به گزارش خبرگزاری رسا، چند سالی است که تب کوروش گرایی افراطی و کوروش پرستی در ایران بالا گرفته و توسط برخی جریانات تلاشهای زیادی برای رواج آن صورت گرفته است. البته این اولینبار نیست و پیشازاین نیز توسط رژیم پهلوی برای گفتمان سازی کوروش پرستانه و باستانگرایی افراطی برنامهریزی زیادی صورت گرفت که مقاصد مختلفی را دنبال میکرد؛ بدیل سازی در برابر اسلام با تقلیل آن به دینی قومی برای اعراب، هویتسازی شوونیستی برای مقابله با رشد نیروی مذهب طی چند دهه قبل و آغاز دوره پهلوی و از همه مهمتر طراحی محافل صهیونیستی برای پیگیری مقاصدی خاص را میتوان مهمترین علل این تلاشها برشمرد. پیروزی انقلاباسلامی، این تلاشها را تا حدود یک دهه پیش به محاق برد. چند سالی است که مجدداً کوروش ستایی در ایران رونق گرفته و تلاشهای برخی جریانات برای برجستهسازی آن و نیز تبلیغات و عملیات رسانهای مداوم بر روی آن، سبب شده که دوباره موجی هیجانی بر روی این موضوع شکل بگیرد.
رجوع به منابع تاریخی درباره کوروش، اطلاعات چندان روشنی به دست نمیدهد. نشستن غبار تاریخ و نیز در دستور قرار گرفتن طرح موضوع کوروش و بهرهبرداری از آن توسط برخی جریانات و نیز علاقه ویژه صهیونیستها به این شخصیت و بازنمایی شخصیت تاریخی آن توسط صهیونیستها، سبب شده که شخصیتی مبهم و آمیخته به اسطوره از او ساخته شود. در رابطه با کوروش سؤالات زیادی وجود دارد که فکر کردن به آنها و تلاش برای یافتن پاسخ متقن به این سؤالات، میتواند حقایق زیادی را روشن نموده و ابهامات را کمتر نماید.
بهراستی کوروش کیست؟ آیا وی شخصیت ویژهای است؟ علت علاقه برخی جریانات به این شخصیت چیست؟ آیا کوروش یک شخصیت افسانه ای-اسطوره ای است یا یک شخصیت واقعی؟ چه رازی در توجه ویژه صهیونیستها به کوروش و برجسته بودن کوروش در تورات نوشتهشده توسط یهودیان نهفته است؟ توجه همزمان محافل صهیونیستی، بهایی و برخی جریانات داخلی به کوروش را چگونه باید فهم و تفسیر کرد؟ جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی رژیم پهلوی چه رمزی در خود دارد؟ آیا کوروش همان ذوالقرنین است؟ منشور کوروش چقدر اصالت دارد و ترجمه دقیق آن چیست؟ علت علاقه باستان شناسان و تاریخدانان انگلیسی و صهیونیستی به کوروش و شاهان هخامنشی چیست؟
در این نوشتار، به برخی از این سؤالات پرداختهشده و تلاش خواهد شد تا برخی ابعاد ناگفته این موضوع موردبررسی قرار گیرد.
و ناگهان کشف کوروش!
یکی از مهمترین موضوعاتی که درباره کوروش که این روزها از سوی برخی با عنوان «کوروش کبیر» از او یاد میشود و سخنان زیادی به وی نسبت داده میشود میبایست موردتوجه قرار گیرد، منابع و مستندات تاریخی درباره این شخصیت است. بررسی متون کهن تاریخی و نیز ادبیات سرزمین ایران بزرگ، نام و نشان روشنی از کوروش به دست نمیدهد. البته تلاشهای زیادی در حال انجام شدن است که برخی اسامی را به کوروش نسبت دهند، ولی این تلاشها تنها گمانهزنیهایی ضعیف است که برای رد آنها ادله متعددی میتوان آورد. کوروش هیچ جایی در ادبیات ایران نداشته و برای نمونه فردوسی در شاهنامه خود که در وصف احوالات شاهان ایرانی است در حالی از افتخارات و کرامات اسکندر تعریف و تمجید کرده که حتی اشارهای به نام کورش نیز ننموده است!
به گواهی تاریخ تا حدود 70، 80 سال پیش نام کوروش در ایران رواج نداشته و مقبرهای به نام کوروش برای مردم ایران شناختهشده نبوده است. آنچه از کوروش برای ما گفتهشده، مأخوذ از آثار مورخان یونانی چون هرودوت، گزنفون و کتزیاس و نیز کتب مقدس یهودیان است که البته آنهم بهصورت گزینشی و جهتدار بوده است! در آثار تاریخی و ادبی فارسی، مقبرهای که اینک بهعنوان مقبره کوروش معرفی میشود بهعنوان مقبره مادرسلیمان معرفی میشده و هیچ اثر کلاسیکی وجود ندارد که جز این گفته باشد. بهعنوان نمونه «فارس نامه» ابن بلخی از کهنترین آثار فارسی به این بنا با همین نام اشارهکرده است.
«یان استرایس» جهانگرد هلندی که در قرن هفدهم میلادی از پاسارگاد بازدید کرده از مشهد مادر سلیمان بهعنوان زیارتگاه نامبرده است. شهرت این مکان به این عنوان قرنها پابرجا بوده تا اینکه کمتر از دو قرن قبل، انگلیسیها این مکان را بهعنوان «مقبره کوروش کبیر» کشف نمودند! از این زمان کمکم در سخنان و مکتوبات انگلیسیها، مقبره کوروش کبیر پررنگتر میشود! بااینحال تا سالهای آغازین قرن بیستم هنوز عموم مردم ایران، این مکان را مقبره مادر سلیمان میدانستند و برخی از مردم از جمله زنان به زیارتش میرفتند و حاجت میطلبیدند.
«الیوت کروشی ویلیامز» دولتمرد انگلیسی که در اوایل قرن بیستم به ایران سفر کرده بود در این مورد با ابراز نگرانی از رواج خرافات (!) در ایران مینویسد: «بهنظر میآید ایرانی افسانه را به تاریخ و خرافات را به هر دو ترجیح میدهد. ازاینرو امروز آرامگاه کوروش در سرزمین خودش با نام "تخت مادر سلیمان" شناخته میشود.» یا در همین دوران «پرسی سایکس» مورخ و ژنرال انگلیسی با ساخت ترکیب «شاه جهان، شاه بزرگ» میگوید: «من دوبار از این آرامگاه بازدید کردهام؛ و هر بار احساس کردهام که دیدن اصلِ مقبره کوروش «شاه جهان، شاه بزرگ» چه افتخار بزرگی برایم بوده است!» جالب اینکه در همین سالها (1879 م) بهیکباره و کاملاً اتفاقی! استوانهای از گل پخته به نام منشور کوروش به دست یک میسیونر مسیحی کلدانی و تبعه بریتانیا به نام «هرمزد رسام» پیدا شد!
بهراستی چگونه بهیکباره مقبره کوروش کبیر و نیز منشور وی توسط انگلیسیها کشف شد و این شخصیت از لابهلای صفحات تورات یهودی و آثار یونانیِ یهودی زدهای چون «تاریخ هرودوت» که مملو از جعلیات و تاریخسازی با اهداف پنهان است، سر برآورد و خود را در جایگاه هویتسازی برای ایرانیان دید؟! به ویژهاینکه این بازنمایی از کوروش با نگاه گزینشی و نادیده گرفتن بخش مهمی از توصیفات این کتابها از وی همراه است! سؤال مهم این است که تا چه حد میتوان به کوروش معرفیشده توسط یونانیان، یهودیان و انگلیسیها اعتماد کرد؟
راز علاقه صهیونیستها به کوروش!
یکی از جنبههای مهم بحث کوروش، علاقه خاص صهیونیستها به این شخصیت است. این علاقه به حدی است که بارها مقامات صهیونیست، کوروش را اولین صهیونیست تاریخ قلمداد کرده و به تمجید از وی پرداختهاند که آخرین مورد آن اظهارات بنیامین نتانیاهو در سخنرانی روز اول آبان 96 در نشست ویژه کنست بود که ضمن به نیکی یاد کردن از تاریخ ایران باستان گفت: «اعلامیه بالفور، برای تشکیل کشوری برای یهودیان، که در روزهای آینده یکصد سال از آن میگذرد، اهمیتی همسنگ منشور کوروش دارد!»
باستانگرایی کوروش بنیاد، با موضوع آزادسازی یهودیان بابل توسط کوروش، پیوندی نزدیک دارد و به همین دلیل نیز موردتوجه کانونهای صهیونیستی و سیاستمداران اسرائیلی قرار دارد. بر اساس تاریخ یهودیان، کوروش پس از فتح بابل در سال 539 پیش از میلاد، به یهودیانی که بختالنصر آنها را بهطور دستهجمعی به بابل منتقل کرده بود اجازه بازگشت به فلسطین را داد و با حمایتها و کمکهای مالی و سیاسی خود به قوم یهود، جلوی اضمحلال و نابودی آنها را گرفت.
طراحی و اجرای جشنهای شاهنشاهی در زمان رژیم پهلوی که با مبنا قرار دادن سالروز آزادی یهودیان بابل توسط کوروش، سلسله شاهنشاهی را 2500 ساله قلمداد کرده بود، از سوی مجامع صهیونیستی صورت گرفت. در ابتدای دهه 1340 «تدی کولک»، رئیس اتحادیه توریستی رژیمصهیونیستی به ایران توصیه کرد که ضمن تأسیس هتلها، جادههای جدید و وسایل نقلیه مدرن در تخت جمشید، واقعه مهمی بر پا کند تا خارجیان را به این تسهیلات جهانگردی جدید جلب نماید. وی برای این منظور جشنهای 2500 ساله را پیشنهاد کرد. این جشنها پیوندی محکمی با آرمانها و اهداف صهیونیستی داشت. لطفالله حی، یکی از سران انجمن کلیمیان تهران و نماینده مجلس شورای ملی و عضو برجسته تشیکلات صهیونیسم در آن زمان طی اعتراف جالبی دراینباره مینویسد: «این جشنها در حقیقت اولین یادبود اعلامیه حقوق بشر در بیستوپنج قرن قبل است. همان اعلامیه که بهفرمان کوروش کبیر، شاهنشاه بزرگ ایران در آزادی ملت یهود از اسارت بابل و آزادی خانه خدا و معبد دوم اورشلیم صادر شد ... فیالواقع جشنهای سال آینده برای یهودیان ایران جشن دو هزار و پانصدساله تاریخ ما (یهودیان) است!»
جشنهای فوق با طراحی و برنامهریزی صهیونیستها برگزار و جالب آنکه حتی موسیقی این جشنها نیز توسط «عزرا کیا» آهنگساز صهیونیست ساخته شد! اسحاق رابین نیز در سال 1357 در خانه کورش، خطاب به جمع ایرانیان یهودی الاصل، به سهم والای کوروش در بازگرداندن یهودیان به فلسطین اشاره نمود و گفت: «لقب بنیانگذار اصلی صهیونیسم که بهغلط به هرتزل اطلاق میگردد در حقیقت برازنده کوروش است که برای نخستین بار اجتماع یهودیان را در ارض مقدس ممکن نمود و از این رهگذر تمامی یهودیان را رهین منت خود ساخت!»
سؤال مهمی که وجود دارد این است که بیان مکرر سخنانی چون «کوروش؛ نخستین صهیونیست تاریخ» طی دهها سال از سوی صهیونیستها با چه هدف و انگیزهای صورت میگیرد و چه نسبتی با واقعیت دارد؟ آیا بهراستی کوروش یک صهیونیست ماسون است آنگونه که برخی از محققان همچون «اسماعیل رائین» معتقدند که «به عقیدهی فراماسونری کنونی، کوروش که باعث آزادی یهودیان از اسارت بابلیها شد و معبد بزرگ را در اورشلیم ساخت، طبق تعلیمات درجات عالیه فراماسونری، «ماسون اول» یعنی جزء سازندگان و بانیان معبد به شمار میرفته است.» و نیز آنگونه که برخی محققین معتقدند که در کاخی که باستانگرایان ادعا میکنند مربوط به کوروش است، نماد بت بعل وجود دارد.
بنا بر روایت عهد عتیق، «یهوه» خدای یهودیان خطاب به کوروش میگوید: «من دست راست او را گرفتم، تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم، تا درها را به روی وی باز کنم و دروازهها به روی او دیگر بسته نشود ... تا بدانی که من یهوه خدای اسرائیل میباشم و تو را به اسمت خواندهام. هنگامیکه مرا نشناختی ترا به اسمت خواندهام و ملقب ساختم.»(کتاب اشعیاء باب ۴۵) این نحو معرفی کوروش در کتاب مقدس یهودیان در حالی است که بنا بر سخنان منسوب به کوروش که در منشور منتسب به وی آمده است، کوروش خود را خادم مرداخ (مردوک) رب النوع بزرگ بابلیها (بت بزرگ بابل) خوانده و میگوید که مردوک او را برگزید و او به اسم کوروش پادشاهانشان را طلبید! چه نسبتی بین مردوک (بت بزرگ بابلیها) و یهوه (خدای قوم یهود) وجود دارد که هر دو کوروش را به اسم خواندهاند و وی را یاری نمودهاند؟ نکته تأمل برانگیز دیگر اینکه برخی منابع همچون «تاریخ حبیب السیر» که به صورت بسیار محدود به کوروش اشاره کردهاند، مادر وی را یهودی و از بنی اسرائیل برشمردهاند.
از منشور کوروش تا منشور اشرف!
همانگونه که اشاره شد پس از اهمیت یافتن یک باره «کوروش» نزد انگلیسیهای یهودی تبار و کشف مقبره وی، استوانه ای گلی نیز بهعنوان منشور کوروش کشف گردید. اهمیت منشور کوروش به محتوایی است که به آن نسبت داده میشود. گفته میشود که متن این منشور به دستور کوروش نوشتهشده و حاوی دستوراتی بشردوستانه است. بنا بر اسناد تاریخی، رژیم پهلوی که با مشورت صهیونیستها برپایی جشنهای 2500 ساله را در دستور کار خود قرار داده بود و به دنبال کسب مشروعیت برای خود بود، تلاش زیادی نمود تا منشور کوروش را بهعنوان اولین بیانیه حقوق بشر مطرح نماید.
فرح پهلوی در تیرماه 1356 در انستیتوی مطالعات انسانی «آسپن» آمریکا طی یک سخنرانی گفت: «کوروش بزرگ 25 سده پیش منشور حقوق بشر را صادر کرد، خردمندان ایران طی قرون و اعصار به ما آموختهاند که به انسان ارج نهیم.» این همان سخنی بود که محمدرضاشاه نیز در گفتوگویی با «ادوارد سابلیه» در تهران اعلام کرد: «حقوق بشر برای ایرانیان بسیار عزیز میباشد و ایران از زمان کوروش کبیر، اولین کشوری بوده است که در راه دفاع از حقوق بشر گام برداشته است.»
بهنظر میرسد که باستانگرایی کوروش بنیاد، با موضوع آزادسازی یهودیان بابل توسط کوروش پیوندی نزدیک دارد و به همین دلیل نیز موردتوجه کانونهای صهیونیستی و سیاستمداران اسرائیلی قرار داشته است. بر اساس تاریخ یهودیان، کوروش پس از فتح بابل در سال 539 پیش از میلاد، به یهودیانی که بختالنصر آنها را بهطور دستهجمعی به بابل منتقل کرده بود اجازه بازگشت به فلسطین را داد و با حمایتها و کمکهای مالی و سیاسی خود به قوم یهود، جلوی اضمحلال و نابودی آنها را گرفت.
گفته میشود که کورورش در منشور خود ضمن یاد کردن از اهورامزدا خدای زرتشت، به لغو بردهداری، آزادی بیان و انتقاد از حاکم دستور داده است، ولی نهتنها این عبارات در هیچ یک از ترجمههای دقیق و معتبر این منشور وجود ندارد بلکه در آن، کوروش به باجگیری از اقوام شکست خورده افتخار میکند! آنچه این روزها بهعنوان ترجمه متن منشور کوروش همه جا را پر کرده، ترجمه ای جعلی و سفارشی است که به دستور اشرف پهلوی در سالهای پایانی ده 1340 شمسی انجام گرفته است!
اشرف پهلوی که در سال ۱۳۴۷ شمسی رئیس بیست و ششمین نشست کمیسیون حقوق بشر، و در سال ۱۳۴۹ رئیس کنفرانس بینالملی حقوق بشر بوده است، در سال ۱۳۴۸، ضمن دعوت از تعدادی حقوقدان و برگزاری مراسمی در مشهد مادرسلیمان (پاسارگاد احتمالی)، از منشور کورش با عنوان «منشور آزادی» و «نخستین منشور جهانی حقوق بشر» یاد کرد و تلاش نمود تا نام کوروش بهعنوان «نخستین بنیادگذار حقوق بشر جهان» بر سر زبانها بیفتد. پسازآن ترجمهای فارسی و بدون امضا از سوی اشرف پهلوی و توسط «انتشارات شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران» تهیه و منتشر شد. سپس به دستور اشرف، ترجمهای به زبان انگلیسی بر اساس همان متن فارسی انجام شد و در کشورهای بسیاری توزیع گردید. عموم ترجمههای فارسی که پسازآن منتشر شدند، دانسته یا نادانسته تا اندازه زیادی تحت تأثیر آن ترجمه و شدت تبلیغاتی که بر روی آن انجام شد، قرار داشته و دارند.
نکته مهمی که لازم است به آن اشاره کرد این است که طی یکی دو دهه اخیر متخصصان غربی بسیاری بر جعلی بودن محتوای منسوب به منشور کوروش و تبلیغات سیاسی شکل گرفته حول آن اشاره کردهاند که از آن جمله میتوان به «جونا لندرینگ» مورخ هلندی، «کلائوس گالاس» مورخ آلمانی، پروفسور «ژوزف ویشفر» مورخ آلمانی را نام برد. "متیوس شولز"، مورخ آلمانی هم از جمله افرادی بود که در سال ۲۰۰۸ در مقالهای در مجله اشپیگل آلمان نوشت: «خیرخواهی و سخاوتمندی که در تاریخ به کوروش کبیر نسبت داده شده، تنها یک شوخی فریبنده است. استوانهای که در حال حاضر از آن بهعنوان نخستین سند حقوق بشر یاد میکنند و یک کپی از آن را بهعنوان نماد حقوق بشر در سازمان ملل متحد قرار دادهاند چیزی جز یک نماد تبلیغاتی بیشرمانه نیست!» به این موضوع چندی بعد توسط روزنامه دیلی تلگراف نیز پرداخته شد و از آن بهعنوان یک پروپاگاندا نام برده شد.
آیا کوروش، ذوالقرنین است؟!
یکی از انگارههایی که برای اثرگذاری شخصیت پردازی از کوروش و رواج کوروش ستایی افراطی در جامعه دینی ایران انجام میشود، معرفی کردن کوروش بهعنوان «ذوالقرنین» اشاره شده در قرآن است! این در حالی است که مستمسک اصلی این موضوع نیز احتمالی است که علامه طباطبایی برای این موضوع مطرح کرده است. برخلاف متون تاریخی که هیچ اشاره ای در این باره در آنها وجود ندارد در دوران معاصر، نخستین پژوهشگری که موضوع مطابقت کوروش با ذوالقرنین را پیش کشید سِر سیداحمدخان (1817-1898)، از پیشگامان اصلاحات فرهنگی و بنیان گذار تجدد طلبی اسلامی در هند بود. ابوالکلام آزاد (1888-1958)، وزیر فرهنگ دولت وقت هند، نیز همین نظریه را مطرح و به شکل مبسوطتری تبیین کرد. علامه طباطبایی در المیزان، پس از بررسی نظریه ابوالکلام آزاد، که ادعا میکند کوروش، پادشاه هخامنشی همان ذوالقرنینِ ستوده شده در قرآن است، هرچند بخشی از ادله را قابل اعتراض دانسته ولی این نظریه را بهعنوان یک نظر نسبت به مابقی نظرات نسبت به ذوالقرنین قابل قبول تر میداند و مینویسد: «هر چند بعضی از موارد گفتهشده خالی از اعتراض نیست، لکن از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرانی روشنتر و قابل قبولتر است.
نظرات تفسیری علامه طباطبایی بهعنوان یک مفسر قابل توجه است اما از آنجا که اولاً وی یک مفسر بوده و نه یک مورخ و در ثانی خود وی هم با احتمال این نظر را قابل قبول تر دانسته و نه قطعی، نمیتوان بر اساس آن با قطعیت کوروش را ذوالقرنین دانست. برای رسیدن به قطعیت در این مورد باید تمام برداشتهای تاریخی از اسناد دسته اول و نه نوشته جات شخصیتهای هندی که سالها مورد نفوذ انگلستان بودهاند و نیز قرنها با ماجرا فاصله داشتهاند را ملاک صحت و سقم قرار داد.
تاکنون به استدلالهای مدعیان ذوالقرنین بودن کوروش پاسخهای مختلفی داده شده و نقدهای زیادی شده است. مضاف بر اینکه در هیچ یک از منابع دینی و روایی در مذاهب مختلف اسلامی، هیچ اشاره ای به ذوالقرنین بودن کوروش نشده و بلکه اکثر مفسران قرآن برخلاف علامه طباطبایی مدعی هستند که مقصود قرآن از ذوالقرنین، اسکندر مقدونی بوده است! علامه طباطبایی نیز با اینکه نظریه ابوالکلام هندی را بهتر از نظریات دیگر میداند، ولی آن را بهطور قطعی نپذیرفته و دارای اشکالاتی میداند. از این رو میتوان مستمسک قرار دادن نظر احتمالی علامه طباطبایی برای قطعیت دادن به این فرضیه را میتوان تلاشی دانست که برای تحت تأثیر قرار دادن جامعه دینی ایران برای جا انداختن اسطوره کوروش و انداختن مردم در ورطه کوروشستایی انجام میشود!
چرا کوروش پرستی ترویج میشود؟
بر اساس نوشتههای مورخان یونانی چون هرودوت، کوروش پادشاهی ستمگر بوده که با جنگ به کشورگشایی میپرداخته است. چنان که گفته میشود بابل پیش از فتح کوروش، یکی از آبادترین و متمدنترین سرزمینها روی زمین بوده و از چنان مدنیتی برخوردار بوده که حمورابی ۱۳۰۰ سال پیش از تولد کوروش در کتیبه معروف حمورابی، حدود ۲۸۲ قانون در باب حقوق جزا، حقوق مدنی، حقوق تجارت و ... برای اداره کشورش نگاشته بوده است! این قانون نامه که بر سنگی به درازای ۲.۵ متر نوشتهشده از حیث توجه به حقوق انسانها و عدالت طلبی، نمونه قابل توجه ای است که به صورتی سؤال برانگیز در پروپاگاندای کوروش ستایان نادیده گرفته شده است!
ویل دورانت در کتاب «مشرق زمین گاهواره تمدن» مقدمه این قانون را چنین آورده است: «... فرمان دادند تا چنان کنم که عدالت بر زمین فرمانروا باشد؛ گناهکاران و بدان را براندازم؛ از ستم کردن توانا بر ناتوان جلوگیرم… و روشنی را بر زمین بگسترم و آسایش مردم را فراهم سازم ... این منم که، هنگام سختی، دست کمک به جانب ملتم دراز کردهام، و مردم را بر آنچه در بابل دارند ایمن ساختهام؛ من حاکم ملت و «خدمتگزار» آنها هستم ...» بررسی نوشتههای منسوب به حمورابی برتری شگفت آن از حیث توجه به حقوق مردم و عدالت طلبی نسبت به منشور کوروش را نشان میدهد، ولی چرا به جای توجه به آن، این همه سر و صدا بر روی منشور کوروش و ترجمه جعلی آن انجام میشود؟
بنا بر نقل مورخان یونانی و همچنین برخی منابع یهودی، کوروش با قتل پدربزرگش بر قدرت نشست و حکومت مادها را ساقط کرد و پسازآن با کشتار و خونریزی نقاط بسیاری را تحت سلطه خود درآورد. وی پس از فتح بابل و ورود به آن، نخست در مقابل بت مردوک (خدای بابلیان) سجده کرده و خود را بنده مردوک معرفی نمود و سپس یهودیان بابل را به اورشلیم اعزام کرد. کتزیاس تاریخ نگار یونانی مینویسد که کوروش بنیانگذار ازدواج با محارم در ایران باستان بوده است. او شوهرخاله خود را کشت تا با خالهاش (دختر آستیاگ) ازدواج کند. همچنین هرودوت دیگر تاریخ نگار یونانی مینویسد که کوروش پسرش کمبوجیه را وادار کرد همچون یهودیان برای خلوص نسل! (علیرغم زشتی آن در عرف ایرانیان) با خواهرانش آتوسا و رکسانا ازدواج کند! بهراستی چرا نقل قولهای تاریخی مستند به کتب مورخین یونانی در مورد کوروش، گزینش شده و جهتدار است؟ چرا تصویر کوروش در آثار یونانی به صورت کامل به مردم معرفی نمیشود؟!
پژوهشها نشان میدهد که از بدو ورود فراماسونری به ایران و ظهور اولین تربیتشدگان و وابستگان آن در کشور، باستانگرایی کوروش ستایانه مهمترین ویژگی فکری آن بوده است. این نوع باستانگرایی که همواره با ستایش افراطی و شوونیستی از تاریخ 2500 ساله ایران همراه است، از دوره کوروش آغاز میکند و تعمداً تاریخ 5000 ساله پیش از آن را نادیده میگیرد! گفتمان «باستانگرایی کوروش بنیاد» نهتنها دوران پیش از کوروش که دوره شکوهمند اسلامی این تاریخ را نیز نادیده گرفته و با تحویل مسلمانان به اعراب، آنان را عامل نابودی این تاریخ باستانی و انسانی معرفی میکند.
یک سؤال مهم این است که چرا بهیکباره تاریخ هخامنشی و کوروش برجستهترین قسمت تاریخ ایران شده و بخش عمده ای از تاریخ ایران نادیده گرفته شده است؟ و چرا پژوهشگران این حوزه که عمدتاً وابسته به محافل صهیونیستی بودهاند با از بین بردن آثار باستانی تمدن پیش از هخامنشیان، تلاش نمودهاند تا مبدأ تاریخ ایران را از زمان کوروش قرار دهند؟ محققانی همچون رومن گیرشمن، ایگنازگلدزیهر، لویی واندنبرگ، ارنست هرتسفلد، اریک فریدریش اشمیت، آرتور آپهم پوپ، دیوید آستروناخ و در آخر ریچارد فرای - که نفوذ زیادی در میان برخی سیاسیون ایرانی از جریانات مختلف نیز داشته و مورد علاقه برخی محافل در ایران بوده است - که عمدتاً یهودی صهیونیست نیز بودهاند.
با توجه به ابهامات بی شماری که در مورد شخصیت کوروش وجود دارد و نیز منشاء غربی و صهیونیستی عمده ادعاها درباره وی، چرا تلاش میشود که وی بهعنوان نماد هویت ایرانی در اذهان مردم جا بیفتد؟ چرا به یکباره روز 7 آبان که بنا بر ادعای صهیونیستها، سالروز آزادی یهودیان بابل به دست کوروش است و یهودیان در این روز جشن میگیرند، بهعنوان روز مشترک بزرگداشت کوروش برجسته میشود؟ اهداف برجسته کنندگان کوروش در ایران چیست و چه نسبتی با تلاشهای صهیونیسم بین الملل در این باره دارد؟
بهراستی کوروش با چهره ای مبهم و خدشهدار قرار است چه مشکلی از جامعه ایران را حل نماید و یا چه برنامه ای در پس طرح مستمر آن و غالب کردن آن بر هویت ایرانی وجود دارد که سبب تلاشهای شگفت و هم افزا از سوی جریانات ظاهراً بی ربط به هم شده است؟/۹۱۸/د۱۰۱/س
منبع: اندیشکده برهان
از کوروش کبیر"پرسیدند:
قصر شما دو راه پله دارد ،
یکی از آنها بیست پله"
و دیگری نوزده پله" دارد،
دلیل این امر چیست؟
کوروش پاسخ داد:
آن راه پله که نوزده پله دارد
برای ورود و خروج کسانیست که از خارج ایران به دیدارمان آمده اند.
و آن راه پله که بیست پله دارد
برای ورود و خروج مردمان ایران زمین است
پرسیدند دلیلش چیست؟
کوروش گفت:
چون ایرانیان همیشه بدانند که همواره یک پله از دیگران بالاترند.
مدعی حقوق بشر این چنین برای مردمان دنیا ارزش قائل بوده؟!
ایرانیان فراتر از انبرانیان؟!
این نزاد پرستیست...
rasanews.ir/002Se1
اینکه ذوالقرنین کیست درمیان تاریخ نگاران اختلاف زیادی وجود دارد ولی طبق حدیثی از امام صادق یکی از حکام موحد و مسلمان بوده.
دین در آن زمان نیز دین حنیف بوده یعنی دینی که به سه اصل توحید، نبوت و معاد اعتقاد دارد که یهودیان اصیل و مسیحیان اصیل که غیر اصیلشون یکی در توحید و یکی در نبوت اشکال دارد هست و دین اسلام ادامهای از اون سه دین و دینی کاملتر و جامعتر است. این که چنین اشکالی درباره نبودن دین اسلام و مسیحیت وارد کردهای نشان از بیسوادی شما در حوزه دینهاست.
بهترین مطلب تحلیلی بود که در مورد کوروش خواندم.
ممنون سپاس بابت این چنین مطلبی