پروژه موشکی رژیم شاه و کلاهی که اسرائیل سر ایران گذاشت
پیش از پیروزی انقلاب، محمدرضا پهلوی درخواستهای بسیاری را برای خرید موشکهای کروز و میان برد و حتی کوتاه برد، به امریکاییها ارایه داده بود، اما هیچگاه آنها مورد پذیرش و موافقت دولت امریکا قرار نگرفتند. چرائی این واقعیت را میبایست در تمامی رفتار و اقدامات آمریکاییان و به خصوص اظهارات مقامات عالیرتبه آمریکا، جستجو نمود. ژنرال «دوایت آیزنهاور» در نخستین مصاحبه عمومی که پس از انتخاب شدن به سمت ریاست جمهوری ایالات متحده به تاریخ 29 نوامبر 1952/1331 برگزار نمود، چنین میگوید:
گمان نمیکنم منطقهای مهمتر از ایران روی نقشه جغرافیایی جهان وجود داشته باشد؛ ایران؛ دارای نفت است و هم در چهار راه جهان واقع شدهاست. اگر روزگاری ایران و شوروی با هم کنار آیند، کره زمین جای امنی برای غرب (کشورهای عضو ناتو) نخواهد بود. همچنین نباید وضعیتی پیش آید که ایران به گذشته دور خود بازگردد و یک قدرت نظامی شود. وای به وقتی که میلیتاریسم ایرانی زنده شود؛ بروید تاریخ این کشور را بخوانید تا متوجه حرف من بشوید.[1]
این حرف که بهعنوان راهبرد دراز مدت امریکا مبنا قرار گرفته و جنبه اجرائی پیدا نمود از دو منظر بسیار قابل توجه و تعمق میباشد: نکته اول آنکه، ملاحظات امریکائیان در واگذاری سلاح و تجهیزات به ایران تا حدّی که قدرت منطقهای نشود را به وضوح مشخص مینماید. دیگر آنکه، ترس از اینکه کشور ایران به سمت بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی بچرخد، بازدارندگی زیادی برای امریکا در اینخصوص ایجاد مینموده است.
در روزهای 10 و 11 خرداد 1351/ 30 و 31 مه 1972، زمانیکه «ریچارد نیکسون» رئیسجمهور وقت آمریکا همراه با «هنری کیسینجر» مشاور امنیت ملی آن کشور، پس از پایان ملاقات با رهبران شوروی در مسکو و امضای قرارداد سالت، وارد تهران شده و با شاه ملاقاتی کوتاه انجام داد.
در تهران، آقای نیکسون در یک سخنرانی که حتی شخص محمدرضا پهلوی هم انتظار آن را نداشت از وی تمجید خوبی نموده و سرانجام به وی قول داد: «شاه هرگونه سلاح غیرهستهای را که بخواهد میتواند از امریکا خریداری نماید.» این قول مساعد نیکسون فرصت مغتنم و در واقع شعفانگیزی در اختیار شاه قرار داد بالاخص که وزارت دفاع و وزارت امور خارجه امریکا به دستور رئیسجمهور «از روند نظارت بر فروش تسلیحات [به ایران] معاف» شدند. در همان حال هنری کیسینجر به وزرای دفاع و خارجه امریکا تذکر داد که از آن پس «طبق معمول بهطور کلی خرید سازوبرگ نظامی در درجه نخست باید به درخواست دولت ایران واگذار شود.»
در این وضعیت خاص و شرایط استثنائی که حادث شده بود و با عنایت به خریدهای میلیارد دلاری سلاح که ایرانیان از امریکا انجام میدادند، به نظر میرسید که پادشاه ایران دیگر هیچ مشکلی برای خرید موشک از امریکا نداشته باشد. اما، آنچه که در عمل واقع شده بود خلاف این مهم را اثبات میکرد. زیرا، دولتمردان و نظامیان امریکا حتی حاضر نشدند موشک زمین به زمین «لانس» با برد ۱۲۰ کیلومتر و راکتهایی با برد ۶۰ کیلومتر را به رژیم پادشاهی ایران بفروشند. این تحت شرایطی بود که پهلوی دوم برای تأمین خواستههای مورد نظرش، از تن به انجام هرکار رذیلانهای اباء نداشته و بهطور کلی، هیچ حرمتی برای خودش و مقامات عالیه لشکری و کشوری قائل نبود. بهعنوان نمونه، میتوان به اعزام ارتشبد بهرام آریانا، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران وقت ایران و سپهبد حسن طوفانیان به اسراییل برای انعقاد خرید سلاح یاد کرد که طی آن، این دو نفر ملزم گردیدند تا با قرار دادن کلاه «کیپا» که مخصوص یهودیان است، در کنیسه صهیونیستها برای انجام مراسم مذهبی حاضر شوند.
پروژه تولید موشک
تحت شرایط حادث شده، محمدرضا پهلوی که هیچ باوری به توانائیهای داخلی و نبوغ ایرانیان نداشت و حتی حاضر نبود که کوچکترین فرصتی را به متخصصان لشکری یا کشوری ایرانی بدهد، از دولتمردان اسراییلی خواست که بهطور محرمانه و به دور از نظر آمریکاییها، با ایران یک پروژه مشترک موشک سازی در ایران را آغاز نمایند. این پروژه که اسمش را از نمونهای از موشکهای اسرائیلی بهنام «شکوفه» یا «Pearah» عاریت گرفته بود، برای توسعه برد مفید نسخه جدید سلاحها و موشکهای ضد کشتی گابریل و بکارگیری آنها در محدودة (۱۵۰ تا ۲۰۰ کیلومتر) آغاز گردید.[1]
در همین راستا در ۱۸ ژوئیه ۱۹۷۷ حسن طوفانیان معاون وزیر دفاع ایران، در سفری که به اسرائیل داشت، به دیدار موشه دایان، وزیر جنگ اسرائیل رفت. در این جلسه، طرف ایرانی نگرانی عمیق خود را از توسعه فناوری موشکی هند و پاکستان و بهخصوص عراق ابراز کرد. در ادامه پیرامون ذینفع بودن ایران از توسعه پروژه شکوفه بحث انجام شد و در طی یکسال بعد از این ملاقات، ایران مبلغ ۲۸۰ میلیون دلار حاصل از فروش نفت خود را به این پروژه اختصاص داد. برای پشتیبانی از این پروژه، ایرانیان شروع به ساخت یک سری از تأسیسات در نزدیکی سیرجان که در جنوبشرقی ایران نمودند.[2]
در اواخر سال ۱۹۷۷، همکاری دو کشور در تلاش برای مونتاژ موشکهای آمریکایی و با تجهیزات ساخته شده توسط اسراییل که توانایی مجهز شدن به کلاهک هستهای را دارا بودند، دیده میشد. ترکیبی از ناوبری موشک آمریکایی و تجهیزات راهبری و مورد مهم آنکه اسراییل مجاز به اشتراکگذاری آن تجهیزات با دیگر کشورها نبود. چنین وانمود و گفته شده بود که اسرائیلیها و ایرانیها بهصورت یکسان، ماهیت و اندازة این طرح را از ایالات متحده آمریکا مخفی نگه داشته بودند. این یکی از بزرگترین دروغهای تاریخی قلمداد میشود چرا که سوای روابط امریکا و اسرائیل در آن برهه زمانی، تمام تیمساران رژیم پهلوی بهفراست و آگاهی میدانستند که اصلیترین عامل رشد آنها در گرو جلب نظر مستشاران امریکائی است. پس چگونه میتوان باور داشت که مطلبی به امریکاییها نگفته باشند!؟
در هرصورت، با شروع انقلاب اسلامی مهندسین اسراییلی و تمام کسانی که با این پروژه همکاری میکردند به اسراییل برگشتند و همة نقشهها و نمودارهای مربوط به این پروژه را در ایران نابود ساخته و هر آنچه که دراختیار خودشان بود را از یک راه محافظت شده دیپلماتیک خارج کردند.[3]
«رونن برگمن» نویسنده اسراییلی در کتاب «سه دهه جنگ با ایران» طی مصاحبه با مقامات ارشد نظامی اسراییل کلاهبرداری اسراییل از ایران را افشا کرد. بر اساس اسناد تراز اولی که در دهههای بعد انتشار یافت، پروژه شکوفه یک کلاهبرداری بزرگ اسراییل از ایران بوده است. برگمن که تحلیلگری برجسته و نویسنده ارشد امور امنیتی اسراییل در روزنامه «یدیعوت اخرونوت» بود مقاله¬ای با عنوان «جنگ پنهان اسرائیل در ایران» منتشر کرد که در اینخصوص با یک مقام بسیار عالیرتبه در وزارت دفاع اسراییل به¬نام «یاکوف شاپیرو» که در جریان این پروژه قرار داشتهاست، گفتگو انجام شده بود. وی مدتی بعد، مجموعه این مطالب را در قالب کتابی تحت عنوان «سه دهه جنگ با ایران» چاپ و منتشر نمود. برگمن، در این گفتگو چگونگی کلاهبرداری اسراییل از شاه و مقامات رژیم سلطنتی را چنین افشا کرد:
«در حالیکه مقامات وقت ایران از این پروژه و به تصور خود پیشبرد آن حتی دور از چشم آمریکا خرسند بودند، اسراییل به دقت آنان را جهت تأمین منافع خود فریب داده بود. بر اساس نقشه اسراییل، ایران در جریان این پروژه برخلاف تصور مقامات عالی ایران تنها به تکنولوژی از رده خارج دست مییافت اما اسراییل خود از سرمایه یک میلیارد دلاری ایران برای ساخت نسل جدید تسلیحات اختصاصی برای خودشان استفاده میکرد. یاکوف شاپیرو، ادامه داده بود که در ایران با ما مانند پادشاهان رفتار میکردند. میزان تجارات ما با آنها بسیار بالا بود. بدون روابط ایران ما پول کافی برای توسعة تسلیحاتی که در حال حاضر در خط اول دفاع دولت اسرائیل هستند را نداشتیم.»[4]
چگونگی نگهداری موشک در ارتش شاهنشاهی
از دیگر موضوعاتی که در ارتباط با سلاحها و تجهیزات خریداری شده در حکومت پهلوی ملحوظ نظر قرار دارد، مسئله نگهداری آنها است. براساس اسناد بهدست آمده، در سال 1354 که وزارت جنگ اقدام به خرید رزم ناو و همچنین تعدادی موشک و اژدر برای استفاده نیروی دریایی نموده بود. بر حسب ظاهر و مستند به اسناد پیوستی، فرماندهی و کارکنان نیروی موصوف و وزارت جنگ، از آموزش و امکان نگهداری موشک و اژدرهای خریداری شده، برخوردار نبودند. برحسب ظاهر، احدی از مقامات نظامی هم به این واقعیت فکر نکردند که آنها توانائی انجام چنین کاری را دارند و ساخت مراکز نگهداری آنها نیازمند زمان طولانی نمیباشد. بههمین دلیل، ارتش شاهنشاهی این تجهیزات را در آمریکا نگهدار مینموده و بابت این اقدام نیز مبالغ هنگفتی در قالب دلار به آنها پرداخت میکرده است.[5]
نکته مهمی در ارتباط با این موضوع قابل طرح میباشد، این واقعیت است که: «موضوع ساخت یا مهندسی معکوس از موشک یا اژدر توسط صنایع نظامی رژیم پهلوی مطرح نبوده، بلکه صرفاً مسئله ساخت محلی برای انبار و نگهداری آنها مورد نظر بوده است.»