بیانیه «حوزه پیشرو و سرآمد» نقشه راه تحول تمدنی در حوزههای علمیه است

اشاره: بیانیه «حوزهی پیشرو و سرآمد» رهبر معظم انقلاب فراخوانی راهبردی برای بازآفرینی هویت علمی و تمدنی حوزههای علمیه است. این بیانیه تحول در ساختار، محتوا و روش آموزش را نه بهعنوان اصلاحی جزئی بلکه بهمثابه بازتعریف مأموریت تاریخی حوزه مطرح میکند.
بر اساس آن حوزه باید از فقه فردی و جزئی به سوی «فقه نظامساز» حرکت کرده و با طراحی نظامات اجتماعی اسلام در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و رسانهای، بنیانهای تمدن نوین اسلامی را مستحکم سازد.
این تحول نیازمند تخصصگرایی، روزآمدسازی علوم دینی، تربیت نیروی مؤمن و کارآمد و بازتعریف مفهوم «بلاغ مبین» در عصر رسانه است. اگر حوزه بتواند میان اصالت اجتهادی خود و نیازهای متحول جهان معاصر پیوندی عالمانه برقرار کند بار دیگر به مرکز تولید اندیشهی اسلامی در مقیاس جهانی تبدیل خواهد شد و نقش تاریخی خود را در تحقق تمدن اسلامیِ مورد نظر انقلاب ایفا خواهد کرد.
در همین زمینه خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، با حجتالاسلام والمسلمین عباس رفعتی نائینی استاد درس خارج حوزه علمیه گفتوگویی انجام داده است که در ادامه تقدیم خوانندگان گرامی می شود:
رسا ـ با توجه به بیانیه رهبر معظم انقلاب به مناسبت یکصدمین سال بازتاسیس حوزه علمیه قم و ضرورت تحول در ساختار، محتوا و روش آموزش در حوزههای علمیه، از نظر شما کدام سرفصلهای اصلی دروس حوزوی نیازمند بازنگری و عمقبخشیاند؟
ابتدا لازم میدانم از رهبر معظم انقلاب اسلامی بهخاطر صدور بیانیهی ارزشمند دربارهی «حوزهی پیشرو و سرآمد» در صدمین سال بازتأسیس حوزهی علمیه قم صمیمانه تقدیر و تشکر کنم. این بیانیه حقیقتاً جای قدردانی دارد زیرا محورها و نکاتی که معظمله در آن بیان کردهاند همگی بنیادین، عمیق و راهبردی هستند. اگر حوزههای علمیه بخواهند به تحول واقعی دست یابند و به اهداف والای تأسیس خود نزدیک شوند باید به این بیانیه با نگاهی راهبردی و آیندهنگر توجه کنند و آن را بهعنوان نقشهی تحول در مسیر رشد علمی، معنوی و تمدنی خود قرار دهند.
در گام نخست لازم است نقش و کارکرد حوزه علمیه در شرایط کنونی بازتعریف شود. امروز جهان اسلام و جامعهی ایرانی در موقعیتی جدید و پیچیده قرار گرفتهاند؛ تحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و فناورانه چنان سرعتی یافته که ساختارهای سنتی پاسخگویی کافی ندارند. در چنین شرایطی یکی از راهبردهای اصلی حوزهی پیشرو و سرآمد گسترش و توسعهی علوم اسلامی و تولید علم دینی متناسب با نیازهای روز است. حوزه باید بتواند با حفظ اصالت علمی خود به نیازهای واقعی جامعه، کشور و جهان اسلام پاسخ دهد و در عرصهی تولید علم اسلامی نقش فعال و تعیینکنندهای ایفا کند. این تحول به معنای نادیده گرفتن میراث ارزشمند گذشته نیست بلکه بهروزرسانی و بازسازی آن بر اساس اقتضائات زمان است.
امروز مرزهای جغرافیایی در عرصهی علم و اندیشه فرو ریخته است و جهان به دهکدهای ارتباطی تبدیل شده است. در چنین شرایطی نگاه حوزه باید از چارچوبهای محدود فراتر رود و افق آن جهانی و تمدنی شود. حوزه علمیه قم بهعنوان مادر حوزههای جهان تشیع باید مرکز تولید اندیشهی اسلامی در مقیاس جهانی باشد و پاسخگوی مسائل فکری، اعتقادی و اجتماعی مسلمانان در سراسر عالم شود.
در کنار این تحول علمی دومین کارکرد بنیادین حوزههای علمیه تربیت نیروی انسانی کارآمد و مؤمن است. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی حوزه وظیفهای محدودتر در عرصهی تربیت نیرو داشت؛ جامعهی اسلامی آن زمان در عرصههای فرهنگی، مدیریتی، قضایی و سیاسی به گستردگی امروز نیازی به نیروهای حوزوی نداشت. اما امروز نظام اسلامی برای ادارهی کشور، تحقق عدالت، گسترش فرهنگ دینی و صیانت از هویت اسلامی در همهی عرصهها به نیروهای عالم، متعهد و متخصص نیازمند است. بنابراین حوزه باید در ساختار آموزشی و تربیتی خود بازنگری عمیق کند تا علاوه بر تربیت مجتهدان و فقهای برجسته نیروهایی کارآمد برای حضور در عرصههای فرهنگی، اجرایی، رسانهای، آموزشی، سیاسی و اجتماعی پرورش دهد. این امر از ضرورتهای تحقق تمدن نوین اسلامی است؛ تمدنی که رهبر معظم انقلاب بارها آن را بهعنوان چشمانداز نهایی حرکت انقلاب اسلامی معرفی کردهاند.
سومین کارکرد حوزه گسترش معنویت و اخلاق در جامعه است. حوزه علمیه باید محور تزکیهی نفوس، ترویج عبادت و نهادینه کردن اخلاق اسلامی در زندگی فردی و اجتماعی باشد. مأموریت اصلی حوزه در امتداد مأموریت انبیا است؛ همانگونه که قرآن کریم میفرماید: «الَّذینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الأرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ»، یعنی اساس جامعهی الهی بر اقامهی عبادت و تزکیهی نفس است. فلسفه وجودی حوزه علمیه نیز باید بر همین محور استوار بماند: تربیت انسانهای الهی، اخلاقمدار و مؤمن. اگر حوزه بتواند انسانهایی مؤمن، بصیر و اخلاقی تربیت کند، همه عرصههای دیگر جامعه نیز از برکت آن نورانی خواهد شد.
تحول در حوزههای علمیه تنها با بازسازی محتوای درسی ممکن نیست بلکه نیازمند بازتعریف مأموریتهاست. یکی از مهمترین محورهای این تحول مسألهی تبلیغ دین است؛ رسالتی که از آغاز خلقت تا امروز بر دوش پیامبران الهی و وارثان آنان بوده است. قرآن کریم در آیهی «وما علی الرسول إلا البلاغ المبین» تأکید میکند که وظیفهی پیامبر چیزی جز رساندن روشن و صادقانهی پیام الهی نیست. امروز نیز این مأموریت بر دوش حوزههای علمیه قرار دارد؛ زیرا «بلاغ مبین» کارکرد اصلی و مأموریت محوری حوزه است. بر اساس آیهی «لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم» یادگیری دین مقدمهای برای تبلیغ و هدایت مردم است. طلبه باید فقه دین را بیاموزد تا بتواند با زبانی روشن و منطقی آن را به مردم منتقل کند.
اما تبلیغ دین در عصر رسانه و ارتباطات معنای تازهای یافته است. دیگر نمیتوان تنها با روشهای سنتی منبر یا سخنرانی محدود به فضای مسجد پیام دین را به مخاطبان رساند. امروز مخاطب در فضای مجازی زندگی میکند و ذهن او درگیر شبکهای از روایتها و بازنماییهای رسانهای است. بنابراین حوزه باید مفهوم «بلاغ مبین» را بازتعریف کند و در آموزشهای خود مهارتهای رسانهای، سواد ارتباطی و شناخت فضای مجازی را جای دهد. مبلغ امروز باید به ابزارهای نوین مجهز باشد تا بتواند با زبان روز پیام جاودان اسلام را منتقل کند.
تحولات فرهنگی و فکری جهان امروز ما را وارد «جنگ شناختی» کرده است؛ نبردی که در آن دشمنان با استفاده از رسانهها و فناوریهای ارتباطی به جنگ باورها و ارزشهای ملتها آمدهاند. شبههافکنی، تحریف مفاهیم دینی و ایجاد سردرگمی فکری در جامعه بخشی از این نبرد است. در چنین شرایطی حوزه باید با قدرت وارد میدان شود و با تحلیلهای عالمانه، پاسخهای دقیق و روشنگرانه و حضور فعال در رسانهها، ذهن و دل مردم را روشنا کند. حوزه باید نسل جدیدی از مبلغان و متفکران رسانهای تربیت کند که هم به مبانی قرآن و سنت مسلط باشند و هم توان استفاده از ابزارهای ارتباطی و بیانی روز را داشته باشند.
افزون بر عرصه تبلیغ یکی از وظایف محوری حوزههای علمیه خدمترسانی به جامعهی مؤمنین و امت اسلامی است. حوزهها باید خدمت به مردم را نه در قالبهای محدود سنتی بلکه در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی گسترش دهند. امروز سبک زندگی، معیشت و وضعیت اقتصادی مردم تحت فشار تحریمها و چالشهای جهانی قرار دارد. جنگها و بحرانهایی که در منطقهی غرب آسیا بهدست دشمنان برای تضعیف مسلمین به راه افتاده وظیفه حوزویان را در خدمترسانی دوچندان کرده است. از اینرو،طلاب باید در عرصههای جهادی، امدادی و اجتماعی فعال باشند و در کنار آموزشهای علمی، مهارتهای مدیریت امور خیر، ساماندهی انفاقات و کارهای جهادی را بیاموزند. بسیاری از طلاب هنوز با سازوکار مدیریت فعالیتهای خیریه و اجتماعی آشنا نیستند؛ در حالی که در جامعهی اسلامی امروز حوزه باید به مرکزی برای سازماندهی جریان خیر و خدمت تبدیل شود.
بنابراین حوزه تحولیافته باید هم در عرصهی علم و اجتهاد و هم در میدان عمل و خدمت حضور مؤثر داشته باشد. چنین حوزهای است که میتواند الگوی واقعی برای تمدن اسلامی شود؛ حوزهای که تبلیغ دین را با ابزارهای روز و در تراز «بلاغ مبین» انجام دهد در میدان جنگ شناختی با قدرت فکری و رسانهای حضور یابد، نیروهای انسانی توانمند و متخصص تربیت کند و در خدمترسانی اجتماعی پیشگام باشد.
با توجه به این مأموریتهای بزرگ، ساختار آموزشی، پژوهشی و تربیتی حوزه نیازمند تحول اساسی و سریع است. این تحول نه یک انتخاب بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است. تأخیر در اجرای آن آفتی برای رسالت تاریخی حوزه خواهد بود. حوزه باید نظام آموزشی خود را بازطراحی کند تا از همان مراحل ابتدایی استعدادها را شناسایی کرده و طلاب را به سمت تخصصهای مختلف علوم اسلامی هدایت کند. امروز دیگر نمیتوان از یک فرد انتظار داشت که در همهی شاخههای علوم اسلامی صاحبنظر باشد اما حوزه باید مجموعهای جامع از متخصصان در رشتههایی چون فقه، اصول، فلسفه، کلام، تفسیر، علوم قرآن، حدیث، اخلاق، اقتصاد اسلامی، سیاست و رسانه تربیت کند.
اگر حوزه بتواند چنین تحولی را در ساختار خود رقم بزند بیتردید بهعنوان مادر فکری و اندیشهای نظام اسلامی نقشآفرینی خواهد کرد. این حوزه است که باید پشتوانهی نظری، فکری و معنوی نظام اسلامی در تدوین قوانین، اجرای آنها و ساخت دولت اسلامی باشد. بدون حوزهی تحولیافته تحقق تمدن نوین اسلامی ممکن نیست. خوشبختانه گامهای ارزشمندی در این مسیر برداشته شده و حرکتهای موثری در حال انجام است. امید است با استمرار این مسیر و همت عالمان، استادان و طلاب متعهد، حوزهی علمیهی قم و دیگر حوزههای کشور بهزودی در تراز بیانیهی «حوزهی پیشرو و سرآمد» قرار گیرند و بهعنوان پرچمدار تمدن اسلامی در جهان بدرخشند.
رسا ـ مراد دقیق از «طراحی نظامات اجتماعی» در بیانیهی حوزهی پیشرو و سرآمد چیست و حوزه علمیه باید در کدام حوزهها(اقتصادی، قضایی، رسانهای و...) اولویت اقدام داشته باشد؟
یکی از راهبردهای اساسی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانیهی «حوزهی پیشرو و سرآمد» بر آن تأکید فرمودهاند، ضرورت توجه جدی حوزههای علمیه و طراحی نظامات اجتماعی است. در شرایط کنونی فقه اسلامی دیگر نمیتواند تنها با رویکرد سنتیِ مسئلهمحور به حیات خود ادامه دهد هرچند این روش اصیل و پرارزش همچنان باید حفظ شود؛ اما نیازهای جامعهی امروز با توجه به گسترش دامنهی نظام اسلامی و حرکت به سوی تحقق تمدن نوین اسلامی ایجاب میکند که حوزه از سطح پاسخگویی به مسائل فردی و جزئی فراتر رود و به طراحی و تبیین نظامات اسلامی بپردازد.
منظور از نظامسازی فقهی تدوین و بازسازی منسجم و علمی ساختارهایی چون نظام اقتصادی، نظام سیاسی و مدیریتی، نظام خانواده، نظام فرهنگی و اجتماعی اسلام است؛ ساختارهایی که از دل منابع اصیل دینی و با اجتهاد دقیق استخراج میشوند و میتوانند پایههای تمدن اسلامی را مستحکم کنند.
این حرکت بزرگ رسالتی است که باید فقها و مراکز علمی حوزه بر دوش بگیرند. آنان میتوانند با تشکیل گروههای علمی و کمیتههای تخصصی، مبانی و قواعد نظامات اسلامی را از متون فقهی و اصولی استخراج کرده و آنها را در قالب نظریههای منسجم و کاربردی عرضه کنند. چنین رویکردی تحولی بنیادین در مسیر علمی حوزه ایجاد خواهد کرد و میتواند فقه را از مرحلهی انفعال نسبت به تحولات اجتماعی و اقتصادی به مرحلهی فعال و راهبردی برساند. در این مسیر دو محور مکمل باید بهصورت همزمان پیش رود: نخست نظامسازی فقهی که به طراحی ساختارهای کلان اسلامی میپردازد و دوم فقه معاصر که وظیفهی پاسخ به مسائل نوپدید و پیچیدهی روزگار ما را بر عهده دارد.
فقه شیعه همواره ظرفیت پاسخگویی به نیازهای متغیر زمان را داشته است. امام خمینی(ره) در عمل نشان دادند که فقه سنتی ما پویا و زنده است. ایشان با موضوعاتی چون تغییر جنسیت، بانکداری و مسائل جدید اجتماعی روبهرو شدند و با اتکا به اصول اجتهادی احکام دقیق و نوینی را در این زمینهها بیان کردند. این روش نشان داد که فقه اسلامی نهتنها در برابر تحولات زمانه بسته نیست بلکه با درک درست از شرایط و مقتضیات روز میتواند پاسخگوی همهی نیازهای بشر باشد. امروز نیز حوزههای علمیه باید همین مسیر را ادامه دهند و در حوزههایی چون فقه پزشکی، فقه رسانه، فقه فضای مجازی، فقه محیط زیست، فقه اقتصاد نوین و فقه حکمرانی اسلامی وارد میدان شوند. این عرصهها نیازمند پژوهشهای عمیق، اجتهاد دقیق و نگاه روشمندند؛ چراکه جامعه اسلامی امروز با مسائلی روبهروست که فقه گذشته تجربهی مواجههی مستقیم با آنها را نداشته است.
ازاینرو تحول در نظام آموزشی حوزه نیز امری ضروری است. طلاب نباید تنها به فراگیری مباحث سنتی و پایهای فقه، مانند طهارت، صلات یا معاملات، اکتفا کنند هرچند این مباحث زیربنای اجتهاد و هویت علمی حوزه هستند بلکه باید بخشی از ظرفیت فکری و پژوهشی خود را به بررسی مسائل معاصر اختصاص دهند. در کنار تقویت مبانی اصولی و اجتهادی لازم است فقه بهصورت کاربردی و ناظر به واقعیتهای اجتماعی آموزش داده شود تا طلاب بتوانند به پرسشهای جامعه پاسخ دهند و نظریهپردازی کنند.
تحول آموزشی حرکت به سمت «تخصصگرایی» در علوم اسلامی است. امروز حجم گستردهی دانشهای حوزوی بهگونهای است که یک فرد نمیتواند در همهی رشتهها صاحبنظر باشد. بنابراین لازم است ساختار آموزشی حوزه بهگونهای طراحی شود که طلاب پس از گذراندن یک دورهی عمومی و پایهای بر اساس استعداد و علاقهی خود، گرایش علمی مشخصی انتخاب کنند.
این گرایش میتواند فقه نظام، اصول فقه، فلسفه، کلام، تفسیر و علوم قرآن، حدیث و رجال یا حتی رشتههای مانند فقه حکمرانی، فقه امنیت یا فقه رسانه باشد. چنین رویکردی به طلاب امکان میدهد تا در حوزهی تخصصی خود عمق علمی پیدا کنند و به جای گذراندن مسیر طولانی و یکسان برای همه زودتر به مرحلهی تولید علم برسند.
در چنین ساختاری حوزه بهعنوان یک مجموعهی علمی جامع از متخصصانی در رشتههای مختلف برخوردار خواهد بود که میتوانند بهصورت شبکهای با هم همکاری کنند. مجموعهی این تخصصها کلیت حوزه را جامع و توانمند میکند؛ یعنی اگرچه هر طلبه در یک شاخه متخصص میشود، اما حوزه بهمثابهی یک نهاد، جامع همهی علوم اسلامی باقی میماند. این همان ساختار علمیای است که میتواند نیروی انسانی لازم برای نظامسازی اسلامی را تربیت کند.
با چنین رویکردی حوزههای علمیه خواهند توانست نیروهای متخصص و کارآمدی را پرورش دهند که در تدوین نظامات اسلامی، قانونگذاری، طراحی ساختارهای حکمرانی و اجرای برنامههای اجتماعی و فرهنگی نقشآفرینی کنند. نظام اسلامی برای پیشرفت خود به کارشناسانی نیاز دارد که علاوه بر تسلط بر مبانی فقهی و اصولی به علوم انسانی و اجتماعی روز نیز آگاه باشند تا بتوانند از موضع اجتهاد دینی به نیازهای واقعی جامعه پاسخ دهند. نتیجه چنین تحولی شکلگیری یک نظام و دولت اسلامی حقیقی و گام نهادن در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی خواهد بود. این همان افق روشنی است که رهبر معظم انقلاب در بیانیهی خود ترسیم کردهاند؛ افقی که با مجاهدت علمی، تحول ساختاری و بازآفرینی فکری در حوزههای علمیه میتواند به واقعیت بدل شود.
رسا ـ مهمترین شاخصهای عینی و قابل اندازهگیری برای سنجش میزان پیشرفت در تحقق بیانیهی «حوزهی پیشرو و سرآمد» از نگاه شما چیست؟
هنوز برای ارزیابی دقیق میزان پیشرفت در تحقق بیانیهی «حوزهی پیشرو و سرآمد» زمان کافی نگذشته است. این بیانیه سندی راهبردی و بلندمدت است و طبیعی است که در گام نخست تمرکز حوزههای علمیه بر شناخت، تبیین و درک عمیق مفاد و پیام آن باشد. در حال حاضر اقدامات انجامشده عمدتاً در مرحلهی مشورت، تشکیل جلسات تخصصی، گفتوگوهای علمی و برگزاری نشستهای تبیینی قرار دارد تا زمینه برای فهم درست و مشترک از اهداف کلان و جهتگیریهای اصلی این بیانیه فراهم شود.
در این مرحله مراکز مختلف حوزوی، از مدیریتهای استانی گرفته تا مراکز تخصصی و پژوهشی به تدریس، تحلیل و بررسی ابعاد گوناگون بیانیه پرداختهاند. هدف این تلاشها آن است که ابعاد نظری، معرفتی و کاربردی این سند تحول بهدرستی تبیین شود و به یک گفتمان عمومی در میان طلاب و اساتید تبدیل گردد. چنین گفتمانی شرط لازم برای ورود به مرحلهی عملیاتی و اجرایی بیانیه است.
بهتدریج و با جمعبندی نتایج این مباحثات و بررسیها انتظار میرود شورای عالی حوزههای علمیه با استفاده از نظرات نخبگان، اساتید و مراکز پژوهشی، چارچوبی جامع برای اجرای بیانیه تدوین کند. این چارچوب باید هم ناظر به اصلاح ساختارهای آموزشی، پژوهشی و تبلیغی حوزه باشد و هم مسیر تحول در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و بینالمللی را مشخص نماید. به این ترتیب بیانیهی «حوزهی پیشرو و سرآمد» از سطح شعار و تحلیل فراتر خواهد رفت و به برنامهای عملیاتی و سنجشپذیر تبدیل میشود؛ برنامهای که میتواند افقهای جدیدی را پیشروی حوزههای علمیه بگشاید و مسیر تحقق تحول حقیقی در این نهاد دیرپای علمی و دینی را هموار سازد.