ضرورت ها و نقدهای رابطه فلسفه و کلام در یک نشست علمی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کرسی ترویجی عرضه و نقد ایده علمی با عنوان«رابطه فلسفه و کلام ضرورت ها و نقدها» روز دوشنبه این هفته در سالن همایش های مرکز تربیت مدرس حضرت صدیقه کبری(س) قم برگزار شد.
ابراهیم علیپور عضو هیأت علمی پژوهشکده فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به عنوان ارائه دهنده بحث در این نشست حضور داشت و حجج اسلام عسکری امیری سلیمانی عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) و محمدحسن قدردان قراملکی دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نقادی بحث وی را برعهده داشتند.
حجت الاسلام اکبر اقوام کرباسی عضو هیأت علمی پژوهشکده فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نیز دبیری علمی این نشست را عهده دار بود.
تفکر با دین همراه است
حجت الاسلام اقوام کرباسی در ابتدای این همایش با بیان این که از ابتدای پیدایش دین در تاریخ اسلام با تفکر مواجه بوده ایم، اظهار داشت: در اسلام همواره از دو دسته دانش صحبت شده که به آنها علوم اصیله و علوم دخیله گفته می شد.
وی افزود: دانش های اصیل از متن جامعه اسلامی بر اساس نیازها به وجود می آمد و دانش های دخیل غیر آن بود؛ دانش فقه و کلام از علوم اصیل اسلامی است که ابتدای تاریخ اسلام وجود داشته است، چراکه فقه اصالت اصلی آن منطق فهم دین و کلام منطق دفاع از دین بود.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان این که به مرور زمان بخش اعتقادات و اخلاق از دایره فقه بیرون رفت، ابراز داشت: متکلمان سعی کردند این بار را بردارند ولی به هرحال منطق دفاع از دین برعهده کلام بوده است؛ از زمان پیدایی این دانش تعاریف متعددی برای آن بیان شده که گاهی به موضوع و گاهی به روش و گاهی به غایت است.
وی تأکید کرد: از ویژگی های ممتاز علم کلام روش شناسی آن است، چراکه بر خلاف دانش های دیگر چند روشی است و می تواند از دستاوردهای علوم دیگر استفاده کند و به همین جهت است که شما از مباحث معنا شناسی، منطقی و تاریخی می توانید در استدلال های کلامی استفاده کنید.
ارتباط زیاد فلسفه با علوم اسلامی از جمله کلام
حجت الاسلام اقوام کرباسی با اشاره به این که این ویژگی باعث شد تا علم کلام ارتباطات زیادی با دانش های دیگر پیدا کند، عنوان کرد: بیشترین ارتباط علم کلام و سایر علوم با فلسفه است و از ابتدای تفکر اسلامی می توانیم این مسأله را دنبال کنیم.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی عنوان کرد: چه در تفکر شیعی و چه تفکر اعتزالی و حتی بعدها در مدرسه بغداد می بینیم دانش کلام همواره جدای از فلسفه بوده و بسیاری از کتب فهرست نگاری ما این را منتشر کرده اند؛ سال ها بعد می بینیم جریان فکری امامیه از جمله خواجه طوسی یا فاضل مقداد اقبالی به جریان فکری فلسفی روی آورده اند.
وی تأکید کرد: حضور ادبیات فلسفی در آثار متکلمان دوران میانه و همین طور حضور روش شناسی چه در سنت کلامی شیعه و چه اهل سنت نشان دهنده ارتباط تنگاتنگ این دو علم است؛ متکلمان امامیه اگرچه به لحاظ روشی با جریان فلسفه هماهنگ هستند ولی در بسیاری از موارد در محتوا با کلام گارد گیری دارند.
حجت الاسلام اقوام کرباسی با بیان این که فیلسوف و متکلم عناوینی است که کاملا متمایز از هم هستند، عنوان کرد: در جریان شیعی داد و ستد فلسفه و کلام بیشتر دیده می شود که جدای از روش شناسی فلسفه در کلام، با محتوای فلسفی هم درگیر شده ایم و فلسفه در یک مبارزه پیشین با علم کلام جای آن را گرفته است که این مسأله یا قدرت فلسفه را می رساند یا عوامل دیگر.
وی تصریح کرد: امروز در شرایطی هستیم که همه این جریان ها نمایندگانی فکری دارند و ادله خاص خود را مطرح می کنند و به هرحال این داد و ستد اثرات زیادی دارد؛ به نظر شما آیا ناکارآمدی فلسفه یا کلام به همین دلیل نیست؟ و این که اصلا چه ضرورتی دارد که فلسفه و کلام را در کنار هم ببینیم؟
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اضافه کرد: امروزه با این رویکرد می توانیم دو دانش مجزا داشته باشیم، هرچند امروز به اعتقاد برخی چیزی از کلام باقی نمانده و هرچه مانده فلسفه است ولی به هرحال این مسأله موافقان و مخالفانی دارد.
طلبه بدون پژوهش پیشرفت نمی کند
در ادامه این نشست ابراهیم علیپور که ارائه دهنده بحث بود، با اشاره به آغاز هفته پژوهش و با بیان این که امروزه اساس هر پیشرفتی پژوهش است، اظهار داشت: برای هر طلبه ای پژوهش جزو ضرورت های اساسی است و بدون آن نمی تواند حرکت مثبتی داشته باشد.
وی در ادامه با بیان این که نقد به معنای مخالفت با نظریه مطرح شده نیست، ابراز داشت: نقد به معنای بررسی و تدقیق در زوایای بحث است نه این که ناقد بخواهد نظریه را به طور کلی رد کند؛ بنده دو کتاب منتشر کردم، نخست «درآمدی بر چیستی فلسفه اسلامی» و دوم «هست ها و نیست های فلسفه اسلامی» که در آن یکی از مباحثی که مطرح کردم رابطه فلسفه و کلام بود.
علیپور عنوان کرد: در هر کتاب فلسفی و کلامی این مسأله در مقدمه بیان شده ولی در این نشست می خواهیم به معضلی اشاره کنیم که در جامعه ما جریان دارد، یکی نقد رابطه فلسفه و کلام و دوم ضرورت های حضور فلسفه در علوم انسانی از جمله کلام.
وی با بیان این که فلسفه سابق بر علوم دیگر است، عنوان کرد: انسان از زمانی که می اندیشید با فلسفه کار می کرد و به همین جهت دو هزار و 500 سال قبل از میلاد مسیح فلسفه های گوناگونی داشته ایم.
مخالفت صریح مسیحیت با فلسفه و تعقل
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اضافه کرد: برخی اوقات وقتی در ادیان ابلاغ دین می شود، بعد از آن یک دوره تفکر آغاز شده و در ادامه تلاش عقلانی شروع می شود؛ به همین جهت مخالفت با فلسفه در مسیحیت در قرن دوم شکل می گیرد که اولین فرد مخالف با حضور فلسفه در اعتقادات دینی یک عالم مسیحی است که خطابه های تندی علیه حضور فلسفه در تبیین اعتقادات مسیحیان دارد و می گوید فلسفه آیین مسیح را به انحراف می کشاند و هیچ کمکی به اعتقادات مسیحیان نمی کند.
وی در ادامه با بیان این که تأملات فلسفی همیشه وجود داشته است، ابراز داشت: ما می گوییم مباحث فلسفی در عصر ترجمه از طریق کندی و امثال آن به اسلام وارد شده است ولی در بخش مدون، علم کلام از قرن دوم به بعد شکل گرفته و از همان زمانی که بحث های جدی بین معتزله و اشاعره شکل می گیرد مخالفت با حضور فلسفه نیز مطرح می شود.
علیپور یادآور شد: مخالفت با عقلانیت فلسفی در دل خود آفت های زیادی برای اعتقادات ایجاد کرد، همچنانکه برخی روشن فکران و حتی مدرسان نوظهور علم کلام و متشرعان عام در این بین حاضر هستند، البته این مخالفت با فلسفه صرفا مربوط به اسلام نیست و این که بگوییم مخالفت با فلسفه برای دفاع از اهل بیت(ع) بوده نیز درست به نظر نمی رسد.
وی با اشاره به ضرورت این ارتباط و افق هایی که فلسفه برای کلام باز می کند، ابراز داشت: فلسفه تلاش عقلانی برای شناخت حقیقت و هستی است، بنابراین فرصت هایی که فلسفه برای کلام خلق می کند باید بررسی شود.
فلسفه به انسان قدرت تعمیق نگاه و فهم می دهد
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان این که فلسفه به انسان قدرت تعمیق نگاه و فهم می دهد، ابراز داشت: فلسفه از هیچ ابزاری غیر از تعقل و استدلال و برهان بهره نمی برد؛ همچنانکه شهید مطهری در یکی از آثار خود بیان می کند فلاسفه وقتی وارد حوزه فهم دین وارد شدند بهتر از متکلمان عمل کردند چراکه فلسفه به آنها قدرت تعمیق در فهم ارائه کرده بود.
وی تصریح کرد: فلسفه، افق فکر انسان را بسط می دهد به این معنا که اگر شما در یک مسأله کلامی مثل توحید ذاتی یا حقیقی صرفا به این شکل نگاه کنید که خدا یکی است کلام صرف می شود ولی به این مسأله همراه با فلسفه به جهان بینی این موضوع در عالم هستی نگاه می کنید.
وی با بیان این که فلسفه به انسان قدرت تبیین می دهد، ابراز داشت: قدرت تبیین غیر از قدرت فهم است؛ به همین جهت است که متکلمان غیر فلسفی در هدایت منحرفان زیاد موفق نبوده اند، ولی افراد متکلم فلسفی توانسته اند با زبان روز آمد با مردم رو به رو شوند.
وی تأکید کرد: امروز شبهات مختلف در حوزه انسان شناسی به وجود آمده که کسی نمی تواند بدون نیاز به مباحث فلسفی آن فهم کند، چراکه مسائل مهم و اساسی از جمله خداشناسی و امام شناسی مباحثی هستند که با مبادی خاص فلسفی در حوزه های مختلف شرق و غرب گره خوده اند.
فلسفه منطق روزآمدسازی، پویایی و پایایی کلام است
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این که فلسفه منطق فهم، بیان، روزآمدسازی، پویایی و پایایی کلام است، ابراز داشت: البته در این حوزه نقدهایی وجود دارد که سعی می کنیم در بخش دوم به این مباحث بپردازیم.
در ادامه این نشست حجت الاسلام اقوام کرباسی به جمع بندی مباحث ارائه دهنده بحث پرداخت و در ادامه حجت الاسلام امیری سلیمانی به ایراد سخنرانی پرداخت و با بیان این که ابتدا باید مراد از فلسفه و کلام مشخص شود، ابراز داشت: منظور ما در این نشست فلسفه اسلامی است، البته مباحث کلامی که در حوزه درون دینی با عنوان کلام اسلامی یاد می شود نیز باید مشخص شود.
سه نوع کلام و سه شاخه فلسفه
وی افزود: کلام موجود سه نوع کلان دارد؛ شیعی، اعتزالی و اشعری و فلسفه اسلامی هم سه شاخه اصلی دارد که مشاء، اشراق و متعالیه است؛ حال آیا می خواهیم همه را با همه مقایسه کنیم یا خیر؟ شاخصه فلسفی بودن یک فلسفه چیست؟ و شاخصه کلامی بودن یک مسأله چیست؟ که بسیار مهم است و ارائه دهنده باید آن را مشخص کند.
حجت الاسلام امیری سلیمانی عنوان کرد: فرض کنید اگر خواستیم در مورد خداشناسی تحقیق کنیم؛ آیا خداشناسی کلامی غیر از خداشناسی فلسفی است یا خیر؟ و آیا در فلسفه یک روش برای اثبات وجود خدا وجود دارد و در کلام روش دیگر؟ آیا این که این متکلم از این روش استفاده کرد آیا متکلم دیگر حق ندارد او را نقد کند؟ و آیا اگر فیلسوفی در مسأله کلامی نقدی را بر متکلمی وارد کرد آیا متکلم دیگر نباید به آن توجهی داشته باشد؟.
وی با تأکید بر این که اجمالا قبول داریم که دو مجموعه فلسفه و کلام به صورت مجزا وجود دارد، ابراز داشت: به سادگی نمی توان گفت چه چیزی فلسفی و چه چیزی کلامی است؛ بسیاری از مباحث در کلام مطرح می شود که رنگ و بوی فلسفی دارد و برعکس.
فلسفه و کلام مرز مشخصی ندارند
عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) افزود: ضمن این که اصل مقایسه و تعامل این دو عنوان فلسفه اسلامی و کلام اسلامی قابل پذیرش است ولی مرزهای درستی ندارد؛ ارائه دهنده بیان کردند برخی مباحث کلام در برخی ادوار وارد فلسفه شده است، بنابراین مرزهای مشخصی در این بین وجود دارد و از این جهت اگر بخواهیم این تعامل را نشان بدهیم باید مسأله محور بشویم.
وی عنوان کرد: به عقیده من به عنوان مثال در خدا شناسی و اثبات وجود خدا، رویکرد فلسفی و کلامی هیچ فرقی با هم ندارند و به همین جهت از قرن سوم و چهارم به این طرف می بینید که متکلمان بحث های منطقی را در ابتدای کتاب های خود می آورند ولی در فلسفه این طور نیست چون از اول بنای بر این گذاشته شده که بحث منطق و معرفت شناسی را مستقل کنند.
حجت الاسلام امیری سلیمانی با اشاره به این که خود متکلمان هم با فلاسفه مرزهای مشخصی نمی بینند، ابراز داشت: شاید بتوان گفت با توجه به این که سابقه فلسفه به قبل از اسلام برمی گردد و کسانی با فلسفه بحث می کردند که باور اسلامی نداشتند، به همین جهت شاید برخی بگویند فلسفه به درد کلام نمی خورد.
وی یادآور شد: امروز می گوییم اگر فیلسوف و متکلم اسلامی هر دو دغدغه دین دارند می توانند با هم در ارتباط باشند و این مسأله بسیار مهم است، یعنی گاهی یک فیلسوف و متکلم هر دو یک استدلال دارند و آن این است که آن چه در دین آمده از جمله کتاب و سنت قطعیه حجت است.
متکلمان و فلاسفه دغدغه دفاع از دین داشته اند
عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) با بیان این که دفاع از مکتب اسلام مطمح نظر متکلمان و فلاسفه اسلامی بوده است، ابراز داشت: خواجه نصیر طوسی در برخی رساله های خود به دنبال اثبات امامت است و برای اثبات اصل رهبری و امامت فقط عقلانی بحث می کند؛ در فضای فلسفی نیز تعامل بین فیلسوف و متکلم برقرار است و گاهی اتفاق می افتد که هر دو تفلسف می کنند.
حجت الاسلام والمسلمین امیری سلیمانی یادآور شد: گاهی اتفاق می افتد که یک متکلم بحث های فلسفی می کند، یعنی بسیاری مباحثی که در فلسفه و کلام بحث می شود برای حوزه دیگر است و از این رو ممکن است از نظر روشی بین مباحثی در کلام و مباحثی در فلسفه جدایی بیاندازیم.
وی با بیان این که گاهی فیلسوف در تبیین داده های کلامی تأثیر می گذارد، عنوان کرد: این سخن آقای علیپور ارائه دهنده بحث بود که ما هم با آن موافقیم و اتفاقا شهید مطهری هم به آن اشاره کرده است و بر عکس آن نیز وجود دارد.
عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) تصریح کرد: متکلم می گوید عالم حادث است ولی این که حدوث به چه معنا است، آیا حادث زمانی است یا خیر؟ فلسفه به میان می آید و بیان می کند زمان جزو عالم است.
وی ادامه داد: غزالی که یک متکلم است می گوید وقتی الان در این زمان هستیم اگر به گذشته برگردیم به یک لبه پرتگاه بی زمانی می رسیم که آن جا نه عالمی هست و نه زمانی و عالم و زمان باهم حادث می شوند، اما ابن سینا که یک فیلسوف است تعبیر دیگری از حدوث ارائه می کند.
در ادامه، این نشست علمی همراه با جمع بندی دبیر علمی نسبت به سخنان حجت الاسلام سلیمانی امیری بود و در ادامه حجت الاسلام قدردان قراملکی به ایراد سخنرانی و نقادی پرداخت.
باید شاخه های فلسفه و کلام مشخص شود
وی با بیان این که در فلسفه و کلام اسلامی باید شاخه های آن برای بحث مشخص شود، عنوان کرد: در کلام شیعه خود باید مشخص شود که آیا نقلی است یا عقلی یا فلسفی و خود کلام از نظر منبع نیز گرایش های متعددی دارد که همه این ها باید مشخص شود.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: در رابطه با نقش فلسفه و کلام نیز باید مشخص شود که آیا تضاد است و یا به اعتقاد برخی عینیت است و یا رابطه آنها تعامل است که با یکدیگر داد و ستد دارند؛ همانطور که اعتقاد خود ما همین است اما رابطه تعامل بین فلسفه و کلام دو طرفه است نه یک طرفه.
وی با بیان این که برخی مباحث مطرح شده از سوی ارائه دهنده مباحث جزو مسلمات است، ابراز داشت: شما گفتید فلسفه متقدم بر علوم دیگر است، ولی ما می گوییم علم کلام اولین علم است، چراکه اولین انسان حضرت آدم است و او پیامبر خدا است و تبیین آموزه های دین از سوی پیامبر به علم کلام مرتبط می شود.
حجت الاسلام قدردان ابراز داشت: در کلام مسیحی که فرمودید ایمان اول و تعقل دوم است، از یک منظر درست است ولی گاهی اوقات هم می گوییم ابتدا باید تعقل باشد و بعد ایمان بیاید؛ آقای عسکری سلیمانی گفتند مرز مشخصی بین کلام و فلسفه وجود ندارد ولی ما می گوییم موضوع فلسفه نفس الموجود است ولی موضوع کلام، الموجود علی نهج قواعد الاسلامی است.
فلسفه به صورت مطلق دغدغه دین ندارد
وی با اشاره به این که فلسفه به صورت مطلق دغدغه دین ندارد، ابراز داشت: ابتدا باید قید اسلامی را بیاوریم هرچند دوباره مطرح می شود که آیا اصلا فلسفه اسلامی به صورت مجزا داریم یا خیر.
دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی عنوان کرد: این که چرا برخی متکلمان با فلسفه مخالفت کردند یک پرونده مجزا است که باید دلایل این بحث مطرح شده و به پاسخ آنها بپردازیم.
در ادامه این نشست ابراهیم علیپور در بخش دوم سخنان خود با بیان این که هدف ما در این نشست این است که اثبات کنیم بین فلسفه و کلام یک ضرورت ارتباطی نیاز است، ابراز داشت: سخنان ناقدان در مواردی درست به نظر نمی رسد، نقد در جوهره فلسفه است ولی حذف فلسفه از علوم اسلامی از جمله کلام مضرات بسیاری دارد.
وی ابراز داشت: برخی محتواهایی از اشاعره رسیده است که نشان می دهد آنها ضد عقل و فلسفه بوده اند و ضرورتی ندارد که پرچم مخالفت با فلسفه را به روشنی بلند کنند؛ اتفاقا متکلمان نوظهور مدعی هستند که فیلسوف هستند.
نمی توانیم فلسفه را از علوم انسانی حذف کنیم
علیپور با بیان این که در رساله آخر غزالی اشعری در مخالفت با فلسفه نکاتی به روشنی در ضدیت او با عقلانیت دیده می شود، عنوان داشت: نمی خواهیم وارد تاریخ فلسفه و کلام بشویم ولی امروزه جلسات زیادی گذاشته می شود که می خواهند رابطه فلسفه و کلام را نقد کنند که ما این مسأله را می خواهیم نقد کنیم.
وی خاطرنشان کرد: اگر مباحث فلسفی شهید مطهری(ره) و علامه طباطبایی(ره) نبود کشور ما در دامن کمونیسم و مارکسیسم غرق می شد در حالی که اصلا متکلمان وارد این قضیه نشده اند، بنابراین اگر فلسفه را برداریم نمی توانیم علوم انسانی از جمله کلام را اسلامی کنیم.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان ساخت: ادله مخالفان متکلم نوظهور با فلسفه، نخست آن است که می گویند یکی از موانع رشد کلام در ادوار مختلف فلسفه است و معتقدند فلسفه باعث شد بسیاری از اعتقادات دینی ما به بیراهه برود و اولین چیزی که می گویند و مغلطه می کنند آن است که دین مساوی کلام است.
آیا فلسفه فکر بیگانه است؟
وی با تأکید بر این که متکلمان معتقدند که فلسفه فکر بیگانه است، عنوان کرد: این حرف درست نیست مثل این که بگوییم طب یک فکر بیگانه است؛ فلسفه به معنای تفکر و عقلانیت است، بله نمی گوییم فلسفه قابل نقد نیست ولی نیاز به آن وجود دارد.
علیپور عنوان کرد: برخی متکلمان می گویند فلسفه پرستی جای فلسفیدن را گرفته است، در حالی که در طول تاریخ همواره برای نفی فلسفه تلاش های زیادی صورت گرفته است، بنابراین فردی که از فلسفه ملاصدرا دفاع می کند به معنای تقدیس فلسفه نیست.
وی در ادامه یادآور شد: آیت الله فیاضی که خود از فیلسوفان عصر ما است بارها به ملاصدرا انتقاد کرده است؛ برخی می گویند فلسفه با دین کاری ندارد ولی ما می گوییم ما یک نگاه درون دینی و یک نگاه برون دینی به مسائل دینی داریم، بله فلسفه نگاه برون دینی است ولی این مسأله اتفاقا تأثیرات خوبی داشته است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان این که موضوع عقل صریح و عقل فلسفی نیز از سوی متکلمان مطرح شده است، عنوان کرد: می گویند فلسفه دین را تأویل می برد، مغلطه این بحث وقتی مشخص می شود که از آنها تعریف تأویل را می پرسیم، اگر بگویند تأویل غلط است در قرآن آیاتی که برای تجسیم خدا وجود دارد را چه می کنید و اگر درست است که هیچ.
چرا فلاسفه استغفار می کردند؟
وی تصریح کرد: می گویند فلاسفه استغفار کرده اند پس مسیر اشتباهی را طی کرده اند، در حالی که می گوییم بیشترین انسان هایی که در طول تاریخ استغفار می کردند امامان معصوم(ع) بوده اند، به همین جهت وقتی ملاصدرا استغفار می کند به دلیل اتصال او به منبع وحی است.
وی با تأکید بر این که عقل خود بنیاد و فلسفه محض گاهی اوقات ضرر هم دارد، خاطرنشان ساخت: ما این مسأله را قبول داریم و فلسفه را هم نقد می کنیم ولی این مسأله به معنای کنار گذاشتن آن به صورت کلی نیست و این مسأله مضرات بیشتری دارد.
در ادامه این نشست حجت الاسلام عسکری سلیمانی با بیان این که چون حضرت آدم پیامبر بوده پس کلام مقدم است، استدلالی مخدوش است، ابرازداشت: علم با طراحی مسائل شکل می گیرد، بله مدعیات کلامی در قرآن و کلام انبیاء هست و علم کلم نیاز به تدوین دارد.
وی ابراز داشت: خیلی از مباحث کلامی با مباحث فلسفی ماهیتا دو تا نیستند نه این که بگوییم فلسفه و کلام یکی هستند؛ این که اصالت با ماهیت است یا وجود؟ کلامی یا فلسفی بودن آن مشخص نیست بله در شیوه بحث کردن می توانیم بین این دو فرق بگذاریم.
فلسفه و کلام در روش با هم تفاوت دارند نه درماهیت
عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) با بیان این که در خیلی از مباحث ماهیتا بین فلسفه و کلام تفاوتی وجود ندارد، ابراز داشت: به عنوان مثال معاد جسمانی مسأله ای عقلی است ولی اگر گفتیم معاد حق است چون قرآن به آن اشاره کرده است می شود کلام؛ ولی اگر صغری و کبری برای آن درست کردیم و دلیل آوردیم فلسفی می شود.
در ادامه حجت الاسلام قدردان ملکی تصریح کرد: یکی از ادله مخالفان فلسفه این است که اصلا اختلاف کلام با فلسفه مبنایی است، یعنی مبنای علم کلام و غایت و هدف آن تبیین و دفاع از آموزه های دینی است که در نقطه هرم وجود خداوند است و مبنای فلسفه تفکر و مطالعه هستی است و تقیدی به دفاع از دین ندارد.
وی عنوان کرد: اگر فلسفه دغدغه دین داشته باشد ساحت باطنی او متکلم است و ممکن است به جایی برسد که بگوید خدا اصلا وجود ندارد،درحالی که پیش فرض فکری متکلم دفاع دین و تبیین آموزه های اسلامی است، بنابراین مرزی بین این دو وجود دارد.
در پایان این نشست، ارائه دهنده و ناقدان بحث به سؤالات و شبهات مطرح شده از سوی حاضران پاسخ گفتند./1330/ز۵۰۲/ج