پریوش سطوت از رابطه مستقیم با ساواک تا مأموریت برای MI6
هفته گذشته بود که صادق زیباکلام در صفحه اینستاگرامیاش، خبری درباره صدور مجوز کتابی با عنوان گرامافون، درباره زندگی نامه پریوش سطوت ، همسر دکتر فاطمی داد.
وی در صفحه توییتریاش نوشت: امروز ساعت ۹ صبح در صفحه اینستاگرامم پستی گذاشتم و از دکتر مهدی اسماعیلی وزیر ارشاد گلایه کردم که پس از ۵ ماه هنوز پاسخی به درخواست مجوز چاپ کتاب "گرامافون" که پیرامون زنده یاد بانو #پریوش_سطوتی همسر دکتر #حسین_فاطمی ندادهاند. دو ساعت بعد خودشان تماس گرفتند و گفتند مجوز صادر شده.
درباره پریوش سطوت گفتنیهایی است که در ادامه به آن اشاره میشود:
خانم سطوت در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، با دعوت شخص مشایی و احمدی نژاد وارد ایران شد و روابط این فرد با دولت نهم و دهم تا جایی پیش میرود که پریوش در اندرونی منزل مشایی راه پیدا میکند و کار به جایی میرسد که این خانم تبدیل به واسطهای برای معرفی بسیاری از افراد اعم از سلطنت طلبان فراری و خانواده مسوولان حکومت پهلوی تا جاسوسهای انگلیسی به بعضی از مسوولان در دولت احمدی نژاد میشود؛ به عنوان مثال تنها یک نفر از افراد معرفی شده توسط این فرد، کمال فروغی، جاسوس انگلیسی است که توسط نهاد امنیتی بازداشت و محکوم شد و این فرد تا جایی ارزش داشت که شخص دیوید کامرون نخست وزیر وقت انگلیس و بوریس جانسون پیگیر آزادی این فرد در دولت روحانی بودند.
رابطه احساسی میان پریوش و بعضی از دولتمردان نیز قصهای جدایی میطلبد که بعضی از تصاویر منتشر شده در گذشته، سطح روابط و صمیمت میان آنها را بازگو میکند و برای اطلاعات بیشتر، باید به اسامی مطرح شده در دادگاه رحیم مشایی مراجعه کرد.
اما آیا پریوش سطوت را باید به عنوان یک پیرزن سالخورده و بدون ارتباطات مؤثر و امنیتی تحلیل کنیم یا باید وی را به عنوان یک افسر اطلاعاتی آموزش دیده معرفی کرد؟
بعضی از اسناد منتشر شده در رسانهها حکایت از آن دارد که پریوش سطوت بعد از کشته شدن همسرش توسط شخص محمدرضا پهلوی و ساواک، به جای دشمنی با عوامل پهلوی، تبدیل به فرد مورد علاقه ساواک و شخص محمدرضا میشود تا جایی که این خانم برای کوچکترین مسائل پیش آمده، به رییس ساواک نامه میزند و تقاضاهای مالی و غیره را از شخص نصیری مطالبه میکند.
سپهبد نصیری همواره بهعنوان کسی که به دستور شاه حسین فاطمی را اعدام کرد، شناخته میشود. حتی برخی بیان داشتهاند که نصیری شخصاً به فاطمی گلوله شلیک کرد تا دستور شاه در اعدام فاطمی را خودش عملی کرده باشد و پریوش سطوت ساواک و شخص شاه را به عنوان قاتلین همسرش (حسین فاطمی) معرفی میکند.
از سوی دیگر بررسیها نشان میدهد، پریوش سطوت نهتنها از مظنون اصلی شلیک گلوله به همسرش و کسی پریوش که با هفتتیر به سر همسر او زده و به او ناسزا گفته، ناراحتی به دل ندارد که حتی در نامههای خود به «تیمسار معظم، سپهبد نصیری معاون محترم نخستوزیر و ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور»، درخواست و تقاضاهایی حتی بیارتباط با جایگاه رئیس ساواک را مطرح میکند که خود جای بسی تأمل دارد.
بهعنوان نمونه در تیرماه ۴۷، پریوش سطوت به «تیمسار معظم سپهبد نصیری»، مینویسد:
«محترماً خاطر مبارک را مستحضر میدارم، اینجانبه پریوش سطوت فرزند مرحوم حسینقلی سطوت که در رشته خانه داری در امریکا تحصیل مینمایم، تنها دارایی خود و فرزندم ۲۰۰ هکتار از اراضی سطنت آباد قزوین میباشد که در صورتیکه زمین مزبور آباد و مورد بهره برداری واقع شود از درآمد آن هزینه زندگی خود و فرزندم تأمین خواهد گردید. چون زمین مورد بحث فاقد آب میباشد استفاده از آن منحصراً با حفر چاه میسر میباشد. از حضور تیمسار معظم استدعا دارم دستور فرمایید که اجازه حفر چاه در زمین فوق الذکر به این جانبه داده شود تا با درآمد حاصله از آن زندگی خود و فرزندم تأمین و برای همیشه مرهون الطاف آن جناب گردم.» مشخص نیست، واقعاً برای کسب اجازه برای حفر چاه، نیاز به دستور رئیس ساواک است؟
البته نصیری نیز برای او سنگ تمام گذاشته است. در پی نوشت های این نامه چنین آمده است"
" اقدام شود که اجازه حفر چاه بدهند. ۳۰/۴/۴۷" و همچنین با قید "فوریت" به دستور نصیری اشاره شده و آمده "تیمسار مدیریت کل مقرر فرمودند آقای دکتر مالک با وزیر آب و برق مذاکره و در اجرای امر اقدام نمایند و در صورتیکه لازم شود ساواک نامه نیز خواهد نوشت."
واقعاً چرا ساواک میبایست برای پریوش سطوت و حفر چاه نامه بدهد و چرا پریوش برای حفر چاه، باید به رئیس ساواک نامه بزند؟ چه ارتباطی میان سطوت و ساواک وجود داشته است؟
البته پریوش در مسائل دیگر نیز از نصیری استفاده کرده است. بهعنوان نمونه او یکبار به "تیمسار معظم، سپهبد نصیری معاون محترم نخستوزیر و ریاست سازمان اطلاعات و امنیت" در ۱۵ مرداد ۴۷ مینویسد:
"وظیفه خود میدانم از اظهار لطف و محبتهای تیمسار معظم تشکر و سپاسگزاری نمودم و از حضور آن سرور ارجمند استدعا دارم عریضه ضمیمه را که به پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر نوشته شده مقرر فرمایید به شرف عرض ذات همایونی برسد. چون مطالبی که استدعا دارم تشریف عرضی برسد با زندگی خود و خانوادهام بستگی دارد تمنا دارم استدعایم مورد قبول واقع گردد." و این نامه نیز بنا به درخواست پریوش به مقصد رسیده و اینگونه پی نوشت میشود: "عریضه تقدیمی به پیشگاه مبارک شاهنشاه آریامهر بوسیله دفتر مخصوص" ارسال گردد.
جالب اینجاست که تقاضاهای باربط و بی ربط پریوش سطوت از رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، به نتیجه دلخواه میرسد.
در یکی از اسناد بدست آمده به تاریخ خرداد ۱۳۵۰، این چنین برداشت میشود که پریوش در خارج از کشور نیز با ساواک مرتبط بوده و مطالب خود – اعم از خواستههای مالی و یا دیگر موارد- را یا به نمایندگی ساواک در لندن و یا مستقیماً به مرکز ارسال میکرده است.
در یکی از این نامهها با قید "خیلی محرمانه" که از سوی ساواک برای " ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی" و با موضوع "پریوش سطوت همسر دکتر حسین فاطمی معدوم" ارسال شده آمده است:
"نامبرده بالا که فرزندش به نام سیروس فاطمی به امر شاهنشاه آریا مهر و هزینه بنیاد پهلوی در انگلستان تحصیل میکند طی نامههایی که به نمایندگی ساواک در انگلستان تسلیم نموده و همچنین نامههایی که مستقیماً به مرکز ارسال داشته اعلام نموده است:
۱- مبلغ یکصد پوند مقرری ماهانه دریافتی از بنیاد پهلوی کفاف مخارج تحصیلی و زندگی فرزندش را نمیدهد.
مشارالیها تقاضا کرده است هزینه تحصیلی فرزندش طبق صورتیکه همه ساله دانشگاه ارائه داده و نامبرده عیناً به بنیاد پهلوی ارسال داشته پرداخت گردد.
۲- یک بلیط دو سره هواپیما جهت مسافرت فرزندش از انگلستان به ایران در اختیار وی گذارده شود تا به حضور شاهنشاه آریامهر شرفیاب و همچنین پیشرفتها و ترقیات کشور را مشاهده نماید.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور. سپهبد نصیری"
سخنی با وزیر محترم ارشاد
فارغ از سابقه سیاه پریوش در همراهی با ساواک و سرویس جاسوسی انگلیس که باعث دیپورت و اخراج این فرد از خاک ایران شد، سؤال که باید مطرح شود این است که مشاوران و تیم تخصصی در وزارت ارشاد، دقیقاً و بر اساس کدام منطق، به وزیر محترم این پیشنهاد را دادهاند که مجوز چاپ کتاب زندگینامه این جاسوس انگلیسی مشکلی ندارد؟
در سیاست اداری یک مملکت در مشرق زمین دفع الوقت یا همان امروز و فردا کردن، فوق العاده اهمیت دارد. چرا که با گذشت زمان همه چیز حل میشود و بسیاری از مسائل از یاد میرود و مردم آنها را فراموش میکنند. پس از مجازات های پی درپی اعدام و دست و پا و گوش و بینی بریدن، کم کم کمبود و قحطي نان فراموش میشود و وزیران و کسانی که مسئول واقعی فقر و مشکلات مردم بودند نفسی به راحتی میکشند!
مأخذ
سفری به دربار سلطان صاحبقران جلد دوم ص 607 هینریش بروگش. ترجمه کردبچه. انتشارات اطلاعات. تهران 1367