۲۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۰
کد خبر: ۷۴۵۷۸۷
یادداشت:

تأملی در باب بسط گفتمان انقلاب اسلامی

تأملی در باب بسط گفتمان انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روح مادی عصر جدید، کماکان دست برتر تمدنی را در اختیار داشت.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روح مادی عصر جدید، کماکان دست برتر تمدنی را در اختیار داشت. جامعه ایرانی هرچند گامی جهشی در حرکت به سمت تمدنی اسلامی برداشته بود، اما در ابتدای مسیر بود. «انقلاب اسلامی که آمد، مثل مشتی به سینه مهاجم خورد.

در دورانِ اوّلِ انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدّت کوتاهی، تغییرات اساسی در خُلقیّات خودشان احساس کردند: گذشت در بینِ مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکاری زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد ... جوان به فکر فعّالیت و کار افتاد، دنبال تلاش رفت؛ ... شبه کارهایی که به صورت گیاه هرزی در زندگی اقتصادی مردم رشد پیدا کرده بود کم شد. این، مربوط به یکی دو سال اوّلِ انقلاب بود. این، مربوط به همان زمانی است که تلاشِ روزبه‏‌روز دشمن برای پاشیدن بذر اخلاقیّاتِ منفی متوقّف شده بود و یک گرایش و یک توجّه به اسلام پیش آمده بود. مجدّداً آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خُلقیّات اسلامی که در خمیره مردم ما بود، در آنان زنده شد. البته عمیق نبود. عمق، آن زمانی پیدا می‏کند که روی موضوع، چند سالی کار شود. این فرصت پیش نیامد و آن تهاجم، بتدریج و به مرور، از سرگرفته شد. تهاجم، در اواسط دوران جنگ به وسیله ابزارهای تبلیغی و گفتارهای غلط و کج‏‌اندیشانه شروع شد و آن ته‌‏نشین‌‏ها و رسوب‌های ذهنی و روحی خود ما مردم هم در تأثیرگذاری‏‌اش مؤثّر بود. امّا باز حرارت جنگ، مانع بود، تا جنگ تمام شد. بعد از جنگ، این جبههٔ جدید، به شکل جدّی مشغول کار شد.»

این توصیف رهبر انقلاب، اشاره به همان روح مادی عصر جدید است، که به سرعت با ابزارهای مختلف، جای خود را در محیط جدید باز می‌کند. اما محمل نفوذش، نقصان امر اجتماعی در فضای گفتمان انقلاب اسلامی است. به محض اتمام اجتماعی‌ترین امر پس از انقلاب، یعنی دفاع مقدس، محمل نفوذ فرهنگ مهاجم با شتابی فزاینده فراهم شد.

در همین فضا، بحث بدیل‌های گفتمانی نیز با شدت بیشتری مطرح می‌شد. در جامعه‌ای که هم در لایه نخبگان و هم توده‌هایش، تدریجا دچار فتنه می‌شد، درخواست گفتمان‌های بدیل پررنگ‌تر می‌شد. گفتمان‌هایی که بدیل بودند و هرچند هر یک به نحوی در ذیل کلان‌گفتمان انقلاب اسلامی قرار داشتند، اما طعم عوض کرده بودند و جبهه جدیدی برای خود یافته بودند. پیشرفتی که جزو گفتمان انقلاب بود، در حال بازتولید ضد انقلاب بود، آزادی که بخشی از شعار انقلاب بود، در حال بازتولید ضد انقلاب بود، حتی تدریجا عدالت‌خواهی که اساس انقلاب بود، به بستری نه برای اصلاح، بلکه دور کردن برخی از انقلاب بدل شد.

چرا؟ چون انقلاب اسلامی محمل اجتماعی خود را واگذار کرده و هنوز بسط تمدنی بر مبنای ایده مرکزی خود نیافته بود. روی زمین و در عینیت جامعه، محملی برای جریان گفتمان، توسط آحاد مردم قابلیت لمس نداشت. مردمی که زمانی به نهیب امام به خیابان ریخته بودند و زمانی در پشت یا خطوط جبهه به نحوی مشغول بودند، اکنون مجالی برای نفوذ دادن گفتمان انقلاب در زندگی خود نمی‌یافتند. پس رقیب، جایگزین می شد؛ چون صورت بندی تمدنی خود را کامل کرده بود.

در چنین خلائی، هر ایده‌ای که به نحوی یکی از لوازم تمدنی محسوب می‌شود، اگر اتصالش به ایده محوری قیام للّه به صورت گفتمانی و اثباتی در عینیت جامعه مشخص نباشد، به سرعت مصادره می‌شود. ایده‌هایی که به صورت معمول بخشی از گفتمان شما بوده‌اند، علیه شما قیام می‌کنند.

تأملی در باب بسط گفتمان انقلاب اسلامی

مخاطبی که در اختیار تمدن جدید قرار گرفته است، به واسطه شاکله گفتمانی ذیل این تمدن، ایده‌های جزئی شما را به دلخواه خود فهم، تفسیر و تبدیل می‌کند. در این شرایط، با مخاطب عادی با ذهنی خالی که اجمالا هوای نفسی هم دارد مواجه نیستیم. مخاطب البته در اینجا اعم از مسئولین و توده‌های مردم است.

دوباره گویا در شرایط دهه 40، باید ایده اصلی را تبدیل به ایده جمعی کنیم. در شرایطی که با تأکیدات درست رهبر انقلاب بر تبدیل ایران به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، در آستانه بسط چندبعدی انقلاب قرار گرفته‌ایم، باید رجوعی به محور وحدت گفتمان داشته باشیم.

برای محوریت پیدا کردن اجتماعی ایده انقلاب اسلامی، باید جامعه در مجموع، محمل کنش‌گری فعالِ حول این ایده را بیابد. بسیاری از ایده‌های بدیلی که برای همراه کردن مردم با نظام مطرح می‌شود، در همین مرحله با سویه تمدنی انقلاب دچار تناقض می‌شوند؛ چون اساسا قرار است صرفا نقش مخدر و یا ضربه‌گیر را ایفا کنند. اساسا قرار است مردم را از نقش‌آفرینی در نسبت با انقلاب دور کنند. آزموده شدن آحاد جامعه در سنجه ایمان، شرط اول و سنگ بنای شکل گیری تمدن توحیدی است.

اینکه اگر مردم با ایدهٔ تهاجمی انقلاب اسلامی در قبال اسرائیل همراه نیستند، پس ملی‌گرایی آنان در برابر جنایات یهود نسبت به ایرانیان را مطرح کنیم، یا اگر ایران پیشرفت نکرده است، در عوض اروپا و آمریکا هم خیلی جای علیه السلامی برای زندگی معمول بشر نیستند و آنان هم در مشکلات معمول اداره کشور دست و پا می‌زنند، در واقعا عمق بخشیدن به اصل تمنای مادی جامعه‌ای است که دچار فتنه شده است.

دچار فتنه شده، چون عقل فعال انقلاب اسلامی، بدنه میانی که مسئول بسط و عینیت بخشی به خطوط راهبردی است، نمی‌تواند محوریت عینی اجتماعی برای جهاد فی سبیل الله در برابر اسرائیل خلق کند و یا معنای زندگی انقلابی و خلق زیست شکوهمند دنیوی که در خدمت آخرت باشد را عینیت بخشد. این ناتوانی، وقتی به سراغ گفتمان جایگزین می‌رود شبهه را اوقع فی النفس می کند!

درست است که ایده قیام لله، در سویه تمدنی خویش، تک‌خطی نیست و متفرع به فروعات مختلفی می‌شود، اما در شرایط فتنه گفتمانی، ما ناچاریم مجددا از محوریت مفهومی قیام لله آغاز کنیم و امر اجتماعی را با اتصالات روشن به این محوریت شکل دهیم.

شاید بتوان گفت دعوت حضرات معصومین (ع) به ولایت در شرایط فتنه‌گون عصر حضور، به این دلیل باشد: و من خطبة له (ع) (154) يذكر فيها فضائل أهل البيت عليهم السلام‌ وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ، وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ. دَاعٍ دَعَا، وَ رَاعٍ رَعَى‌، فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي، وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ. قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ، وَأَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ. وَأَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ، وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ؛ وَ لَاتُؤْتَى‌ الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا؛ فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً.

عاقل با چشم قلبش پايان كار را مى‌نگرد و پستى و بلندي‌هاى آن را تشخيص مى‌دهد. دعوت كننده حق (پيامبر صلى الله عليه و آله) دعوت خويش را به پايان رسانيد، و سرپرست و رهبر امّت (امام عليه السلام) به سرپرستى قيام نمود. دعوت‌كننده حق را اجابت كنيد و از امام و رهبرتان تبعيّت نماييد. (گروهى) در درياهاى فتنه فرو رفته، بدعت‌ها را گرفته، و سنّت‌ها را واگذاردند، مؤمنان كناره گرفتند (و سكوت اختيار كردند) و گمراهان و تكذيب‌كنندگان به سخن آمدند. ما محرم اسرار حق و ياران راستين و گنجينه‌ها و درهاى علوم پيامبريم و هيچ كس به خانه‌ها جز از در وارد نمى‌شود و كسى كه از غير در وارد گردد، سارق خوانده مى‌شود.

 محمد طلایی

ارسال نظرات