مدیر پژوهشکده سیره و تاریخ اهل بیت ترسیم کرد:
جنگ احزاب و شرایط کنونی نظام اسلامی در برخورد با استکبار جهانی
خبرگزاری رسا ـ مدیر پژوهشکده سیره و تاریخ اهل بیت(ع) دفتر تبلیغات اسلامی با ارائه تحلیلی از چگونگی وقوع جنگ احزاب، اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان و خاورمیانه را بسیار پیچیده دانست و به ترسیم شرایط فعلی جمهوری اسلامی ایران در برخورد با استکبار جهانی پرداخت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، از حوادث مهم سال پنجم هجرت که به قول معروف در ماه شوال آن سال اتفاق افتاد جنگ خندق بود که با توجه به کثرت سپاه و تجهیز لشکریان قریش و محاصره طولانى و نبودن آذوقه کافى در شهر مدینه و دشوارى وضع اقتصادى و کارشکنىهاى داخلى که از ناحیه یهود بنى قریظه و منافقین مىشد، به سختى مسلمانان را تهدید مىکرد.
خندق یکى از سختترین جنگها و دشوارترین درگیریها پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان با مشرکان مکه بود و البته به یارى خداوند متعال و با ایمان، فداکارى و استقامت، بر همه این مشکلات پیروز شده و همه دشمنان را مغلوب ساختند و از این کارزار سخت و دشوار نیز فاتح، سربلند و پیروز بیرون آمدند.
حجتالاسلام محمد الله اکبری، عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی العالمیه در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا با ارائه تحلیلی از وقوع جنگ خندق و ترسیم شرایط فعلی جمهوری اسلامی ایران، اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان و خاورمیانه به ویژه منطقه خلیج فارس را بسیار پیچیده و آشفته و ارائه چشم انداز روشن از آن را بسیار سخت و چه بسا غیر ممکن دانسته است.
این گفتوگو را با هم میخوانیم:
به نظر برخی کارشناسان، غزوه خندق از جنبه روابط بین فرهنگی و بین تمدنی و هم از نظر به هم خوردن نظم موجود در مناطق درونی و مرکزی شبه جزیره عربستان و شروع یک نظم جدید با محوریت و مرکزیت دولت اسلامی مدینه اهمیت ویژهای دارد، تحلیل حضرتعالی از این واقعه چیست؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید تحلیلی اجمالی از حیات پیامبر اکرم(ص) ارائه کرد؛ پیامبر اکرم(ص) در شهر مکه و در میان 25 تیره از قبیله قریش، جایی که پدران و اجداد ایشان از 150 سال قبل ریاست بر شهر مکه و قبایل آنجا را عهدهدار بودند و به تدریج سلطه سیاسی اجداد آن حضرت کاهش یافت و قدرت قبیلههای هم عرض بیشتر شد، به رسالت رسیدند.
پیامبر اکرم(ص) در ایامی که قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این قبایل به یک توازنی رسید، به رسالت مبعوث شدند و در چنین زمانی برداشت دیگر قبایل تنها نبوت پیامبر نبود، بلکه اینگونه فهم کردند که آن حضرت یا بنیهاشم تدبیر تازهای اندیشیدهاند تا با ادعای نبوت یک نظم تازهای ایجاد کنند و سلطه از دست رفته را برگردانند.
مشرکان مکه پس از گذشت دو سال از نبوت در مقابل پیامبر اکرم(ص) ایستادند و جنگ خندق هم در سال پنجم هجرت رخ داد، اما در آن 13 سالی که پیامبر در مکه حضور داشتند به ویژه در 10 سال آخر، قریش پیامبر را تحت فشار قرار داد تا دست از نبوت بردارد، اما پیامبر استقامت کرد و دست برنداشت، جنگی رخ نداد چراکه پیامبر اذن جهاد نداشت و تنها مقاومت میکرد و این حریف بود که از قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی خود در آزار و اذیت پیامبر و تازه مسلمانان استفاده کرد.
پیامبر اکرم(ص) به مدینه هجرت میکند و تا یک سال نخست هنوز چالش نظامی بین دو طرف در نگرفته است. باید توجه داشت که هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه صرفا رهایی آن حضرت از دست قریش نیست، پیامبر در شهر مدینه حامیانی دارند که حاضرند با جان و مالشان از ایشان و دین اسلام حمایت کنند؛ آن حضرت از سوی دیگر هجرت را برای مسلمانان واجب کرد تا عدد مسلمانان افزایش پیدا کند و سبب قدرت اسلام شود.
پیامبر شهری را در اختیار دارد که نزدیک جاده تجاری قریش است؛ گلوگاه اقتصادی قریش در نزدیکی مدینه است و پیامبر میتواند با اندک نیرو این گلوگاه را در اختیار گرفته و به لحاظ اقتصادی به قریش فشار وارد کند و جنگ بدر آغاز این کار و جنگ احد ادامه این کار است و البته جنگ خندق سومین جنگی است که قریش با پیامبر اکرم(ص) دارد.
قریشی که حدود یازده سال در مکه و اکنون پنج سال در مدینه پیامبر و مسلمانان را تحت فشار قرار داد و نتوانست اسلام را ریشهکن کند، اکنون و در جنگ خندق به این فکر افتاد با تدابیر تازهای بیاندیشد و برای همیشه کار را یک سره کند، این بار همه قبایل اطراف را جمع کرده و یک اتحادیه نظامی اقتصادی تشکیل داد و یک نیروی نسبتا زیادی را در حدود 10 هزار مرد جنگی برای لشکرکشی به مدینه فراهم کرد.
قریش و حدود یازده قبیله از یک سو در این اتحادیه نظامی اقتصادی حضور دارند و از سوی دیگر دو گروه یهودیان ساکن مدینه و یهودیان مدنی که به خیبر تبعید شدند، محور اصلی این نبرد قریش هستند، با این پیشفرض که یهود آتش بیار معرکه بود و با دروغهایی که میگفت، قریش را علیه پیامبر تحریک میکرد.
وضعیت دشمن با وضعیت مسلمانان در جنگ خندق متفاوت بود؛ تعداد نیروها و سلاح دشمن با مسلمانان قابل مقایسه نبود. دشمن از پشتوانه مالی و انگیزه کافی برای براندازی مدینه برخوردار بود، در حالی که هنوز مایهها و ریشههای اختلافی در مسلمانان وجود داشت، مدینه هنوز یکپارچه نشده بود و وجود منافقان و مشرکان در مدینه و همینطور قبیله بزرگ یهودی، شهر را شکننده کرده و از حالت یکپارچگی دور کرده بود؛ مسلمانان پشتوانه مالی و نظامی چندان قوی و اسلحه پیشرفته و عدد نیروی قابل توجهی نداشتند.
از اینرو پیامبر اکرم(ص) پس از اطلاع از حرکت دشمن تدابیری اندیشید که برخی مادی و برخی دفاعی بود؛ نقشه جنگی پیامبر این بود که از شهر خارج نشوند و با دشمن در شهر بجنگند، تصمیم بعدی آن است که نگذارند دشمن وارد شهر شود که به پیشنهاد سلمان فارسی بخشهایی از شهر که از لحاظ استراتژی دفاعی ضعیف است خندق حفر میکنند.
شهر مدینه مانند یک مثلث است که تنها از رأس مثلت میتوان وارد شد و سه طرف دیگر کوهستانی و نخلستان است، وجود کوهها، نخلها، زمینهای زراعی و کانالهای آب سبب میشود صحنه برای ورود یک دشمن با تعداد 10 هزار نیرو امکانپذیر نباشد، پیامبر تصمیم گرفت قسمت شمال را که دفاعش ضعیف است خندق حفر کند، خندق به گونهای باید حفر شود که افراد پیاده دشمن و حتی سواره نتوانند عبور کنند و اگر افراد در داخل خندق افتادند به زودی نتوانند خارج شود و این خندق در طول 10 روز حفر شد.
قبیله یهود بنی قریظه داخل شهر مدینه است و از داخل شهر مسلمانان را تهدید میکنند، پیامبر زن و بچهها را در یک سری ساختمانها نزدیک خندق جا میدهد تا از شرّ یهود در امان باشند ضمن اینکه روز و شب گشتیهای ویژهای را به داخل شهر میفرستند و اطراف این ساختمانها میگمارند تا مراقب یهودیان باشند تا به این زن و بچهها تعرض نکنند.
برخی تاکتیکهای پیامبر جنبه مادی ندارد، پیامبر روحیه ایمان، ایثارگری، فداکاری و جانبازی و امید به پیروزی را در مسلمانان تقویت میکند و وعده بهشت و پیروزی میدهد تا این گروه اندک در برابر آن گروه اکثر مقاومت کنند که البته مقاومت سه هزار نیرو در برابر 10 هزار نفر رویایی است.
از جمله تدابیر دفاعی پیامبر اکرم(ص) به دست آوردن اطلاع از سپاه و اتحادیه دشمن بود که این اتحادیه از چه قبایلی تشکیل شده است، از اینرو تصمیم میگیرد این اتحادیه را از درون دچار تفرقه کند، تدابیری پیش میگیرد تا برخی از اعضای اتحادیه را خارج از این گروه کند، حتی حاضر میشود به آنها باج بدهد تا از این اتحادیه خارج شوند، هر چند این اموال پرداخت نمیشود اما پیامبر تلاش میکند قراردادی را امضا کند و پولی را به آنها پرداخت کند.
از سوی دیگر نومسلمانی را که با قریش و یهود ارتباط دارد داخل این اتحادیه میفرستد و آن فرد وارد این اتحادیه شده و سعی میکند که ارتباط اعضای آن را از بین ببرد، بنابراین اعضای اتحادیه دشمنان پیامبر اعتمادشان از همدیگر کمتر و سلب میشود و از طرفی نیروهای ایثارگری دارد که حاضرند جانشان را در راه اسلام و پیامبر فدا کنند و بجنگنند.
نتیجه نهایی اینکه دشمن از خندق نمیتواند عبور کند، نزدیک بیست روز محاصره ادامه پیدا میکند، اتحادیهها از هم جدا میشوند و آخرین حمله قریش به مدینه با تمام قوای ممکن به جایی نمیرسد؛ قریش از پیروزی بر مسلمانان ناامید میشود و یک جور دو طرف به توازن قوا میرسند و سال بعد دو نیروی متخاصم تن به یک صلح ده ساله میدهند، قریش به دنبال امنیت در مسأله تجارت است و پیامبر به دنبال تبلیغ آیین اسلام در اطراف که پس از صلح حدیبیه قریش به هدف خود یعنی انجام تجارت می رسد و پیامبر اکرم(ص) هم برای تبلیغ اسلام به سوی پادشاهان اطراف نیرو میفرستد.
مورخان و صحابه پیامبر اکرم(ص) از صلح حدیبیه به فتح بزرگ و آشکار تعبیر کردهاند به گونهای که زمینه فراهم آوردن توازن قوا را به وجود آورده است، آیا میتوان گفت که شرایط کنونی جامعه اسلامی در برخورد با استکبار جهانی، مانند شرایط مسلمانان پس از جنگ خندق است؟
دقیقا نمیتوان همه حوادثی را که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شده و حوادثی که پس از آن گذشته با حوادثی که در صدر اسلام اتفاق افتاده است، مقایسه کنیم، اما اگر بخواهیم از وضعیت امروزی کشور تحلیلی را ارائه دهیم. من معتقدم که اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان و خاور میانه به ویژه منطقه خلیج فارس بسیار پیچیده، آشفته و در هم بوده و ارائه چشم انداز روشنی از آن بسیار سخت و چه بسا غیر ممکن است.
برای ترسیم وضعیت ایران در مقابله با نیروی متخاصم و مقایسه آن با رویارویی پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان با قریش این تحلیل را میتوان ارائه کرد که تشکیل یک نظام سیاسی و دینی در حالی در کشور انقلابی ایران تأسیس شد که دارای پشتوانههای عقیدتی و مردمی و سازشناپذیر با استعمار و استکبار بود و این ویژگی سبب قدرتمندی آن شد.
کشور ایران دارای ذخایر نفت، گاز و معادن بسیار است که از یک طرف پشتوانههای اقتصادی و مالی این نظام و از طرفی مورد نیاز آمریکا و غرب هستند؛ از سوی دیگر در کشورهای اطراف ایران مانند کشورهای عربی که نفت و گاز بسیاری و البته مورد نیاز اروپا و غرب وجود دارد، ضعف سیاسی و نظامی حاکم است که با آن دست و پنجه نرم میکنند و امروز حامی همه این کشورها اروپا و آمریکا شده است.
اتفاقی که از پیروزی انقلاب تا امروز افتاده، آن است که پیش از پیروزی انقلاب در ایران، تنها بحران منطقه مخاصمه عربی اسرائیلی بود و وقتی انقلاب در ایران پیروز شد، ایرانی که پیش از آن در کنار اسرائیل بود در کنار اعراب قرار گرفت و به قدرتی ضد اسرائیلی تبدیل شد، اما در طول این سی و سه سال پس از انقلاب اتفاق دیگری افتاد و مخاصمه عربی اسرائیلی جایش را به مخاصمه عربی اسرائیلی از یک سو و ایران از سوی دیگر داد، عرب دوست اسرائیل شد و در مقابل ایران قرار گرفت.
اکنون دیگر اسرائیل دشمن شماره یک عربها نیست، بلکه ایران دشمن شماره یک عربها است و اینجا آمریکا که این تغییر وضعیت را درست کرده و توانسته جای ما را که کشوری ضد اسرائیل و دوست و متحد عربها بودیم به ضد اسرائیل و ضد عربها تبدیل کند، یعنی میخواستیم در کنار عربها و مقابل اسرائیل باشیم، اما در عمل اسرائیل در کنار عربها مقابل ما قرار گرفت.
اگر بخواهیم وضعیت دشمن را با وضعیت ایران اسلامی مورد بررسی قرار دهیم، باید بگوییم که آنها از پشتوانه مالی مطلوبتر، سلاح پیشرفتهتر و مؤثرتر برخوردارند و البته افکار عمومی جهان را در اختیار گرفته و بر سیاست و اقتصاد جهان سلطه پیدا کردهاند، ایران را از طریق پایگاههای نظامی خود در نقاط مختلف به محاصره در آورده و با محاصره اقتصادی، حلقه فشار خود را روز به روز سختتر و تنگتر کردهاند.
اما باید توجه داشت که در پنج سال آینده نفت انگلیس و در 9 سال آینده نفت آمریکا تمام میشود، وقتی در دهه آینده نفت این دو ابرقدرت تمام شد و از سوی دیگر بیشتر ذخایر نفت و گاز دنیا در منطقه خلیج فارس است، باید درک کنیم که چرا این دو کشور در خلیج فارس حضور دارند و ایران را در محاصره و تنگنا قرار دادهاند، هدف آنان چیزی جز بهره از نفت نیست.
استکبار میخواهد بیشترین بهره را از نفت ببرد، چراکه کارخانههای آنها از مواد نفتی محصولات زیادی تولید میکنند و پایان نفت آنها یعنی پایان حیات اقتصادی و پایان شکوفایی اقتصادی و فروپاشی اجتماعی آنان و قطعا نخواهند گذاشت کشورشان دچار فروپاشی اجتماعی شود و با توجه به این نکته حمله به عراق و جنگ در سوریه قابل فهم است.
آنها به این سادگی دست بردار نخواهند بود همچنانکه ما به این سادگی تسلیم نخواهیم شد؛ کشور و نظام دارای پشتوانه اقتصادی است و آنها هم میدانند و محاصره اقتصادی 33 ساله هم به این سبب است تا پشتوانه مردمی نظام را بگیرند و بر اثر فشارهای اقتصادی و به سبب آن نارضایتی عمومی، نظام سیاسی را دچار بحران کنند.
در این میانه فشار مجموعه غرب به شرق یعنی به ایران، چین و روسیه، امکان تشکیل یک اتحادیه را فراهم آورده که در واقع خواسته یا ناخواسته با هم متحد شوند که اگر بخواهیم شرایط فعلی جامعه را با زمان پس از خندق مقایسه کنیم باید این نکات را مورد اشاره قرار دهیم.
همانطور که پیش از این اشاره کردید، پیامبر اکرم(ص) در شرایطی که تجهیزات دشمن از نظر عدّه و عُدّه چند برابر مسلمانان بود، تنها به دفاع داخلی اکتفا نکرد، بلکه کوشش کرد تا اتحادیه رقیب را بشکند و حتی در برابر دشمن یک اتحادیه درست کند، آیا امروز میتوان رفتاری همانند رفتار پیامبر داشت؟
امروز اگر بخواهیم رفتاری شبیه رفتار پیامبر اکرم(ص) داشته باشیم باید کوشش کنیم کشورهایی را از اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب، از طریق دوستی و یا حتی شده با دادن امتیاز به سمت خود جذب کرده و این حصر اقتصادی را بشکنیم و از طرف دیگر برای اینکه دفاعمان را محکمتر کنیم، اتحادیهای بین ایران، چین و روسیه تشکیل داده و هرچند به صورت موقت در برابر غرب ایستادگی کنیم. البته از این نکته غافل نیستیم که چین و روسیه قطعا سوء استفاده میکنند و طبیعی است که ما هم این موقعیت را درک میکنیم، اما میتوانیم با امضای قراردادی حمایت بیشتر آنان را به سمت خود جلب کنیم.
روزی که در مصر انقلابیون پیروز شدند، معتقد بودم که مناسب بود بیانیهای را منتشر و حداقل یکی از کشورهای عربی را با خود همراه میکردیم؛ وقتی مبارک سقوط کرد، باید نمایندهای به اخوان المسلمین میفرستادیم و با صدور بیانیهای رسما اعلام میکردیم که اگر بین مصر و اسرائیل درگیری رخ دهد، ایران با تمام توان و نیرو در کنار مصر قرار خواهد داشت.
باید در بیخ گوش اسرائیل یک ایران دیگر درست کنیم و یا در اتحادیه عرب شکافی ایجاد کنیم، باید اعلام میکردیم الآن بهترین فرصت است تا مصر را علیه اسرائیل تحریک کنیم، نظام سیاسی دینی در ایران با اخوان المسلمین مشترکات سیاسی فرهنگی دینی بسیاری دارد، بنابراین میتوانستیم اعلام کنیم که در صورت هرگونه چالش بین مصر و اسرائیل دولت و مردم ایران در کنار مصر خواهند بود، البته مردم مصر این را میخواهند.
میتوان گفت که شرایط کنونی به نوعی جنگ احزاب را پشت سر گذاشته و در زمان صلح حدیبیه است، به یک طریقی با بخشی از مخاصمان و دشمنان کنار بیاییم، البته معنای کنار آمدن تسلیم شدن نیست به آن معنا است که خودمان را از این وضعیت نجات دهیم و نگذاریم دشمن به اهدافش برسد، دشمن میخواهد با فشار اقتصادی ما را از پای در آورد و ما قصد داریم با مقاومت او را از پای درآوریم، با استفاده از ثروت ملی به یک طریقی با بخشی از این نیروی متخاصم اقدام کنیم تا اتحادیه را بشکنیم.
رهبر معظم انقلاب فرمودند «امروز در شرایط شعب ابیطالب نیستیم، در شرایط بدر و خیبر هستیم» شرایط بدر نخستین برخورد نظامی پیامبر اکرم(ص) با قریش است، معنای فرمایش مقام معظم رهبری آن است که کاملا دست بسته نیستیم که بخواهیم تسلیم شویم، تاریخ نشان میدهد اگر یک قدم در برابر زیادهخواهیهای غرب کوتاه بیاییم آنها 10 قدم جلو میآیند. آنها دنبال بهانه هستند و بهانهجویی میکنند نباید تنها به یک بعد دفاع فکر کنیم و باید به ابعاد دیگر هم بسنجیم مانند برگزاری اجلاس سران عدم تعهد در تهران که برگ برندهای برای ایران اسلامی بود. /920/
ارسال نظرات