یادداشت؛
ضد و نقیضگوییهای دولتی و آدرس غلط به اقتصاد
بنیاد رفتارهایی که برخی دولتیها اکنون در پیش گرفتهاند سست و زیانبار است و چه مسیر توافق در پیش باشد و چه همه اخبار یادشده تکذیب شوند، بازهم به علت رفتار اشتباه دولت، این مردم هستند که ضرر میکنند.
به گزارش خبرگزاری رسا، علی جمشیدی طی یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت؛ پایگاه لبنانی النشره چند روز پیش خبری منتشر کرد درباره اینکه ایران و آمریکا با واسطهگری آلمانیها به گفتوگو نشستهاند و طی روزهای آینده این مذاکرات نهایی خواهد شد. همزمان با انتشار این خبر، در ایران هم مقامات دولتی اظهاراتی داشتند که بهنوعی ارسال پالسهایی برای تایید خبر این رسانه لبنانی بود. ابتدا محمود واعظی، مسئول دفتر رئیسجمهور از قول کشورهای اروپایی و آسیایی گفت تحریم روزهای پایانی خود را طی میکند و بعد از آن هم علی ربیعی، سخنگوی دولت درباره احتمال توافق با آمریکا توضیح داد که اگر ترامپ رویه خود را اصلاح کرده باشد ایران استقبال خواهد کرد.
مهمتر از همه این اظهارنظرها اما خبری بود که ایلنا، خبرگزاری نزدیک به دولت روز گذشته منتشر و ادعا کرد در گفتوگو با یک منبع مطلع، اخباری از مذاکرات محرمانه ایران با طرفهای غربی به دست آورده است. این خبرگزاری در بخشی از این خبر مدعی شد: «آلمان با همفکری و حمایت انگلستان پیشنهادی را ارائه کرده مبنیبر اینکه در گام نخست آمریکا تحریمهای غیرهدفمند که بیشترین تاثیر اقتصادی را بر زندگی مردم ایران دارد موقتا لغو کند. پس از یک گفتوگوی کلی درمورد مسائل مربوط به ایران و آمریکا و حتی ایران و عربستان، نقاط کور مسائل منطقهای ارزیابی شود.»
این خبر بهسرعت در فضای مجازی پیچید و خیلیها هم با الصاق آن به چند خبر یادشده در بالا بهسرعت نتیجه گرفتند ظاهرا اینبار ماجرا جدی و احتمالا خبری در راه است. ساعتی از این داستان نگذشته بود که ناگهان سخنگوی وزارت امور خارجه اطلاعیهای صادر کرد و از بیخ و بن ماجرا را تکذیب کرد. سیدعباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه ضمن رد خبر منتشره در برخی رسانهها به نقل از یک منبع ناشناس درخصوص لغو موقت بخشی از تحریمهای بهاصطلاح غیرهدفمند، این قبیل اظهارات را خبرسازیهای غیرواقعی دانست که مشخص نیست با چه اهدافی صورت میگیرد.
این فرآیند یعنی انتشار خبر به کنایه، اظهارنظر ناقص و متناقض و بهاصطلاح یکی به نعل یکی به میخ، انتشار گفتوگو با یک منبع ناشناس آنهم ازسوی رسانه نزدیک به دولت و نهایتا اطلاعیهای که یکطرف دولت طرف دیگر آن را تکذیب میکند، در دل خود چند نکته مهم دارد.
اول: آنچنان که بسیاری از کارشناسان اقتصادی از چپترین آنها تا راستترینشان معترفند، ایران غیرنفتیترین اقتصاد نفتی جهان را داراست و در بحران کاهش قیمت نفت یا بروز کرونا کمترین آسیب را نسبت به ایام پیش از آن، میان کشورهای نفتی جهان دید. از اینرو استفاده از شرایط کنونی، چه ماجرای تحریمها و چه بحران ناشی از کاهش قیمت نفت و کرونا، بهزعم بسیاری میتواند باعث یکسرهشدن کار و پایان یافتن وابستگی اقتصاد ایران به نفت باشد، اتفاقی که حتما مورد انتظار و پسند آمریکاییها و متحدانشان نیست و میدانند اگر چنین اتفاقی رخ دهد تحریم نفتی ایران دیگر ارزشی نخواهد داشت. از اینرو نمیتوان انکار کرد که هرگونه گشایش احتمالی و موقتی در فروش نفت که از جانب آمریکا در این برهه حاصل شود تنها حربهای برای ممانعت از نتیجه دادن تلاشهای ایران برای ساختن اقتصادی غیرنفتی است. علاوهبر این باید متذکر شد هر اظهارنظری که دوباره پالس اشتباه و امیدواری کاذب به مردم بدهد و جامعه را مانند دوران مذاکرات برجامی به حالت تعلیق برده و در انتظار گشایش خارجی نگه دارد از هر سمی برای اقتصاد و پاگرفتن دوباره آن بدتر است و حتی میتواند دوباره کشور را به چند سال عقبتر برگرداند.
دوم: بعد از فشار حداکثری و تداوم آن با استفاده از ابزارهای گوناگون، بخشی در دولت ایران ناامید از غرب (چه آمریکا و چه اروپا) بالاخره راضی به تلاش برای یافتن راههای تجارت جایگزین شدند و از کشورهای همسایه تا چین و روسیه را برای دوران جدید مدنظر قرار دادند. قرارداد 25ساله ایران با چین که حدودا دوسالی معطل مانده بود و دولت حسن روحانی بنایی برای پیگیری آن نداشت و البته چینیها هم متقابلا همین نظر را داشتند، اخیرا و پس از ناامیدی دولت از اروپا و پس از آنکه نماینده ویژهای از جانب ایران راهی پکن شد، دوباره موضوع بحث طرفین شده و خبرهای خوبی هم از تلاشها برای نهاییشدن آن به گوش میرسد. علاوهبر این قراردادی مشابه هم با روسها ظاهرا درحال پیگیری است. این وضعیت که نشانهای از تصمیمگیری برای تنوعبخشی به اقتصاد و تجارت خارجی ایران است، آمریکاییها را بهشدت نگران کرده تا جایی که برای جلوگیری از تثبیت آن در روزهای اخیر خود را به زمین و آسمان زدهاند و حالا بعید نیست که تلاش آمریکا برای برهم زدن چنین قراردادی با دادن امتیازهای محدود، موقتی و بیاعتبار به ایران همراه شود تا هم ایران از حرکت در مسیری که پیش گرفته سست شود هم چینیها به ایران بیاعتماد شوند.
سوم: تصور اینکه ترامپ امروز و در آستانه انتخابات حاضر است امتیازهای قابلتوجهی به ما بدهد، بهواقع هم یک توهم است و هم میتواند تبعات سنگینی برای ایران بعد از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا داشته باشد، چه ترامپ تکرار شود و چه بایدن به پیروزی برسد. اگر با همان منطق موافقان مذاکره با آمریکا به ماجرا نگاه کنیم میبینیم از اردیبهشت سال 97 تا بهامروز ترامپ هزینههای بسیار سنگینی به ایران تحمیل کرده و اگر امروز بخواهد آن هزینه سنگین را جبران کند تا ایران راضی به یک توافق متوازن و سودمند شود، بهوضوح در داخل آمریکا مورد انتقاد قرار خواهد گرفت و موضعش تضعیف خواهد شد. از طرفی ترامپ حتی آن روزی که اطمینان داشت برای دو یا سه سال دیگر بهطور حتم در کاخ سفید است قابل اعتماد و اعتنا نبود چه رسد به اکنون که معلوم نیست دولت مستعجل است یا ماندنی، لذا توافق با چنین فردی که از حداقلهای ثبات برخوردار نیست حتما اشتباهی راهبردی است و هرآن ممکن است در دولت بعدی دوباره زیر توافق با ایران زده شود.
چهارم: شفافیت و صداقت با مردم حرف اول را در حکومتداری میزند و اگر منتقدان دولت معتقدند که باید با مردم همه موضوعات را در میان گذاشت بهخاطر خاطرات تلخی است که از محرمانهبودن اقدامات و تصمیمات دولت طی سالهای گذشته دیدهاند، در برجام باگهای بزرگی وجود دارد که امروز گریبانگیر ملت شده و اگر آن سطوح بالا از محرمانهبودن موضوعات تا جایی که مجلس هم در جریان نبود، اتفاق نمیافتاد احتمالا امروز وضعیت کشور اینچنین نبود.
پنجم: وقتی یک جانب دولت، جانب دیگر را تکذیب میکند مردم بیاعتماد شده و میپرسند؛ اینها که تکلیفشان با خودشان روشن نیست چطور میخواهند تصمیم واحد و صحیحی درباره رفع مشکلات مردم بگیرند و گرفتاریهایشان را رفع کنند. علاوهبر اینکه، چنین الگویی برای اداره دولت باعث سوءاستفاده فرصتطلبان و حاشیهسازان میشود.
اگر با مدنظر داشتن این 5 نکته به ماجرا نگاه کنیم متوجه میشویم بنیاد رفتارهایی که برخی دولتیها اکنون در پیش گرفتهاند تا چه حد سست و زیانبار است و چه مسیر توافق در پیش باشد و چه همه اخبار یادشده تکذیب شوند، بازهم به علت رفتار اشتباه دولت، این مردم هستند که ضرر میکنند.
مهمتر از همه این اظهارنظرها اما خبری بود که ایلنا، خبرگزاری نزدیک به دولت روز گذشته منتشر و ادعا کرد در گفتوگو با یک منبع مطلع، اخباری از مذاکرات محرمانه ایران با طرفهای غربی به دست آورده است. این خبرگزاری در بخشی از این خبر مدعی شد: «آلمان با همفکری و حمایت انگلستان پیشنهادی را ارائه کرده مبنیبر اینکه در گام نخست آمریکا تحریمهای غیرهدفمند که بیشترین تاثیر اقتصادی را بر زندگی مردم ایران دارد موقتا لغو کند. پس از یک گفتوگوی کلی درمورد مسائل مربوط به ایران و آمریکا و حتی ایران و عربستان، نقاط کور مسائل منطقهای ارزیابی شود.»
این خبر بهسرعت در فضای مجازی پیچید و خیلیها هم با الصاق آن به چند خبر یادشده در بالا بهسرعت نتیجه گرفتند ظاهرا اینبار ماجرا جدی و احتمالا خبری در راه است. ساعتی از این داستان نگذشته بود که ناگهان سخنگوی وزارت امور خارجه اطلاعیهای صادر کرد و از بیخ و بن ماجرا را تکذیب کرد. سیدعباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه ضمن رد خبر منتشره در برخی رسانهها به نقل از یک منبع ناشناس درخصوص لغو موقت بخشی از تحریمهای بهاصطلاح غیرهدفمند، این قبیل اظهارات را خبرسازیهای غیرواقعی دانست که مشخص نیست با چه اهدافی صورت میگیرد.
این فرآیند یعنی انتشار خبر به کنایه، اظهارنظر ناقص و متناقض و بهاصطلاح یکی به نعل یکی به میخ، انتشار گفتوگو با یک منبع ناشناس آنهم ازسوی رسانه نزدیک به دولت و نهایتا اطلاعیهای که یکطرف دولت طرف دیگر آن را تکذیب میکند، در دل خود چند نکته مهم دارد.
اول: آنچنان که بسیاری از کارشناسان اقتصادی از چپترین آنها تا راستترینشان معترفند، ایران غیرنفتیترین اقتصاد نفتی جهان را داراست و در بحران کاهش قیمت نفت یا بروز کرونا کمترین آسیب را نسبت به ایام پیش از آن، میان کشورهای نفتی جهان دید. از اینرو استفاده از شرایط کنونی، چه ماجرای تحریمها و چه بحران ناشی از کاهش قیمت نفت و کرونا، بهزعم بسیاری میتواند باعث یکسرهشدن کار و پایان یافتن وابستگی اقتصاد ایران به نفت باشد، اتفاقی که حتما مورد انتظار و پسند آمریکاییها و متحدانشان نیست و میدانند اگر چنین اتفاقی رخ دهد تحریم نفتی ایران دیگر ارزشی نخواهد داشت. از اینرو نمیتوان انکار کرد که هرگونه گشایش احتمالی و موقتی در فروش نفت که از جانب آمریکا در این برهه حاصل شود تنها حربهای برای ممانعت از نتیجه دادن تلاشهای ایران برای ساختن اقتصادی غیرنفتی است. علاوهبر این باید متذکر شد هر اظهارنظری که دوباره پالس اشتباه و امیدواری کاذب به مردم بدهد و جامعه را مانند دوران مذاکرات برجامی به حالت تعلیق برده و در انتظار گشایش خارجی نگه دارد از هر سمی برای اقتصاد و پاگرفتن دوباره آن بدتر است و حتی میتواند دوباره کشور را به چند سال عقبتر برگرداند.
دوم: بعد از فشار حداکثری و تداوم آن با استفاده از ابزارهای گوناگون، بخشی در دولت ایران ناامید از غرب (چه آمریکا و چه اروپا) بالاخره راضی به تلاش برای یافتن راههای تجارت جایگزین شدند و از کشورهای همسایه تا چین و روسیه را برای دوران جدید مدنظر قرار دادند. قرارداد 25ساله ایران با چین که حدودا دوسالی معطل مانده بود و دولت حسن روحانی بنایی برای پیگیری آن نداشت و البته چینیها هم متقابلا همین نظر را داشتند، اخیرا و پس از ناامیدی دولت از اروپا و پس از آنکه نماینده ویژهای از جانب ایران راهی پکن شد، دوباره موضوع بحث طرفین شده و خبرهای خوبی هم از تلاشها برای نهاییشدن آن به گوش میرسد. علاوهبر این قراردادی مشابه هم با روسها ظاهرا درحال پیگیری است. این وضعیت که نشانهای از تصمیمگیری برای تنوعبخشی به اقتصاد و تجارت خارجی ایران است، آمریکاییها را بهشدت نگران کرده تا جایی که برای جلوگیری از تثبیت آن در روزهای اخیر خود را به زمین و آسمان زدهاند و حالا بعید نیست که تلاش آمریکا برای برهم زدن چنین قراردادی با دادن امتیازهای محدود، موقتی و بیاعتبار به ایران همراه شود تا هم ایران از حرکت در مسیری که پیش گرفته سست شود هم چینیها به ایران بیاعتماد شوند.
سوم: تصور اینکه ترامپ امروز و در آستانه انتخابات حاضر است امتیازهای قابلتوجهی به ما بدهد، بهواقع هم یک توهم است و هم میتواند تبعات سنگینی برای ایران بعد از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا داشته باشد، چه ترامپ تکرار شود و چه بایدن به پیروزی برسد. اگر با همان منطق موافقان مذاکره با آمریکا به ماجرا نگاه کنیم میبینیم از اردیبهشت سال 97 تا بهامروز ترامپ هزینههای بسیار سنگینی به ایران تحمیل کرده و اگر امروز بخواهد آن هزینه سنگین را جبران کند تا ایران راضی به یک توافق متوازن و سودمند شود، بهوضوح در داخل آمریکا مورد انتقاد قرار خواهد گرفت و موضعش تضعیف خواهد شد. از طرفی ترامپ حتی آن روزی که اطمینان داشت برای دو یا سه سال دیگر بهطور حتم در کاخ سفید است قابل اعتماد و اعتنا نبود چه رسد به اکنون که معلوم نیست دولت مستعجل است یا ماندنی، لذا توافق با چنین فردی که از حداقلهای ثبات برخوردار نیست حتما اشتباهی راهبردی است و هرآن ممکن است در دولت بعدی دوباره زیر توافق با ایران زده شود.
چهارم: شفافیت و صداقت با مردم حرف اول را در حکومتداری میزند و اگر منتقدان دولت معتقدند که باید با مردم همه موضوعات را در میان گذاشت بهخاطر خاطرات تلخی است که از محرمانهبودن اقدامات و تصمیمات دولت طی سالهای گذشته دیدهاند، در برجام باگهای بزرگی وجود دارد که امروز گریبانگیر ملت شده و اگر آن سطوح بالا از محرمانهبودن موضوعات تا جایی که مجلس هم در جریان نبود، اتفاق نمیافتاد احتمالا امروز وضعیت کشور اینچنین نبود.
پنجم: وقتی یک جانب دولت، جانب دیگر را تکذیب میکند مردم بیاعتماد شده و میپرسند؛ اینها که تکلیفشان با خودشان روشن نیست چطور میخواهند تصمیم واحد و صحیحی درباره رفع مشکلات مردم بگیرند و گرفتاریهایشان را رفع کنند. علاوهبر اینکه، چنین الگویی برای اداره دولت باعث سوءاستفاده فرصتطلبان و حاشیهسازان میشود.
اگر با مدنظر داشتن این 5 نکته به ماجرا نگاه کنیم متوجه میشویم بنیاد رفتارهایی که برخی دولتیها اکنون در پیش گرفتهاند تا چه حد سست و زیانبار است و چه مسیر توافق در پیش باشد و چه همه اخبار یادشده تکذیب شوند، بازهم به علت رفتار اشتباه دولت، این مردم هستند که ضرر میکنند.
منبع: فرهیختگان
ارسال نظرات