۲۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۴
کد خبر: ۷۲۳۰۴۲

شماره ۷۶ فصلنامه علمی پژوهشی «معرفت فلسفی» منتشر شد

شماره ۷۶ فصلنامه علمی پژوهشی «معرفت فلسفی» منتشر شد
شماره ۷۶ فصلنامه علمی پژوهشی «معرفت فلسفی» با ۷ مقاله منتشر شد.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، شماره 76 فصلنامه علمی پژوهشی«معرفت فلسفی» صاحب امتیازی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدیرمسئولی علی مصباح با سردبیری محمد فنایی اشکوری منتشر شد.

این فصلنامه در 7 مقاله و 130 صفحه منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:

ملاحظات معرفت‌شناختي استدلال‌هاي علم حضوري نفس از منظر سهروردي سميه احمدي

عزيزالله افشار کرماني

چکیده: علم حضوري نفس به خود از نظر سهروردي، مبناي شناخت‌شناسي وي و اساس معرفت‌شناسي اکثر متفکران بعد از وي را تشکيل مي‌دهد. سهروردي با دلايلي علم حضوري نفس به ذات، علم حضوري نفس به افعال و انفعالات ذات و علم حضوري نفس به قواي ذات را اثبات مي‌کند و می‌کوشد نفس را به‌عنوان فاعل شناسايي معرفي نمايد که براي ادراک ذات و قواي ذات نه‌تنها به واسطه‌اي نياز ندارد، بلکه نمي‌تواند نياز داشته باشد. به نظر سهروردي علم حصولي هم به‌عنوان امر عارض بر نفس وقتي توجيه مستدلي پيدا مي‌کند که پيش از آن علم نفس به ذات خود پذيرفته شده باشد؛ زيرا مادام که يک ذات خود را نيابد اوصاف و عوارض خود را نمي‌تواند بيابد و بر اين مبنا گستره‌اي قابل توجه براي علم حضوري قائل است. اين مقاله به ارائه استدلال‌هاي سهروردي بر علم حضوري نفس، پرداخته و ارزشمندي و کارآيي آنها را بررسي نموده و نقدهاي وارد بر آنها را پاسخ مي‌دهد. در نهايت اين مقاله نشان مي‌دهد که این استدلال‌ها گرچه تکيه بر اصول منطقي دارند، ولي از لحاظ ارزشمندي و همچنين گستره ادراکات و مدرکات در يک سطح نیستند و براي پذيرش استدلال‌ها، هم توجه به مباني خاص سهروردي به‌عنوان پيش‌فرض نياز است و هم قابليت و توانايي نفس درباره ادراکات متفاوت بايد مورد عنايت قرار گيرد.

 

ارزيابي ديدگاه زگزبسکي درباره اعتماد به ديگري به‌مثابه توجيه باور

مهدي شکري

چکیده: زگزبسکي با انکار اصل مساوات عقلاني، باور را با مرجعيت يعني رجوع به ديگري، موجه ‌مي‌کند. او براي توضيح اين شيوه، از اعتماد به قواي شناختي و حالات هيجاني-احساسي خود آغاز مي‌کند. به ‌نظر زگزبسکي اعتماد شناختي به خود، داراي دو سطح اعتماد ارتکازي و اعتماد متأملانه است. در ابتدا فاعل‌ شناسا بي‌درنگ به قواي شناختي‌اش اعتماد مي‌کند، اما در ادامه حتی با آگاهي از آسيب‌هايي که به کارکرد قواي شناختي صدمه ‌مي‌زند، به قواي شناختي اعتماد مي‌کند، زيرا براي داشتن يک زندگي عادي چاره‌اي غير از اين ندارد. تنها کاري که فاعل شناسا مي‌تواند انجام‌ دهد آن است که از روي وظيفه‌شناسي و جديت از قواي شناختي‌اش بهره‌ ببرد. به‌ نظر زگزبسکي، نمي‌توان به‌ طور سازواري به قواي شناختي خود اعتماد کنيم و به ديگران بي‌اعتماد باشيم، زيرا با بي‌اعتمادي به ديگران دچار خودگرايي‌ شناختي مي‌شويم؛ ازاين‌روي اگر فاعل شناساي ديگر از قواي شناختي‌اش در چنين وضعيتي بهره ببرد، به باور او اعتماد مي‌کنيم. زگزبسکي برخي حالات عاطفي‌-هيجاني مانند احساس تحسين را قابل اعتماد مي‌داند و به آن در وضعيت وظيفه‌شناسي و جديت اعتماد مي‌کند. از جمله کارکردهاي اين حالات عاطفي-هيجاني، تشخيص الگوي قابل اعتماد است. نوشتار پيش‌روي تلاش ‌مي‌کند تا اين ديدگاه را شرح ‌دهد و در حد بضاعت ارزيابي ‌کند. واکاوي اين ديدگاه از آن روي اهميت ‌دارد که در تراث اسلامي نيز مراجعه به خبره، اصلي مهم محسوب ‌مي‌شود، اما مبناي آن از ديدگاه مورد بحث متفاوت است.

 

بررسي تطبيقي علم پيشين الهي در انديشه ابن‌سينا و صدرالمتألهين

سينا علوي تبار/ مهدي منفرد

چکیده: تبيين علم پيشين الهي از دشوار‌ترين مسائل فلسفه و کلام به‌شمار مي‌آيد و انديشمندان مختلف به بررسي آن پرداخته‌اند تا از غموضات آن بکاهند. در اين ميان برخي علم پيشين الهي را ذاتي و برخي مغاير ذات دانسته‌اند. در ميان قائلان به علم پيشين مغاير، برخي آن را متصل به ذات و برخي منفصل از ذات ترسيم کرده‌اند. ما در اين مقاله ابتدا اجمالاً به نظريات مختلف ارائه‌شده در بحث علم الهي اشاره کرده و سپس علم پيشين مغاير متصل و علم پيشين ذاتي را مورد مداقه و بررسي قرار داده، ويژگي‌هاي هريک را منقّح ساخته‌ايم و در پايان با ذکر ادله و قرائني محکم اثبات کرده‌ايم که ابن‌سينا و صدرالمتألهين به علم پيشين ذاتي و علم پيشين مغاير متصل معترف‌اند و در قبول اين دو علم البته هر علم در جايگاه خود، هم داستان و همزبان هستند.

 

اثبات وحدت شخصي وجود به روش اصل موضوعي بر مبناي فلسفه صدرالمتألهين

حميدرضا بيات/ حسن عباسي حسين آبادي/ عليرضا پارسا

چکیده: روش اصل موضوعي، شيوه‌اي در استدلال و پايه‌ريزي علوم قياسي است که با مبنا قرار دادن تعداد معدود و محدودي مبادي اوليه تصوري و تصديقي تحت عناوين اصطلاحات تعريف‌نشده، تعاريف، اصول‌ متعارفه و اصول ‌موضوعه و با استفاده از ابزار منطق، در سايه گريز هميشگي از تناقض و دوري از خطا در جريان استدلال، بستر یک ساختار علمي متقن را ايجاد مي‌نمايد. پرسش اصلی این مقاله این است که آيا به روش اصل موضوعي مي‌توان اثبات يکي از مسائل حکمت متعاليه يعني «وحدت شخصي وجود» را بازسازي نمود؟ و فرضيه موردنظر اين است که مي‌توان با لحاظ مقدماتي ازجمله چهار اصطلاح تعريف‌نشده که اولين آنها «وجود» است و نيز هفت تعريف، همچون تعريف اصيل و اعتباري، همچنين اصول متعارفه‌اي مانند «ما اشيای کثيري را ادراک مي‌نماييم» و در نهايت تنها اصل موضوعه يعني «اصالت وجود و اعتباري بودن ماهيت» که هرچند خود در حکمت متعاليه اثبات گرديده، ولي در اين سير استدلالي خاص به‌ عنوان يک اصل موضوعه پذيرفته شده، با شيوه‌اي در حد امکان نزديک به اين روش، اين اثبات را انجام داد.

 

نقش آموزه‌هاي ارزشي در علوم انساني از منظر علامه طباطبائي

 علي مصباح/ مصطفي كريمي/ عباس گرائي

چکیده: اين مقاله با نظر به مراحل توليد علوم انساني، به دنبال بررسی نقش ارزش‌ها در این علوم از نگاه علامه طباطبائی است. بدین منظور با روش کتابخانه‌ای اطلاعات لازم از میان آثار علامه طباطبائی گردآوری و با روش تحلیلی بررسی گردیده است. پاسخ کلی به این پرسش از منظر علامه این است که هر مرحله‌ای از مراحل تحقیق علوم انسانی که با فعل اختياري انسان سروکار داشته باشد ارزش‌ها در آن مرحله تأثيرگذار خواهند بود. اما بررسی جزئی این مراحل نشان می‌دهد که ارزش‌ها در انتخاب مسئله تحقيق و تنوع‌بخشی به مسائل مورد تحقیق، تأثير دارند، گرچه این امر ضرورتاً موجب تفاوت در پاسخ‌ مسائل اين علوم نمي‌گردد. نقش اساسي ارزش‌ها در علوم انساني دستوري نمايان مي‌گردد و آن تعيين اهداف اين علوم و جهت‌دهي به شکل‌گيري مسائل اين علوم و گاه بيان پاسخ مسائل اين علوم است و اين تأثير امري اجتناب‌ناپذير است. اما در مرحله پاسخ‌گويي به مسائل علوم انساني توصيفي، وظیفه محقق تعهد به رعايت ضوابط علم و مبارزه با عوامل رواني مزاحم است.

 

واقع‌گرایی هنر دینی

محمد محمدرضايي/ ابواذر نوروزي/ محسن شيراوند

چکیده: پژوهش بنيادي درباره هنر ديني به‌ عنوان يکي از برجسته‌ترين پديده‌هاي انساني و تأثيرگذار در زيست فردي، اجتماعي و تمدني ضرورت دارد. يکي از عرصه‌هاي هنر ديني، واقع‌نمايي آن است. جستار حاضر اين پرسش را به روش تحليلي بررسي مي‌کند که هنر ديني به‌ عنوان فرايندي ظريف و پيچيده معطوف به درون انسان، چگونه با واقعيت تطبيق داده مي‌شود؟ فرضيه‌اي که پژوهش پيش‌ رو پي مي‌گيرد اين است که واقع‌گرايي هنر ديني با سنجه غايات ارزيابي مي‌شود. هر هنرى، از آن‌ جهت كه هنر است و زيبا مي‌نمايد، ارزشمند و ديني نيست. ارزش‌گذارى صورت و محتواي هنرى، براساس مباني غايت‌شناسي آن رقم مي‌خورد. دستاورد پژوهش آن است که محک واقع‌نمايي هنر ديني ناظر به غايات و مصالح و مفاسد واقعي است. هنر، وقتي ديني است كه از واقعيات جهان غيب (جهان‌بيني الهي) در کارگاه روح الهام گرفته و مخاطب هنر را به مصالح و مفاسد واقعي رهنمون باشد.

 

علت‌هاي چهارگانه اثر هنري با تأکيد بر حکمت صدرايي

 حامده راستايي/ محمدمهدي حكمت‌مهر

چکیده: هرچند تمدن اسلامي از دیرباز شاهد تبلور آثار هنري بوده، اما در اين تمدن فاقد حکمت (فلسفه) هنر ديني هستيم. با اين حال مي‌توان براساس حکمت اسلامي درباره هنر اسلامي نظريه‌پردازي کرد. آموزه علت‌هاي چهارگانه يکي از آموزه‌هاي مهم در حکمت اسلامي است که مي‌توان از اين آموزه در هنر اسلامي بهره برد. علت فاعلي و علت غايي هنر اسلامي در نهایت به حق‌تعالي مي‌رسد. علت صوري آثار هنري نيز هرچند در وهله نخست به عالم مثال مي‌رسد، اما نهايتا اين علت نيز به عالم عقل و بالاتر از آن به صقع ربوبي منتهي مي‌شود. علت مادي آثار هنري نيز به آثار مصنوع و طبيعت مي‌رسد.

علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره فصلنامه علمی پژوهشی «معرفت فلسفی» می توانند به نشانی قم، بلوار امين، بلوار جمهوري، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(قدس)، طبقه چهارم، اداره نشريات تخصصي، دفتر نشريه یا با شماره تلفن 32934483 (025) یا به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس  http://marefatfalsafi.nashriyat.ir/ مراجعه کنند یا تماس بگیرند.

ارسال نظرات