۱۰ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۴:۴۷
کد خبر: ۷۰۳۵۹۳
یادداشت؛

جایگاه روحانیت در تداوم رسالت پیامبر اکرم

جایگاه روحانیت در تداوم رسالت پیامبر اکرم
باید پرسید پیامبر اکرم(ص) با چه دستگاهی توانست پروپاگاندای قریش را در هم شکسته و الگوی صحیح اخلاقی خود را در اذهان و تاریخ ثبت کنند؟

مورخان، حضرت محمد(ص) را موفق‌ترین پیامبر الهی در طول تاریخ بشر می‌دانند. اما فقط برخی از آن‌ها به علت این موفقیت پرداخته‌اند. بررسی سلیقه‌ای و عدم تحلیل جامع از تمام جنبه‌های مبارزه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حضرت محمد(ص)، تعداد کسانی که به جواب درست رسیده‌اند را محدود می‌کند.

برخی اخلاق پیامبر اکرم و عده‌ای نیز جنگ‌‌ها و پیروزی‌های نظامی را عامل رونق گرفتن اسلام و دوام آن تاکنون برشمرده‌اند که نقص در بند بند این دو مورد هویدا است.

چنان که مشاهده می‌شود الگوی رفتاری پیامبر(ص) با تک‌تک پیامبران پیشین هیچ تفاوتی ندارد و تکمله‌ای بر تمام مکارم اخلاقی شخصیت‌های آنان است. اما هیچ کدام از پیامبران، موفقیت حضرت محمد را در عرصه نشر دین نداشتند.

افراد بسیاری در تمدن‌های مختلف، مانند کنفوسیوس در چین صرفا به رعایت رسوم اخلاقی و آداب خوب و مناسب یک جامعه خوش‌اخلاق و محترم توصیه کرده‌اند ولی دامنه دعوت آنان نه در پهنای جهان متمدن آن روز و امروز منتشر شد و نه همانند اسلام توانست اصالت خود را همانند روز اول در برابر تحریف‌ها، تغییرها و طوفان‌های اجتماعی حفظ نماید.

تهاجم نظامی نیز عامل حقیقی برای رواج یک دین نیست. زیرا پس از حمله وسیع مغول‌ها، هیچ وقت شمن‌پرستی در میان ملت‌های مغلوب رواج نیافت. بلکه عده‌ای از مغولان، مسیحی و بسیاری نیز مسلمان شدند.

همچنین بین فتح ایران و اسلام‌آوردن ایرانیان حدود 300 سال فاصله قرار دارد. این در حالی است که هیچ اثری از اجبار گسترده ایرانیان به پذیرش اسلام توسط اعراب در تاریخ دیده نمی‌شود.

اگر قدرت نظامی می‌توانست موجب رشد یک دین یا باعث جلوگیری از رونق آن بشود، دربار امپراتوری روم توسط مسیحیت فتح نمی‌شد. مورخین غربی، علت موفقیت مسیحیت را تبلیغ و تلاش مبلغان و مرشدان می‌دانند. همین مبلغان مسیحی توانستند مردم بسیاری از مستعمره‌ها را به کیش خود وارد کنند.

با این حال مسیحیت نیز با اسلام سرگذشت یکسانی ندارد و در یک جایگاه قرار نمی‌گیرند. زیرا دین مسیحیان در غیاب عیسی(ع) و یحیی(ع)، به شدت تحریف شد و حتی نمی‌توان آن را یک دین توحیدی خواند. نکته دیگر این است که مستعمراتی که مردمان آن مسلمان بودند، هیچ وقت دست از دین خود برنداشتند و اولین ملت‌هایی که استقلال خود را به دست آوردند، ملت‌های مسلمان بودند.

مبارزانی همانند عمر مختار، سید جمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبدو، رشید رضا، سید حسن مدرس، یونس استرآبادی و سید ابوالحسن اصفهانی در هیچ جای دنیا یافت نمی‌شوند.

مسئله دیگر، سرعت رشد اسلام است که از هر دین و نحله دیگری بیشتر بوده و هم‌اکنون نیز تعداد گروندگان به آن از هر دین دیگری فزون‌تر می‌باشد.

اصلا باید از خود پرسید حضرت محمد(ص) با چه دستگاهی توانست پروپاگاندای قریش را در هم شکسته و از تخریب شخصیتی خود جلوگیری به عمل آورده و الگوی صحیح اخلاقی خود را در اذهان و تاریخ ثبت نماید؟

ایشان چگونه توانست امتی را پدید آورد که ده سال بعد از رحلت‌اش، دو امپراتوری قدرتمند آن روز را در هم بکوبند و قلمروی بزرگ‌تر از وسعت دولت هخامنشیان و روم باستان را صاحب بشوند؟

جایگاه روحانیت در تداوم رسالت پیامبر اکرم

برای دریافت پاسخ، باید به دوره سه ساله تبلیغ پنهان پیغبر در بعد از بعثت رفت. حضرت محمد(ص) در این سه سال، افرادی را تربیت کرد که هر کدام معجونی از تعالیم اسلام را در خود داشته و می‌توانستند در بحث‌ها، گفت‌وگوها و مجادله‌ها عقاید اسلامی را بدون هیچ تغییر و تحویلی به مردم ارائه بدهند.

پس از اعلام رسمی ظهور اسلام، قریش با یک هجوم فکری بزرگ روبرو شد. یک دستگاه تبلیغی تازه نفس، امیدوار، غیر قابل نفوذ و متخصص در امر دین. باقی افرادی که در مکه تربیت شدند و به عنوان حلقه اول پیامبر شناخته می‌شدند، همگی طوری آموزش می‌دیدند که بتوانند تعالیم اسلامی را منتقل نمایند.

کسانی مثل جعفربن ابی‌طالب، ابوذر غفاری، مقداد بن عمرو، میثم تمار، بلال حبشی، یاسر و فرزندش عمار، مصعب بن عمیر و حضرت علی چنین نقشی را ایفا می‌کردند.

وقتی به تاریخ می‌نگریم، جعفر بن ابی طالب را می‌بینیم که با کلامی متقن، نجاشی، شاه مسیحی حبشه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و یا مصعب بن عمیر را می‌نگریم که پیامبر او را به عنوان مبلغ ارشد، پس از پیمان اول عقبه به مدینه می‌فرستند که موفقیت او در امر تبلیغ دین، موجب انعقاد پیمان دوم عقبه و سرانجام هجرت پیامبر به مدینه می‌شود.

جایگاه روحانیت در تداوم رسالت پیامبر اکرم

با غور در تاریخ، متوجه می‌شویم که بزرگ‌ترین نبرد حضرت محمد(ص)، جنگ ترکیبی با یهودیان مدینه بود. کسانی که یک تجربه موفق در نابود کردن تعالیم عیسی داشتند، حال با قدرتی شدیدتر به اسلام یورش می‌آوردند. یهودیان افرادی بودند که یک جنگ ترکیبی از جهت اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی بر حکومت پیامبر تحمیل کردند ولی با شکست در جنگ فرهنگی، دیگر میادین را نیز یکی پس از دیگری واگذار نمودند و هیمنه نظامی آنان نیز با سقوط خیبر فروریخت.

آن کسانی که مقدمات پیروزی در تهاجم فرهنگی یهود را فراهم آوردند، مبلغانی بودند که با اتصال به سرچشمه وحی نازل شده بر پیامبر، خوراک فکری و محتوای مناسب را تهیه کرده و با هنرهای برتر آن روز، از جمله شعر به تبلیغ و تشریح اسلام می‌پرداختند.

در طول تاریخ نیز حضرت علی را می‌بینیم که جریانی را به وجود آورد تا از اسلام ناب مراقبت نموده و از این که حکام، بلایی همچون مسیحیت بر سر اسلام بیاورند جلوگیری کرد. جریانی که تشیع نام گرفت.

الگوی تبلیغ تشیع، همچنان راه مبلغان سازمان پیامبر را ادامه دادند که به مرور زمان، شیخ، آخوند(مبدل از آقاخوانده)، فقیه، مجتهد، روحانی و طلبه نام گرفتند.

تشکیلات تشیع در آغازین سال‌های غیبت امام معصوم، آموزش‌ها را حول مدارسی متمرکز نمود که بعدها حوزه علمیه خوانده شدند.

موفقیت بزرگ حوزه‌های علمیه به عنوان مدل جدید دستگاه تبلیغی سازمان تشیع، با رشد تشیع در ایران به وضوح دیده می‌شود. در این سال‌ها، حوزه‌های علمیه به رهبری ولاة فقیه، در عرصه‌هایی که امکان داشت حضور یافتند.

یکی از ولاة فقیه که ابن برّاج(قرن پنجم هجری) نام داشت، با ورود به عرصه قضاوت، قاضی‌القضات دمشق و تونس شد و توانست موجبات انقلاب فرهنگی را در شام و شمال آفریقا تدارک ببیند. قیام‌هایی که سال‌ها بعد، در حکومت فاطمیون مصر، به دانشگاه الزهرا(الازهر کنونی) ختم شد که رقیب سرسختی برای سیستم آموزشی امپراتوری عباسیان بود.

جایگاه روحانیت در تداوم رسالت پیامبر اکرم

ولی فقیه دیگری به نام محقق کرکی با توسعه و کادرسازی جدید حوزه‌های علمیه، باعث شد تا یک تحول عمیق فرهنگی_سیاسی در ایران، تحت پرچم صفویان رخ دهد.

شاگردان و دانش‌آموختگان مدارس ولاة فقیهی مثل شهید اول و شهید ثانی، به بزرگ‌ترین چالش امپراتوری عثمانی تبدیل شدند و بعدها، حوزه نجف نیز به این دشمنان افزوده شد. حوزه نجف، مکتب سامرا و حوزه اصفهان، روندی را طی کرده و زمینه کافی برای استعمارستیزی روحانیون را ایجاد کردند.

آنان در مبارزه با سویه جدید یهودیان که در لباس جدید بابی و بهائی به میدان آمده بودند، قدرت‌نمایی کردند و به انگلیسی‌ها فهماندند هیچ  اندیشه‌ای حریف تعالیم اسلامی نیست.

میرازی شیرازی، آخوند خراسانی و سید ابوالحسن اصفهانی بزرگ‌ترین استعمارستیزان عصر خود به شمار می‌روند.

جایگاه روحانیت در تداوم رسالت پیامبر اکرم

بعدها، با تأسیس حوزه علمیه قم، هجرت آیت‌الله العظمی بروجردی به این حوزه و تربیت پدیده‌ای همچون امام خمینی، مبارزه 1400 ساله مبلغان به نتیجه رسید و در نهایت، یک حکومت اسلامی قدرتمند در ایران تشکیل شد.

روحانیت، اکنون به عصر جدیدی وارد شده است و باید خود را برای ادامه راه آماده کند. در این راه، استراتژی اصلی برای پیروزی نهایی، تحول مردم و جامعه است.

امام خامنه‌ای می‌فرماید:«اگر مـردم متحول شـدند، دنیـا متحـول خواهد شـد. اگر مـردم از تحـول عمیق برخـوردار شـدند، ایـن حرکت تا ابـد ادامه پیـدا خواهـد کـرد. اگر اخلاق مـردم، اخلاق اسلامی و قرآنـی شـد، تمـام وعده‌های قرآن درباره این ملـت تحقق پیـدا خواهد کـرد. مـا می‌خواهیم ایـن راه ادامـه پیدا کنـد و ایـن حرکت تا اهـداف نهایـی و غایی پیـش بـرود. با چـه وسـیله‌ای؟ بـا مـردم مؤم. پس، باید ایـن ایمـان و این اخلاق اسلامی را به اعماق روح مـردم رسـاند.»

برای ایجاد یک تحول اجتماعی، مراحلی مورد نیاز است و همچنین یک تقسیم کار. امام خامنه‌ای این مراحل و تقسیم‌ها را اینگونه تبیین کرده است:

« کار اول، عبـارت از مرجعیـت و افتاسـت. مردم همیشـه محتاج مرجع و مفتی هسـتند و حـوزه متکفل تربیـت و تولید مرجع و مفتـی اسـت. کار دوم، تربیـت مدرس اسـت. حـوزه، مدرسـانی لازم دارد که طبعـا بایـد در خود حـوزه تربیت بشـوند.

کار سـوم، تحقیـق و تألیف در مسـائل علمی اسـت؛ چـه کارهایی کـه از بیـرون به حـوزه عرضه می‌شـود و چه کارهایی کـه متعلق به خود حوزه اسـت. این سـه کار، بیشـتر به درون حوزه توجـه دارنـد؛ ولـی دو کار دیگر به بیـرون حوزه نـگاه می‌کننـد.

کار چهارم، مسـأله قضاسـت. سیسـتم قضایی اسلامی، فقیه و مجتهد و عـادل را می‌طلبـد. قضای اسلامی این اسـت. آن وقتی که ما مجتهـد و مفتـی و صاحب ِنظـر نداریم، بـه قاضی مـأذون مـن قبل‌المجتهد اکتفـا می‌کنیـم.

کار پنجـم، تبلیغ اسـت که بایسـتی دائمـا در سـطح وسـیع و به شـیوه مطلوب و مدرن باشد.»

جایگاه روحانیت در تداوم رسالت پیامبر اکرم

مسئله‌ای که در عصر کنونی و با وجود حکومت اسلامی باید مدنظر روحانیون باشد، اداره جامعه است.

امام خامنه در این باره توضیح می‌دهد:« البته، یک چیـز دیگر هـم در اینجـا وجـود دارد و آن نقش حـوزه - غیـر از جنبه‌هـای فرهنگـی - در اداره‌ی جامعه اسـت. مـا نبایـد از نقـش سیاسـی حـوزه و شـخصیت‌های حـوزوی در اداره‌ی جامعه غافـل شـویم. این، چیـز مهمی اسـت. شـما باید رهبران آینده انقلاب و کشـور را در حـوزه بسـازید و بپرورانید و فراهـم کنید؛ شـخصیتهایی که بتواننـد رئیس جمهـور و وزیـر و نماینـده و نظریه‌پرداز سیاسـی باشـند.»

به نظر می‌رسد عامل بسیاری از کم‌کاری‌ها، سست‌بنیانی‌ها و فسادها، نپوشیدن زره ایمانی در برابر تیرهای نفس باشد. آیت‌الله سید محمد باقر صدر در کتاب «حوزه و بایسته‌ها» این مسئله را که هنگام کشورداری و مواجه با قدرت برای مبلغان رخ می‌دهد مطرح می‌کند و می‌گوید:« ما طلبه ها برای طلاق دادن دنیا از همه مردم سزاوارتریم. اگر حب دنیا خطاست، برای ما طلاب بدتر است این چیزی که برای دیگران بد است، برای ما خیلی بدتر است. ما باید بیش از دیگران از این ناحیه بر حذر باشیم چرا که ما خودمان را رهبران راه آخرت قرار داده‌ایم.»

امام خامنه‌ای سطوح رهبری روحانیون را از رهبری خویشتن، تا رهبری حواریون و رهبری گروه تا رهبری سازمان و در نهایت رهبری اجتماع می‌داند و پیوند ایمانی آن‌ها با خدا را که لازمه موفقیت شناخته شده است، در سطح رهبری خویشتن معرفی می‌کند.

تربیت نسل‌ها، بدون نفوذ کلام محقق نیست و این امر جز با بی اعتنایی به زخارف دنیا شکل نمی‌گیرد. در نگاه امام خامنه‌ای، آنچه که به نسل‌ها قابل انتقال است، ایدئولوژی است و روحانیت باید ایدئولوژی انقلاب را تدوین و تبلیغ نماید.

این کارها و فعالیت‌ها، در موقعی است که یک جنگ ترکیبی نیز همچون عصر پیامبر علیه انقلاب اسلامی در حال رخ دادن است. در نتیجه، مبلغان یک بار دیگر همچون آن روزگار باید وارد گود شده و دشمن را از میدان به در کنند.

امید که با لطف و عنایت خداوند، تمام مقدمات توسط حوزه علمیه فراهم و ظهور حضرت مهدی نیز از راه برسد.

مسلم عارف
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
امیر حسین شفایی
Iran (Islamic Republic of)
۱۰ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۱
سلام. تحلیل بدی نبود و گفتن درباره‌ ی یهودی ها و جنگ پیامبر با اونها هم برای خودم جالب بود
2
1
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۰
خوبه کاش درباره ی آیت الله بروجردی و امام بیشتر توضیح میدادید
0
2