نقد معنویت کوئلیو/ بخش دوم
جایگاه خدا و پیامبران در اندیشه کوئلیو
خبرگزاری رسا ـ سرگذشت خدا و پیامبران در آثار کوئلیو جداً خواندنی است! در نوشتههای کوئلیو، خدا و پیامبرانش، خطاکار و آلودهاند. چون خدا حکیم نیست، پس هم خودش و هم پیامبرانش اهل لغزشاند.
دلپذیرترین و برجستهترین محور در هر مکتب، خدامحوری است. بسیاری از مکاتب معنوی، باور به خدا را در ضمن تعلیمات معنوی خود تبلیغ میکنند. اگرچه تصویری که این مکاتب از خدا دارند یکسان نیست، همه در توجّه دادن به ذات متعالی که ورای تمام تغییرهاست، اشتراک دارند. کوئلیو هم از این قافله عقب نمانده و در نوشتههایش خدا و خالق هستی را منعکس کرده است.
اما آنچه جای تأمل جدی دارد نگاهی است که وی نسبت به خالق هستی دارد. در مکاتب وحیانی، همچون دین اسلام، توحید محور دین است و حتی دیگر اصول دین هم چون رسالت و رستاخیز در سایه توحید معنا پیدا میکنند. کوئلیو از نیاز پرستش که انسانها دارند استفاده کرده و به موضوع خدا پرداخته است؛ بدین وسیله سعی کرده نشان دهد که آموزههایش با خدایی که در ادیان آمده، منطبق و سازگار است.
خدای کوئلیو
خدای کوئلیو از آنجا که قادر مطلق نیست، هم نیازمند است و هم شکستپذیر؛ به گونهای که شر و تاریکی میتواند بر او غالب شود و نقشهها و طرحهای او را نقش بر آب نماید. این خدا، اهل خطا و لغزش است؛ امیال منفی در او پدید میآید. هم اهل تمنا است و هم اهل پشیمانی؛ خلاصه خدای کامل و متعالی نیست.
با همین نگرش، وی در مقدمه کتاب شیطان و دوشیزه پریم مینویسد: ایزد زمان "زروان" پس از خلق گیتی، هماهنگی پیرامونش را دریافت. اما کمبود بسیار مهمی را احساس کرد. یک همراه، که در این زیبایی با او سهیم شود. یک هزار سال برای آوردن پسری نیایش کرد! (داستان نمیگوید به کدام درگاه نیایش کرد؛ چون او خود پروردگار قادر متعال بود) تلاش کرد، تا سرانجام باردار شد. آنگاه که ایزد زمان به تمنای دلش دست یافت، پشیمان شد؛ زیرا دریافت تعادل جهان بسیار ناپایدار شده است. اما دیگر بسیار دیر شده و پسرش در راه بود. پشیمانیاش فقط به یک نتیجه انجامید؛ پسر دیگری نیز در زهدانش پدید آمد.
اسطوره میگوید از نیایش آغازین خدای زمان، نیکی(هورمزد) پدید آمد و از پشیمانیاش، بدی(اهریمن) جفت و هم زاد هورمزد شد. پدر نگران، همه چیز را چنان نظم داد تا هورمزد پیش از برادرش از زهدان بیرون بیاید تا اهریمن را از شر رساندن به جهان بازدارد؛ اما از آنجا که بدی چیرهدست و توانا است، اهریمن توانست به نیرنگی پیش از هورمزد زاده شود و پیش از او ستارگان را ببیند.[1]
در نوشتههای کوئلیو گاهی خدایی غیر عادل به تصویر کشیده میشود(خدایی بیرحم که همواره میسازد و ویران میکند[2]). خدای غیر عادل کوئلیو، موجود منفعلی است که به دست مخلوقات خود تحریکپذیر است! این خدا فقط برای این که به شیطان ثابت کند ایّوب پیامبر، انسان خوبی است، بدون وجود مصلحتی دیگر، به بدترین صورت وی را عذاب میکند تا جایی که ایوب به کفرگویی میپردازد! البته پس از کفر گویی ایوب، هرچه را که خداوند از وی گرفته بود، به او بر میگرداند.
شیطان قادر است تدبیر خدا را چنان تغییر دهد که باعث اختلال روانی پیامبر شود. در این نگاه، زندگی پیامبر، بازیچه شرطبندی خدا و شیطان است. خدایی که در پی زنده کردن ظرفیتهای مختلف در وجود انسان است(ظرفیت شکر، ظرفیت علم، ظرفیت صبر و...) کجا و خدای بازیچه دست شیطان کجا!؟[3]
کوئلیو در یکی از سفرهای جادوییاش، بهشتی متناسب با همین خدا را تصویر و به مخاطب معرفی میکند. به نقل از خودش در آن سفر جادویی میگوید "پائولو گفت: دروازههای بهشت دوباره باز شده است. خدا فرشتهای را که با شمشیر آتشین محافظ دروازه بهشت بود، کنار راند. برای مدتی هرکس میتواند وارد بهشت شود".[4]
دنیای ماورایی کوئلیو
دنیای ماورایی کوئلیو(عالم خدا و فرشتهها) به هم ریخته، نابسامان و از حکمت و منطق تهی است. گاهی یکی از بزرگترین فرشتههای الهی(میکائیل) به زنی جادوگر نازل میشود و مخاطب الهام و اشراق فرشته الهی قرار میگیرد و حتی به وی دستوراتی میدهد. گاهی حتی فرشتهها به جنگ هم میروند.[6][5]
البته خدا در آثار کوئلیو شریعت مشخصی ندارد و به همه چیز راضی میشود. چنانکه از زبان یک اسقف آمده "ابراهیم بیگانگان را پذیرفت و خدا راضی بود. الیاس بیگانگان را نپذیرفت و خدا راضی بود. داوود به کردههای خود میبالید و خدا راضی بود. باجگیر جلو محراب، از کردههای خود شرم داشت و خدا راضی بود... از کجا بدانیم چه چیزی قادر متعال را خشنود میکند؟ کاری را بکن که قلبت فرمان میدهد و خدا راضی میشود".[7]
گاهی هم بیعدالتی خدا چنان روشن است که حتی پیامبر این موضوع را برنمیتابد و خواهان دور شدن خداوند از زندگیاش میشود. از زبان پیامبر میگوید: خدایا من حکمت تو را در نمییابم. در اعمال تو عدالت نمیبینم. قادر نیستم رنجی را که به من دادهای تحمل کنم. از زندگی من دور شو![8]
کوئلیو حکمت کارهای خدا را، نه رشد انسان و تعالی او، که زمینگیر کردن آدمی میداند و میگوید: خدایی که یک سره در زندگی آدمیان رنج میکارد، تنها برای این است که سراسر زندگیمان را به التماس برای رهایی از بدی بگذرانیم.[9]
"خدا" در نوشتههای کوئلیو، خدایی است که حتی پیامبرانش او را به حکمت و عدالت نمیشناسند. هرچند کوئلیو پیامبران را از جایگاه حقیقیشان به زیر کشیده و تصویری مبهم و آلوده از آنها به نمایش گذاشته است. باید انصاف داد که توانسته تناسب بین خدا و پیامبر را در نوشتههایش رعایت کند و پیامبرانی به تصویر بکشد که با خدای خود نسبتی منطقی و معقول دارند.
اگر در نوشته کوئلیو، پیامبر، خطاکار و آلوده نشان داده میشود، باکی نیست. چون خدا حکیم نیست! مُرسَل و مُرسِل هر دو خطاکار و اهل لغزشاند. سرگذشت خدا و پیامبران در آثار کوئلیو جداً خواندنی است! کافی است مروری بر کتاب کوه پنجم داشته باشید. ایلیای پیامبر، هرچند در وجود خدای خود شک ندارد، در حکمتش تردید دارد. وی از زبان ایلیای نبی میگوید: خدا تا به حال کارهایی کرده که در حکمتش تردید کردهام. البته هرگز در وجودش شک نکردهام.[10]
ایلیای پیامبر با اعتراض به خدای خود میگوید: خدایا! آیا این بیوه زن بیچاره را هم که با من مهربان بود، بدبخت میکنی؟ .[11]. وی به صدای بلند فریاد میزند: خدایا چرا مرا انتخاب کردی؟ مگر نمیبینی که من قادر به انجام آنچه تو میخواهی نیستم؟
سختیهای امت پیامبر در دیدگاه کوئلیو
کوئلیو، از سختیهایی که امت پیامبر برای استقرار مکتب نبوت متحمل میشوند، به "بدبختی" تعبیر میکند و علاقهمند است در جاهای مختلف، این تعبیر را تکرار کند. در توصیف ایلیا مینویسید "حضور ایلیا فقط برای دیگران بدبختی آورده بود[12]". حتی ایلیا این مطلب را به فرشته وحی گوشزد میکند که من، تو را چندین بار دیدهام و از فرمان تو که فرشته خداوند هستی، اطاعت کردهام و این باعث بدبختی بسیاری از افراد شده است.[13]
پیامبران ساختگی ذهن کوئلیو
پیامبری دیگر، بارها در وظیفه خودش شک میکند "هرچه پیش بیاید، من به خودم تردید دارم"؛ البته فرشته وحی هم تردید پیامبر را تأیید میکند، فقط از او میخواهد "اصل وظیفه را فراموش نکند وگرنه هر انسانی حق دارد گاه نسبت به وظیفه خویش دچار تردید شود"[14]. بالاتر از اینها اصلاً پیامبر در پیک الهی هم شک میکند: "لحظهای پیش، شاهد بودی که من حتی مطمئن نبودم که تو واقعاً فرستاده خداوند هستی[15]". و خدا را هم متهم میکند که در انتخاب رسولش اشتباه کرده است.[16]
این پیامبر گاهی دروغ میگوید و مدعی میشود "خدایان" به او دستور دادهاند![17] دیگران هم متوجه دروغگویی پیامبر هستند[18]. گاهی پیامبران حتی فریب دیگران را میخورند و اعمال کفرآمیز انجام میدهند، به طوری که خدا آنها را نفرین و تأدیب میکند.[19]
پیامبری دیگر عاشق زن دوستش میشود و به خاطر عشق نامشروع، دوستش را به قتل میرساند. کوئلیو نقل میکند که "حضرت سلیمان به خاطر عشق به زنی بیگانه، تاج و تخت سلطنت را از کف نهاده بود و حضرت داود یکی از بهترین دوستانش را به سوی مرگ روانه کرده بود، چون عاشق همسر او شده بود"(و راه رسیدن به معشوقهاش، قتل شوهر آن زن بود).[20]
جای دیگر میگوید: "از آن زمان جنگ داخلی آغاز شد. ایلیا پیامبرانی را که به خداوند خیانت کرده بودند کشت..."
وی داستانی مضحک را از کتاب مقدس نقل میکند "در گذشتههای بسیار دور هنگامی که یعقوب در خیمهگاه خود بود، مردی شبهنگام به درون خیمه او آمد و تا طلوع فجر با او کشتی گرفت. یعقوب مبارزه را پذیرفت، هر چند میدانست که حریف وی خداوند است. به هنگام طلوع فجر او هنوز شکست نخورده بود و مبارزه هنگامی پایان یافت که خداوند پذیرفت او را برکت دهد". این داستان نسل اندر نسل گزارش شده تا هیچ کس آن را فراموش نکند که گاه مبارزه با خداوند ضروری مینمود.[21]
وی در تفسیر و رازگشایی از این داستان جعلی، مرتکب عذر بدتر از گناه میشود. در تفسیر کوئلیو، هرچه سنتی و قدیمی است، باید دور ریخته شود و انسان لازم است همه چیز را رها کند، حتی خدا را، تا بتواند با شجاعت به پیش بتازد "انسانهای با شهامت هرچه را که کهنه است و زمانش به سر آمده به آتش میکشند و به قیمت رنجی عظیم و درونی، همهچیز را رها میکنند؛ حتی خدا را، و به پیش میتازند".[22]
بر اساس سنّت باید اجساد را طی مراسمی خاص به خاک بسپارند؛ اما ایلیا با خدا و سنّت مبارزه کرد و اقدام به سوزاندن اجساد نمود؛ اما احساس میکرد که گناهی مرتکب نشده است؛ چون برای مشکلی جدید باید راهی جدید مییافت.[23]
از همه خواندنیتر جایی است که پیامبری گناهان خدا را فهرست و به خدا ثابت میکند که گناهان پیامبر، در مقابل خطاهای خدا ناچیز است. ایلیای پیامبر خطاب به خداوند: "خدایا! امروز روز آمرزش است و گناهان من نسبت به تو بیشمارند... با این همه، خدای من! گناهان تو نیز نسبت به من بیشمار است. تو پیش از آن که لازم شود، با بردن تنها کسی که وی را دوست داشتم، موجب رنج من شدی. تو شهری که مرا پذیرا شده بود، ویران کردی. سنگدلی تو، موجب شد عشقی را که به تو داشتم، فراموش کنم. در تمام این مدت با تو مبارزه کردم و تو شرافت مبارزه مرا به رسمیت نمیشناسی. خدایا! اگر فهرست گناهان من و گناهان تو را با هم بسنجیم، به من مدیون خواهی بود؛ اما چون امروز روز آمرزش است، تو مرا خواهی بخشید، من نیز تو را خواهم بخشید تا بتوانیم باز با هم راه برویم".[24]پس از این دعای طلبکارانه، فرشتهای بر ایلیا ظاهر میشود و کار وی را تأیید و از او تشکر میکند!
آن چه از مجموع گفتههای کوئلیو درباره ذات مقدس خداوند بدست میآید، این است که آنچه کوئلیو با نام خدا میشناسد اساسا خدا نیست. به راستی خدایی که ناقص و یا عاجز باشد چه خدایی است؟ خدایی که شیطان بتواند او را فریب دهد چگونه خدایی است؟ چنین موجودی آیا شایسته نام خدایی است؟
کوئلیو هر چند ادعا کرده که خداباور است؛ اما واقعیت این است که موجود معرفی شده از سوی کوئلیو به عنوان خدا، شایسته پرستش نیست. خدای کوئلیو با خدای متعالی که در دین مقدس اسلام معرفی شده(که برایش صفات نامحدود شمرده میشود و از حکمت و علم مطلق بهرهمند است و بندگانش را از طریق رسولانش به حیات زیبای ابدی دعوت کرده است)، هیچ قرابت و سنخیتی ندارد. همین نگرش غلط کوئلیو به خداوند، باعث شده که وی اساسا دیگران را به پیوند با خالق مهربان دعوت نکند و رضایت او را لازم نشمارد. در عوض، دیگران را به آیینهای شمنی و عمل ضد دینی "جادو" دعوت کرده است. معنویت مورد نظر کوئلیو معنویتی آمیخته با اعمال جادویی است، نه با بندگی خداوند.
پژوهشگر و محقق حوزوی معنویت های نو ظهور؛
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست/925/م11/ر
ارسال نظرات