجیتال برای معلمان
10.سایر پلتفرمها در زمینه آموزش از راه دور
تکنولوژی در دنیای امروز ابزار صرف نیست که با هزینهکرد و تهیه و نصب آن ابزار، نیازهایی را که ما حتی یکبار بهدرستی به آنها فکر هم نکردهایم، برطرف کند. تکنولوژی در دنیای امروز حیثی از زندگی است که مدام در حال تغییر، تحول و غلبه بر زندگی است. در آیندهای نهچندان دور همه معلمها امکان پخش تصاویر بزرگ ویدئوپروژکتوری را از گوشی هوشمند خود -یا ابزارهای شخصی دیگر- روی دیوار کلاس خواهند داشت و ما در همان زمان هم همچنان درحال نصب ویدئوپروژکتور سقفی و تخته هوشمندی هستیم که تا آن موقع غیرهوشمند خوانده خواهد شد. افق اول ما برای طرحافکنی آینده فهم این مساله و همراهی درست با آن است که از دخلوتصرف تصنعی، تحمیلی و غیراندیشیده شده -همچون روند هوشمندسازی مدارس و سامانه شاد- خودداری کنیم و با توجه به فضایی که خود تکنولوژی در مناطق مختلف برای خود گشوده -که در یکجا استفاده از گوشی هوشمند و اینترنت پرسرعت است و در جایی دیگر شاید فقط رادیو باشد- به نیازهای خود در حوزه آموزش، مدرسه و ارتباط از راه دور پاسخ دهیم. در این افق، علاوهبر شناخت بسترهای ارتباطی در دسترس عموم مردم (که البته بسته به منطقه متفاوت خواهد بود) قطعا نیروی انسانی فهیم و توانمند حرف اول را خواهد زد؛ نیروی انسانیای که اولا دلسوز، دغدغهمند و آگاه به بسترهای متداول ارتباطی پیرامون خود باشد و علاوهبر آن توانمندی مدیریت رویدادهای پیشبینیناشده را نیز دارا باشد. اما افق دومی که باید به امکانات آن اندیشید، گذر از فضای غلبه تکنولوژی است که البته این مساله به مدرسه برنمیگردد و درحد تذکر و در پس ذهن داشتن آن در فضای فعلی کفایت میکند./1360/