به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، نشست علمی بررسی سیر تطور دانش علوم سیاسی در یکصد ساله اخیر حوزه علمیه، ۱۹ آذر ماه حوزه با سخنرانی حجت الاسلام سید کاظم سیدباقری برگزار شد.
مدیر گروه سیاست پژوهشگاه با اشاره به پژوهش خود در تحول فقه سیاسی شیعی، تأکید کرد که باید مراقب بود تا در نگاه به دستاوردهای خودی، «نقدهای پیرامونی» نادیده گرفته نشوند و اذعان داشت که مسیر پیشرفت باید با در نظر گرفتن نقاطی که باید به آنها رسید، ترسیم گردد.
محور اصلی سخنان حجتالاسلام سیدباقری، تشریح چهار دسته از تحولات بنیادین در سده اخیر بود که دانش سیاسی را در بستر حوزه دگرگون ساخته است. وی در بیان این چهار تحول اشاره کرد که تحول دانش سیاسی در حوزه علمیه قم طی صد سال گذشته را میتوان در قالب چهار محور کلان و بههمپیوسته بررسی کرد. این مسیر، گذار از یک وضعیت انفعالی و تدافعی به یک وضعیت فعال، نهادمند و نظریهپرداز را نشان میدهد. آغاز این روند با احیای حوزه در سال ۱۳۰۱ بود و با انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ شتابی بیسابقه گرفت.
محور اول، گذار از فقه فردی به فقه حکومتی و نظامساز ، این محور اساسیترین تحول محتوایی در حوزه به شمار میرود.
در گذشته تمرکز سنتی فقه بر احکام فردی مانند عبادات و معاملات بود و وظایف فقیه در عصر غیبت عمدتاً در حد افتا و قضاوت باقی میماند. نقطه عطف این تحول، تدریس درس ولایت فقیه توسط امام خمینی در سال ۱۳۴۸ بود. این اقدام مسئله حکومت و اداره جامعه را از سطح انتظار نظری به عرصه ضرورت عملی و فقهی کشاند. دستاورد این روند، شکلگیری فقه سیاسی و فقه حکومتی به عنوان یک رشته علمی متمایز در حوزه بود؛ رشتهای که به استنباط احکام مربوط به سازوکارهای قدرت، سیاست خارجی، اقتصاد کلان، دفاع و امنیت از منابع دینی میپردازد و زیربنای حقوق اساسی جمهوری اسلامی شد. امروز حوزه قم در این عرصه جایگاهی بیبدیل در جهان اسلام دارد.
محور دوم، گذار از حاشیه علمی به نهادسازی آموزشی-پژوهشی، این محور نمود عینی و سازمانی تحول دانش سیاسی است. در وضعیت پیشین، مباحث سیاسی پراکنده و عمدتاً در حاشیه دروس اصلی فقه و کلام مطرح میشد و هیچ نهاد تخصصی برای آن وجود نداشت. اما با گذشت زمان، حوزه به سمت ایجاد مراکز آموزشی و پژوهشی تخصصی حرکت کرد و دانش سیاسی از حاشیه به متن فعالیتهای علمی و نهادی حوزه منتقل شد.
مدیر گروه سیاست پژوهشگاه در محور سوم به گذار از ترجمه و اقتباس به نظریهپردازی و تولید گفتمان بومی اشاره کرد که این محور نشاندهنده بلوغ فکری و هویتیابی علمی حوزه است. در ابتدا رویکرد غالب به علوم سیاسی مدرن، نفی کامل یا ترجمه و آموزش همان مباحث غربی بدون نقد و بازسازی بود. اما با پرورش نسل جدیدی از فرهیختگان حوزوی-دانشگاهی، گامهای اساسی برداشته شد. نخست، بازخوانی انتقادی مبانی علوم سیاسی سکولار با معیارهای فلسفی و کلامی اسلامی صورت گرفت. سپس بازخوانی میراث سیاسی فلاسفهای چون فارابی، ابن سینا، خواجه نصیر و ملاصدرا و فقهایی مانند شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی، محقق سبزواری، کاشف الغطاء و نائینی انجام شد تا مبانی بومی استخراج شود. در ادامه، نظریهپردازی بدیل اسلامی شکل گرفت. در این روند گفتمانسازی جدیدی پدید آمد که به مباحث روز جهانی مانند حکمرانی ورود کرد و خوانش قرآنی-اسلامی از آن تحت عنوان حکمرانی قرآنی ارائه شد.
وی سپس به بررسی محور چهارم یعنی گذار از تکبعدینگری به بینرشتهای شدن و گسترش افق مطالعاتی پرداخت. این محور بیانگر عمق و گستردگی کنونی مطالعات سیاسی در حوزه است. در گذشته، مطالعات سیاسی عمدتاً محدود به فقه یا کلام بود. اما اکنون دانش سیاسی در حوزه به یک عرصه میانرشتهای پویا تبدیل شده که با سایر شاخهها پیوند خورده و گرایشهای تخصصی جدیدی آفریده است. از جمله میتوان به فلسفه سیاسی اسلام که ترکیبی از فلسفه و سیاست است، کلام سیاسی که پیوندی میان کلام و سیاست برقرار میکند، مطالعات منطقهای و روابط بینالملل با رویکرد اسلامی، و سیاستگذاری عمومی به عنوان ورود به عرصه عملیاتی حکومت اشاره کرد.
جمعبندی این روند نشان میدهد که دانش سیاسی در حوزه علمیه قم طی صد سال اخیر از حاشیه به مرکز و متن حرکت کرده است. این حرکت از انفعال در برابر تحولات سیاسی مشروطه و پهلوی به پیشتازی در انقلاب اسلامی رسید و سپس از پاسخگویی به مسائل انقلاب به سمت تولید علم، نهادسازی و نظریهپردازی برای تمدنسازی اسلامی گسترش یافت. گفتمانی که با تکیه بر عقلانیت، وحی و اخلاق، در پی ارائه بدیلی اسلامی به کلان الگوی مسلط سیاسی غرب است.