۰۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۵۳
کد خبر: ۱۴۷۶۷۳
آیت‌الله قرهی:

پشت لبخندهای دیپلماتیک دشمنی است

خبرگزاری رسا ـ استاد اخلاق حوزه علمیه گفت: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چندین سال پیش، در دوره دولت قبل، تعبیری را بیان فرمودند که بسیار زیبا بود؛ وقتی سفرا برای اجلاس به تهران آمده بودند، ایشان این تعبیر را به کار بردند که لبخندهای دیپلماتیک، لبخندهای حقیقی نیست، پشت این لبخندها دشمنی است!
آيت الله قرهي،‌متولي حوزه امام مهدي(عج) تهران
 به گزارش خبرگزاری رسا، آیت‌الله روح الله قرهی، استاد اخلاق حوزه علمیه در مهدیه القائم المنتظر(عج) در شهرک حکیمیه تهران در پنجمین شب عزاداری أباعبدالله الحسین(ع) به سخنرانی درباره محوریت باطل در عالم پرداخت که متن این سخنرانی به شرح زیر است:
 
تعقیب همیشگی شیطان!
یکی از خصوصیّات ابلیس ملعون همان‌گونه که عرض کردیم این است که تا انسان را از پا در نیاورد، آرام نمی‌گیرد و راضی نمی‌شود به این که انسان بخواهد از چنگ او فرار کند. ابلیس همیشه انسان را تعقیب می‌کند، شب، روز، حتّی در خواب! حسب روایات شریفه و همچنین آیات الهی، طوری است که دائم شیطان ملعون در صدد است که انسان غافلگیر شود و او را زمین‌گیر کند!
خصوصیّت دشمن همیشه همین هست که دشمن لحظه‌ای غافل نیست! لذا انسان هم باید مراقب باشد.
اصلاً مراقبه، مراقبه‌‌ای که در مباحث اخلاق تبیین می‌شود؛ یعنی همین؛ یعنی بدان، هشیار باش، بیدار باش، ابلیس و سپاهش همیشه در کمین‌اند. تنها راه گریز از میدان شکست از ابلیس و یارانش، تقواست.
همان‌طور که عرض شد ابلیس راه نفوذش را از سپاه بشری انتخاب می‌کند، همان‌طور که ذوالجلال و الاکرام راه هدایت را از نوع بشر انتخاب کرد.
لذا یکی از مطالبی که قرآن، هشدار عجیبی به ما بیان می‌کند، این است که دشمن شما غافل نیست. تصوّر نکنید یک جایی دشمن کوتاه می‌آید. اصلاً خصوصیّت دشمنان که رأس آن‌‌ها ابلیس است، این است که لحظه‌‌ای غفلت نمی‌‌کنند.
شاید بعضی تصوّر کنند، بحث ما تلفیقی از مباحث اخلاق و تاریخ و سیاست است ولی این اعتقاد قلبی بنده است که همه این‌ها یکی هستند و این‌طور نیست که جدا باشند! - شاید این مطلب برای اوّلین بار است که این‌گونه بیان می‌‌شود -
چرا در اخلاق مدام از مراقبه بحث می‌کنیم؟ چگونه مراقب باشیم؟ اصلاً چرا مراقب باشیم؟
چون ابلیس خستگی‌ناپذیر است و با یکی، دو سال و ... تسلیم نمی‌‌شود، بلکه حتّی تا لحظه مرگِ انسان هم تلاش می‌‌کند که او را گمراه کند. لذا او راضی نمی‌شود انسان برود إلّا به این که انسان را تسلیم کند!
 
صلح دشمن یا از روی عجز است، یا مکر!
این کارها را از طریق سپاهیانش هم انجام می‌‌گیرد. قرآن در آیه 120 سوره بقره راجع به این که این‌ها راضی نمی‌شوند، می‌فرماید: «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى» یا رسول الله! یهود و همچنین نصارا از تو راضی نمی‌شود مگر این که ...؛ یعنی فقط در یک صورت راضی می‌شوند. در چه صورتی؟ تصوّر می‌‌کنی صلح نامه‌ای با تو امضاء می‌‌کنند؟ خـــیر!
اصلاً این را هم بدانید که صلح دشمن دو حالت بیشتر ندارد: یا از روی عجز است - که معمولاً براساس عجز صلح می‌کند - یا از روی مکر است؛ یعنی امکان دارد یک جا به ظاهر صلح کنند، امّا بلافاصله براساس آن مکرش حمله‌ور شود!
 
پشت لبخندهای دیپلماتیک، دشمنی است!
امام المسلمین، رهبر عزیز و عظیم‌الشّأن و فرزانه انقلابمان، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدّ ظلّه العالی) چندین سال پیش، در دوره دولت قبل، تعبیری را بیان فرمودند که خیلی زیبا بود. وقتی سفرا آمده بودند، در تهران اجلاسی داشتند و بعد هم محضر مبارک ایشان رسیدند، ایشان این جمله را بیان کردند. یک بار هم موقعی که تمام سران و مدیران را دعوت کرده بودند، این تعبیر را به کار بردند. موقعی که فرمودند: این‌ها تصوّر کردند در این‌‌جا هم بحث گورباچف و یلتسین است، این تعبیر را فرمودند که لبخندهای دیپلماتیک، لبخندهای حقیقی نیست، پشت این لبخندها دشمنی است!
 
نکاتی از دکترین سیاسی نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)
بله به صورت ظاهر انسان مبادلات دارد. باید هم همین‌طور باشد. قرآن به ما هم دستور داده، گفته تا دشمن حمله نکرده ،حمله نکنید! می‌دانید پیامبر عظیم‌الشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) حتّی در میدان جنگ می‌فرمودند: اوّل اجازه بدهید آن‌ها تیراندازی کنند! روز عاشورا هم همین‌‌طور بود، اوّل سپاه عمربن‌‌سعد تیراندازی کرد. اصلاً این، قاعده اسلام است. اسلام، دین سلم، دوستی، محبّت و موّدت است. اسلام اصلاً به هیچ عنوان آغازگر جنگ نیست.
یک نکته‌‌ای را می‌‌خواهم بگویم که شاید این نکته بسیار بکر باشد. اصلاً این نکته، یک مبحث سیاسی است که باید سیاسیون و تحلیلگران سیاسی در آن تأمل کنند. حتّی اگر نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بودند، آن فتح کشورهایی را که بعد ایشان انجام گرفت و بعضاً به طریق جنگ بود، آن‌‌گونه قبول نمی-کردند. این نکته را اجمالاً عرض کردم امّا خودش یک بحث مجزّا می‌‌طلبد. در دکترین سیاسی نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این‌‌طور نبود که کشورها به وسیله جنگ، فتح شود و پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هم هیچ‌‌گاه آغازگر جنگ نبودند.
 
هیچ امّت و کشوری، مثل ایرانیان، به زیبایی اسلام را نپذیرفتند!
شما دقّت کنید، ما در طیّ این مدّت از نظام موافق بودیم. «الإسلام یعلوا و لا یعلی علیه» ، اگر حقیقت اسلام آشکار شود، خودبه خود مردم مسلمان می‌‌شوند. همان‌‌طور که هیچ امّت و کشوری ـ این مطلب را با مطالعه دقیق و به یقین عرض می‌‌کنم ـ مثل ایرانیان، به زیبایی اسلام را نپذیرفتند و هیچ‌‌کس مثل ایرانیان حقانیّت اسلام را درک نکرده است، هیچ کس!
در دکترین سیاست نبوی هیچ‌‌گاه تعرّض به عنوان تعرّض مطرح نیست. یک نکته بگویم: تاریخ ایرانیان را نگاه کنید، در جنگ‌‌هایی که با رومیان داشتند، معمولاً پیروزترین، ایرانیان بودند امّا در جنگ‌‌های با اسلام چون اسلام را دیدند، تسلیم‌‌ترین هم ایرانیان بودند. لذا ایرانیان، اسلام را با قلب خود گرفتند.
 
دشمن، همیشه دشمن است!!!
پس دو جبهه است، جبهه حقّ و جبهه باطل. در جبهه حقّ نباید اسباب تعدّی باشد و در جبهه باطل تا دشمن تو را زمین‌‌گیر نکند، رها نمی‌‌کند!
عرض کردیم این بحث مراقبه در اخلاق همین است، اسلام به ما بیان می‌‌کند: تا آن لحظه آخر مراقب نفس و شیطان و ابلیس باش. چرا؟ چون شیطان و سپاهش که از جنس انسان هستند، از تو راضی نمی‌‌شوند، مگر به تسلیم!
به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، پشت این لبخندهای سیاسی دیپلماتیک، دشمنی‌‌ها نهفته است! هرموقع هم که صلح کردند، دو علّت دارد: یا عاجزند و یا در مکرند (یعنی صلح برای مکر) و غیر از این نیست.
قرآن این مطلب را بالصّراحه بیان می‌‌فرماید: «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» این‌‌ها هیچ موقع از تو راضی نمی‌‌شوند؛ یعنی اگر یک گام به عقب برداری، گام بعد را هم باید برداری و به عقب بروی؛ چون آن‌‌ها می‌‌خواهند همین‌‌طور جلو بیایند!
در بحث انرژی هسته‌‌ای عرض کردیم که این‌‌ها آن‌‌قدر عرصه را تنگ کردند که در آخر پای خود را روی میز گذاشتند، یعنی اهانت و جسارت کردند! هرچه این‌‌ها عقب‌‌نشینی کردند، آن‌‌ها دریده‌‌تر شدند. امّا وقتی کسی در مقابلشان بایستد، این‌‌ها هم دیگر جلو نمی‌‌آیند! هرچه شما جلو بروی و محکم بایستی، اینها عقب-نشینی می‌‌کنند، امّا هرچه عقب نشستی، آن‌‌ها راضی به یکی و دو تا نمی‌‌شوند، «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم».
این خصوصیّت ابلیس و سپاهش است. ابلیس تا لحظه آخر تسلیم نمی‌‌شود و از من و شما تنها یک چیز می‌‌خواهد، یعنی حاضر است هزار بار لعنش هم بکنید - مثل این‌‌هایی که در آمریکا و اروپا می‌‌گویند هرچه می‌‌خواهید بگویید، حتّی اگر به ملکه انگلستان هم تعرّض کردید، عیبی ندارد امّا راجع به صهیونیست جهانی و هولوکاست چیزی نگویید، اگر به دولت‌‌ها ناسزا بگویید، عیبی ندارد امّا این‌‌جا خط قرمز ماست - امّا در آخر ولو به یک چشم به هم زدن تسلیم او شویم، او می‌‌گوید: من فقط همین را می‌‌خواهم.
پس این حالت یهود است که هیچ‌‌گاه از یکی دو قدم عقب رفتن، راضی نمی‌‌شوند. لذا در این دکترین سیاسی باید تأمّل کرد که دشمن همیشه دشمن است، امّا مع‌‌الأسف بعضی تأمّل نکردند.
 البته معاملات با آن‌‌ها داریم. همان‌‌طور که سال گذشته بیان کردیم و دیگر نمی‌‌خواهیم تکرار شود، خاتم رسل، حضرت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ) هم عهدنامه‌‌ای با یهود داشتند، امّا نهایتاً یهود در همان عهدنامه هم - که بندهایش را سال گذشته خواندم - چه خیانت‌‌هایی کردند!
لذا اگر پا روی گلویشان بگذارید، می‌‌گویند: تسلیمیم، صلح امّا صلح هم نه به معنای این که در برابر مسلمین کامل تسلیم شوند، بلکه برعکس آن‌ها می‌‌گویند: شما باید تسلیم شوید. همان‌طور که شیطان تا لحظات آخر هم دست از سر انسان برنمی‌‌دارد تا او را تسلیم خود کند.
عرض کردم که شاید این نکته جدیدی باشد - که در اصل، جدید هم نیست - امّا حقیقت این است که اخلاق و سیاست و تاریخ و ...، همه این‌ها یکی است. برای همین بارها عرض کردم اخلاق درس نیست که بگوییم چند واحد می‌‌خوانند و تمام می‌‌شود. اخلاق، زندگی است! اخلاق یعنی روش الهی!
روش الهی به ما این را می‌‌گوید: بنده خدا باش و در مقابل ابلیس و سپاهش که «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» است، بایست!
در رأس همه سپاهیان شیطان هم همین یهود است؛ البته یک مقداری از نصارا هم هستند که آن‌‌ها هم به حقیقت مسیحی نیستند! این تعبیر را بارها گفتم، باز هم می‌‌گویم تا جا بیفتد، عرض کردم: شما آیات قرآن را بگردی،د یک جا این‌ها را به عنوان مسیحی و کلیمی نمی‌‌خواند. شما هم اشتباه نکنید، نگویید کلیمی‌ها، این‌‌ها کلیمی نیستند. موسی کلیم الله است امّا این‌ها کلیمی نیستند، بلکه یهود هستند. آن‌‌ها مسیحی نیستند، بلکه نصارا هستند. تازه نصارایی که مثلش را می‌‌شود مثل صحابه نبیّ مکرّم، عیسی‌‌بن-مریم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) گفت؛ نصارایی که صحیح نبودند و اغفال کردند و انحراف را به وجود آوردند. همان‌ها که نصارا یعنی یاران بودند امّا خواستند آن نبیّ مکرّم، روح الله عظیم‌الشّأن، حضرت مسیح(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) را به دار بکشند که پروردگار عالم، آن قادر متعال که قادر است به طرفه العینی همه کارها را انجام بدهد، همان کسی را که لو داده بود به چهره خود مسیح عظیم‌الشّأن قرار داد و او را به صلیب کشیدند. الآن هم حضرتش در محضر مبارک آقاجانمان، سیّدمان، سالارمان، حضرت حجّت بن الحسن المهدی (صلوات اللّه و سلامه علیه و عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف) هستند. لذا ما هم باید یاد بگیریم که نوع خطاب کردنمان، قرآنی باشد. این‌ها یهود و نصارا هستند، نه کلیمی و مسیحی!
 
هدایت فقط دست خداست و تبعیّت از یهود معنا ندارد!
پس این‌ها هیچ موقع هم هدایت نمی‌‌شوند پروردگار عالم بالصّراحه نکته‌‌ای را بیان می‌‌کند که خیلی عجیب است. اوّلاً می‌‌فرماید: حبیب من! «قل» بگو به آن‌ها.
مفسرین همه قائل به این هستند که «قل»‌هایی که در قرآن آمده، همه خطاب به نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و امریّه است و واجب! مثل همان «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏» که امر خداست و إلّا حبیبش ابا داشت از این که بگوید.
حال، در این‌‌جا می‌‌فرماید: «قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏» بگو: خدا راهی را که بنماید، همان راه درست است. من به دنبال شما نمی‌‌آیم و از شما تبعیّت نمی‌‌کنم.
البته پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هم هیچ موقع تبعیّت نمی‌‌کردند و عبارت «وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ» خطاب به ماست. یک روایت داریم که از وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(علیه الصّلاة و السّلام) است و خیلی زیباست - که إن‌شاء‌الله در این شب‌های آینده عین روایت را برایتان می‌‌خوانم - فرمودند: بعضی مواقع ما مثال‌هایی می‌‌زنیم و یا پروردگار عالم مثال‌هایی نسبت به ما می‌‌زند که منظور ما نیستیم، بلکه ملاک امّت است! «وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ» نیز از آن عبارت‌‌ها است.
 
هر جا که مسلمین به قدرت رسیدند، دیگر ارتباط با بیگانگان ممنوع است!
چه شد که امّت گرفتار یهود شد؟ این آیه قرآن دارد به صراحت دلیل گرفتار شدن امّت به یهود را بیان می‌‌کند که پروردگار عالم فرمود: با این‌ها به هیچ عنوان دوست نشوید «لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ».
اگر امّت اسلام به یک جایی رسید - این هم از آن مطالب دکترین سیاست نبوی است - که دیگر خودش از لحاظ علمی و مالی و ... قدرت داشت، حتّی نباید با آن‌ها ارتباطات داشته باشد؛ یعنی امروز ارتباطات کشورها باهم، از باب خرید و فروش و یا هر نوع ارتباطی، به واسطه نیاز آن‌‌هاست. منتها ما نباید در نیاز بمانیم، بلکه باید رشد کنیم تا بتوانیم خودمان برتر شویم.
اصلاً معنی «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ» همین است و این که به ظاهر آن‌ها برترند، برای این است که ما این دکترین سیاست نبوی را عمل نکردیم. حتّی اگر در جایی به قدرت رسیدیم، بین خود مسلمین باید معاملات صورت بگیرد و دیگر نیاز به معامله با آن‌ها نیست، تا این که آن‌ها تسلیم شوند و نهایت قضیّه همین است.
 
دانشمندان مسلمان در کشورهای بیگانه در حبس هستند!
لذا می‌‌بینید آن‌ها در آوردن به ظاهر علم خودشان - که فقط سواد است، نه علم حقیقی - فرهنگ خودشان را هم منتشر می‌‌کنند. نکته‌ای که امیر‌کبیر - حالا با همه آن مطالبی که داشت - اشاره خوبی به آن کرد همین بود که ما باید دارالفنون درست کنیم و استاد بیاوریم، نه این که جوان‌هایمان را به فرنگ بفرستیم؛ چون اگر بروند، آداب و فرهنگ آن‌ها روی این‌ها اثر می‌‌گذارد!
اتّفاقاً آن‌ها هم همین را می‌‌گویند، می‌‌گویند: شما باید بیایید و تکثیر علم ممنوع است. تازه آن‌هایی که در درجات بالای علمی باشند، در حبس هستند!
عبدالقدیر خان که انرژی هسته‌‌ای پاکستان را راه‌‌اندازی کرد، یکی از کسانی بود که بسیار خوش‌فکر بود. در آمریکا او را تحت نظر داشتند، می‌دانید چرا؟ چون بعد از این که شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را دیدند، دیگر این‌ها را مواظبت می‌کردند.
دکتر مصطفی چمران(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد الهی، آن نابغه فیزیک هسته‌ای، همه جلوات و ظواهر فریبنده آمریکا - که اروپا در مقابل آمریکا روستاست - را رها کرد و به لبنان رفت و سرپرستی یتیمان را بر عهده گرفت و بعد به آن مقامات رسید. برای بنده یقینی است که بدن مطهّر ایشان با همان حالی که شهید شده، الآن هم هست و بدن این مرد عارف الهی هنوز نپوسیده است.
عبدالقدیر خان با یک حیله‌ای و به ظاهر برای دیدن اقوامش، به پاکستان رفت و بعد از آن دیگر به آمریکا برنگشت. مدّتی به دنبال او بودند، می‌‌گفتند گم شده. تا این که توانست بحث هسته‌ای پاکستان را راه بیاندازد.
 
تزریق فرهنگ بیگانه در اذهان نخبگان!
آن‌ها نمی‌گذارند ملّت‌‌های دیگر پیشرفت کنند. آن‌ها می‌گویند: باید در اختیار ما باشید امّا در دکترین سیاسی نبوی این‌‌گونه است: شما علم را از آن‌‌ها بگیرید، بعد آن‌قدر بالا بروید که دیگر آن‌ها تسلیم شما شوند، «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ».
لذا آن‌‌ها هر مطلبی را تا یک حدی به ما می‌دهند. همان طوری که در زمان طاغوت، مستشارهایشان وقتی قطعه‌ای خراب می‌شد، خودشان بر‌می‌داشتند می‌بردند درست می‌‌کردند و می‌‌آوردند. یعنی اجازه نمی‌دادند کسی باز کند! آن قطعه را با پول هنگفتی با هواپیما می‌‌بردند و بعد که درست می‌‌کردند، دوباره می‌‌آوردند! همه این‌ها را هم حساب می‌کردند و تا ریال آخرش را هم می‌گرفتند!
لذا شما چه کار می‌‌کردید؟ به آن‌‌جا می‌‌رفتید تا از خودشان یاد بگیرید. آن‌هایی هم که آن‌جا می‌رفتند، اوّل می‌سنجیدند قدرت بالا رفتنشان تا چه حد است، اگر قابل توجّه بود، کاری می‌کردند از لحاظ فرهنگی مطیع آن‌ها شوند!
کما این که الآن در بعضی مواقع به ظاهر در تلویزیون ما هم اعلان می‌کنند که فلان ایرانی که در آمریکا یا اروپا هست، موفّق شد چنین بکند. امّا او دیگر ایرانی نیست یعنی اوّل فکر او را دزدیدند و فرهنگ خودشان را در ذهن او تزریق کردند. روح آن‌ها مبدّل به روح غربی شده است، حالا ذهن بسیار عالی ایرانی رشد علمی را دارد امّا در اختیار خود آن‌هاست! اسماً ایرانی است امّا دیگر تمام افعال و کردارش اروپایی و غربی است. تنها اسم ایران را یدک می‌کشد. اصلاً آن‌ها خودشان این‌‌طور تنظیم می‌کنند که اگر هم یک موقعی بخواهند تسلّط پیدا کنند، بگویند حتماً باید به این‌‌جا برسیم.
علّتی هم که امیر‌کبیر می‌گفت: ما باید استادانشان را به دارالفنون خودمان بیاوریم، همین بود که نکند حالات فرنگ روی این‌ها اثر بگذارد که این اثرگذاری طبیعی است. یکی از اثرات آن‌‌ها در زمینه حجاب است که آن‌‌ها تصوّر می‌کنند حجاب، مانع بزرگی برای پیشرفت زنان است. در حالی که این‌‌گونه نیست.
 
تبعیّت از یهود و نصارا و قطع یاری حضرت حقّ!
لذا خداوند در قرآن بعد از «لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»، بیان می‌فرمایند: به آن‌ها بگو هدایت همان چیزی است که خدا آورده و من در حال هدایتم. بعد می‌‌فرمایند: امّا اگر از هوای آن‌ها تبعیّت کنید، یار و یاوری برای شما نخواهد بود.
عرض کردم این به صورت ظاهر خطاب به نبی مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است امّا حقیقت آیه برای ما است که می‌‌فرماید: اگر از آن‌ها تبعیّت کردید، منِ خدا دیگر یاریتان نمی‌کنم! اتّفاقاً یک کاری می‌کنم که بیشتر ذلیل بشوید «مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ
 
مسلمین، خودشان به آیات الهی عمل نکردند و قافیه را باختند!
در آیه بعدی هم می‌فرمایند: «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» باید بدانید پروردگار عالم با کسی عهد و پیمان نبسته و این‌‌طور نیست که کسی را که راهش را نرود ولی اسم مسلمان را برای خودش انتخاب کند، یاری کند. لذا می‌فرماید «ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ». بعضاً آن‌هایی که بهشان کتاب عطا شد و آن تلاوت آیات را می‌دانستند، ایمان آوردند و بعضی‌ها بعد از آن ایمانشان کافر شدند که طبیعی است این‌ها خسارت‌‌دیدگان هستند.
بعضی‌ها بیان کردند منظور از این آیه، تشریح «عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى» است. امّا بنده با قدرت و قوّت عرض می‌کنم: اصلاً این خطاب به ما هست. پروردگار عالم آن‌هایی را که بعد از «الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» آمدند و از هوی و هوس یهود و نصاری تبعیّت کردند، یاری نمی‌کند و در خسارتی همیشگی هستند!
مسلمین خودشان قافیه را باخته‌اند و به آیات الهی عمل نکرده‌اند. خیلی نباید تقصیر یهود بگذاریم. هر چه تقصیر است، متعلّق به خود ماست. معلوم است وقتی شما زمین بازی را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهید، آن‌ها هم هر چه بخواهید به شما گل می‌زنند! این شمایید که باید بدانید جورچینتان چگونه باشد، قدرت دفاعی‌ و قدرت حمله و همه‌ی هافبک‌ها به دست شماست امّا وقتی شما نتوانید جورچین درستی داشته باشید، شکست می‌خورید!
 
بیان فضیلت بنی اسرائیل در قرآن، برای هشدار به مسلمین!
پروردگار عالم می‌فرماید:‌ من به یک شرط شما را یاری می‌کنم که هر چه من گفتم، بپذیرید. امّا اگر از آنان تبعیّت کنید، شما را یاری نمی‌کنم. لذا بعضی می‌گویند چرا خدا یاری نمی‌کند؟! پروردگار عالم می‌فرماید:‌ «چون شما از آنان تبعیّت کردید، من هم یاری نمی‌کنم، «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
حضرت شیخناالاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) بیان فرمودند:‌ می‌دانید چرا بعد از «فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» که در آیه 121 بقره که الآن عرض کردیم، آمده است، بیان می‌فرماید: «یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ» ؟! آن‌ها که دیگر فضیلت ندارند، چرا دومرتبه به آن‌ها می‌گوید که شما را فضیلت دادیم؟! از این‌جا به بعد که دیگر «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ» هست و دیگر بنا نیست عزّتشان تجدید شود؛ پس چرا پروردگار بعد از آن آیه، این آیه را می‌آورد؟!
برای این که به من و شما هشدار بدهد، این درحقیقت به مسلمین است که ای مسلمین! من همین بنی‌اسرائیل فضیلت داده بودم «وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ» که کارشان به این‌‌جا رسید. این «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ» هم اصلش باقی است و در این شکّی نیست که به خصوص موقعی که آقاجانمان، مولا، سیّد، صاحب و سالار همه‌ی گیتی وانبیاء، حجّت بن الحسن المهدی(صلوات اللّه و سلامه علیه) می‌آیند، معلوم می‌شود تعالی اسلام یعنی چه. پس به ما دارد می‌گوید:‌ خدای متعال عقد اخوّت با کسی نبسته است. ما همه‌‌مان بنده هستیم، خیلی نخواهیم خود را از دیگران برتر نشان دهیم. کما این که به صراحت بیان فرمود: اگر شما به آنچه می-گویم عمل نکنید، کسان دیگری را به جای شما می‌آورم .
 
پروردگار عالم ما را در برابر کدام نعمتش، مؤاخذه می‌‌کند؟
بعد فرمود:‌ «وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» . شاید به نظر بیاید چون صورت ظاهر آیه در مورد فردای قیامت است، فقط یک بحث اخلاقی است امّا مگر پروردگار عالم ما را مؤاخذه می‌کند که تو چند کیلو نخود خوردی؟! چقدر عدس خوردی؟! چرا این‌قدر برنج خوردی؟! و ... . اصلاً این سؤال کردن‌ها در ساحت قدس ذوالجلال والاکرام نیست.
لذا این که می‌‌گویم اخلاق و سیاست و ... همه با هم هست، از همین‌‌جا معلوم می‌‌شود. منظور پروردگار عالم، بحث ولایت است. می‌‌گوید: من دینی را که به دست شما دادم، چه کردید؟ در بحث روایات هم داریم که بالاترین نعمت، نعمت ولایت است و از این نعمت عظمی است که سؤال می‌شود.
در کتاب احادیث القدسیه حرّ عاملی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هست که موسی بن عمران (علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام)، در تاریکی ظلمات، در طور مناجات می‌کند. خطاب می-آید: موسی! می‌خواهی بدانی چگونه رزق بندگانم را می‌دهم؟ پایت را به این سنگ بزن، بعد یک نوری آمد، خطاب آمد: حالا سنگ را بردار. آن سنگ را برداشت، زیر آن سنگ، یک مورچه سیاهی را دید که یک پر کاه دارد. فرمود:‌ ما در این ظلمات و در زیر سنگ هم رزق او را دادیم. لذا خداوند رزّاق است.
در روایت داریم که شما این قدر حرص دنیا را نزنید، همان‌طور که شما از مرگ فرار می‌کنید و مرگ می‌آید، اگر از رزق هم فرار کنید رزق به سوی شما می‌آید. چون خدا، خودش تضمین کرده که رزق همه را بدهد. تعبیر عامیانه‌‌ای که به عنوان ضرب‌‌المثل بیان می‌شود، همین است: «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد».
پس غصّه‌ رزق را نخوریم، چون خود پروردگار عالم مرحمت می‌کند. غصّه‌ این را بخوریم که وقتی پروردگار عالم از ما سؤال می‌کند: با دین و ولایت چه کردید؛ چه جوابی داریم بگوییم؟!
لذا طبق این آیات قرآن که از آیه 120 به بعد سوره بقره بررسی کردیم، پروردگار عالم می‌گوید:‌ اگر به خواسته‌‌های یهود و نصاری تن دادید، دیگر نه هیچ صاحب ولایتی و ولیّ خدایی برایتان می‌فرستم که بفهمید و نه هیچ نصیری که کمکتان کند. اگر یک مقدار آن طرفی بشوید، تمام است و دیگر یاری کننده‌‌ای برایتان نمی‌آید، خودتان کردید پس شفاعتی هم برایتان نیست «وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ
همان‌‌طور که می‌‌دانید در زمان وجود مقدّس آقاجانمان ترتیب بعضی از آیات عوض می‌شود، البته به این معنا نیست که اصل قرآن تحریف شده باشد امّا ترتیب بعضی از آیات در آن زمان عوض می‌شود. امّا شیخناالاعظم (روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) در مورد این چند آیه که از آیه 120 به بعد سوره بقره بررسی کردیم، می‌فرمایند:‌ این چند آیه ترتیبش درست است و زمانی هم که وجود مقدّس آقاجانمان بیایند، همین ترتیب را برای این چند آیه در نظر می‌‌گیرند.
 
شما هم امتحان می‌شوید!
در آیه بعدی می‌فرماید:‌ «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» این‌جا پروردگار عالم چند مطلب را می‌خواهند بگویند،‌ می‌‌فرمایند: ما همه را مبتلا می‌کنیم، حتّی ابراهیم، آن خلیلمان را هم مبتلا کردیم، آن هم ابتلائات سنگین «رَبُّهُ بِکَلِماتٍ
لذا ابتلائات برای مسلمین زیاد است، یک بار در محاصره‌ی اقتصادی هستید، یک بار حمله می‌کنید، یک بار منافقین شما را می‌کشند، یک بار بمب‌گذاری می‌کنند، یک بار بدتر از این منافقین، آن کسانی که خونخوار مردم هستند، به جان شما می‌‌افتند و... .
امروز یکی از دوستان می‌‌گفتند: در هرمزگان یک جایی درست کردند که چهارصد میلیون لیتر بنزین را پنهان کردند. چهارصد میلیون لیتر کم نیست! این‌ها که هستند؟! دستشان به دست کیست؟! این‌ها بدتر از دشمنان هستند.
لذا این‌ها امتحان است و ما هروز یک امتحانی داریم، پس خداوند می‌‌فرماید: «إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ»، نبی و خلیل خودم را امتحان کردم، پس شما هم امتحان می‌شوید. امتحان‌ها هم هر زمان یک طوری است؛ یعنی طبعاً در هر ازمنه‌ای امتحان‌ها متفاوت است. پس این هم یک مطلب که بدانید شما هم امتحان می‌شوید!
 
مردم ایران اسلامی بعد از پیروزی در امتحانات؛ امام و پیشوا شدند!
اگر شما از این امتحان‌ها خوب بیرون آمدید، پیشوای عالمیان می‌شوید. همان‌طور که شما این چندساله، برای مردم سایر کشورهای اسلامی در همین بحث بیداری اسلامی، امام بودید، چرا؟ چون دیدند شما در مقابل آمریکا سر خم نکردید، پس امام شدید!
البته باید گفت: ننگ باد بر آن کسانی که می‌گویند بیداری انسانی! اسلام اصل انسانیّت است، احمق است آن کسی که نداند وقتی می‌گویی بیداری اسلامی، در حقیقت همان بیداری انسانی در آن نهفته شده است. این‌ها این‌قدر حماقت دارند که نمی‌‌فهمند و مدام هم اصرار به این دارند که بگویند بیداری انسانی! درک نمی‌کننند، هوشیار نیستند، بیدار نیستند، با دین نیستند، با قرآن نیستند، با اولیاء خدا نیستند، همراه متّصلین به آقاجانمان نیستند، لذا نمی‌فهمند. همین‌طور دهانشان را باز می‌کند و فکر می‌کنند خودشان کسی شده‌‌اند و یک چیزی می‌گویند. بارها هم عرض کردیم که ما هیچ‌‌وقت نباید احساس کنیم کسی شدیم و إلّا این‌‌طور می‌‌شود.
لذا دیگران دیدند شما در این امتحانات ایستادید، «فَأَتَمَّهُنَّ»، حالا «قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» شما امام و پیشوای دیگرن شدید!
شاید کسی تعجّب کند و بگوید: شما این آیه را به این‌ها ربط می‌دهید؟! می‌‌گویم: بله، محکم هم ربط می‌دهم، البته بالصّراحه می‌گویم من هر چه دارم، متعلّق به آن اعاظم و آقاجانمان است و متعلّق به ما نیست.
 
هیچ کشوری جرأت حمله به ایران را ندارد!
لذا پروردگار عالم شما را امام قرار داد امّا آیا این امامت می‌ماند؟ «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏»؟ ظاهراً مثل این که بشر همیشه دوست دارد فرزندان خودش را هم بر سر کار آورد! «قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» امّا خدا عهد نبسته که هر چیزی را به ظالمین هم بدهد. هر که می‌خواهی باش، اگر یک روز دست از آرمان‌هایت برداشتی و به آن آرمان‌ها ظلم کردی، اگر یک روز بعد از این همه برهان طوری شد که این‌‌گونه شدی: «وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»؛ از این به بعد هر کس بگوید: ما باید با آمریکا مذاکره کنیم، دیگر باید گلوی او را جوید!
دیگر بالاتر از این نیست که چهار تا فشفشه آن طرف انداختند، ببینید یهود، این صهیونیسم به چه وضعی افتاده و مدام هم دارند تکاپو می‌کنند و فشار هم می‌آورند که آن مرسی که خودش دست نشانده آن‌‌هاست و امیر قطر و ...، فعلاً یک طوری نجاتشان بدهند؛ چون باورشان نمی‌شد.
کجا دیگر جرأت دارد به ایران حمله کند؟! هر سال می‌گویند، می‌‌خواهیم حمله کنیم امّا جرأتش را ندارند. سال گذشته یادتان است قبل از عید می‌‌گفتند: می‌خواهد حمله ‌کند!
متأسّفانه بعضی‌ها مدام حساب و کتاب می‌کنند و می‌ترسند امّا قرآن را یادشان رفته که فرموده: «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ». خاک بر سر آن کسی که مسئول باشد و نفهمد قرآن چه می‌گوید!
این‌ها نمی‌توانند هیچ غلطی کنند، الان با چهار تا فشفشه‌ای که این‌طرفی‌ها می‌اندازند، ماندند چه کنند، آن‌وقت چگونه جرأت می‌کنند به ایران حمله کنند؟! آن‌وقت بعضی نفهم‌ها می‌ترسند و می‌‌گویند: امکان دارد حمله کنند! من چندین سال است که دارم می‌گویم که این‌‌ها جرأت حمله به ما را ندارند.
امّا به خدا قسم این‌ها جرأت ندارند. چقدر احمق هستند آن کسانی که تصوّر می‌کنند که این‌ها می‌توانند یک کاری بکنند، ابداً. کدام جرأت؟!
 
ظالمین به خود و دیگران چه کسانی هستند؟
لذا آن‌‌ها جرأت حمله ندارند، خدا هم گفته است: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ». ظالمین دو نوع هستند: یکی این که کسی به خودش ظلم کند، یعنی خودبه‌‌خود برود خودش را تسلیم آن‌ها کند و هرچه آن‌ها گفتند، بپذیرد. در حالی که این آیات قرآن است که بالصّراحه دارد می‌گوید: تبعیّت نکن!
یکی دیگر از ظالمین آن‌‌ها هستند که به همدیگر ظلم می‌‌کنند. در این وضعیّت اقتصادی خیلی مواظب باشیم به هم ظلم نکنیم. من دارم هشدار می‌دهم. دست هایی که در کار است و عدّه‌‌ای دارند این وضعیّت را نا به سامان می‌‌کنند، حالا اگر بنا شود ما هم خدای ناکرده، نعوذبالله، نستجیربالله به همدیگر ظلم کنیم و بیخود و بی‌جهت اجناس را گران کنیم؛ شاید مشمول این ظالمین بشویم. بعداً نگویید پس چطور خدا ما را یاری نمی‌‌کند؟!
پروردگار عالم با کسی عقد اخوّت نخوانده است، چون خدا، خداست و ما بنده‌ایم، «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ». بنده فقط باید محکم بایستد، ظلم به خودش نکند، ظلم به مردم نکند، آن‌وقت ببینید چه خواهد شد و قدرت او تا کجاها پیش می‌رود!
 
سجده زاهد در آخرین لحظات عمرش بر شیطان!
پس شیطان، ابلیس تا لحظه مرگ می‌آید، راضی هم نمی‌شود إلّا به این که ما به او سجده کنیم، ولو به چشم!
داستان آن زاهد و عابد را می‌دانید که معروف است. بالای دار شیطان به او گفت: من این مصائب را برایت درست کردم. گفت: حالا چه کار کنم؟ گفت: به من سجده کن. گفت: من که بالای دارم، نمی‌توانم سجده‌ات کنم. گفت: نیاز نیست پایین بیایی، همین‌جا با چشمت یک اشاره کن، یعنی چشمت را ببند و بگو من به تو سجده کردم. چشم را بست و همان موقع هم جانش گرفته شد. به شیطان سجده کرد و مرد. شیطان خوشحال شد و خندید!
 
مسلمین هوشیار باشند، یهود راضی نمی‌‌شود إلّا به تسلیم!
«وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» این‌ها به چیزی راضی نمی‌شوند تا این که تسلیمشان شویم. یهود تا هست، همین است. اگر هم صلح کند، یا ترسیده و یا یک مواقعی دنبال مکر است که مجدّداً قوایی بگیرد و حمله کند!
همین آتش‌بس‌ها هم همین‌طور است. الآن دنبال این هستند که ببینند چه کار می‌‌توانند بکنند. خدا آسیّد حسن نصرالله را حفظ کند که این آیه شریفه را درباره آن‌ها گفت که مثلشان همان مثل خانه عنکبوت است، ولی آن‌‌ها می‌‌گفتند که آن سقف آهنین را برای خودشان درست کرده بودند و ... .
الآن هم چون یک دفعه غافلگیر شدند، حالا می‌‌خواهند ببینند چه کار کنند. لذا این‌‌ها هم اگر پیشنهاداتشان را بپذیرند، حماقت کردند که متاسّفانه می‌‌پذیرند؛ چون می‌‌دانید آن‌‌ها شیعه نیستند و فقط شیعه است که قوی است. رهبری واحد هم ندارند. آن‌‌هایی که نمی‌‌فهمند چرا ما داد می‌‌زنیم و از ولایت دم می‌‌زنیم، در این مواقع یک مقدار فکر کنند، ببینید رهبری واحد چه می‌‌کند!
 آن احمق‌‌هایی که می‌‌خواستند طرح شورای رهبری را بیاورند، ملاکشان چه بود؟! ملاکشان این بود که شیعه از بین برود. شیعه همیشه باید تحت زعامت یکی باشد که خصوصیّاتی چون «صَائِناً لِنَفْسِهِ» را داشته باشد که دیگر بارها گفته‌‌ایم، زندگی این مرد عظیم‌الشّأن را ببینید، بینی و بین الله زندگی ایشان از همه مراجع ساده‌‌تر است و این خیلی مهم است.
آن‌وقت این‌‌ها رهبری واحد ندارند و مهم‌‌تر از همه، این که این‌‌ها با اهل بیت میانه‌‌ای ندارند. امّا این که ما از گروه‌‌های فلسطینی حمایت می‌‌کنیم، به این دلیل است که آن‌‌جا خط مقدّم ماست! یک مقدار هوشیار و تیزبین باشیم! اگر این خط، شکسته شود، جلوتر می‌‌آیند و فردا با ما درگیر می‌‌شوند. «الْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ» مؤمن باید زیرک باشد و دقّت کند چه خبر است.
هشیار باشید. این بحث آیه یهود را که عرض کردم «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» همین است. این‌‌ها به هیچ عنوان راضی نمی‌‌شوند، فقط می‌‌گویند شما را باید زمین‌‌گیر کنیم و می‌‌دانند کجا را هم زمین‌‌گیر کنند، می‌‌خواهند گام به گام جلو بیایند!
امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم زیرک بودند و گفتند: باید محو شود! امام (اعلی اللّه مقامه الشّریف) متصّل بودند. بعضی‌‌ها چه می‌‌فهمند متصّل یعنی چه؟! حالا می‌‌خواهند بیایند با این جورچین-های سیاسی خودشان حرف‌‌های خود را بگویند. من اوایل بحث، دکترین سیاست نبوی را عرض کردم. یک چیزهایی بود که بسیار عجیب است و اصلاً به آن چیزهایی که ما تصوّر می‌‌کنیم، نمی‌‌خورد. هوشیار باشیم، بیدار باشیم.
معلوم است یکی از خصوصیّاتشان این است که نامردترین افراد هم همین‌‌ها هستند. می‌‌دانید که بازوی این‌‌ها وهابیت است، وهابیّت را ببینید از روی عمد هر کاری که می‌‌خواهند، می‌‌کنند. حالا بحث وهابیت یک بحث جدایی است، بروید مطالعه کنید، وقت نیست بگویم. اگر شد، یک زمانی بیان می‌‌کنم که یهودی‌‌ها چگونه این‌‌ها را ساختند.
که حالا إن‌‌شاء‌‌الله در جلسات آینده بحث مروان‌‌بن‌‌حکم را هم بیان می‌‌کنم که مروان بن حکم و پدرش حکم، چه کسانی بودند؟ چرا پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بیرونشان کردند؟ مگر چه کار کرده بودند؟
حالا ببینید یکی از همین این‌‌ها در خطبه نماز جمعه گفته بود: از افتخارات ما این است که ما بالصرّاحه می‌‌گوییم مروان ایستاد و علویّون را از بین برد! یعنی خودشان اعلام می‌‌کنند که هستند!
در زیارت عاشورا شما چه می‌‌گویید؟ «وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ»؛ یعنی آن‌‌هایی که در آینده می‌‌آیند و از آن‌‌ها تبعیّت می‌‌کنند، از آن‌‌هایند. این گور به گوری‌‌ها متعلّق به همان آن‌ها هستند.
آن خطبه‌‌ای را هم که امیرالمؤمنین(علیه الصّلاة و السّلام) خواندند، عرض کردم که ایشان بیان کردند این‌‌ها که هستند. حضرت به شفاعت دو سیّد شباب اهل الجنّه، فرمودند: مروان را آزاد کنید امّا وقتی گفتند: آقا بیاید بیعت کند؟ فرمودند: بیعت این را نمی‌‌خواهم، این دستش، دست یهودی است! لذا حضرت در آن خطبه، نکاتی را بیان می‌‌فرمایند که عجیب است.
پس یهود راضی نمی‌‌شود إلّا به تسلیم؛ چون یهود از سپاه ابلیس است «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» و ابلیس ملعون هم راضی نمی‌‌شود مگر این که ما از دین دست برداریم. عرض کردم اوّل بحثم حتّی حاضر است ما لعنش کنیم! می‌‌گوید: لعنم بکنید امّا بعدش نهایتاً از من تبعیّت کنید!
این‌‌ها همه‌‌شان با هم یکی هستند و دستشان در دست هم است که اکنون در غزه هم می‌‌گویند: کودکان را بکشید! در کربلا همین این یهودی‌‌زاده‌‌ها، آن‌‌ها که دستشان در دست یهود بود، همین‌‌گونه بودند و به کودکان هم رحم نکردند./914/پ203/ی
ارسال نظرات