با آغوش باز از گفتوگو در باب علوم انسانی اسلامی استقبال میکنیم
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا و به نقل از روابط عمومی مجمع عالی علوم انسانی اسلامی، حجتالاسلام دکتر احمدحسین شریفی دبیر مجمع، به پارهای از ابهامات دربارهی مجمع عالی علوم انسانی اسلامی پاسخ داد. متن کامل این مصاحبه را میتوانید در ادامه مطالعه فرمایید.
مجمع عالی علوم انسانی یک حلقه بستهای از اساتید را تشکیل داده که خیلی مایل به گفتوگو با دیگران نیستند و فعالیتهای آنها در گفتوگو با اندیشههای معارض مشهود نیست، چقدر این انتقاد را وارد میدانید؟
به نظر من منشأ این انتقاد عدم آگاهی است. این ضعف شاید به خود مجمع و کنگره برمیگردد زیرا روابط عمومی و اطلاعرسانی و تبلیغات ما در فضای رسانهای کشور بسیار اندک است. اگر خود را بیشتر معرفی میکردیم قطعا این سوء تفاهم پیش نمیآمد. در 5 کنگره قبلی نزدیک به 2500 استاد دانشگاه با ما در ارتباط بودند، اینها یا ارزیاب ما بودند و یا برای ما مقاله فرستادهاند. 2143 استاد هیأت علمی دانشگاه های مختلف از مخالف و موافق برای ما مقاله فرستادهاند. 36 جلد مجموعه مقالات 5 کنگره قبلی است که در مجموع نزدیک به 600 مقاله در حوزههای مختلف علوم انسانی است.
استحضار دارید که در ایدههای ناظر به اسلامیسازی علوم انسانی، قرائتها و تقریرهای مختلف و حتی ضد و نقیضی وجود دارد و واقعاً مجمع به عنوان یک مرکز ستادی که سعی میکند همه اینها را پوشش دهد، از همه اینها دعوت کرده و همه اینها نیز خود را در این امر دخیل میدانند و مشارکت میکنند. مثلا از فرهنگستان علوم اسلامی که ایده خاصی درباره اسلامیسازی علوم انسانی دارد، تا دانشگاه علامه طباطبایی تا پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، و موسسه امام خمینی و دانشگاههای مختلفی که ایدههای متفاوتی هم در اسلامیسازی دارند، در این امر مشارکت دارند. ما هرگز دگم برخورد نکرده و نمیکنیم. ما یک نقش ستادی و حمایتی از این ایده و همچنین نقشی حمایتی از ایدههای علوم انسانی اصیل و عالمانه و محققانه در کشور داریم. بنده که از اول امسال این مسئولیت را بر عهده گرفتم تا به حال ۳ جلسه با رؤسا و دبیران کمیسیونهای شانزدهگانه کنگره بینالمللی ششم داشتهام، و در همه جلسات هم تأکید کرده و با صراحت گفتهام که ما در کنگره ششم به طور رسمی از مخالفان جدی علوم انسانی اسلامی برای حضور در کنگره دعوت رسمی و علنی خواهیم کرد. و از همینجا هم اعلام میکنم که حاضریم میزگردهای علمی تشکیل دهیم و با مخالفان ایده علوم انسانی اسلامی گفتوگو کنیم و نقدهای آنها را بشنویم. منتهی گاهی عدهای نمیخواهند با این فضا همراهی کنند و نمیخواهند علمی برخورد کنند. به عنوان مثال فلان روشنفکر ادعا می کند که اینها 40 سال است که حرف از علم دینی میزنند اما تا به حال 40 صفحه در مورد ایده خود منتشر نکردهاند! ما عرض میکنیم حداقل 4 هزار عنوان کتاب و رساله دکتری در این موضوع نوشته شده که نمایشگاه آن هم توسط معاونت پژوهش حوزه علمیه قم برگزار شد. این حرفها حاکی از این است که یا اطلاعی در این زمینه وجود ندارد و یا عدهای خیال میکنند این مسئله امری سیاسی و حکومتی است و علمی نیست. ما اعلام کردهایم حاضریم در هر کجا که شما میگویید، ایده را مطرح کنیم و شما هم نقد کنید. لذا تعصب و تصلبی نداریم. مجمع با آغوشی باز از همه دغدغهمندان نسبت به علوم انسانی اسلامی، چه مخالفان و چه موافقان دعوت کرده و میکند. الان هم من به صورت رسمی دعوت میکنم که برای ما مقاله انتقادی بفرستند ما نیز بر اساس استانداردها و معیارهای علمی و تحقیقی شناخته شده در مراکز معتبر علمی دنیا آن را ارزیابی علمی کرده و منتشر خواهیم کرد.
مجمع یا کنگره تا چه حد به گفتوگوی علمی با «اغیار» توجه کرده است؟ آنچه ما تا امروز در فضای رسانه از مجمع دیدهایم یا در کنگره یا در کتب یا در نشستها، بیشتر گردآوردن اساتید «خودی» بوده است.
نه واقعا اینگونه نیست. ما از دوستان خواهش میکنیم و همه امکانات و هزینههای مادی و معنوی را هم فراهم میکنیم که بیایند و میزگرد علمی نقد و بررسی داشته باشیم. ما از این کارها استقبال میکنیم و همین را میخواهیم. اصلا تعصب و تصلبی وجود ندارد چراکه مجمع خود را پرچمدار احیای علوم انسانی و اسلامی در کشور میداند. ما مدعی هستیم علوم انسانی موجود که از غرب آمده و حالت ترجمهای دارد مشکلی از مشکلات ما را حل نمیکند، همچنان که حل نکرده است. این علوم انسانی مشکلات روحی روانی، مشکلات اجتماعی، مشکلات اقتصادی و… را حل نکرده است. ما هم نقد علمی و هم نقد عملی و کارکردی نسبت به علوم انسانی رایج داریم. ما مدعی ایده دیگری هستیم که این مشکلات را ندارد. نمیگوییم ایدهای معصومانه داریم بلکه ایدهای داریم که این مشکلات را به حداقل میرساند و حاضریم در مورد آن گفتوگو کنیم. عدهای واقعا حاضر نیستند تن به گفتوگو دهند.
به عنوان مثال یکی از آقایانی که من به ایشان پاسخی دادم و از ایشان دعوت کردم به مجمع بیایند و آثار را ببینند و گفتوگو کنیم، استاد عزیز جناب دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است. ایشان از اندیشمندان تراز اول ادبیات کشور است. ایشان در یک سخنرانی میگوید عدهای که بلد نیستند جامعهشناسی چطور نوشته میشود و یک کتاب درباره جامعهشناسی نخواندهاند، میخواهند جامعهشناسی را اسلامی کنند. من با شناختی که نسبت به این اندیشمند بزرگ کشور دارم یقین دارم که ایشان غرضی ندارند. اما عامل این موضعگیری ایشان بی اطلاعی است. خبر ندارند که ما نشریه بینالمللی داریم و همایشهای بینالمللی برگزار میکنیم. در عرصه بینالملل ما اندیشمندان درجه یک حوزه علوم انسانی را دعوت میکنیم و آنها نیز ما را دعوت میکنند و حاضرند کتابهای ما را چاپ کنند و مقالات ما را به زبان انگلیسی ترجمه کنند و با هزینه خود منتشر کنند تا این فکر در دنیا منتشر شود. ما نشستها و کمیسیونهایی به زبان عربی و انگلیسی داریم، ان شاءلله به زودی به زبان فرانسوی هم خواهیم داشت. به زبانهای ترکی منطقه هم مشارکت خواهیم کرد و… در عین حال چون بعضی از این آقایان منتقد خبر ندارند، لذا فکر میکنند که عدهای که از الفبای اسلام و علوم اجتماعی بی خبرند، این حرفها را میزنند و این حرفها سیاسی و ژورنالیستی است. واقعیت این نیست. یک عده هم هستند که از کارها خبر دارند ولی حاضر نیستند با ادبیات علمی به نقد و مواجهه با این ایده بپردازند. و متأسفانه هوچی گری میکنند و ژورنالیستی برخورد میکنند و فضاسازی میکنند تا این حرفها به گوش عدهای نرسد و به سراغ آن نیایند. آنها از ایده علوم انسانی اسلامی یک غول بی شاخ و دمی درست میکنند که افرادی را بترسانند و یا با تمسخر و با مغالطههای پهلوان پنبهای جلو میآیند. ما واقعا از همینها هم صمیمانه دعوت میکنیم که نقدهای خود را حضوراً یا کتباً مطرح کنند و کرسی و تریبون در اختیار آنها قرار میدهیم و در عین حال آنها را نقد هم میکنیم. ما اعلام میکنیم که از کرسیهای نظریهپردازی، کرسیهای نقد و بررسی و کرسیهای نوآوری استقبال میکنیم. حالا اگر روزنامه فرهیختگان هم پیش قدم شود و هر کدام از این مخالفان را دعوت کند، ما هم برای گفتوگو حضور پیدا میکنیم. این باعث احیای ایده علوم انسانی اسلامی میشود و باعث فهم اهمیت و ضرورت علوم انسانی برای نخبگان ما میشود.
عدهای که میگویند شما دگم برخورد میکنید، یک مرکز مشابهی را مثال بزنند که کنگرة خود را با مشارکت 50 مرکز دانشگاهی و پژوهشی درجه یک کشور برگزار میکند. مراکزی که خودشان در حوزه علوم انسانی متخصص هستند. اینجا جایی است که همه میتوانند حرف خود را بزنند.
همینطور اگر جنابعالی یا جناب غلامی یا دکتر رفیعی یادداشتی نوشتهاید یا مصاحبهای کردهاید، بیشتر نزاع ایدئولوژیک با رقبا بوده است. منظور از ایدئولوژی این است که پاسخها از پیش مشخصند و اگر هم پرسشی طرح میشود، از قبل پاسخ مشخصی دارد. با این وصف وقتی افراد شاخص مجمع درسگفتار یا سخنرانی یا یادداشت یا مصاحبه و… دارند، وضع ایدئولوژیک دارد و تحقیق علمی تابع پاسخ پیشینی و مشخص است.
من این نقد را نسبت به خودم هرگز وارد نمیدانم. شاید برای اعضای هیأت علمی نزدیک به 200 دانشگاه کشور، کارگاههای 16 ساعته علم دینی و علوم انسانی اسلامی برگزار کردهام. هیچ گاه کسی این برداشت را از گفتههای من نداشته که ایدئولوژیک به معنای غیرعلمی باشد. ما سعی میکنیم گفتوگوی علمی و منطقی و مستند و محققانه داشته باشیم.
البته بنده قبول میکنم که هم از موافقین و هم از مخالفین، عدهای ایدئولوژیک و تعصبی برخورد میکنند و عدهای با پیشفرضهای از قبل تعیین شده وارد میشوند و فضا را از فضای علمی خارج میکنند. ولی کسی نسبت به نوشتهها یا گفتار خودم چنین نقدی نکرده بود و اولین بار است که از جنابعالی میشنوم. من نزدیک به 30 جلسه درسگفتارهای کاملی در مورد ایده علوم انسانی اسلامی دارم که در شبکههای اجتماعی بارگذاری شده است. من کاملا بر اساس منطق فلسفه علم و منطق علوم انسانی و منطق روشمند و ضابطهمند فهم متون دینی بحث را مطرح میکنم. البته ادعای عصمت ندارم و از نقدها و بررسی ها استقبال میکنم. در سایه همین نقدها، ویراست سوم کتاب مبانی علوم انسانی اسلامی بنده، در دست چاپ است. یعنی 3 بار است که بازنگری و اصلاح میشود و حذف و اضافاتی در آن صورت میگیرد. در سایه همین نقد و بررسیهایی که با اساتید حوزه و دانشگاه داریم، این بازنگریها صورت گرفته است. اگر ایدئولوژیک برخورد میکردیم وضع متفاوت بود. لذا باز هم میگویم هر مخالفی به هر شکلی و در هر کجایی که او میپسندد ما حاضر به گفتوگو هستیم.
مجمع فعالیتهای گستردهای انجام میدهد اما تواناییهای مادی محدودی هم دارد. به این نسبت، من نمره قبولی را در موضوع سوال شما به کل مجمع میدهم. مثلا در نشریه تحقیقات بنیادین که بنده سردبیر آن هستم و 21 شماره از آن منتشر شده، میتوانید ملاحظه کنید که در کجای آن سوگیری ایدئولوژیک دارد و یا مقالهای در آن منتشر میشود که علمی و محققانه نیست.
اعضای کمیتههای علمی کمیسیونهای مجمع، نزدیک به 250 استاد مطرح و شاخص و شناخته شده کشوری هستند. هر کدام از اینها اندیشمندان بزرگ و استادان صاحبنام و صاحبنظری هستند. هیچ روحیه تقلیدی و تعصبیای در مجمع حاکم نیست. مجمع بنا ندارد که از یک ایده خاص یا یک قرائت خاص دفاع کند. طبیعی است که بنده به عنوان یک شخص حقیقی نسبت به صحبتها یا موضعگیریهای فلان عضو کمیسیون نقد داشته باشم ولی این به معنای طرد و توبیخ او نیست. نسبت به کلیت نمیتوان ارزیابی کرد و مجمع نمیتواند پاسخگوی حرفهای اعضای کمیسیونها باشد. ما هرگز چنین فضا و رسالتی برای خود تعریف نکرده و نخواهیم کرد. انتظار ما از جامعه علمی این است که کسی که ایدئولوژیک برخورد میکند به نقد گذاشته شود.
کارهای کتابی جدی مجمع به ارائه الگو و روش اختصاص دارد. سوال این است که الگو و روش در علم چقدر تعیین کننده است؟ آیا با طراحی الگو علوم اسلامی میشوند؟ این تبعیت علم از الگو چقدر قابل دفاع است؟ چقدر مقابل مباحث فلسفه علم امروز قابل گفتوگوست؟ این تابعیت علم از الگو آیا نظرِ قالبی به علم نیست؟
قبول دارم که منشورات ما بیشتر در حوزه مبانی و روششناسی بوده است. ضرورت هم همین را اقتضا میکرده است. ما باید در یک فضای علمی از امکان علوم انسانی اسلامی دفاع میکردیم و منطق آن را میگفتیم. افزون بر امکان باید ضرورت آن را اثبات میکردیم. این کار را هم در کتابهایمان پی گرفتیم و به نظر من مجمع در این زمینه خوب جلو آمده است. افزون بر این باید چگونگی اسلامیسازی را هم میگفتیم. زیرا با این سوال مواجه میشدیم که نظریه را چطور میتوان اسلامیسازی کرد؟ نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی با چه مدلی شدنی است؟
درباره نقش الگو در تولید علم، نظریه در فلسفه علم وجود دارد. عدهای ضد روش هستند و در همین زمینه کتاب هم مینویسند مثل فایرابند که طرفدارهایی هم در ایران دارند و میگویند نظریهپردازی و تولید علم روش ندارد. اما قاطبه فیلسوفان علم معتقدند که تولید علم روشمند و ضابطهمند است. خب ما این کار را کردهایم و الگوها و روشهایی را برای نظریهپردازی و تولید علم منتشر کردهایم. البته اینها انگشت شمار است و باید خیلی کار در این زمینه انجام دهیم. یکی از کمیسیونهای جدی کنگرههای ما کمیسیون فلسفه و روش شناسی است. یعنی این راه را ادامه خواهیم داد.
اما بحث تولید نظریهها و کاربردیسازی این اندیشهها کاری است که ما آرام آرام وارد آن شدهایم. ما تا الان 4 جلد کتاب نظریه منتشر کردهایم که پنجمی هم زیر چاپ است. این بالاترین سطح علمی در کشور است. کسانی که کرسی نطریهپردازی در دانشگاه یا حوزه برگزار کردهاند از آنها خواستهایم که این کرسی را در یک قالب نظریه برای ما به نگارش دربیاورند.
ما یک نشریه تحقیقات بنیادین علوم انسانی داریم که 21 شماره آن را منتشر کردهایم. یک نشریه سیاستگذاری در علوم انسانی داریم یعنی قدری وارد عرصه عمل و سیاستگذاری و راهبرد نویسی در حوزه علوم انسانی شدهایم. یک نشریهای هم منتشر کردیم که تحقیقات کاربردی در علوم انسانی است. ما در حوزه کاربردی سازی هم وارد شدهایم و انشاءلله در آینده قویتر هم وارد خواهیم شد.
الگوها و نظریههای منتشر شده توسط مجمع چه میزان مورد استقبال و استفاده جامعه علمی در پژوهشها واقع شده است؟
ما آمار دقیقی در این مورد نداریم و متاسفانه رصد نکردهایم. اما اجمالا میتوانم این پاسخ را بدهم که واقعا اثرگذاری خوبی داشته به این معنا که جامعه علمی مرتبط با ما و رصد کننده منشورات و محصولات ما که نزدیک به 3500 نفر است، بازخوردهای خوبی به ما دادهاند. نسبت به کارهای خود بنده که در مجمع منتشر شده میتوان قضاوت کرد مثلا بر اساس روش نظریهپردازی که منتشر کردهام هم تز دکتری و هم 10-15 مقاله در حوزه مدیریت، اقتصاد، حقوق نوشته شده است. مثلا اگر محققی تا به حال بر اساس روش تحقیق GT جلو میآمده و میخواسته اندیشه اسلامی را در آن قالب استخراج کند، حالا با روش اکتشافی که بنده مطرح کردهام، کار کرده است. من نسبت به کارهای خود اجمالا اطلاعاتی دارم ولی در مورد کلیت مجمع تا به حال ساز و کاری نداشتهایم که احصا کنیم، این تولیدات چقدر در پژوهشها به کار گرفته شده است.
کنگره و مجمع موفق بوده که توانسته این گفتمان را زنده نگه دارد و آن را توسعه دهد و همدلی ایجاد کند. از آن برخورد شاخ به شاخ و طردگونهای که عده ای نسبت به ایده اسلامی سازی علوم انسانی داشتهاند و آن را نمیپذیرفتند، الان واقعا این حالت را مشاهده نمیکنم. قاطبه بدنه علمی ما همدلی میکنند و انتظار آشنایی بیشتر دارند. الان مسؤولان دانشگاه علامه طباطبائی تقاضا دارند که دورههای متمرکزی برای تعداد معتنابهی از دانشجویان مقاطع دکتری آنها در این باره برگزار شود تا تزهای دکتری خود را پیرامون مسائل علوم انسانی اسلامی سامان دهند. این نشان میدهد که ایده علوم انسانی اسلامی جا باز کرده است و معلوم میشود مجمع در زنده نگه داشتن این ایده موفق بوده است.
مجمع اوایل کارش، امید بازدهیِ زودهنگام داشت طوری که از آقای غلامی نقل میشد که گفتهاند ظرف 20 سال کل علوم انسانی را اسلامی میکنند. این تخمین چقدر جدی بود و الآن در چه مرحلهای است؟
البته من این جمله را از جناب آقای دکتر غلامی نشنیدهام باید این مسأله را از خود ایشان جویا شوید. در عین حال اگر هم چنین سخنی گفته باشند ممکن است منظور ایشان اصل جا افتادن ایده و امکان و ضرورت آن باشد. این امر واقعا محقق شده است و هر کجا صحبت میکنیم امکان تحقق ایده را قبول دارند. قبول دارند اقتصاد اسلامی داریم حالا سوال میکنند که در بانکداری یا حل مشکل تورم و… راهکار چیست؟ لذا این انتظار را از ما دارند. اما اگر بخواهیم زمانگذاری کنیم نظر بنده این است که تا علم زنده است این ایده هم خواهد بود، هرگز نمیتوان فرایند تولید علم را به این شکل زمانبندی کرد. مثل این است که یک جامعهشناس بگوید ما میخواهیم تا 10 سال دیگر جامعهشناسی را به پایان ببریم. همه به او میخندند چراکه چنین چیزی معنا ندارد. تا علم، علم است جامعه شناسی هم هست و مخالف و موافق در مورد آن حرف میزنند. جامعه شناسی هم خود را به روز میکند و نظریات جدید مطرح میشود. ایده علوم انسانی اسلامی هم همینگونه است. فقه ما 1400 است که به روز میشود. علم یعنی همین. انسداد باب علم معنا ندارد که بگوییم پرونده آن بسته بشود. من چنین تصوری از چنین ایده ندارم.
منتهی در این روند، رقابت امری طبیعی است. ما چند میلیون دانشجوی علوم انسانی و دهها هزار عضو هیات علمی رشتههای علوم انسانی در دانشگاهها داریم. تا اینها با این ایده همراه شوند و جلو بیایند و به ضعفها و نقصهای ایده مخالف و رقیب یعنی علوم انسانی غربی واقف شوند طبیعتاً زمان زیادی نیاز است.
ما در عرصه رقابت علم باید وارد شویم و حرف خود را بزنیم، در چکاچک نظریههای علوم انسانی است که قوت و ضعف ها مشخص میشود. ما فکر میکنیم مسیر درستی را طی میکنیم این گفتمان آرام آرام منطق خود را نشان میدهد و ضرورت خود را اثبات میکند و کارآمدی خودش را هم نشان میدهد. تصور ما از ایده علوم انسانی اسلامی این است که اگر 10 سال قبل مقاومتهای جدی در مورد آن میشد الان مطالبه جدی در این مورد وجود دارد.
یکی از مهمترین منشورات مجمع «کتاب نظریه» است بطوری که گفته میشود این مجله ویترین و خروجی کار مجمع است. از میان مجلدات منتشر شده کمتر نظریهای هست که پیش از کتاب نظریه و حتی پیش از شروع به کار مجمع منتشر نشده باشد. عمدتا کار این مجله، پوشش و طرح مجدد نظریههایی است که قبلا نیز مطرح شده بودند. آیا میتوان این نکته را شاهدی بر کار پوششی (و نه علمی یا تولیدی) مجمع دانست؟
همانطور که قبلا عرض کردم، مجمع عالی علوم انسانی شأن اصلی خود را ستادی میداند. این مجمع میخواهد میان مراکز پراکندهای که در این زمینهها کار کرده و میکنند به عنوان یک پل ارتباطی عمل کند و بتواند همافزایی و همفکری بیشتری ایجاد کند. این شأن اصلی مجمع است. جاهایی که مجمع وارد تولید شده عمدتاً جاهایی بوده که یا کمتر مورد توجه مراکز پژوهشی قرار گرفته است و یا بروکراسی حاکم بر آنها، اجازه ورود به آن حوزه را نمیداده است. اینکه گفته میشود ما داریم کار پوششی انجام میدهیم و تولید نمیکنیم، پاسخ این است که ما اصلا ادعای تولید نداریم. ما ادعا نداریم که خود یک پژوهشکده یا یک دانشگاه شویم. مجمع یک مرکز ستادی است که بتواند در دانشگاههای ایران و جهان اسلام همافزایی کند و نیروها را شناسایی کند. مجمع حلقه وصلی است که نخبگان یکدیگر را بشناسند و جایی است که موافقان و مخالفان این ایده در فضایی کاملاً عالمانه بتوانند حرفهای خود را بزنند.
در مورد آن نکته که گفتید نظریاتی که چاپ میکنید قبلا مطرح شدهاند، باید بگویم ما هیچ نظریهپردازی در تاریخ علم سراغ نداریم که دفعتا نظریهای را مطرح کرده باشد و تا قبل از آن در یک انزوایی به سر برده باشد و در مورد نظریهاش هیچ حرفی نزده باشد و یک دفعه اعلام کند که من یک نظریه جدید کشف کردم. چنین چیزی در ساختار علم معنا ندارد. طبیعی است که فرد از قبل مقالات و تولیدات یا کرسیهایی داشته است. اما هیچ کدام از منشورات کتاب نظریه قبلا به این شکل منتشر نشده است. ممکن است در قالب یک مقاله علمی پژوهشی یا در قالب گزارش یک نشست منتشر شده باشد و این طبع علم است و این نقص و ضعفی در کار مجمع به شمار نمیرود. کرسیهای نظریهپردازی که شورای عالی انقلاب فرهنگی و یا دانشگاهها برگزار کردهاند از سوی کسانی بوده که قبلا دهها مقاله در همان حوزه داشتهاند و بعد اینها را در قالب نظریه عرضه میکنند که ارزیابی و داروی میشود.