میراث حاج قاسم برای ایران
به گزارش خبرگزاري رسا، کاهش اعتماد عمومی به مسئولان و ناامیدی از عملکرد آنان که ارتباط مستقیمی با امید به آینده مردم دارد، امروز بهعنوان یک چالش جدی در جامعه نمایان است و بهنظر میرسد اگر بهصورت جدی درمان نشود بهتدریج با عملکرد نامطلوب برخی نهادها که امروز قوه مجریه در راس آنها قرار دارد، چالشها به بحران تبدیل شده و شرایط سختی را برای کلیت کشور اعم از مردم و حاکمیت رقم خواهد زد. واقعیت این است که در چند سال اخیر این چالش شتابانتر از گذشته در جامعه عمق یافته و در حال گسترش از طبقه متوسط شهری به طبقات پایین جامعه از نظر مالی است، گروههایی که بعضا با نگاههای ایدئولوژیک تاکنون خود را از گروههای معترض دور نگه داشته ولی با اتفاقهایی مانند چالش بنزینی در آبانماه، صدای آنها هم درآمد. دولتی که اولا عامل به وعدههای متعدد خود نیست، ثانیا در مقابل این بیعملی و شرایطی که خود مسبب آن بوده در مقابل افکارعمومی از پاسخگویی طفره میرود و ثالثا مضاف بر عدم پاسخگویی، تلاش میکند به هر نحوی از زیربار مسئولیت شانه خالی کند و تقصیرها را به گردن دیگران بیندازد، مهمترین عامل در به وجود آمدن شرایط کنونی به حساب میآید و بعد از آن است که عملکرد ناامیدکننده دیگر نهادها مانند مجلس و عوامل خارجی مانند تحریمهای ایالات متحده قرار میگیرند.
راه بازسازی اجتماعی
نمیخواهم در این نوشتار تمام ایرادها را به گردن دولت انداخته و دیگر نهادها را مبرا کنم، اما تصور اینکه یکی دو سال با وعده ایجاد یک توافق، جامعه به حالت تعلیق درآورده شود، نهایتا یک توافق نیمبند و پراشکال انجامشده و حدود دو سال لنگلنگان اجرا و نهایتا با اقدام رادیکال کاخ سفید کلا فضا به شرایط قبل و حتی بدتر از آن برگشته و تبعاتش یکی پس از دیگری نمایان میشود، مانند ماجرای مکانیسم ماشه که یکی از بزرگترین ایرادهای برجام است و اروپاییها دو روز پیش از اجرای آن خبر دادند، عامل دیگری است که نشان میدهد عملکرد ناقص دولت هم در تقویت اقتصاد داخلی و هم در انعقاد یک قرارداد قابل اعتنا با غرب تا چه میزان میتواند تاثیرات مخربی در جامعه داشته باشد.
بنزین و ما ادراک بنزین
در دایره حوادث و اتفاقاتی که مسبب این شرایط هستند حتما نمیتوان از ماجرای گرانکردن ناگهانی و شوکآور بنزین در آبانماه که بدون اطلاع قبلی مردم و حتی بخشهای زیادی از حاکمیت رخ داد، گذشت و عنوان نکرد همین اقدام تعجبآور باعث شد در شرایطی که خانوادهها با مشکلات معیشتی بزرگی روبهرو هستند، بیاعتمادی و ناامیدی مضاعف شود، یعنی علاوهبر فشار اقتصادی، یک فشار روحی و روانی هم مردم را متاثر کند. مردم در آن شرایط ناگهان دولت را مقابل خود دیدند و حس کردند زندگی و معیشتشان متزلزلتر شده است. باید گفت همین وضعیت و اعتراضهای بعدی آن که بهسرعت مورد استفاده آشوبطلبان قرار گرفت گواه گسترش نارضایتی عمومی، بیاعتمادی به حاکمیت و ناامیدی از آینده بهتر است. بعد از آبانماه هرچند اعتراضات بنزینی فروکش کرد اما هیچ کارشناس و حتی مسئولی نیست که بگوید شکاف ایجادشده میان جامعه و مسئولان با کاهش اعتراضات به پایان رسیده یا کم شده است بلکه میگفتند بهدلیل اینکه مردم نمیخواستند در پازل آشوبگران بازی کنند و امنیت کشور به خطر بیفتد، فعلا از ابراز آن صرفنظر کردهاند تا در فرصت مناسب دیگری به آن بپردازند.
یک رفت و برگشت بزرگ
اگر به این مساله به چشم یک روند نگاه کنیم در یکی دو ماه اخیر به این نتیجه میرسیم که آن وضعیت کجدار و مریز ادامه داشت تا جایی که دو اتفاق بزرگ نوسان قابلتوجهی در مسیر ایجاد کرد. یکی ترور ناجوانمردانه سردار حاجقاسم سلیمانی با دستور مستقیم دونالد ترامپ و دوم سقوط هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ خطوط هوایی اوکراین و شهادت تعدادی از هموطنانمان در نزدیکی فرودگاه امامخمینی(ره) آن هم با شلیک پدافند هوایی تهران.
اول: در جریان ترور سردار سلیمانی، اتفاق بینظیر و دور از انتظاری رخ داد، نه برای کاخ سفیدنشینان که خودشان گفتند حضور خارقالعاده مردم ایران در جریان تشییع پیکر شهدای مقاومت، ترامپ را تا سرحد مرگ برد، که برای خود ما هم قابلتوجه بود، شکلگیری بینظیر وحدت در مقابل دشمن و شهادت یک مدافع وطن که هم موجب کنار آمدن بهتر و بیشتر مردم با شرایط کنونی جامعه بود، هم باعث خوشبین شدن آنها به مسئولان کشور شد و هم امیدواری نسبت به اینکه همچنان هستند کسانی که خالصانه برای مردم خدمت میکنند و آنقدر موثر هستند که فردی مانند ترامپ نتواند تحمل حیات آنها را داشته باشد.وقتی که چندین میلیون نفر از مردم در جریان تشییع پیکر سردار سلیمانی به خیابان آمدند تا حدودی شکاف ایجادشده میان مردم و مسئولان بهبود یافت، تکلیف کشور در برخی حوزهها معین و نهایی شد، چالشهایی که ایران در کشوری مثل عراق با آنها روبهرو بود نیز رو به کاهش و کمرنگی گذاشت، استحکام درونی به رخ آمریکا کشیده شد و حتی شرایط برای پاسخدهی به جنایت آمریکا بدون اینکه این ابرقدرت بتواند واکنشی داشته باشد، فراهم آمد.
به آبانماه برگشتیم؟
دوم: اتفاق بعدی اما دقیقا روندی مخالف رویداد اول را طی کرد و تقریبا به همان میزانی را که جامعه جلو رفته بود، به عقب برگرداند. تبعات ماجرای هواپیمای اوکراینی نه همانقدر پرقدرت، اما بیشباهت به ماجرای بنزین نبود و باعث تزلزل در اعتماد بازسازیشده میان مردم و مسئولان شد. در این ماجرا البته دو مساله متفاوت وجود دارد، یکی اصل هدف قرار دادن هواپیما از سوی پدافند خودی که انتظار آن نمیرفت و متاسفانه با چنین خطایی که البته میتواند منشأ و دلایل مختلف داشته باشد، هم غم و اندوه مردم را فراگرفت و هم زمینه سوءاستفاده دشمنان فراهم شد. و مساله دوم خطای فاحش در اطلاعرسانی بود که اگرچه بهاندازه مساله اول اهمیت نداشت، اما در جای خود عاملی برای بالا رفتن فشار روانی و زمینهسازی برای مانور رسانهای دشمنان کشور را ایجاد کرد، یعنی مردم بهدلیل این خطای اطلاعرسانی که ابتدا با قوت از سوی مسئولان سازمان هواپیمایی هرچند اعلام شده بیاطلاع بودهاند، دلیل اصلی سقوط هواپیما ایراد فنی ذکر شد و ناگهان با 180 درجه چرخش گفته شد پدافند خودی بوئینگ 737 را هدف قرار داده است. تشدیدکننده این مساله البته اطلاع رسانههای بیگانه از علت واقعی سقوط هواپیمای اوکراینی بود و همین مساله باعث شد فرآیند اعتبارزدایی از مسئولان و رسانههای داخلی صورت فزایندهای به خود بگیرد. (البته این مساله در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد که چگونه رسانههای خارجی از واقعیت ماجرایی که درصد بالایی از محرمانه بودن را داشته، به این سرعت مطلع شده و روی آن مانور دادهاند.)امروز با وضعیتی مواجه هستیم که تشابه فراوانی به روزهای پس از رخداد بنزینی آبانماه دارد، هرچند هنوز عینا به وضعیت آن روزها بازنگشتهایم و بارقههای امید از اتحاد شکلگرفته در جریان شهادت سرادر سلیمانی وجود دارد. از اینرو اکنون باید بهدنبال راهحلهایی گشت تا این زخمی که میرفت به سمت التیام حرکت کند، دوباره رنگ بهبودی به خود ببیند و کشور را در مقابل هجمههای مختلف استوار نگه دارد.
در ابتدا خوب عمل کردیم
با وجود اینکه رخداد سقوط هواپیما بسیار دردناک بوده و هست و خطای عجیب و غریب در زمینه اطلاعرسانی هم تلخی آن را دوچندان کرد، اما در گام اول مسیر اعتمادسازی بهدرستی طی شد و میتوان گفت که به شکل قابلقبولی برداشته شد، هرچند مسیر درازتر از آن چیزی است که تصور میشود.
در وهله اول دو اقدام مهم از سوی مسئولان در مقابل این بیاعتمادی شکلگرفته میان مردم، انجام شد.اولا مسئولان بهصورت رسمی در مقابل دیدگان مردم حاضر شدند، صادقانه به واقعیت اعتراف و همزمان از آنها عذرخواهی کردند. هم سردار حاجیزاده بهعنوان فرمانده نیروی هوافضای سپاه که فرماندهی یگانهای عملیاتی در جریان پاسخ به آمریکا را برعهده داشت و هم فرمانده کل سپاه و هم دیگران. سخنان صادقانه سردار حاجیزاده و قبول همه مسئولیت ماجرا و حتی فداکاری در مبرا دانستن دیگر ارگانها ازجمله دولت در این خطا، در روز شنبه ابتداییترین گام برای جلوگیری از تعمیق این مشکل بود و البته در جای خود قابل تحسین. اعلام تواضع و قبول هرگونه تصمیم نهادهای ذیربط ازجمله اقداماتی بود که کمتر از سوی مسئولان پیش از این دیده شده بود و خیلیها با قیاس این اظهارنظر با الگوهای قبلی مانند نوع مواجهه وزیر وقت راه با حادثه قطار در سمنان که میگفت همه مسافران بیمه هستند، آن را میپذیرفتند و حتی تحسین میکردند.
دومین اقدام گزارش لحظهبهلحظه واقعه بود که اول فرمانده سپاه در مجلس و مقابل نمایندگان مردم با دقت تمام بیان کرد و هم افرادی مانند سردار علی عبداللهی، معاون هماهنگکننده ستادکل نیروهای مسلح در برنامه گفتوگوی ویژه خبری به آن اشاره کرد. حضور سردار حسین سلامی در مجلس و توضیحات جزءبهجزء ماجرا برای نمایندگان بعد از آنکه فرمانده نیروی هوافضا از تلویزیون با مردم سخن گفته بود هم ازجمله اقدامات مناسب در این ماجرا بود.
سومین اقدام این چندروزه، توجه مسئولان به خانوادههای داغدار، حضور در منازلشان و عیادت از آنها بود. برای مثال سردار حاجیزاده، فرمانده هوافضای سپاه و سردار محمدرضا نقدی، معاون هماهنگکننده سپاه پاسداران به دیدار و عیادت از خانواده شهید فاطمه محمودی رفت، وزیر اطلاعات با همراهی استاندار کرمان و تعدادی از مسئولان با حضور در جمع خانواده امیر مرادی از آنها دلجویی کرد، اسحاق جهانگیری روز دوشنبه گذشته با حضور در منزل محمدحسین و زینب اسدیلاری با خانواده آنها دیدار کرد و سپس به عیادت از خانواده سعید کدخدازاده، دانشجوی دکتری شیمی آلی رفت. همچنین علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز در مراسم بزرگداشت محمدحسین و زینب اسدیلاری در مسجد جامع شهرک غرب شرکت و از جانب مسئولان کشور از این خانواده دلجویی کرد. البته برخی مسئولان محلی نیز در این مسیر اقدام کردند اما میطلبد که این اقدامات صحیح ادامه داشته باشد و تمام توان مسئولان برای کاهش آلام داغداران این سانحه صورت پذیرد. اینها سه اقدام اولیه اما بسیار ابتدایی برای بازسازی اعتماد اجتماعی بود و باید گفت اقدامات بسیار بزرگتری در این مسیر باقیمانده است. پیش از ادامه بحث باید به یک مساله مهم اشاره کنم، اینکه ماجراهای اخیر یک آفت بزرگ هم دارد و آن سوءاستفاده کسانی است که به اسم مردم و دفاع از حقوق آنها در حال تیشه زدن به ریشه کشور هستند و هر لحظه در تلاشند مردم را بیشتر نسبت به مسئولان بیاعتماد کنند. شوآفهای دروغین، خبرسازیهای کاذب و توصیف کاریکاتوری از فضا، ماموریتی است که برخی افراد ازجمله چند سلبریتی و همچنین برخی رسانهها برعهده گرفتهاند و نمیدانند که این کارها تا چه میزان میتواند برای کشور خطرآفرین باشد.
اقدامات بعدی چیست؟
اولین گام شناسایی علت واقعه، مقصران و معرفی آنها به مردم ضمن بازخواست و اندیشیدن تدابیری برای جلوگیری از تکرار این ماجراست. باید نه ضعیفکشی کرد و نه عبور از ماجرا، بلکه باید هر فردی به هر علتی که در جریان این اشتباه موثر بوده، متناسب با خطای خود مورد بازخواست قرار گیرد. در این مسیر تندروی و کندروی آفتی است که بهشدت فرآیند سالم رسیدگی به مساله را تهدید میکند و مسئولان نباید تحتتاثیر جوسازیهای رسانهای قرار گیرند.
دومین گام اساسی، تحکیم وحدت درمورد مسائل اصلی و مهم مملکتی است، اینکه همه مسئولان، فعالان سیاسی و کنشگران حوزههای مختلف تلاش کنند درمورد مسائل مهمی که به سرنوشت مردم ارتباط مستقیم دارد، دلسوزانه رفتار کرده و با دخیل نکردن حب و بغضهای شخصی و مصالح فردی، به مصالح کشور و جامعه توجه کنند. یک نمونه مهم از این مساله، اقدامی است که نظام و شخص رهبری در مساله بنزین و در مواجهه با اقدام ناگهانی حسن روحانی انجام دادند، یعنی با وجود اینکه تصمیم از سوی دولت و با وجود منتقدان و مخالفان زیاد صورت گرفته و بهصورت ناگهانی بدون اطلاع دیگران انجام شد، اما رهبری بهصورت تمامقد برای مصالح کشور از دولت حمایت کردند و نگذاشتند دولت دوازدهم که ممکن بود تا آستانه سقوط هم برود، فرو بپاشد و کشور با مشکلات بیشتری روبهرو شود.در مقابل این رفتار البته یک نمونه عکس هم وجود دارد. مثالش نوع ورود دولت به ماجرا یعنی ابراز بیاطلاعی از اصل واقعه است و همچنین سخنان روز سهشنبه حسن روحانی که بهصورت حداکثری تلاش کرد خود را از ماجرا مبرا و بهنوعی از این اقدام بهرهبرداری سیاسی کند هرچند بهنظر میرسد او در روز چهارشنبه تلاش کرد مواضع روز گذشته خود را تعدیل کند.
سومین گام و اصلیترین و اساسیترین مساله، تلاش برای بهبود عملکرد نظام است؛ مسیری که تجدیدنظر در ایدههای حکمرانی را میطلبد و در جریان آن چه در نهادهای انتصابی و چه در نهادهای انتخابی باید بهگونهای تصمیمات اتخاذ و اقدامات انجام شود که مردم ببینند خونی دوباره در رگهای نظام جریان گرفته و تلاش برای کارآمد شدن قوای سهگانه و دیگر مجموعهها افزایش یافته است. تغییر رویههای گذشته، اصلاح برخی ساختارها، کار و تلاش 24ساعته، استفاده از همه نگاهها و نظرات ولو از جانب منتقدان سیاسی هر جناح و گروهی و ایده محورشدن انتخابات اقدامات اولیه است. برای مثال در همین انتخابات آتی مجلس اگر نامزدها بهجای درگیریهای جناحی، رقابت بر سر سهمخواهی از لیستها و شوآفهای بینتیجه، ایدههای خود برای خروج کشور از این وضعیت کنونی را ارائه دهند و برای حل مسائل، ابتدا طرح تدوینشده علمی و عملی روی میز بگذارند و مردم نیز بهجای نگاه به مشی سیاسی یک فرد، به ایدههایی رای دهند که گرهگشای مشکلات بزرگی مانند مسائل اقتصادی کشور باشد، قطعا آینده بهتری برای کشور رقم خواهد خورد./1360/