گرایش به دین یا گریز از دین؟
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، این سوال در سالهای گذشته همواره نقل تمام محافل طلبگی و غیر طلبگی بوده، هست و احتمالا خواهد بود و با بروز پدیدههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و دینی بازار آن داغ میشود و تحلیلهای مختلفی پیرامون آن مطرح میگردد. سوال، از اهمیت زیادی برخوردار است و پاسخ آن ارتباط مستقیمی با بحث توفیق یا عدم توفیق انقلاب اسلامی در راستای رسیدن به اهداف عالیه اش دارد. سوالی که به ذهن بسیاری از افراد جامعه خطور کرده و میخواهند بداند با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی و استقرار حکومت دینی وضعیت گرایش مردم به دین در ایران چگونه بوده است؟ آیا در این چند دهه میزان گرایش مردم به دین افزایش داشته است یا بالعکس مردم دینگریز شدهاند؟
کسانی که در مقام پاسخ به این سوال برآمدهاند هر کدام در دفاع از فرضیه خود مواردی را بهعنوان شاهد مثال بر مدعای خود ذکر میکنند و سعی در توجیه تحلیل خود دارند.
عدهای، جمعیت زیاد زائرین اربعین و مشاهد شریفه، جمعیت زیاد معتکفین، حضور چند هزار نفری در پای منبر روحانیون، تشییع جنازه چند هزارنفری عالمان دینی و شهدا، برگزاری مراسمات متعدد همچون محرم و شبهای قدرو... را شاهد بر این مطلب آوردهاند که، چون در گذشته چنین اجتماعاتی کمرنگ بوده است و امروزه به شکل چشمگیری رونق یافته، پس دینداری در ایران وضعیت خوبی دارد و با افزایش روبرو بوده است. در طرف مقابل مواردی از جمله رواج فساد اخلاقی و بیبندوباری، افزایش بیحجابی، آمار بالای طلاق، گرایش به موسیقی وکنسرت و... را دال بر دین گریزی مردم در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میدانند.
به نظر میرسد قبل از آنکه بخواهیم به این مهم بپردازیم ابتدا لازم است منظورمان از دینداری را مشخص نماییم و با رسیدن به یک ملاک مشخص، به تحلیل پیرامون این موضوع بپردازیم.
مرحوم کلینی ره در کتاب شریف اصول کافی ذیل بحث کتاب ایمان و کفر احادیثی را در باب فرق بین اسلام و ایمان آورده است. این باب به دنبال بیان این مطلب است که رابطه بین اسلام و ایمان عموم خصوص مطلق است. به این بیان که هر مسلمانی مومن نیست، اما هر مومنی قطعا مسلمان است و ایمان مرتبه بالاتری از اسلام است. در ادامه در روایتهای مختلف به بیان ویژگیهای مومنین پرداخته است از جمله روایتی که از امام صادق علیه السلام در تعریف فرد مومن وارد شده است که میفرمایند: مومن کسی است که اولا با زبان به ایمانش اقرار نماید، ثانیا در نهان دلش نیز مومن باشد و ثالثا با جوارح و بدنش به اعمال و مناسک دینی عمل کند. [۱]
بنابراین مطلب اگر بخواهیم ملاک گرایش به دین یا گریز از دین را در این سطح از پایبندی به دین بدانیم نتیجه بحث با شرایط دیگر قطعا متفاوت خواهد بود. از طرفی نیز میدانیم که به طور قطع هیچکس نمیتواند از ایمان عنداللهی مردم سخن بگوید و در رابطه با آن نظر بدهد، زیرا امریست دست نیافتنی و غیر قابل دسترس! اما میتوان نسبت به ایمان عندالناسی مردم متعرض شد و با مشخص نمودن شاخصههای اعتقادی، احساسی، و رفتاری تا حد زیادی در این رابطه قضاوت نمود.
از طرفی دیگر نیز میدانیم که مقوله دینداری یک مقوله مشکک است و نمیتوان با آن صفر و صدی برخورد نمود و افراد را بدون توجه به تفاوتهای اعتقادی، احساسی ورفتاری ارزیابی نمود. بهعنوان مثال ممکن است فردی که در ظاهر در بعد رفتاری و پایبندی به احکام دینی، فردی کاملا دیندار به نظر برسد، اما بلحاظ اعتقادی از مرتبه پایینی برخوردار باشد؛ و بالعکس ممکن است فردی به لحاظ پوششی و ظاهری شاخصههای یک فرد دیندار را نداشته باشد، اما به واسطه عملی از مقربین درگاه خداوند متعال باشد؛ و از طرفی نیز نمیتوان به فردی که نمازخوان است، اما خمس مال خود را پرداخت نمیکند بیدین اطلاق کرد.
از آنجایی که این بحث یک بحث کاملا تجربی میباشد و در نظر دارد وضعیت دینداری در پیش از انقلاب اسلامی و بعد از آن را روشن نماید لذا میبایست در مقام پاسخ نیز از یک روش تجربی علمی و کارشناسانه برای پاسخ به آن استفاده نمود. در غیر اینصورت هیچکدام از فرضیههای موجود را نه میتوان تایید و نه میتوان رد کرد. در حالیکه اکثر قریب به اتفاق این تحلیلها بدون پشتوانه علمی و عاری از هرگونه نظر کارشناسی است.
بهعنوان مثال در یکی از پیمایشهایی که به منظور وضعیت تحولات دینداری تجربی در سال ۱۳۸۸ توسط مرکز ایسپا (مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران) شده است و با توجه به مقایسه سایر پیمایشها از سال ۱۳۵۳ تا این تاریخ در ایران در این گزارش آمده است که بعد از انقلاب اسلامی آگاهیهای دینی نسبت به گذشته زیادتر شده است و با بررسی شاخصهای مشترک مربوط به اعتقادات، رفتار و احساسات دینی به این نتیجه رسیدهاند که در بعد اعتقادی و اصول عقائد تغییر قابل توجهی در دینداری مردم ایران بوجود نیامده و تفاوت محسوس و معناداری وجود نداشته است. در بعد عاطفی و احساس دینی، متوسط روبه بالا و در بعد رفتارهای مذهبی متوسط روبه پایین بوده است. در ادامه نیز بیان میکند که نسبت دادن این تغییرات به صورت علّی به نوع حکومت در ایران اگرچه ازحیث تحلیلی راحت است، ولی برای نشان دادن تجربیاش بسیار دشوار است.
این در حالی است که تغییر فرهنگها و آداب و رسوم دینی به صورت طبیعی نمیتواند معلول یک علت تامه باشد و حتما معلول علتهای ناقصه فراوانی است که تعیین درصد تاثیرگزاری آنها در امور تجربی تقریبا غیر ممکن است. بهعنوان مثال شرایط اقتصادی، آب وهوایی، جغرافیایی، فرهنگ بومی، روش برخورد حاکمان دینی و... از جمله عواملی است که میتواند در میزان گرایش به دین مردم موثر باشد و میبایست مورد توجه قرار بگیرد.
به نظر میرسد طرفداران این فرضیه که از بعد از انقلاب تا به امروز ما با کاهش اقبال مردم نسبت به دستگاه دین روبرو بودهایم درک صحیحی از ملاکها و شاخصههای دینداری ندارند و صرفا به جهت تبلیغات گسترده سوء دشمن در جهت القاء ناکارآمدی نظام و عدم موفقیت انقلاب اسلامی و نیز مشاهدات گزینشی غیر کارشناسی و غیر علمی به این فرضیه پایبندند؛ لذا بدون ارائه یک تحقیق علمی و کارشناسی نمیتوان به صرف مشاهده چند پدیده در این زمینه به ادعاهای طرفین توجه نمود و درجهت رد یا اثبات آن سخن گفت. /918/ی701/س
محمدجواد سلیمانی قمی
[۱]اصول کافی، کتاب ایمان و کفر