پایان کار
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، در نگاه اسلام ناب، انقلاب اسلامی ادامه حکومت امیرالمومنین علیه السلام است. وقتی با چنین نگاهی به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نگریستیم، حمایت و تقویت آن لازم و تضعیف آن حرام است و با تضعیف کنندگان این نظام باید برخورد شود. از سویی مواجهه حکومت نیز باید همانند برخورد امیرالمومنین علیه السلام با مخالفان باشد و هرکجا نیاز بود قاطعانه بایستد و هرکجا صلاح دید، گذشت کند. البته لازم به ذکر است که انتقاد و اظهار نظر با تضعیف تفاوتی بسیار دارد و چه بسا بسیاری از انقلابیون با برخی تصمیمات موافق نباشند و مخالفت هم بکنند اما هنگامی که تصمیم گرفته شد و در مسیر اجرا افتاد، مخالفت عملی انجام نمیدهند.
مسأله فتنه سال 88 و تصمیماتی که مجموعه کلی نظام بعد از آن گرفت، از جمله این مسائل است که مخالفان و موافقان زیادی داشت و خودیها چهبسا علیرغم میل باطنی، تصمیمات را پذیرفتند اما ناخودیها مدام در حال کار شکنی، شایعه پراکنی و ایجاد بازیهای روانی بودند. پیامدهایی که فتنه سال 88 برای این کشور و مردم داشت، بسیار سنگین بود چه از لحاظ داخلی و چه خارجی و از جمله عوامل تحریمها و مخدوش شدن چهره ایران در رسانههای جهان، شورش همین افراد موسوم به جنبش سبز بود.
اما از لحاظ داخلی باید گفت سنگین ترین ضربهای که وارد شد، هتک حرمت به سیدالشهدا در روز عاشورا و سردادن شعارهایی علیه ولایت فقیه بود و همچنین تخریبهای خیابانی که صدمات مالی جدی به مردم زد و حقیقتا روح مردم در این شورش ضربه خورد؛ با این حال میرحسین موسوی، این افراد را امت خداجو! خطاب کرد و آنان را کسانی دانست که برای احقاق حق خود دست به چنین کارهایی زدند! حالا با گذشت بیش از 13 سال از آن عاشورا، در عاشورای امسال بار دیگر از سوی میرحسین موسوی نوشتهای رسانهای شده که به بیان بخشی از آن میپردازیم.
با چه چیزی مشکل داری؟!
متن منتشر شده منتسب به موسوی چیز عجیب و پیچیدهای نیست و برای کسانی که از شخصیت او تحلیل درستی داشته باشند، تعجب آور نخواهد بود؛ برای فهم این مسأله خوانندگان را به تحقیق و مطالعه درباره فعالیتهای پیش از انقلاب وی و همسرش، یعنی زهرا رهنورد دعوت میکنم. این بیانیه تأیدیهای است بر اینکه مشکل میرحسین با نظام نه بر سر گرفتن حق خود و تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، بلکه او با اسلام و اصل نظام مشکل داشت. این حرکت او در واقع نوعی انتحاری به حساب میآید تا بتواند کاری که نتوانست با شیوه کودتای مخملی در سال 88 انجام دهد را امروز انجام دهد.
در سال ۸۸ تمامی عناصر معاند و مخالف نظام همانند جنگ احزاب به میدان آمدند و در مقابل ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران ایستادند. در آن سال تمام طراحیهای کودتای مخملی مو به مو در ایران اجرا شد اما او و هم دستانش ناکام ماندند و نتوانستند طرح ضدایرانی خود را که هم معیشت مردم، هم امنیت مردم و هم تمامیت ارضی کشور را هدف قرار داده بود، پیاده کنند. البته ناگفته نماند که پس از شکست کودتای مخملی میرحسین، او و سایر سران فتنه سعی داشتند با همکاری آمریکا و رژیم صهیونیستی توطئهای در کشور راه بیندازند که دلیل حصرشان نیز همین توطئه در سال 89 بود نه به خیابان آوردن مردم.
همانطور که بیان شد، این بیانیه و سایر متنهای منتشر شده در این ایام توسط اصلاح طلبان، به نوعی حملات انتحاری محسوب میشود تا بتوانند خود را بر سر زبانها نگه دارند و به رسالت اصلی خود که تخریب، تشویش و تضعیف است، عمل کنند. در رابطه با یادداشتهای سایر افراد همچون مسیح مهاجری این نکته را مطرح کردم که نباید انرژی و وقت رسانههای انقلابی در پاسخ دادن به این خزعبلات تلف شود و چه بسا اصلا هدف آنها نیز همین باشد که عدهای پیدا شوند و به آنها پاسخ بدهند تا بتوانند ذهن مردم را در این گرداب غرق کنند و به سمت خود بکشند.
اهانت، ابزار کار
موسوی در بخشی از بیانیه خود علیه مبارزه با داعش در سوریه و همچنین کمک به گروههای مقاومت در یمن علیه جنایت آل سعود و... موضعگیری کرده و حتی در گامی فراتر حزبالله لبنان را به باد انتقاد گرفته و در مجموع مقاومت علیه داعش و اسرائیل و آلسعود و ... را شوم و کجروی و «جرائم ننگین» خوانده است! اما رکیکترین بخش این مطلب، توهین مستقیم موسوی به سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی، فرمانده مدافعان حرم در سوریه است که از او با عنوان سردار بیافتخار، بیهمهچیز و فرمانده اوباش بدسیرت و قمهکش نام برده و نوشته است «آن سردار بیافتخار جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شد».
گرچه سایتها و شبکههای اپوزیسیون و معاند از بیبیسی فارسی و صدای آمریکا گرفته تا ایندیپندنت و اینترنشنال و... بیانیه فتنهگر سادهلوح را پوشش دادند اما ادبیات حاکم بر مطلب وهنآلود و سخیف میرحسین موسوی حاکی از وجود بازیگران پشتصحنهای است که میخواهند از یکسو از فتنهگران استفاده ابزاری کرده و آنها را به شیپور داعش و اسرائیل در داخل بدل کنند. از سوی دیگر سعی دارند با رادیکالی کردن فضای سیاسی داخل، سرخوردگی عمیقی که در بدنه اجتماعی اصلاحطلبان تندرو به وجود آمده را بازسازی کنند و توصیه میکنم سایر اصلاح طلبان نسبت خود را با این بیانیه روش کنند!
این بیانیه غیر از نمایش یک سقوط کامل و بیحدومرز برای موسوی، آزمون بسیار بزرگی را پیشِپای برخی چهرههای سیاسی از جمله افرادی نظیر سیدمحمد خاتمی و بعضی دیگر از افرادی که خود را اصلاحطلب میخوانند قرار میدهد؛ عدم مرزبندی صریح و مشخص با چنین اقدامی، خط بطلانی بر ادعاهای اصلاحطلبانه آنها خواهد بود و میتواند چهره نابود شده اصلاح طلبان را بدتر از اوضاع فعلی کند.
پایان کار موسوی
در ماجرای فتنه بنزینی در سال ۱۳۹۸ که عناصر داعشی در خیابان جولان میدادند به ناگهان سروکله موسوی پیداشده و یک بیانیه با لحن تند از او در فضای مجازی پخش میشود! او در آن بیانیه ضمن همراهی با اغتشاشگران خیابانی تحریم را راهحل مقابله با قدرت خوانده بود. پسازاین ماجرا عبدالحمید نقرهکار، باجناق موسوی در واکنش به بیانیه رئیس فتنه گران گفته بود: «وقتی دیدم مهندس موسوی این بیانیه را تکذیب هم نکرد متوجه شدم انسان تا چه حد میتواند قابلیت سقوط کردن و فریب خوردن داشته باشد».
همچنین پس از شهادت حاج قاسم، موسوی از سر لجاجت و سادهلوحی فراوان، خوشخدمتی به آمریکاییها را به نهایت رسانده تا جایی که ارگان رسمیاش، در سلسله مطالبی با عنوان «سیاست منطقهای جمهوری اسلامی در بوته نقد» حمایتهای جمهوری اسلامی از مظلومان منطقه را زیر سؤال برد. باید گفت اصلاح طلبان در حال سقوط به درون چاه هستند و این آخرین تلاشهای آنان است که انقلاب را نیز با خود به درون چاه ببرند؛ در نتیجه از هیچ دروغ، اهانت و تزویری فروگذار نخواهند کرد. در واقع باید گفت آنها دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بدون شک بسیار خطرناک است و باید کنترل شود.