۰۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۳
کد خبر: ۴۷۶۰۸۶
از سوی دانشگاه ادیان و مذاهب انجام شد؛

بررسی تشکیل نخستین فرقه های غالی در نشستی علمی

تشکیل نخستین فرقه های غالی اعم از کیسانیه و سبائیه در نشستی علمی از سوی دانشگاه ادیان و مذاهب با همکاری انجمن علمی کلام اسلامی حوزه علمیه مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
نخستین فرقه غالی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، محمدباقر ملکیان در نشست علمی شکل گیری نخستین فرقه غالی که پیش از ظهر امروز از سوی دانشگاه ادیان و مذاهب و با همکاری انجمن علمی کلام اسلامی حوزه علمیه، در دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد با اشاره به این که فرقه نگاران اهل تسنن و به تبع آنها فرقه نگاران شیعه فرقه های فراوانی را تحت عنوان فرقه های غالی برشمرده اند، گفت: بیش از 330 فرقه غالی بیان شده است که از میان آنها تنها پنج فرقه به طور قطع وجود خارجی داشته اند.

پژوهشگر حوزوی با اشاره به مفهوم غلو بیان داشت: در مکاتب مختلف شیعی مانند، قم، بغداد و خراسان همچنین در دوره های مختلف مانند قرن اول، دوم و سوم حتی در میان اشخاص مختلف مانند سید مرتضی، شیخ مفید و شیخ طوسی مفهوم متفاوتی از غلو مشاهده می شود.

ملکیان افزود: مفهوم غلو باید از نگاه شیعه مورد بررسی قرار گیرد زیرا از نظر اهل تسنن تشیع غالی است؛ ابن حجر در تعریف غالی می گوید هر شخصی که قائل به تقدم علی(ع) بر ابوبکر و عمر می شود غالی است همچنین ابن ذهبی بیان می کند«عبدالله بن شداد گفته است دوست دارم به قدری از فضائل علی(ع) بیان کنم که مرا از منبر پایین کشیده و گردنم را بزنند» که این شخص غالی است.

وی با بیان این که در زمینه وجود اندیشه غالی در زمان پیامبر اکرم(ص) گزارش هایی وجود دارد، ابرازداشت: در زمان پیامبراکرم(ص) نیز افراد دارای اندیشه غلو وجود داشته اند چنانچه کشی از امام صادق(ع) نقل می کند شخصی به هنگام رسیدن به پیامبراکرم(ص) خطاب به وی بیان داشت السلام علیک یا ربی؛ همچنین پیامبراکرم(ص) بیان کرده است دو گروه از امت من شامل شفاعت نمی شوند که یک گروه آن غالیان هستند البته می توان این روایت را به هراس و پیش بینی پیامبراکرم(ص) بر زمان های آینده حمل کرد.

پژوهشگر حوزوی با تصریح بر این که وجود اندیشه غلو در یک فرد به معنای وجود یک فرقه نیست، ابرازداشت: در صورت وجود برخی شاخصه ها یک اندیشه شکل فرقه به خود می گیرد؛ بسیاری از فرقه هایی که اهل تسنن به عنوان غالی بیان کرده اند یک سطر اطلاعات بیشتر ندارند و حتی در زمینه بعضی از آنها فقط گفته شده این فرقه غالی است اما در زمینه مؤسس و اعتقادات آن ساکت است.

بررسی فرقه سبائیه

وی به نخستین فرقه های غالی اشاره کرد و بیان داشت: بسیاری از فرقه نگاران اهل تسنن و به تبعیت از آنها برخی فرقه نگران شیعه، دو فرقه سبائیه و کیسانیه را نخستین فرقه های غالی ذکر کرده اند؛ فرقه سبائیه منتسب به طرفدران عبدالله بن سبا است که پس از انتشار کتابی از سوی علامه عسکری در زمینه عبدالله بن سبا وهابیت کتاب های فراوانی برای اثبات این مطلب منتشر کرده اند زیرا آنها در تلاش هستند تا این فرقه را مبنای اولیه شیعه معرفی کنند.

ملکیان با اشاره به نظریه علامه عسکری در زمینه عبدالله بن سبا اظهارداشت: علامه عسکری وجود شخصی به نام عبدالله بن سبا را منکر می شود و دلیل وی، صرف وجود عبدالله در روایات شخصی دروغگو و جاعل است شخصی که محدثین اهل سنت نیز او را کذاب دانسته اند بنابراین فردی که وجود خارجی ندارد فرقه منتسب به او نیز وجود خارجی ندارد.

وی ادامه داد: ایرادی بر نظریه علامه عسکری وارد است مبنی بر این که در کتب اهل تسنن روایات فراوانی در زمینه عبدالله بن سبأ وجود دارد که در سند آنها نیز فرد کاذبی وجود ندارد و کشی نیز پنج روایت صحیح السند در زمینه عبدالله بن سبأ بیان کرده است بنابر این وجود عبدالله را به راحتی نمی توان انکار کرد.

پژوهشگر عرصه رجال و حدیث افزود: گاهی روایت به صورت کامل جعل می شود اما در برخی موارد اصل حدیث جعلی نیست اما شاخ و برگ های آن جعلی است مانند روایات مهدویت که اصل آن جعلی نیست و غیر قابل انکار است اما پس از پیامبراکرم(ص) تعلیقات جعلی برای آن درست شده است که ماجرای عبدالله از این قسم است زیرا شاخ و برگ های آن در روایات فردی کذاب آمده که با استفاده از آنها فرقه به وجود آمده است.

وی اضافه کرد: دلیل عدم وجود فرقه سبائیه نبودن اطلاعاتی در مورد آن فرقه است به گونه ای که در زمینه آن دستورالعملی و مرام نامه ای وجود ندارد وحتی ائمه معصوم(ع) در مورد آن نظری نداده اند.

بررسی فرقه کیسانیه

ملکیان در ادامه به فرقه کیسانیه اشاره کرد و ابرازداشت: دومین فرقه غالیانه کیسانیه است که اهل تسنن و تشیع در زمینه اصل وجود آن اتفاق نظر دارند؛ کیسانیه قائل به امامت محمد حنفیه هستند و می گویند وی زنده است.

وی با تصریح بر این که در زمینه وجود فرقه کیسانیه نیز تردید وجود دارد، اظهارداشت: محمد حنفیه هیچ گاه ادعای امامت نداشته است بلکه بر خلاف آن بارها به امامت امام سجاد(ع) اقرار کرده است؛ در روایتی بیان شده است محمد حنفیه ابوخالد کابلی را به نزد امام سجاد(ع) فرستاده و بیان کرده است من فرزند بزرگ امام علی(ع) هستم و اگر تو ادعای امامت داری باید نزد حجر الاسود رویم تا حجرالاسود شهادت دهد کدام یک امام هستیم و حجرالاسود به نفع امام سجاد(ع) شهادت می دهد و محمدحنفیه در انظار مردم خوار می شود.

ملکیان ادامه داد: قطب راوندی و علامه مجلسی(ره) در زمینه این روایت بیان داشته اند از آنجا که در میان مردم شبهه ای در زمینه امامت محمد حنفیه ایجاد شده بود وی برای پاسخ قطعی به این شبهه از آبروی خود مایه گذاشته و دست به چنین کاری زده است.

وی تشکیل فرقه کیسانیه را سیاسی و منشأ آن را بنی عباس دانست و افزود: در زمان امام صادق(ع) بنی حسن و بنی عباس ادعای خلافت داشته اند بنابراین بنی عباس برای دست یابی به خلافت به روایت محکمی نیاز داشته اند و از سوی دیگر اگر خود را به بنی حسین متصل می کردند امام صادق(ع) بزرگ آنها بود و بنی حسن نیز خود ادعای خلافت داشتند در نتیجه بهترین فرد مناسب منتسب کردن خود به محمد حنفیه بود.

پژوهشگر حوزوی ادامه داد: بنی عباس برای منتسب کردن خود به محمد حنفیه وصیت نامه جعل کرده مبنی بر این که امامت پس از شهادت امام علی یا امام حسین(ع) به محمد حنفیه و پس از وی به پسرش ابوهاشم رسیده است اما ابوهاشم پسرش را امام معرفی نکرده بلکه خلافت را از نسل علی(ع) به بنی عباس منتقل کرده است.

وی در زمینه دلایل جعلی بودن وصیت منسوب به بنی عباس بیان داشت: این وصیت بر خلاف اقرار محمد حنفیه است و از سوی دیگر دارای نسخه های متعددی است همچنین اگر این وصیت اصل است چرا بنی عباس تا مدت ها به بنی حسن خدمت می کردند به گونه ای که حتی خود را نوکران بنی حسن می دانستند./1324/پ201/ج

 

ارسال نظرات