حکمرانی امام و رهبری، تجلی ولایت فقیه در عصر غیبت است

اشاره: در آستانه سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) و قیام ۱۵ خرداد، بازخوانی تجربه حکمرانی دینی در جمهوری اسلامی ضرورتی راهبردی است. رهبران الهی انقلاب با تکیه بر نظریه ولایت فقیه الگویی از حکمرانی ارائه کردند که هم مشروعیت الهی دارد و هم مقبولیت مردمی. اگرچه شرایط زمانه در دوران رهبری آیتالله خامنهای دگرگون شده و پیچیدهتر شده است ـ با ظهور جنگ نرم و تغییرات فرهنگی ـ اما اصول بنیادین این حکمرانی همچنان پابرجاست. پیشرفتهای چشمگیر ایران در حوزههای علمی، دفاعی و منطقهای، حاصل رهبری حکیمانهای است که بهدرستی زمانه خود را شناخته و در مسیر ارزشهای اصیل اسلامی حرکت کرده است. تقویت این گفتمان در محافل علمی و عمومی نهتنها ضامن بقا و رشد نظام اسلامی است، بلکه راهی برای فهم دقیقتر حکمرانی دینی در عصر غیبت محسوب میشود.
در همین زمینه خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، گفتوگویی با حجت الاسلام محمدعلی لیالی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، انجام داده است که مشروح آن در ادامه تقدیم خوانندگان محترم میشود.
رسا ـ حکمرانی رهبر معظم انقلاب چه نقاط مشترکی با شیوه مدیریت حضرت امام(ره) دارد و این اشتراکها در چه عرصههایی نمود بیشتری دارند؟
در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) و قیام خونین ۱۵ خرداد یادآوری یکی از مهمترین ابداعات تفکر شیعی ضرورت مییابد؛ ابتکاری که بر محور نظریه ولایت فقیه، حکمرانی دینی را در عصر غیبت به منصه ظهور رساند.
فقها که در منظومه فکری شیعه به عنوان «حصون اسلام» شناخته میشوند میراثدار معارف اهل بیت(ع) در عرصه شناخت دیناند. در عصر غیبت کبری طبق نظریه ولایت فقیه این فقها وظیفه هدایت و حکمرانی امت اسلامی را برعهده دارند. البته تحقق این نوع از حکمرانی به دلایل متعددی در تاریخ اسلام میسر نبوده است؛ از جمله سلطه جباران، ستمگری حکام، بسته بودن دست فقها و فقدان همراهی مردم. اما با طلوع انقلاب اسلامی و زعامت بینظیر امام خمینی(ره) این حکمرانی بر پایه ارزشهای الهی عملاً محقق شد.
از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸ امام خمینی(ره) پرچمدار این مسیر بود و از آن پس رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای این راه را با اقتدار و حکمت ادامه دادهاند. این حکمرانی نه بر پایه خواست قدرت بلکه بر بنیاد مؤلفههای دینی و الهی سامان یافته و استمرار یافته است.
مولفههای حکمرانی دینی در اندیشه امام و رهبری:
1. الهی بودن منشأ مشروعیت: حکمرانی در جامعه اسلامی مشروعیت خود را از خداوند میگیرد. خداوند این ولایت را ابتدا به پیامبر(ص) سپس به امامان معصوم(ع) و در عصر غیبت به فقهای جامعالشرایط واگذار کرده است. چنین حکمرانی بر پایه احکام شریعت و ارزشهای الهی بنا شده است.
2. مقبولیت مردمی: در عین حال که مشروعیت این نظام الهی است استمرار آن در گرو پذیرش و مقبولیت مردمی است. این اصل در قالب مردمسالاری دینی متجلی شده و مشارکت مردم در امور اجتماعی و سیاسی رکن اساسی آن به شمار میرود.
3. انتخابات و مشارکت سیاسی: حضور مردم در انتخابات مختلف - از ریاستجمهوری و مجلس گرفته تا شوراهای شهر و خبرگان رهبری- نشاندهنده مشارکت فعال آنان در تأیید و تداوم نظام دینی است. هم امام خمینی(ره) و هم رهبر معظم انقلاب همواره بر مشارکت حداکثری مردم و صیانت از آراء تأکید داشتهاند.
4. پایبندی به قانون: حکمرانی دینی بر اساس قانون و اسناد بالادستی همچون قانون اساسی، برنامههای توسعه و بیانیههای کلان (مانند بیانیه گام دوم انقلاب) استوار است. این قوانین چارچوبی منسجم برای سیاستگذاری، اجرا و نظارت فراهم کردهاند.
5. پذیرش نقد و امر به معروف: نقد حاکمان در قالب امر به معروف و نهی از منکر بخشی از سنت دینی و جزو مولفههای اصلی حکمرانی دینی است. البته این نقد باید در چهارچوب ضوابط و معیارهای مشخص صورت گیرد.
6. محبت و خدمترسانی: یکی دیگر از شاخصههای حکمرانی مطلوب دینی، عشق به مردم و روحیه خدمتگزاری است. حاکم باید خود را خدمتگزار بداند و در رفع مشکلات جامعه، کوشا باشد.
7. توجه به محرومان و عدالت اجتماعی: در نگاه اسلامی هیچ سیاستی نباید موجب غفلت از مستضعفان، فقرا و اقشار کمبرخوردار شود. توسعه اقتصادی نباید به قیمت له شدن محرومان زیر چرخهای مدرنیزاسیون تمام شود. در صورت آسیبرسانی به این اقشار باید راهکارهای جبرانی و سیاستهای جایگزین پیشبینی شود.
در این ایام که فضای نقد و ارزیابی عملکرد نظام اسلامی داغ است شایسته است مراکز علمی، حوزههای علمیه و دانشگاهها به بازخوانی مؤلفههای حکمرانی دینی در اندیشه امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب بپردازند. باید این مؤلفهها را نه فقط برای جامعه دینی بلکه برای بشریت بازگو کرد.
هرچند در مسیر چهار دههای نظام اسلامی کاستیها و ضعفهایی نیز وجود داشته، اما دستاوردها و پیشرفتهای چشمگیری نیز حاصل شده است. آینده روشنتری پیش روی ماست به شرط آنکه با ایمان، امید و همراهی با امام جامعه از گذرگاههای سخت تاریخی عبور کنیم و زمینهساز ظهور حضرت ولیعصر(عج) باشیم، انشاءالله.
رسا ـ شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه رهبری آیتالله خامنهای در مقایسه با دوران امام خمینی(ره) چه تغییراتی داشته و این تحولات چگونه در روش حکمرانی ایشان انعکاس یافته است؟
واقعیت این است که شرایط زمانه بهطور چشمگیری تغییر کرده و انسان خردمند باید متناسب با زمان و مکان در تصمیمگیریها و تحلیلهای خود تجدیدنظر کند. درک و تطبیق با این تحولات لازمه حکمرانی در هر عصر و نسلی است.
در دوران حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی در حال شکلگیری بود، ساختارهای نظام تازه تأسیس شده بودند و کشور با جنگ تحمیلی و حوادث بزرگی مواجه بود. اما پس از رحلت امام(ره) و آغاز رهبری مقام معظم رهبری از سال ۱۳۶۸ به بعد تحولات بنیادینی در سطح ملی و جهانی به وقوع پیوست.
جهان دگرگون شد؛ نظامات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تغییر کردند. فناوریهای نوین ظهور یافتند؛ صنعت متحول شد، فضای مجازی و اینترنت گسترش یافت، شبکههای اجتماعی و ماهوارهها به بخش مهمی از زندگی انسان تبدیل شدند و سبک زندگی جوامع را دگرگون کردند. این تغییرات بر جامعه ما نیز اثرات عمیقی گذاشت و آن را در مسیر تحولات پرشتابی قرار داد.
به همین دلیل اداره جامعه در دوران رهبری مقام معظم رهبری بیتردید بسیار پیچیدهتر و دشوارتر از دوران امام خمینی(ره) بوده است. اکنون کشور با چالشهای گستردهای مواجه است؛ از فشارها و تحریمهای بینالمللی گرفته تا جنگ شناختی و تهدیدهای نرم و از تحولات فرهنگی تا خواستههای متنوع و متکثر نسل جوان.
با اینهمه آنچه مایه امید است درایت و رهبری هوشمندانه مقام معظم رهبری، همراهی امت اسلامی و توجه دقیق ایشان به شرایط روز جامعه، اقتضائات نسل جوان و نیازهای فرهنگی و اجتماعی آنان است. بهرهگیری از ظرفیتهای نوین، شناخت پنجرههای جدید جامعه و پایبندی به ارزشهای اصیل اسلامی، مدیریت ایشان را در این دوران بسیار اثرگذار کرده است.
بیتردید آینده نیز با همین فرمول رقم خواهد خورد؛ یعنی همراهی امت و امام. اگر این همراهی تداوم یابد عبور از گذرگاههای خطرناک تاریخی ممکن خواهد شد و میتوان با امید به آینده مسیر تعالی و تحقق آرمانها را ادامه داد.
رسا ـ بررسی تجربه حکمرانی رهبر معظم انقلاب چه کارکردهایی برای ارتقای فهم سیاسی و اجتماعی عموم مردم و نخبگان به همراه دارد؟
بدون تردید مدیریت رهبر معظم انقلاب چه در سطح داخلی چه در سطح منطقهای و چه در عرصه بینالمللی از ابعاد مختلفی قابل بررسی و تحلیل است. در طول این دوران، جمهوری اسلامی ایران در عرصه حکمرانی، دستاوردهای قابل توجهی را تجربه کرده است.
در عرصه داخلی، کشور با رهنمودهای رهبر معظم انقلاب توانست در حوزههای علمی، صنعتی، نظامی، فناوریهای نوین، هوافضا، صنایع موشکی و پزشکی، پیشرفتهای چشمگیری داشته باشد. این دستاوردها باعث شدهاند که ایران در برخی از این زمینهها در ردههای اول تا پنجم یا در دیگر حوزهها تا رتبههای دهم تا بیستم جهان قرار گیرد. این رشد و شکوفایی مبتنی بر الگوی بومی و مبتکرانهای با عنوان «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» بوده است.
در سطح منطقهای نیز، این پیشرفتها بازتابهای گستردهای داشتهاند. جمهوری اسلامی ایران بهواسطه قدرت علمی، فناوری و نفوذ فرهنگی خود، توانسته در تحولات منطقهای نقش مؤثری ایفا کند و در معادلات راهبردی منطقه، جایگاه تثبیتشدهای به دست آورد.
در عرصه جهانی نیز، حضور فعال ایران در پیمانها، سازمانهای بینالمللی و تعاملات چندجانبه، بهخوبی نشاندهنده جایگاه سنگین و تأثیرگذار جمهوری اسلامی در نظم نوین جهانی است. ایران امروز دیگر بازیگری صرف در حاشیه نیست، بلکه نقشی فعال و مؤثر در شکلدهی به تحولات دارد.
این حضور قدرتمند در عرصه جهانی، بیتردید ریشه در پیشرفتهای داخلی کشور دارد. توانمندیهای بهدستآمده در حوزههای مختلف، زیرساختهای لازم را برای اثرگذاری منطقهای و بینالمللی فراهم کردهاند.
در مجموع، میتوان گفت اندیشهها و هدایتهای راهبردی مقام معظم رهبری نقش بسزایی در ارتقای جایگاه ایران ایفا کردهاند؛ هم در اصلاح و پیشرفت نظام داخلی و هم در افزایش وزن و اعتبار کشور در عرصه جهانی. تأثیر این رهبری حکیمانه را میتوان در رشد علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اطلاعرسانی جامعه بهوضوح مشاهده کرد.