آیا سازمان سینمایی به دنبال بستن چشم و گوش قم است؟
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، جشنواره فیلم فجر امسال هم به ایستگاه پایانی خود نزدیک شده و اختتامیه این جشنواره با پستی و بلندیهایش تمام میشود؛ اما چیزی که شروع خواهد شد، پاسخ به یک اقدام کاملا سازماندهی شده است.
بعد از واکنشی که طلاب و فعالان حوزه سینما به فیلمهای پرحاشیه داشتند، در کمال تعجب سازمان سینمایی بعضی آثار را اساسا به قم نمیآورد تا مبادا مورد عتاب و خطاب بزرگان قرار گیرد و تصویری که از دولت محترم در ذهنها به یادگار مانده، خدشهدار شود.
اشتباه محاسباتی سازمان سینمایی در نگاه به روحانیت
هر چند تصویری که مردم و بزرگان از دولت محترم دارند، اساسا پر از خش و خدشه است اما مسئله از اینجا شروع میشود که فیلم پارادایس، مطرب و تعدادی از فیلمهایی که از قضا پرفروش هم بودند، چرا در قم اکران نشدند و آیا دلیل خاصی برای این اقدام وجود دارد؟
یک مسئله مهم در بحث نشانهشناسی مطرح است که باید درباره سابقه بازیگریِ هنرپیشه یک نقش تحقیق کنیم تا بدانیم که کارگردان آیا قصد استفاده از پیشینه آن بازیگر را داشته است و آیا تبادر ذهنی در مخاطب از گذشته آن بازیگر به این فیلم ادامه پیدا میکند؟ همین موضوع را میتوانیم در محمدرضا شریفی نیا، پرویز پرستویی، فرهاد اصلانی و حامد بهداد دنبال کنیم.
زمانی که پارادایس به شبکه نمایش خانگی آمد، دیدیم که علی عطشانی نرمالیزاسیون در حوزههای علمیه را هدف گرفته بود و اساسا مخاطب، سوژه و همه چیز در این فیلم حوزه علمیه بود اما دریغ از برگزاری یک نشست منتقدانه علمی و علنی و کشاندن کارگردان به مرکز اصلی حوزه علمیه برای پاسخگویی به صاحبنظران.
پارادایس به طور کامل یک فیلم طلبگی است
طلبه طراز در فیلم پارادایس عطشانی، سازشکار به تمام معنا است؛ بسیجی پا به کار در گشتهای ایست و بازرسی که رفتارهای تند دارد و حالا توبه کرده است و یک آخوند لارج میشود و نهایتا در آلمان یک خانم را هدایت میکند و شیعه میشود، تجزیههای خوبی که ترکیبش درست نیست.
نگاه سیاسی علی عطشانی در فیلم پارادایس و گذار از سنت برای رسیدن به مدرنیته و کلیسایی کردن نهاد حوزه علمیه
روز بلوا در قم اکران نشد
اما در جریان جشنواره فیلم فجر امسال روز بلوا با موضوع فساد اقتصادی و شخصیت یک طلبه به اکران درآمد ولی در لیست فیلمهایی که برای قم اختصاص داده بودند، نیامد. موضوعی که به یک طلبه و ارتباط او با فساد اقتصادی میپردازد. فیلمی با بازی بابک حمیدیان «عماد» در لباس روحانیت که البته دیالوگهای عماد نه به فضای روحانیت نزدیک است و نه به اتمسفر سرمایهداری. تنها حاج آقا امیری (با بازی داریوش ارجمند) نسبت مستقیم و مشخصی با دیالوگهایش دارد و کلامش اصطلاحا به دهانش نشسته است.
بابک حمیدیان در فیلم روز بلوا نقش یه آخوند لاکچری را بازی میکند
مطرب اثری است که کاملا در ساختار فیلمفارسی تعریف میشود و شخصیت اصلی فیلم پرویز پرستویی یا حاج حیدر بادیگارد تبدیل به فردی لمپن شده است و اساسا کاری که سرخپوست، مطرب و چند اثر دیگر میکند در مسیر پروژه تطهیر پهلوی قرار دارد و به قول یک استاد: «اگر بودجه سرخپوست را پسر شاه مخلوع بدهد، بدون شک پولش را اسراف نکرده است.»
حالا این قصیده پرپرشده از سینمای ایران با درپوش گذاری و لاپوشانی کارش به انتها نمیرسد و کسانی که تصور میکنند با این کار میتوانند بار کج خود را به منزل ببرند، باید کمی تامل کنندو بدانند: «آنکس که اسب داشت، غبارش فرونشست.»
باید بررسی نمود که نهاد حوزه علمیه چه سیاستی در قبال فیلمهایی که با موضوع روحانیت ساختهمیشود، اتخاذ خواهد کرد و ادبیات برخورد با این آثار سینمایی چگونه است؟ مسئله ما اصلا برخورد نیست، بلکه معتقدیم که با گفتوگو، نشست، میزگرد و جلسات تخصصی کارگردانها را از اشتباه درباره نهاد روحانیت دربیاورید و اساتید حوزوی آثارشان را به نقد بکشند تا در آثار دیگر انتخاب سوژه درستی داشته باشند. /882/ 703/
خدا خیرتون بدهد به خاطر چنین آگاه سازیهایی که انجام میدهید.
کودکی که شیری را بلعید. این تیتر مخاطب را گرایش میدهد که به خاطر جالب بودن خبر ادامه آن را دنبال کند و اگر مخاطب با واقعیت خبر که همان خوردن یک لیوان شیر توسط کودک است مواجه شود سبب بی اعتمادی او می شود.