۲۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۹
کد خبر: ۶۰۹۸۱۹
یادداشت؛

بنیان‌های عقلانی مذاکره نکردن با آمریکا

بنیان‌های عقلانی مذاکره نکردن با آمریکا
مذاکره در شرایط سخت معمولا به نفع طرف قلدر و زورگو ختم می‌شود. زیرا به‎غیر از سوء استفاده طرف مقابل از این شرایط، طرف داخلی به خاطر چنین شرایطی امکان خطای محاسباتی دارد.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، صحیح نبودن مذاکره با آمریکا به عنوان مصداقی از استکبار، دارای پایگاه قرآنی، روایی و فقهی است. لکن به نظر می‌رسد برای بررسی صحیح نبودن مذاکره با آمریکا تبیین بنیان‌های عقلانی آن دارای اهمیت است. برخی همچنان در علت دشمنی ایران و آمریکا ابهام دارند و یا خود را به تغافل می‌زنند، برخی نیز دوستی با آمریکا را دارای منافع فراوان می‌دانند و خصومت با آن را دارای مضرات بسیار.

اما بنیان‌های عقلانی صحیح نبودن مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی عبارتند از:

۱. ماهیت دولت و سیاست‌های استکبارجویانه آمریکا

ماهیت دولت و سیاست‌های استکبارجویانه آمریکا به خوبی بیانگر این مطلب است که آمریکا و دولت‌مردان آن خود را «آقای دنیا» می‌دانند و می‌خواهند بر همه دنیا و منابع آن تسلط داشته باشند. لحن تحکم‌آمیز و آمرانه روسای جمهور و مقامات آمریکایی با رهبران و مسئولان دیگر کشور‌ها مشخص و مبرهن است. نمونه‌های این تحکم و برتری‌طلبی را در سخنان اخیر ترامپ با رهبران اروپایی، کره و چین شاهد هستیم. چگونه می‌شود با کسانی که خود را آقای دنیا می‌دانند در شرایط مساوی، مودبانه و بدون تحکم مذاکره کرد؟ آیا اساسا مذاکره با آن‌ها جز کوتاه آمدن طرف مقابل چیزی در پی خواهد داشت؟ سابقه تاریخی آمریکا نشان داده است که هیچ وقت از خواسته‌های افزون‌طلبانه خود کوتاه نیامده و نخواهد آمد. تنها تاکتیک‌ها و روش‌ها را تغییر می‌دهد و گاهی برای فریب طرف مقابل نرمش ظاهری نشان می‌دهد، ولی بلافاصله ضربه خود را می‌زند. در سخنان اخیر مقام معظم رهبری با نخست وزیر ژاپن این نکته مورد اهتمام بود که ترامپ پس از مذاکره با نخست وزیر ژاپن و ارسال پیام برای مقامات ایران، بخشی از پتروشیمی ایران را تحریم کرد.

۲. عدم صداقت

آمریکایی‌ها علیرغم امضای توافق‌نامه برجام، خود اولین ناقضان برجام بودند. شخص اوباما اولین کسی بود که برجام را نقض کرد و تحریم‌های جدید علیه ایران وضع کرد. مقام معظم رهبری در دیدار با نخست وزیر ژاپن به همین نکته اشاره فرمودند. جای تعجبْ اینکه، آمریکایی‌ها و برخی جریان‌های همسو، آزمایش موشک‌های بالستیک توسط سپاه پاسدران را عامل تشدید تحریم‌ها و نقض برجام می‌دانند. در حالی که این تحلیل، ارائه آدرس غلط به مخاطب است. زیرا موضوع برجام، برنامه‌ی هسته‌ای ایران بوده است نه موشک‌های بالستیک و نه قدرت دفاعی ایران؛ بنابراین ارتباطی بین این دو وجود ندارد. موشک‌های بالستیک یک بهانه بیشتر نیست، زیرا اختلافات ما با آمریکا، فقط قدرت دفاعی نیست. مساله فلسطین، اسرائیل، حمایت از مقاومت، استقلال و عدم سرسپردگی، مقابله با تروریسم و گروه‌های افراطی و آخرین سطح آن در قالب شعار‌های استکبارستیزانه است. برای مذاکره واقعی با آمریکا باید از همه این‌ها دست بکشیم، زیرا هر کدام از این‌ها سوژه‌ای برای آمریکا است تا به بهانه آن هر توافقی را ملغی نماید. اخیرا ترامپ درباره شعار مرگ بر آمریکا ایرانیان اظهار نگرانی کرده است و گفته است این شعار با توافق هم خوانی ندارد؟! بنابراین یا باید ما استحاله کامل بشویم که به لطف الهی، و به برکت وجود ولی فقیه و عالمان هوشیار و مردم با بصیرت چنین مساله‌ای رخ نخواهد داد یا آمریکا باید تغییر کند که آن هم به خاطر ادله عقلی که انقلاب در ذات و ذاتیات محال است او هم تغییر نخواهد کرد.

۳. آزموده را آزمودن خطاست

از نظر عقلی وقتی یک دولت و نظام مورد آزمایش قرار گرفت و از آن آزمون سرافکنده بیرون آمد، آزمودن دوباره آن‌ها خطاست. وقتی برجام این سند بین المللی به راحتی از سوی آمریکا نقض می‌شود، چگونه می‌توان به عدم نقض نتایج و توافق‎نامه‌های بعدی مطمئن بود؟ با چه تضمین و اعتمادی؟

۴. شرایط سخت

مذاکره در شرایط سخت معمولا به نفع طرف قلدر و زورگو ختم می‌شود. شرایط سخت کنونی که تحریم‌های ظالمانه زیادی بر علیه ایران وضع شده است، شرایط مناسبی برای مذاکره نیست، زیرا اولا طرف مقابل از این مساله به عنوان یک برگه برنده در مذاکرات سوء استفاده می‌نماید ثانیا طرف داخلی به خاطر چنین شرایطی امکان خطای محاسباتی دارد و ممکن است به خاطر فشار‌ها و یا بار روانی فشار‌ها به شرایط ضرر آمیز و خسران‌آوری تن دهد. در سخنان مکرر مقام معظم رهبری از جمله سخنان اخیر ایشان در ۱۴ خرداد به این مطلب اشاره شده است که یکی ازکار‌های دشمن ایجاد اختلال در سیستم تصمیم‌گیری مدیران و مسئولان کشور است.

۵. مطالعه موارد مشابه

بررسی فرجام دولت‌ها و حکومت‌هایی که با آمریکا دست دوستی داده‌اند  بسیار عبرت آمیز و درس آموز است. یکی از این نمونه‌ها، حکومت معمر قذافی است. کشور‌های غربی مدعی هستند که معمر قذافی، رئیس جمهور فقید لیبی، از زمان به قدرت رسیدن در این کشور در سال ۱۹۶۹، به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای برای مقابله با برنامه اتمی اسرائیل بوده است.

گفته می‌شود که او در دهه ۱۹۸۰ از شبکه زیزمینی اشاعه هسته‌ای که با عبدالقدیر خان، پدر برنامه هسته‌ای پاکستان، در ارتباط بوده و همچنین منابعی در بازار سیاه، از جمله مهندس هسته‌ای سوئیسی فردریش تینر، برای آغاز توسعه سلاح هسته‌ای استفاده کرد.

پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به ایالات متحده و لشگرکشی این کشور به افغانستان، قذافی که در انزوای بین المللی هم به سر می‌برد تلاش بیشتری برای عادی سازی روابط با واشنگتن، با تاکید بر رفع تحریم‌ها انجام داد. او در ۱۹ دسامبر ۲۰۰۳ در اعلامیه‌ای شگفت‌انگیز بیان کرد که قصد دارد برنامه تولید سلاح‌های کشتار جمعی خود را کنار بگذارد و یک ماه بعد، یعنی در ژانویه ۲۰۰۴، هواپیما‌های ارتش ایالات متحده نزدیک به ۲۵ هزار کیلوگرم از اسناد و تجهیزات مرتبط با برنامه‌های هسته‌ای و موشکی لیبی را به آزمایشگاهی در ایالت تنسی منتقل کردند. در مارس همان سال هم بیش از ۱۰۰۰ سانتریفیوژ و قطعات موشکی به خارج از لیبی منتقل شدند.

اگرچه مقامات لیبیایی به منتقدان می‌گفتند که در ازای برچیده شدن برنامه‌های هسته‌ای و موشکی خود توانسته‌اند در جامعه بین المللی پذیرفته شوند، یک کرسی موقت شورای امنیت سازمان ملل متحد را به دست آورند و مقداری پول هم کسب کنند، اما بعد‌ها قذافی نسبت به آنچه نصیبش شده بود معترض شد و در آوریل ۲۰۱۰ با بیان این که کشور‌های غربی هیچ کمکی به بهبود شرایط این کشور نکرده‌اند، گفت: «لیبی نمی‌تواند الگویی برای حل پرونده هسته‌ای ایران و کره شمالی باشد».

بیشتر بخوانید:  لیبی چگونه خلع سلاح شد

پس از آن که غربی‌ها احساس کردند افزایش فشار‌ها روی لیبی جواب داده است، امیدوار شدند که از آن به عنوان الگویی برای برچیدن برنامه هسته‌ای ایران و کره شمالی هم استفاده کنند.

ادعای استفاده از الگوی لیبی برای تعامل با پیونگ‌یانگ چندی است که بار دیگر از سوی آمریکایی‌ها، و اخیرا از طرف ترامپ مطرح شده است. با این وجود باید توجه کرد کره شمالی و حتی ایران برنامه هسته‌ای بسیار پیشرفته و گسترده‌ای دارند و کره‌ای‌ها همین حالا هم دارای سلاح هسته‌ای و موشک‌های قاره پیما با قابلیت دسترسی به خاک ایالات متحده هستند.

هم سرنوشت قذافی و هم سرنوشت صدام، دو مورد تاریخی هستند که نشان می‌دهند که علاوه بر نارضایتی گسترده داخلی، سرنگونی حکومتشان پس از آن رقم خورد که به نوعی خود را خلع سلاح کرده و به امید همکاری با غرب، از هر آنچه داشتند عقب نشستند.

حسن ختام سخن اینکه فرمایش مقام معظم رهبری در روز‌های اخیر که «با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد» علاوه بر مبانی قرآنی، روایی و فقهی دارای مبانی قویم عقلی و عقلایی است./918/ی701/س

حسین عندلیب

ارسال نظرات