حجت الاسلام و المسلمین مسعودی خمینی:
امام راحل به اندازه یک سر سوزن برای مرجعیت و بقای خودش قدمی بر نداشت
خبرگزاری رسا ـ حجت الاسلام و المسلمین مسعودی خمینی با بیان این که امام راحل به اندازه یک سر سوزن برای مرجعیت و بقای خودش قدمی بر نداشت، اظهار داشت: بارها قصد داشتند که در مورد ایشان صحبت کنند، حضرت امام کنار رفته بود. ایشان فرموده بودند:«در باره اسلام صحبت کنید، من کی هستم؟».
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام و المسلمین مسعودی خمینی، از مبارزان و همراهان حضرت امام خمینی(ره)، در برنامه«آن روزها» که به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از رادیو معارف پخش می شود، گفت: تفاوتی که انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابهای جهان داشت، شخصیت رهبری آن انقلاب بود، یعنی شخصیت امام خمینی (ره) که شخصیتی چند بعدی بود.
وی در ادامه به بیان خاطرات خود از سال های مبارزه پرداخت و افزود: در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی، ما در خدمت امام بودیم که امام تصمیم گرفتند به تمامی علمای بلاد نامه بنویسند که جریان انقلاب اسلامی از اینجا شروع میشود.
وی اظهار داشت: حضرت امام(ره) نامه هایی به علمای آن زمان نوشتند و من در زمان نوشتن آنها حضور داشتم و خاطرم هست، نامه به آقای قاضی در تبریز، آقای محلاتی در شیراز و آقای خادمی در اصفهان بود و نکته اساسی این جاست که ایشان هیچگاه با فرد مبارزه نمیکرد، بلکه با رژیم مبارزه میکرد.
حجت الاسلام و المسلمین مسعودی خمینی خاطر نشان کرد: یکی از نامههای که نوشتند، به آقای محلاتی که از علمای بزرگ روز و ساکن شیراز بودند. قسمت از متن نامه به این صورت بود که «شما میدانید که اسلام در خطر است، قرآن در خطر است، اسلام و قرآن را من و شما باید حفظ بکنیم. و من در قبال این انجمنهای ایالتی و ولایتی دنبال هستم که با شاه مبارزه کنم.» این جمله در هیچ یک از انقلابها حتی انقلابهای کشورهای اسلامی وجود ندارد.
وی یادآور شد: حضرت امام به اندازه یک سر سوزن برای مرجعیت و بقاء خودش قدمی بر نداشت. یک ریال هم خرج نکرد. بارها قصد داشتند که در مورد ایشان صحبت کنند، حضرت امام کنار رفته بود. ایشان فرموده بود:«در باره اسلام صحبت کنید، من کی هستم؟»
این مبارز دوران انقلاب اسلامی تأکید کرد: امام هیچگونه جلسه اختصاصی با هیچ فرد حکومتی، چه شاه، چه نخست وزیر و چه وزیر در رابطه با این مسئله نداشت. حتی با علما زیرا نظرشان این بود که هیچگاه هیچ جلسه خصوصی نباید داشته باشیم.
وی ادامه داد: دلیلش را اینگونه مطرح میکردند که اگر خصوصی باشد، احتمال دارد از قول من حرفهایی زنده بشود که آن چیزهایی که نقل میشود من نگفته باشم. حتی من یادم است ایام سال 40، آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان و عده دیگری آمدند در منزل حضرت امام که تک به تک با امام صحبت کنند، اما امام قبول نکردند.
حجت الاسلام و المسلمین مسعودی خمینی ابراز داشت: حتی آقای پاکروان، رئیس ساواک آمدند که با ایشان ملاقات کنند، بیان داشت: «بگویید که میخواهیم با ایشان ملاقات کنیم». امام فرمودند: بگویید اگر میخواهند بیایند، دسته جمعی و کسانی هم که اینجا هستند نباید بیرون بروند. در همین اتاق بزرگ، پاکروان و معاونینش آمدند و اتاق هم پر بود از طلبه، امام آمد و صحبت کرد و آن روز روزی بود که هیچ کدام از طلبههای جلوی پای پاکروان بلند نشدند.
وی اظهار داشت: پاکروان از بین طلبهها گذشت تا خودش را به حضرت امام رساند و نزدیک امام نشست، امام هم تا پاکروان نشست، گفتند: یاالله و هیچ اعتنایی دیگر نکردند و بلافاصله شروع کردند.
این مبارز دوران انقلاب اسلامی خاطر نشان کرد: من کنار در ایستاده بودم، امام فرمودند«اسلام در خطر است و من هیچگاه مقابله با دشمنان اسلام را رها نمیکنم. من هستم. باید به شاه بگویید که این مملکت، مملکت اسلامی است، این مملکت مملکت قرآن است و هیچ کسی حق ندارد نسبت به اسلام و قرآن زبان درازی کند» و قبل از اینکه پاکروان بخواهد صحبت کند، امام از جا بلند شدند و رفتند.
در ادامه برنامه وی به بیان خاطره دیگری پرداخت و گفت: یک روز دیگر امینی با چند نفر از مسئولین به منزل امام در قم آمدند. امام به همراه عدهای در اطرافشان نشسته بودند. در یکی از اعیاد مذهبی بود. به من فرمودند که پذیرایی کن و فقط با یک نوع شیرینی، یا گز یا سوهان، دوتا نشود. من گز آوردم و به همه دادم، اونها پایین ایستاده بودند و امینی آمد بالا ـ امینی معروف بود که از زبان بازترین نخستوزیرهای زمان است ـ یعنی هرکجا بود حرف میزد.
این مبارز دوران انقلاب اسلامی بیان داشت: وقتی که امینی آمد، امام نشسته بود. توی در بند کفشهایش را میخواست باز کند که شاید امام بلند شود، اما آقا اعتنا نکردند. آمدند تا پهلوی امام که میخواستند بنشیند، امام فرمود: یا الله. به محضی که نشست، امام اجازه نداد حرف بزند.
حجت الاسلام و المسلمین مسعودی خمینی ادامه داد: حضرت امام خمینی(ره) فرمودند: بسم الله الرحمن الرحیم، ما همه می میریم، ولی آنچه از ما باقی میماند اعمال ماست. کردار ماست. شما بعنوان نخست وزیر باید باشید و اسلام اینگونه در خطر باشد. 20 دقیقه که صحبت کردند و همین که امینی میخواست صحبت کند، امام بلند شد و خداحافظی کردند و رفتند. امام اجازه صحبت کردن به امینی را نداد چونکه اگر صحبت می کرد مردم میگفتند که امینی جواب صحبتهای امام را داده است. امام معتقد بود که این حرفها جواب دادنی نیست، عملکردنی است.
وی یادآور شد: همان روز آقای مصباح التولیه همه علماء را دعوت کرد در باغ به صرف نهار و از حضرت امام هم دعوت کرده بود که امام فرمودند: من معذورم. امام در دوران تبعیدشان در نجف، هیچگاه صدام و یا فرستادگانش را به حضور نپذیرفت و این در حالیکه بود که هر طلبهای که تقاضای ملاقات میکرد سریعاً میپذیرفت.
حجت الاسلام و المسلمین مسعودی خمینی در پایان گفت:روزی به آقا گفتم: شما متوجه بودید که سلطنت از بین می رود یا نه؟ ایشان فرمودند: تا اون وقتی که دیدم مردم کوچه و بازار از پایین تا بالا میگویند مرگ بر شاه، فهمیدم که خدا میخواهد که این شاه برود و حکومتی اسلامی بیاید جای آن.
شایان ذکر است، برنامه« آن روزها» عنوان ویژه برنامهای است از گروه خبر و برنامه های سیاسی رادیو معارف که از تاریخ یازدهم بهمن ماه به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به مدت ده شب در ساعت 21:15 دقیقه پخش می شود. /919/پ201/ص
ارسال نظرات