یزید ظاهر دین را هم تحمل نمی کرد

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در کرمان، حجت الاسلام مسعود صدوق استاد حوزه علمیه شب گذشته در مسجد امام هادی کرمان گفت: امتحانات خداپرستی از حضرت آدم تا بعثت نبی اکرم حسی بود اما پس از آن امتحانات و شبهات عقلانی شد و آیاتی که ائمه و نواب عام آن در دوران غیبت می آورند عقلانی است و در دوران ظهور شبهات و آیات شهودی و عرفانی است؛ در زمان حضرت صالح مخالفان انبیا قدرتی داشتند و حکومتی داشتند و حضرت صالح که آمد اعلام کرد من از بت ها که محضر قدرت شما هستند چیزی می خواهم و بعد از آن شما هر چه خواستید خدای من اجابت می کند.
وی ادامه داد: از حضرت صالح خواستند از دل کوه شتری بیرون آورده شود و حضرت صالح دعا کرد و کوه حالت زایمان پیدا کرد و شتری به طول یک میل یعنی یک فرسخ از دل کوه بیرون آمد یعنی این شتر به قدری بزرگ بوده که مردم باید به جای آب نهر از شیر شتر می نوشیدند؛ کوه و شتر با حس چشم دیده می شود و این معجزه حسی است و بت های آن ها هم از سنگ و چوب بودند و حس می شوند.
این کارشناس علوم اسلامی اظهار داشت: عصای حضرت موسی چوبی بود و اژدهایی هم که به وجود آمد حسی بود و بعد از آن عذاب ها هم مانند عذاب قورباغه حسی بود؛ فرعونیان به قدری درگیر این قورباغه بودند که موقع غذا خوردن قورباغه ای به سمت دهان آن ها می پرید؛ آب شربی داشتند که وقتی از خانه بنی اسرائیلی ها عبور می کرد پاک و زلال بود اما به خانه قبطی ها می رسید خونابه می شد.
وی ادامه داد: حضرت عیسی هم مرده را زنده می کرد که همه مردم می دیدند یا وقتی حضرت نوح کشتی را در پیشگاه دیدگان مردم می ساخت در خشکی بود؛ خدا یک چیز ذهنی یا حسی نیست بلکه قدرتش را از طریق انبیا با امتحانات به مردم نشان می داده و به طور کلی آمد و شد شب و روز نشانه قدرت خدا است.
این کارشناس امور دینی اظهار داشت: ابوجهل با یک یهودی برای اینکه بفهمند رسول خدا می تواند کار خارق العاده ای برای اثبات پیامبری خود نشان دهد درخواست می کنند ماه نصف شود؛ ماه از آسمان به سمت پایین آمد و دو نیم شد و نیمی به سمت کوه ابوقبیس رفت و نیمی دیگر به سمت مخالف رفت؛ ابوجهل به مرد یهودی گفت که این کار سحر بود اما مرد یهودی در پاسخ گفت اگر دیگران در مناطق دیگر این را دیده باشند سحر نیست از همین رو از کاروان هایی که خارج از شهر بودند جویا شدند و فهمیدند آن ها نصف شدن ماه را دیدند بنابراین مرد یهودی ایمان آورد اما ابوجهل ایمان نیاورد.
حجت الاسلام صدوق تأکید کرد: با بعثت رسول خدا بساط شرک و بت پرستی حسی از بین رفت و معبد های بت هم از بین رفت اما پس از آن بت ها و معبد ها عقلانی شدند؛ تا پیش از بعثت رسول خدا کفار می خواستند خدا را ببینند اما پس از آن می خواهند با عقل آن را اثبات یا با عقل آن را انکار کنند.
وی اظهار داشت: در دوران ظهور معجزات و آیات شهودی و قدرت شیطان نیز شهودی می شود؛ در دوران ظهور صیحه ای آسمانی که همه مردم می شنوند به حقانیت امام زمان فریاد می زند و عده زیادی ایمان می آورند و اندکی پس از آن صیحه ای از طرف ابلیس بلند می شود که همان هایی ایمان آوردند نسبت به امام زمان کافر می شوند.
این استاد حوزه علمیه قم گفت: فضای کفر و نفاق در دوران ظهور و دولت کریمه حضرت برچیده نمی شود بلکه به صورت شهودی از قبر ها زنده می شوند و مقابل انبیا و امیر المؤمنین می جنگند؛ در دوره عالم رجعت همه انبیا محشور می شوند و کسانی که شهید شدند به مرگ عادی می میرند و کسانی که به مرگ عادی از دنیا رفتند شهید می شوند.
وی ادامه داد: همه انبیا وعده دادند پیامبر آخر الزمان حکومت های ظلمه را از بین می برد؛ نخستین مأموریت رسول خدا از بین بردن شرک و کفر بود و پس از آن ختم نبوت و تبیین چیز هایی که بشر برای سعادت نیاز دارد و یعنی همان قرآن و مأموریت سوم پیامبر، امامت یعنی تقیه بوده است؛ سرفصل اول تاریخ غلبه حکومت ها با کفر بوده و پس از بعثت غلبه حکومت ها با نفاق بوده است و سرفصل سوم در دوران ظهور غلبه حکومت ها با اهل ایمان است.
این استاد حوزه علمیه تأکید کرد: رسول خدا و همه ائمه به غیر از امام حسین مأموریت به تقیه داشتند برای مثال حضرت امیر 30 سال زندگی پس از رسول خدا را در کنار مردم تحمل کرد و پس از آن امام حسن مجتبی با سختی بیشتری مواجه شد و تحمل کرد و در مسجد و نماز جماعتی شرکت می کرد که لعن امیر المؤمنین در آن ها وجود داشت؛ اگر امام مجتبی در جماعت حاضر نمی شد او را به کانون تفرقه متهم می کردند بنابراین چاره ای جز تحمل نداشت.
وی ادامه داد: پس از امام مجتبی امام حسین تا 10 سال معاویه را تحمل کرد و پس از آن یزید به حکومت رسید که اوضاع فرق کرد؛ معاویه به فرزندش توصیه کرد کاری به حسین(ع) نداشته باشد اما یزید خودسر به حرف پدرش هم اهمیت نداد و 15 روز پس از به حکومت رسیدن به امام حسین پیغام فرستاد که بین کشته شدن و بیعت کردن هم مخیر خواهی بود؛ معاویه ظاهر اسلام را رعایت می کرد اما در دوران یزید دیگر جای تقیه نمانده بود چون یزید قصد برداشتن ظاهر اسلام را داشت و به اذان و قرآن و مکه هم رحم نمی کرد.
حجتالاسلام صدوق بیان کرد: در نخستین مجلسی که سر امام حسین را به کاخ یزید می آورند یزید اظهار می دارد که این انتقام خون بدر بود که با این جمله اش کل نبوت را زیر سؤال می برد و عقیده خود را علنی می کند که تلاش ها و جنگ های رسول خدا برای قدرت بوده است؛ پس از این که یزید این حرف را از دهانش خارج می کند نخستین مخالف پسرش معاویه بود و بعد از آن دیگران در مقابل او می ایستند که می بیند زیر پایش خالی شد و از عقیده خود بر می گردد و می گوید من دستور کشتن امام حسین را ندادم.
وی در پایان گفت: یزید ملعون وقتی همه را در مقابلش دید به غلط کردم افتاد و در ادامه سلوک پدرش گفت مسجد، دین، خدا و پیامبر هست و با تشریفات خاصی امام سجاد را به مدینه فرستاد و مردم دیگر اخلاق ناصبی گری را بر نتابیدند و حاکمیت نفاق شکست خورد و قیام ها از دل جامعه اسلامی بیرون آمد؛ بعد از تمام شدن بنی امیه بنی عباس با پرچم خون خواهی اهل بیت قیام کردند و سریع هم نتیجه گرفتند و ائمه ما بازهم روش تقیه را در پیش گرفتند./202/9704/ب1