نامه سرگشاده و تکرار جریان حکمیت
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، بعد از نامه سرگشاده موسوی خوئینیها، روحانی معلوم الحالی که در سالهای نه چندان دور در نظام مقدس جمهوری اسلامی مناصب بزرگ و کلیدی را پذیرفته است؛ اولین مطلبی که در مورد این مسائل به ذهنم رسید، این سؤال است که طرح مسائل این چنینی توسط برخی افراد معلومالحال با چه هدفی صورت میگیرد؟ و شاید برای رسیدن به بهترین جواب باید با نگاه به آینده در گذشته تأمل کرد که البته جوابهای دیگری را هم میتوان با استفاده از اسناد بالادستی جمهوری اسلامی ایران از جمله قانون اساسی و نیز با استفاده از اتفاقاتی که برخی در قالب پروژه و برخی در قالب پروژه در حال وقوع است، ارائه کرد که در ادامه تقدیم میشود.
در وهله اول با نوعی نگاه خوشبینانه این احتمال را بررسی میکنیم که شاید هنوز شخصی با این همه سابقه کاری و سالها حضور در مناصب بزرگ خدمتی (عضو شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما، رئیس کمیسیون اصل نود قانون اساسی، نایب اول رئیس مجلس شورای اسلامی، دادستان کل کشور، مشاور رئیس جمهور و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک و . . .) آگاهی و آشنایی کافی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و نیز مبانی و مباحث حقوقی مطرح شده در اسناد بالادستی نظام نداشته باشد که در جوابِ این احتمال یادآور میشوم که، اولاً ایشان مصداق این روایت نبوی است که فرمودهاند: «مَنْ تَقَدَّمَ عَلی قَومٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ وَ هُوَ یَری أَنَّ فیهِمْ مَن هو افضلُ منه فقد خانَ اللَّه و رسولَه و المُسلمیِن»؛ «هر كس جلودار - مسئول- عدهای از مسلمانان گردد در حالی كه میداند در بین مسلمین فردی بهتر از او وجود دارد پس خائن به خدا، رسولش و مسلمانان خواهد بود».(الغدیر، ج 8 ، ص 291، نقل از: التمهید للباقلانی، ص 190)
دوماً جهت آگاهی ایشان و هر کسی که با این درجه از آگاهی مسؤولیت میپذیرد، میگویم: طبق نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مسؤولیت تمام مسائل اقتصادی و اجتماعی به خصوص مسائلیکه به طور مستقیم به معیشت مردم مربوط میشود، بر عهده قوه مجریه و شخص رئیس جمهور است و ناظر بر این مسأله، مجلس شورای اسلامی است، حال اگر دولتی به نام تدبیر و امید بر سر کار آمد و با سوء تدبیر خود، چنانکه امیر المومنین علی(ع) فرمودند: « سوء التدبیر سبب التدمیر؛ سیاست نادرست موجب نابودی است» و نیز با هم دستی با مجلسی (مجلس دوره قبل) که اکثریت نمایندگان آن افرادی ضعیفالنفس و دنیاطلب بودند، کشور را در مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... با مشکل مواجه کرد، این دولت و مجلس همکار و همراه ایشان است که باید پاسخگو باشند نه رهبر انقلاب که در مواقع مختلف صراحتا نظر خودشان را در حمایت از مردم و نیز در توجه به مسائل مختلف کشور بیان کردند.
نکته دیگری که باید به این افراد یادآور شد این است که طبق اصل نود قانون اساسی «هر کس شکایتی از طرز کار مجلس یا قوه مجریه یا قوه قضائیه داشته باشد، میتواند شکایت خود را کتبا به مجلس شورای اسلامی عرضه کند.» و نوشتن نامه سرگشاده آن هم به رهبر معظم انقلاب، آنهم با این مضمون که تمام مشکلات به ایشان بر میگردد، کاملا مغرضانه و با خباثت تمام صورت گرفته است.
در وجه تاریخی این مسأله باید گفت: این اولین و آخرین بار نیست که مسائل این چنینی اتفاق افتاده است؛ چرا که امیرالمومنین(ع) فرمودند: گزارههای تاریخی تکرار میشوند و فقط بازیگران آنها عوض میشود، با مراجعه به تاریخ اسلام میبینیم در جریان حکمیت وقتی حضرت(ع) مالک اشتر را به عنوان حَکَم معرفی کردند خوارج بر ایشان(ع) فشار آوردند و بالاجبار ابوموسی اشعری را به عنوان حَکَم معرفی کردند و زمانی که خسارت عظیمی به اسلام وارد کردند بر امیرالمومنین علی(ع) شمشیر کشیدند که اگر تو عالم به غیب بودی، چرا اجازه دادی این مشکل به وجود بیاید؟ و شعار« لاحّکَم الا لله» را سر دادند.
هدف از طرح این مسأله این است، کسانی که تا دیروز شعار مذاکره میدادند امروز و بعد از نزدیک به هفت سال معطلی کشور و نظام و نیز به تأخیر انداختن رشد کشور در مسائل مختلف علمی و غیر علمی، مدعی شده و در یک حرکت مکارانه و مغرضانه، به بهانه دلسوزی برای مردم، رهبری معظم انقلاب را مقصر اصلی معرفی میکنند.
این در حالی است که اگر رهبر معظم انقلاب در برخی موارد حمایت خود را از دولت اعلام کرده بودند، اولاً این حمایت در قاموس حمایت از منتخب مردم صورت گرفته است و ثانیاً ایشان به کرّات هم در خفا و هم به صورت علنی به صورت ارشادی و مولوی مطالب خود را کاملا مدبّرانه بیان می کردند و خطوط قرمز را نیز کاملا شفاف بیان میکردند، حال اگر قوه مجریه کوتاهی کرده و مجلس که ناظر بر این قوه است وظیفه خود را به درستی انجام نداده است؛ آیا باید رهبری را در این قضیه مقصر دانست؟!
و بالاخره مهمترین مطالبی که باید بیان شود تا مشخص شود که این حرکت جناب خوئینیها، کدام قسمت از پازل نیمه تمام ایشان و نیز کدام قسمت از سناریوی طراحی شده جبهه اصلاحاتی است که این شخص معلوم الحال لقب پدر معنوی این جبهه را به خود اختصاص داده است، این است که با صراحت به ایشان و هم فکران و موافقان مسلک و مشی سیاسی ایشان بگوییم زندگی سیاسی ایشان مملو از دروغ، فساد و خیانت و تظاهر به تبعیت از ولایت و قوانین مصوب جمهوری اسلامی است.
در توضیح این مطلب باید گفت: اول اینکه گویا رویه سیاسی و شاید پایه فکری و اعتقادی این شخص این است که همیشه کوتاهیها و به نوعی فسادها و شاید بتوان به جرأت گفت خیانتهای خود و هم حزبیها و هم مسلکهای خود را به گردن دیگران بیاندازند، چرا که در تاریخ ثبت شده است که در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، ایشان چمدانی را از سفارت آمریکا خارج میکند که حاوی اسنادی بوده است که هیچ کس آنها را ندیده و حتی وقتی اسنادی از جاسوس بودن بنی صدر، به دست نیروهای انقلاب میافتد، ایشان با سوء استفاده از جایگاهی که دارد با افشای اطلاعات، آن هم قبل از انتخاباتی که بنی صدر در آن کاندید شده بود، مخالفت میکند تا بنی صدر با اکثریت آراء بر صندلی ریاست جمهوری بنشیند و خیانتی را به ملت ایران کند که امام(ره) فرمود: «خیانتی که بنی صدر به ملت ایران کرد رضا شاه هم نکرد»، حال سؤال این است که آیا جناب خوئینیها در خیانت بنی صدر عامدانه و عالمانه شریک نیست؟
موضوع دوم پرونده انفجار دفتر نخست وزیری است که بعد از دستگیری چند نفر از جمله خسرو تهرانی، حسن کامران، تقی محمدی، بهزاد نبوی و سعید حجاریان به عنوان مظنون، ایشان اجازه بازجویی از نبوی و حجاریان را نمیدهد و حتی وقتی با مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی خدمت امام(ره) برای ارائه گزارش کار میرسند؛ علیرغم اینکه حضرت آیت الله موسوی اردبیلی با صداقت مسأله را به حضرت امام(ره) گزارش میدهند، جناب خوئینیها با وقاهت تمام میگوید مسأله این گونه نیست.
وی که در سمت دادستان انقلاب اسلامی است از ارجاع چهار کیفر خواست صادر شده به دادگاه خودداری میکند و به آیت الله رئیسی که در آن زمان هم در قوه قضائیه مسؤولیت داشتند، دستور میدهد که به مطبوعات اعلام کنند این پرونده مختومه شده که آیت الله رئیسی، این کار را انجام نمیدهند و خود جناب خوئینیها این کار را انجام میدهد.
سوم، طراحی و مدیریت برنامهها و نقشههای جبهه اصلاحات از لحظه شکلگیری این جبهه تا به امروز است که به برخی از موارد آن به اختصار اشاره میشود؛ اول اینکه سؤال میکنیم آیا میشود کسی که پرچم دانشجویان پیرو خط امام را در تسخیر لانه جاسوسی بر عهده داشته، چند سال بعد و در دهه 70 به سمت لیبرالیسم سیاسی چرخش پیدا کند؟
میتوان گفت این شخص در ادعای اولیه خود دروغ میگفته است و اقدام ایشان در زمان تسخیر صرفا جهت حمایت از برخی از افراد از جمله آقای بنی صدر خائن بوده است، دوم، وقتی در فتنه 88 وی سید محمد خاتمی را به تقابل مستقیم با رهبر معظم انقلاب دعوت و ایشان استنکاف میکند و به نقش پایینتر در این فتنه اکتفا میکند، جناب خوئینیها به سراغ میرحسین موسوی میرود و مشوّق وی برای نقش آفرینی در این سناریوی از پیش طراحی شده است و در جریان همین انتخابات است که آقای خوئینیها مسأله محدودیت دوره تصدی مقام رهبری را مثل ریاست جمهوری مطرح میکند که در واقع به دنبال حذف ولایت فقیه است و شعار تقلب در انتخابات را مطرح می کند که در واقع بنا بر اعترافات خودشان قصد عبور از رهبری و از اصل نظام را داشتند؛ چرا که کلام خائنانه وی در بهمن 87 در تاریخ ثبت شده است که گفت: «ما باید بیاییم و توان بگذاریم تا به هر قیمتی رهبری را از تخت پایین بکشیم، او باید بفهمد که مملکت آنطور نیست که ایشان هر جور بخواهد به هر سمت بکشد؛ خاتمی و یارانش الان کلی تجربه دارند».
حال سؤال ما این است که این اقدام جناب خوئینی ها در قالب طرح جامعه مدنی جناب سید محمد خاتمی بوده، یا در دایره مانیفست جمهوری خواهی اکبر گنجی یا طرح نجات ملی جناب تاجزادهای است که این روزها فساد و دروغ و باند بازی او خانه ملت را به خود مشغول کرده است، مجلسی که تصمیم و کمر همت به خدمت به مردم بسته است.
گویا این طرح و نقشه تکراری است که با یک سری ادعاهای پوپولیستی همراه با فشار از بالا و به ارکان نظام هر چند وقت یک بار از سرعت حرکت قطار انقلاب کاسته و آب به آسیاب دشمن ریخته است، تا ذهن جامعه را از خیانت و خباثت هم حزبیها و هم فکریهای خود منحرف کنند و در کمال خباثت بر علی زمان شمشیر کشیده و گناه خود و حَکَمی که معرفی کردهاند را به گردن وی بیاندازند.
از انصاف به دور است فردی که بیش از 40 سال بر سر سفره نظام و بیش از 30 سال زیر سایه رهبر فرزانه به آلاف و الوف رسیده، در هر مقطعی و با هر فرصتی که پیش می آید جهت ضربه زدن به این دو رکن استفاده کند که صد البته بعید نیست جناب خوئینیها با افرادی همچون تاجزاده در راستای طرحهای بزرگ خائنانه خود، هم سفره باشند و در مواقع مختلف از یکدیگر حمایت کنند.
در پایان اگر به موارد فوق که بیانی مختصر و به اجمال از زندگی سیاسی خوئینیها بود، مواردی از قبیل همنشینی با اعضای گروهک فرقان در مسجد جوستان نیاوران، ارتباط با اکبر گودرزی سرکرده این گروه، مخالفت صریح با شهید مطهری و امام موسی صدر و شهید بهشتی، اقدامات ضد امنیت ملی در روزنامه سلام و دهها مورد دیگر را بیافزاییم، قطعا خوانندگان محترم خود قضاوت آگاهانهای در مورد اقدام اخیر این شخص خواهند داشت./908/ی704/ق
رضا محبوب، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم
بجای این تکرویها و تندرویهای ۴۰ ساله، فضای جامعه را باز کنید تا مردم حرف بزنند تا ببینید و بشنوید چه خبر است.
بله، موافقم، دولت هم واقعا مقصر است. مملکت را رها کرده است. ولی اینجور نیست که فقط دولت مقصر است و بس.
به خاطر خدا و مردم و خون شهدا هم که شده همگی منطقی باشیم.
سپاسگزارم.
نویسنده این مقاله گویا در عوالم دیگه ای بسر میبره ، نه حال و روز کشور رو می بینه نه اطلاعاتی درباره دین و خدا داره و نه نگاهی به کارنامه 40 ساله.پس مقاله ایشون تکیه بر تخیلات داره ،ضمن این ک ایشون متوجه باشن
کار مسئول موعظه نیست عمل است .بزارید یه کمکی به ایشون بکنم. شما یه مقایسه کوچولو بین اقدامات امام علی و مسئولین این کشور بکنید بعد ببینیم به کجا می رسید این اندازه هر چیز رو به اولیای خدا منسوب نکنید گناه بزرگی هست .ضمن این گ کسی ک میز مسّولیت گرفته وظیفه دریافت و رسیدگی نامه های اعتراضی شهروندان رو داره،همچنین شما ایا در این نامه ها خلاف واقع دیده اید یا علاقه خاصی به حق پوشانی دارید؟