۱۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۰
کد خبر: ۷۸۲۹۹۴
یادداشت؛

راهی به سوی فهم الگوی حکمرانی رهبر معظم انقلاب

راهی به سوی فهم الگوی حکمرانی رهبر معظم انقلاب
شناخت دقیق الگوی حکمرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دهه پنجم انقلاب اسلامی ضرورتی راهبردی برای آینده‌نگری و تربیت مدیران انقلاب است. این الگو حاصل سه دهه تجربه حکمرانی دینی و مبتنی بر منظومه‌ای منسجم از مبانی دینی، تحلیل‌های اجتماعی و تحولات جهانی است.

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، درک و دستیابی به چارچوب نظری و الگوی حکمرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی یکی از اساسی‌ترین و درعین‌حال پیچیده‌ترین ضرورت‌های فراروی نخبگان به‌ویژه در دهه پنجم انقلاب اسلامی است؛ دهه‌ای که بیش از هر زمان دیگری نیازمند تعمیق نظریه‌پردازی در نسبت میان ولایت فقیه، مردم‌سالاری دینی و اقتضائات تمدن نوین اسلامی است. با گذشت بیش از سی‌وپنج سال از آغاز زعامت رهبر معظم انقلاب تجربه‌ای گسترده و پربار از حکمرانی در میدان‌های گوناگون سیاست داخلی، روابط بین‌الملل، فرهنگ، اقتصاد و مسائل اجتماعی شکل گرفته است که قابلیت تحلیل، استخراج الگو و نظام‌مند کردن دارد.

شناخت این الگو تنها به‌منزله توصیف گذشته نیست بلکه ضرورتی راهبردی برای آینده‌نگری، تصمیم‌سازی و تربیت مدیران تراز انقلاب اسلامی به شمار می‌آید. به‌ویژه در شرایط کنونی که جنگ روایت‌ها، چالش‌های پیچیده بین‌المللی و تغییرات اجتماعی درون‌زا و برون‌زا فضای حکمرانی را دستخوش تحولات کرده‌اند فهم عمیق و علمی از سبک مدیریت و راهبری رهبر معظم انقلاب می‌تواند چراغ راه مسیر پیش‌رو باشد.

این فهم باید فراتر از گزارش‌های سیاسی روزمره متکی بر روش‌شناسی دقیق، داده‌های تاریخی و تحلیل‌های چندسطحی باشد. حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و مراکز اندیشه‌ورز انقلابی باید با رویکردی پژوهش‌محور، نظام‌مند و تمدن‌ساز به بازخوانی این سبک حکمرانی بپردازند و در پرتو آن، الگوی بومی حکمرانی اسلامی را تبیین، توسعه و نهادینه کنند.

شرط اول: عبور از سطح به عمق

نخستین و بنیادین‌ترین شرط دستیابی به شناختی واقعی، عمیق و معتبر از نظریه و الگوی حکمرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عبور جدی و آگاهانه از خوانش‌های سطحی، مناسکی و موسمی از رهبری است. متأسفانه بخشی از برداشت‌های رایج متکی به تحلیل‌ مقطعی برخی سخنان در مناسبت‌های خاص و بی‌توجه به زمینه‌ها، بافت‌ها و امتدادهای نظری و راهبردی آن‌هاست؛ درحالی‌که فهم درست از حکمرانی رهبر معظم انقلاب نیازمند رویکردی جامع‌نگر، سیستمی و ریشه‌ای است که از تفسیرهای ساده‌انگارانه فاصله بگیرد.

الگوی حکمرانی رهبر معظم انقلاب نه صرفاً مجموعه‌ای از تصمیم‌ها و توصیه‌ها بلکه برآمده از منظومه‌ای پیچیده و منسجم از اندیشه‌ورزی فقهی، تأملات تمدنی، تحلیل‌های تاریخی و رفتارهای راهبردی در عرصه عمل است. این منظومه تنها با تتبع پیوسته در کلان‌بیانات معظم‌له، واکاوی سیاست‌گذاری‌های بلندمدت نظام و تأمل در الگوهای رفتاری ایشان در مواجهه با بحران‌ها و فرصت‌ها در طول بیش از سه دهه رهبری به‌درستی شناخته می‌شود.

در این منظومه اجتهاد عمیق فقهی با عقلانیت راهبردی و تجربه زیسته انقلابی درهم‌تنیده شده و مدلی از حکمرانی پدید آورده است که به‌مثابه نسخه‌ای بومی، دینی و زمان‌مند پاسخگوی نیازهای پیچیده یک نظام سیاسی نوپای دینی در عصر بحران‌های جهانی است. ازاین‌رو هر تلاشی برای درک این الگو باید با مبنای پژوهشی دقیق، نگاه فرآیندی و ارتباط ساختاری با مبانی دینی و تجربه‌های زیسته انقلاب اسلامی صورت گیرد و این رسالتی سنگین بر دوش حوزه، دانشگاه و نهادهای نخبگانی انقلاب است.

شرط دوم: رویکرد منظومه‌ای

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) صرفاً در مقام یک رهبر سیاسی یا یک مرجع دینی قابل تحلیل نیستند؛ بلکه ایشان واجد یک «منظومه فکری» منسجم، چندلایه و هدفمند هستند که شناخت و فهم آن شرط لازم برای درک درست از سبک و الگوی حکمرانی ایشان به شمار می‌آید. این منظومه فکری بر پایه معارف عمیق اسلامی، تجربه زیسته انقلاب اسلامی و تحلیل واقع‌گرایانه از تحولات جهانی و منطقه‌ای بنا شده و مفاهیم بنیادینی همچون عدالت، پیشرفت، استقلال، مردم‌سالاری دینی، مقاومت، اخلاق، معنویت، عزت ملی و هویت تمدنی را در درون خود جای داده است؛ اما نه به صورت مفاهیمی مجزا و منفک بلکه در قالب یک شبکه معنایی درون‌زا، ارگانیک و تعاملی.

در این منظومه هر مفهوم نه‌تنها به‌تنهایی معنادار است بلکه در نسبت و پیوند با سایر مفاهیم جایگاه واقعی خود را پیدا می‌کند. برای مثال «پیشرفت» در اندیشه ایشان بدون عدالت و معنویت، ناقص و تحریف‌شده است؛ یا «مردم‌سالاری» در این نظام فکری صرفاً یک تکنیک سیاسی نیست بلکه تجلی اراده مردم در چارچوب بندگی خداوند و تحقق ارزش‌های الهی است.

ازاین‌رو اگر بخواهیم به نظریه حکمرانی رهبر معظم انقلاب دست یابیم نمی‌توان صرفاً به اجزای منفرد اندیشه ایشان پرداخت. لازم است با نگاهی منظومه‌ای، ساختار مفاهیم را درک کرده و جایگاه هریک را در نقشه‌ راه ایشان برای تحقق جامعه اسلامی و تمدن نوین اسلامی بشناسیم. این رویکرد ما را از تحلیل‌های ناقص و تقلیل‌گرا به‌سوی فهمی عمیق، کل‌نگر و واقع‌بینانه از حکمرانی در طراز انقلاب اسلامی سوق می‌دهد.

ابزار اول: کلان‌نگری نسبت به بیانات

برای رسیدن به چارچوب نظری حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی صرف اتکا به گزاره‌های منفرد یا تحلیل‌های مقطعی کافی نیست؛ بلکه لازم است منظومه بیانات و پیام‌های معظم‌له در بستر تاریخی و تحولات داخلی و بین‌المللی مورد مطالعه‌ای دقیق، عمیق و روندی قرار گیرد. چرا که اندیشه رهبری در جریان تعامل مستمر با واقعیت‌های زمانه و مبتنی بر اصول ثابت دینی، مسیر رشد و تطور منطقی خود را طی کرده و هر مرحله از رهبری ایشان متناسب با اقتضائات دوران، حامل لایه‌ای نو از معنا و راهبرد بوده است.

برای دستیابی به این شناخت باید از تحلیل‌های سنتی فراتر رفت و از ابزارهای پیشرفته‌ای چون پایگاه‌های داده‌محور، بانک‌های دیجیتال بیانات، نرم‌افزارهای تحلیل محتوا و روش‌های داده‌کاوی بهره گرفت. این ابزارها به ما امکان می‌دهند تا از میان هزاران سخنرانی، پیام و دیدار عمومی و خصوصی رهبر معظم انقلاب، خطوط کلان و مفاهیم محوری اندیشه حکمرانی ایشان را استخراج و مدل‌سازی کنیم.

علاوه بر این یکی از رویکردهای ضروری مقایسه تطبیقی دوره‌های مختلف رهبری است؛ به‌ویژه تفکیک مراحل اساسی مانند دهه ۷۰ به‌عنوان دوران تثبیت نظام و بازسازی اقتدار پس از ارتحال امام خمینی(ره)، دهه ۸۰ به‌مثابه دوره‌ی چالش‌های بزرگ داخلی و بین‌المللی، دهه ۹۰ به‌عنوان مرحله تعمیق مفاهیم راهبردی همچون پیشرفت اسلامی و الگوی حکمرانی دینی و نهایتاً دهه ۱۴۰۰ که با ورود به مرحله دولت‌سازی اسلامی و تلاش برای تحقق تمدن نوین اسلامی شناخته می‌شود. این تحلیل مقطعیِ تطبیق، یکی از اساسی‌ترین ابزارها برای فهم سیر تکامل الگوی حکمرانی رهبر انقلاب به شمار می‌آید.

ابزار دوم: بهره‌گیری از علوم میان‌رشته‌ای

نظریه حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) یک نظریه تک‌ساحتی و محدود به یک دانش خاص نیست بلکه منظومه‌ای چندبُعدی و میان‌رشته‌ای است که برای فهم آن باید از قالب‌های سنتی مطالعات تک‌رشته‌ای خارج شد. این نظریه نه صرفاً در فقه می‌گنجد نه تنها در سیاست و نه می‌توان آن را به چارچوب‌های کلاسیک جامعه‌شناسی یا تاریخ محدود کرد؛ بلکه برای تحلیل عمیق و علمی آن نیازمند بهره‌گیری از تلفیق روش‌ها و مفاهیم علوم انسانی و اجتماعی با مبانی اسلامی هستیم.

در این میان دانش‌هایی چون «فلسفه سیاسی اسلامی» که امکان تفسیر مبانی و اهداف کلان حکمرانی دینی را فراهم می‌آورد؛ «جامعه‌شناسی انقلابی» که به درک پویایی‌های اجتماعی و رابطه مردم و نظام در بستر انقلاب اسلامی می‌پردازد؛ «فقه نظام» که از نگاه فقیهانه به طراحی و تنظیم ساختارهای کلان اجتماعی و سیاسی می‌نگرد؛ «مدیریت راهبردی» که ابعاد تصمیم‌سازی و راهبری در شرایط پیچیده را تبیین می‌کند و همچنین «الهیات تاریخی» که تعامل دین، تاریخ و سیاست را در چارچوب سنت اسلامی تحلیل می‌نماید هر یک بخشی از این شناخت جامع را تأمین می‌کنند.

با ترکیب این دانش‌ها در چارچوب یک نگاه اجتهادی، ساختارمند و سیستمی می‌توان به فهم لایه‌های پنهان، پویا و درعین‌حال پیوسته الگوی حکمرانی رهبر معظم انقلاب دست یافت. چنین رویکردی ما را قادر می‌سازد تا ضمن حفظ وفاداری به مبانی دینی، بتوانیم زبان تحلیلی و نظری برای تبیین حکمرانی اسلامی در عصر پیچیدگی و تحول جهانی تولید کنیم؛ زبانی که نه تقلیدی از غرب و نه محصور در ادبیات سنتی باشد بلکه برگرفته از تجربه‌ی زیسته‌ی انقلاب اسلامی و رهبری آن باشد.

روش اول: تدوین مدل‌های مفهومی

یکی از مؤثرترین روش‌ها در مسیر دستیابی به چارچوب نظری حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی طراحی و توسعه مدل‌های مفهومی بر پایه تحلیل رفتاری و راهبردی ایشان است. این روش نه‌تنها جنبه توصیفی ندارد بلکه امکانی برای فهم سازوکارهای درونی حکمرانی ایشان در سطوح گوناگون تصمیم‌گیری، سیاست‌گذاری و اجرا فراهم می‌سازد. به‌عبارت‌دیگر باید کوشید تا با بهره‌گیری از رویکردهای مدل‌سازی مفهومی، رفتارها، واکنش‌ها و کنش‌های راهبردی رهبر معظم انقلاب در مواجهه با مسائل گوناگون از جمله بحران‌ها، تهدیدهای امنیتی، تحولات اجتماعی، فرصت‌های بین‌المللی و چالش‌های منطقه‌ای را صورت‌بندی و نظام‌مند کرد.

تحلیل این رفتارها در طول زمان از مسیر تطبیق مدل‌های نظری با واقعیات عینی، پژوهشگران را قادر می‌سازد تا پیوند میان مبانی فکری و اعتقادی رهبر معظم انقلاب با شیوه‌های عملی مدیریت کلان کشور را به‌درستی درک و تبیین کنند. به‌طور مثال بررسی نحوه مواجهه ایشان با فتنه‌های سیاسی، تحریم‌های اقتصادی، رخدادهای مهم جهانی یا حتی تحولات فناوری می‌تواند ما را به درک مدل‌های تصمیم‌سازی، مدیریت بحران، اولویت‌بندی راهبردی و هدایت افکار عمومی در اندیشه و عمل رهبری رهنمون سازد.

این مدل‌ها هنگامی که با تحلیل‌های نظری ترکیب شوند ابزاری علمی و روشمند برای بازسازی و تبیین نظام حکمرانی اسلامی به دست می‌دهند؛ نظامی که بر پایه عقلانیت دینی، واقع‌بینی انقلابی و حکمت عملی بنا شده است. در این مسیر نهادهای علمی، حوزوی و دانشگاهی نقش حیاتی در جمع‌آوری داده‌ها، تحلیل روندها و طراحی الگوهای قابل تعمیم ایفا می‌کنند؛ الگویی که می‌تواند به الگوسازی در سطح جهان اسلام نیز بینجامد.

روش دوم: روایت‌نگاری تحلیلی

یکی دیگر از روش‌های بنیادین و ضروری در مسیر دستیابی به چارچوب نظری حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی، «روایت‌نگاری تحلیلی» است؛ رویکردی که صرفاً به ثبت و مستندسازی رویدادها و تحولات دوران رهبری بسنده نمی‌کند بلکه به تحلیل آن‌ها از درون منظومه فکری و مبانی معرفتی خود رهبر معظم انقلاب می‌پردازد. این نوع روایت‌گری برخلاف الگوهای وارداتی و متأثر از نگاه‌های غرب‌محور از درون گفتمان ولایت فقیه، عقلانیت اسلامی، مردم‌سالاری دینی، مقاومت فعال و آرمان تمدن نوین اسلامی تغذیه می‌کند و تلاش دارد تحولات را از منظر اندیشه‌ای بازسازی کند که خود کنش‌گر اصلی آن بوده است.

در این الگو مقاطع مختلف تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی نه صرفاً به‌مثابه حوادث پراکنده بلکه به‌عنوان بخش‌هایی از یک مسیر راهبردی و هدفمند تحلیل می‌شود که رهبری انقلاب با تکیه بر اصول ثابت و عقلانیت متغیر آن را هدایت کرده است. این نوع روایت‌نگاری، پیوندی عمیق میان «متن» و «بافت» ایجاد می‌کند؛ یعنی بیانات و سیاست‌ها را در متن تحولات اجتماعی و سیاسی و بافت ارزشی و معرفتی آن قرار می‌دهد.

برای تحقق چنین روایتی نیاز به بازخوانی تاریخی، تحلیلی و راهبردی گفتمان رهبر معظم انقلاب وجود دارد؛ روایتی که لایه‌های درونی تصمیمات، دلایل تقدم برخی راهبردها، چرایی مواجهه‌های خاص و پیوستگی مفهومی مراحل مختلف رهبری را تبیین کند. این کار نه‌تنها برای نخبگان تحلیلی و مراکز علمی ضرورت دارد بلکه زمینه‌ساز شکل‌گیری یک ادبیات مستقل و خودبنیاد درباره حکمرانی اسلامی در دوران معاصر خواهد بود؛ ادبیاتی که از دل انقلاب اسلامی برخاسته و برای هدایت آینده امت اسلامی الهام‌بخش است.

جمع‌بندی

شناخت دقیق و همه‌جانبه از الگوی حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) نه یک پروژه کوتاه‌مدت یا صرفاً یک کار پژوهشی مقطعی بلکه یک مأموریت راهبردی و اساسی برای نهادهای علمی، حوزوی و فرهنگی کشور است. این شناخت عمیق، زمینه‌ساز تولید و ترویج یک الگوی بومی و اصیل حکمرانی اسلامی می‌شود که بر پایه مبانی دینی، تجربیات انقلابی و واقعیت‌های اجتماعی ایران و جهان اسلام شکل گرفته و قابلیت پاسخگویی به چالش‌های پیچیده معاصر را دارد.

با فهم صحیح و منسجم این الگو می‌توان فهم اجتماعی از مقوله ولایت فقیه را در سطح عمومی جامعه ارتقاء داد به گونه‌ای که جایگاه رهبری و معنای واقعی آن به‌خوبی برای مردم به‌ویژه نسل‌های جوان‌تر تبیین شود و عمق حضور و همراهی آنان با نظام سیاسی دینی افزایش یابد. این امر باعث می‌شود تا پیوند میان نسل‌های آینده و میراث نظری انقلاب اسلامی حفظ و تقویت گردد و راه برای استمرار انقلاب و تثبیت دستاوردهای آن هموارتر شود.

از سوی دیگر هرگونه طراحی آینده‌نگرانه، برنامه‌ریزی کلان و سیاست‌گذاری در نظام اسلامی که بخواهد متکی به بینش و اراده رهبر معظم انقلاب باشد بدون این زیربنای معرفتی مستحکم دچار خلأی عمیق خواهد بود. فقدان چنین چارچوب نظری و شناخت راهبردی، ممکن است منجر به اتخاذ راهکارهای ناپایدار، ناکارآمد یا ناهماهنگ با ارزش‌ها و اهداف بلندمدت انقلاب شود. بنابراین این مأموریت نه فقط وظیفه نخبگان و پژوهشگران بلکه مسئولیتی جمعی است که باید با هم‌افزایی حوزه، دانشگاه، مراکز تحقیقاتی و نهادهای فرهنگی به بهترین شکل انجام شود تا بتوان چشم‌اندازی روشن، مستدل و قابل اتکا برای حکمرانی اسلامی در ایران و جهان اسلام فراهم آورد.

 

ارسال نظرات