شاعری که آتش به جان عاشقان زد و آثارش در آتش سوخت

تسلسل معانی و روند رشد شعر عارفانه را در همین یک بیت مولوی میتوان دید:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار میرویم
عطار، سنایی و مولوی سه قله بلند شعر عرفانی هستند، که در تسلسلی تاریخی پشت سر هم این شاخه از شعر را به اوج رساندند. ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت عطار است و به همین مناسبت نگاهی به روزگار و آثار او و رابطهاش با سنایی و مولوی میکنیم.
عطار نیشابوری، با نام کامل فریدالدین محمد عطار نیشابوری، یکی از بزرگترین شاعران و عارفان ایرانی قرن ششم و هفتم هجری قمری است. او در سال ۵۴۰ یا ۵۳۷ قمری در منطقه کَدکَن نیشابور به دنیا آمد. اطلاعات موجود درباره زندگی، کودکی و جوانی عطار نیشابوری بسیار کم است و با وجود داستانسراییها درباره او، حقایق زندگیاش بیشتر در هالهای از ابهام قرار دارد. اما بر اساس منابع موجود، نکات زیر درباره زندگی او قابل توجه است.
پیشه خانوادگی او عطاری و داروسازی بوده و در خانوادهای عالم و صاحب دانش و در محیطی مرفه رشد کرد. حرفه داروسازی را از پدرش آموخت، هرچند بر حسب شرایط زمانه بر علوم دیگر چون حدیث، فقه، تفسیر، طب، نجوم و کلام آشنا بود و این آگاهی در آثارش منعکس است. عطار در همان دکان عطاری خود به درمان بیماران میپرداخت و با مشکلات و دردهای مردم آشنا شد. این مواجهه عمیق با رنجهای انسانی تأثیر زیادی بر روحیه او گذاشت. از طرف دیگر دوران کودکی او با وقایع تلخ تاریخی مانند حملات غُزها همراه بود که تأثیرات عمیقی بر ذهن او گذاشت. این تجربیات سخت، همراه با مشاهده دردها و رنجهای مردم، باعث شد که او به مسائل معنوی و عرفانی علاقهمند شود.
عطار از دوران کودکی و تحت تأثیر آموزههای پدرش به تصوف علاقهمند شد. او گفتههای صوفیان را مطالعه میکرد، هرچند دلیل اصلیاش بر کسی آشکار نیست ولی او در پی شوری درونی پس از ترک حرفه داروسازی، سفرهای گستردهای به مناطق مختلف مانند بغداد، بصره، کوفه، مکه، مدینه، دمشق، ترکستان و هند انجام داد تا با شیوخ صوفی دیدار کند و دانش معنوی کسب کند. این سفرها نقش مهمی در شکلگیری اندیشههای عرفانی او داشت.
گفته میشود که یکی از عوامل اصلی گرایش عطار به عرفان، داستانهایی بود که بیمارانش در داروخانه برای او تعریف میکردند. همچنین روایتی وجود دارد که یک درویش در بازار و جلوی دکان عطاری او مرگ خود و عدم دلبستگی به دنیا را به او نشان داد و این واقعه تأثیر عمیقی بر او گذاشت.
آثار و تأثیرات عطار نیشابوری
عطار نیشابوری آثار بسیاری در زمینه شعر و عرفان دارد که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: الهینامه، اسرارنامه، مصیبتنامه، منطق الطیر، مختارنامه، دیوان اشعار و… تذکرةالاولیا.
او تأثیرات زیادی بر ادبیات فارسی داشته است، از جمله اثر او بر شعر عرفانی و قلندری، به طوری که مولوی و بعدتر جامی تحت تأثیر او هستند. همینطور ورود رمزگرایی و نمادپردازی به شعر عرفانی؛ عطار با استفاده از نمادهای ادبی مانند سیمرغ در منطقالطیر، ادبیات عرفانی ایران را به سمت رمزگرایی سوق داد. این روش در آثار شاعران پس از او نیز ادامه یافت.

عطار همچنین بر نثر عرفانی نیز تأثیر گذاشته است، او با نوشتن تذکرهالاولیا ادبیات عرفانی را دارای شناسنامه کرد و چهرههای مختلف از مذاهب اسلامی را در آن معرفی کرد. این اثر بر نثر عرفانی بعد از خود بسیار تأثیر گذاشت.
از ویژگیها و تأثیرات دیگر زبان عطار سادگی و جذابیت کلام است؛ او با استفاده از کلام ساده و تمثیلات در روایت داستانها، آثار خود را که حاوی مضامین عمیق عرفانی بودند برای مخاطبان عام و خاص جذاب کرد. این روش در آثار عرفای پس از او نیز تکرار شد.
زبان شعری عطار
زبان شعر عطار دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که آن را از سایر شاعران متمایز میکند. شعر عطار به زبان ساده و در دسترس است. او با تسلط بر مفاهیم عرفانی و شناخت دقیق از نمادهای ادبی، توانسته است زبان شعر خود را روان و قابل فهم برای مخاطبان عام و خاص کند. عطار در شعر خود از نمادهای عرفانی استفاده کرده است که به یک نظام و انسجام کامل رسیدهاند. این نمادپردازی در آثار او بهخصوص در «منطقالطیر» به اوج خود میرسد. شعر عطار اغلب بهصورت داستانهای کوتاه و تمثیلات است که مخاطب را با خود همراه میکند. این روایتگری به همراه عناصر مانند تعلیق، دیالوگ و فضاسازی، شعر او را جذاب و درگیر کننده ساخته است. غزلهای عطار دارای ساختار دایرهای هستند و حرکت تصویری طبیعی در آنها دیده میشود. این ویژگی باعث شده تا غزلهای او با دیوان شمس تبریزی مقایسه شود.
سنایی پیشروی عطار
عطار در پی سنایی وارد عرصه عرفان شده است و تأثیری که از او گرفته انکار ناپذیر است. اما تفاوتهای بین شعر عطار و شعر سنایی در جنبههای مختلف وجود دارد. از جمله اینکه شعر عطار به زبان ساده و در دسترس است. او عرفان را بهصورت تمثیلات و داستانهای جذاب بیان میکند، که این امر شعرش را برای مخاطبان عام و خاص جذاب میکند.در حالی که شعر سنایی پیچیدهتر است و فهم آن برای خوانندگان آسان نیست. او از مفاهیم عرفانی عمیق استفاده میکند که نیاز به درک و دانش عمیقتر دارد.
از منظر نمادپردازی، شعر عطار به یک نظام و انسجام کاملتر رسیده است. او از نمادهای عرفانی بهصورت منسجم استفاده میکند، مانند سیمرغ یا پرندگان دیگر در منطقالطیر. در مقابل سنایی نیز از نمادهای عرفانی استفاده کرده است، اما در مقایسه با عطار، نمادپردازی او انسجام کمتری دارد، هرچند سنایی را میتوان نخستین شاعری دانست که از تمثیلهای نمادین بهصورت گسترده استفاده کرده است.
غزلهای عطار از نظر موسیقی بیرونی و کناری شعری، کمتر از غزلهای سنایی غنا دارد. این نشان میدهد که سنایی در استفاده از قافیه و ردیف و جنبههای آوایی شعر، پیشی گرفته است. ولی غزلهای سنایی موسیقی درونی بهره بیشتری برده و در استفاده از اوزان و قافیهها، غنیتر هستند.
تأثیر سنایی به ویژه حدیقه او در برخی از آثار عطار، مانند مصیبتنامه دیده میشود. این نشان میدهد که عطار از آثار پیشین خود مانند سنایی الهام گرفته است. از منظر روایت و داستان، شعر عطار اغلب بهصورت داستانهای کوتاه و تمثیلات است که بهصورت روایی پیش میرود و مخاطب را با خود همراه میکند. سنایی نیز از داستانها استفاده میکند، اما ساختار روایی او کمتر از عطار است و بیشتر بر مفاهیم عرفانی متمرکز است.
مولوی و پیروی از سنایی و عطار
مولوی تحت تأثیر عمیق اندیشههای عطار و سنایی قرار داشت. به طور خاص بسیاری از مفاهیم و تمثیلات عرفانی در آثار عطار، در مثنوی و غزلهای مولوی بازتاب یافته است. این نشان میدهد که مولوی از اندیشههای عطار الهام گرفته و آنها را در سطحی متعالیتر به کار گرفته است. داستانهای گسترش یافته و جزئیات بیشتر در مثنوی شاهد این امر است.
روایاتی هست که مولوی در کودکی با عطار نیشابوری ملاقات کرده است. در این دیدار، عطار به مولوی کتابی از آثار خود را هدیه داد که این ملاقات تأثیر عمیقی بر روحیه و تفکر مولوی گذاشت. گفته میشود عطار از عمق فکر و قدرت بیان مولوی به شگفت آمد و پیشبینی کرد که او در آینده آتش در دل سوختگان عالم خواهد زد.
از سوی دیگر مولوی و سنایی و عطار هر سه در مکتب عرفان و تصوف قرار داشتند و نزدیکتر بودن زمانی این پیوستگی معنوی، علاقه مولوی به عطار را تقویت میکند.
عطار نیشابوری در سال ۶۱۸ هجری قمری به هنگام حمله مغول در نزدیکی دروازه شهر کشته شد و با ویرانی نیشابور تمام آثارش نیز سوزانده شد. تمام آنچه از کتابها و آثار او پس از اینهمه سال به دست ما رسیده است، کتابهایی است که پیش از حملهی مغول به شهرهای دیگری برده شده بودند.