قرابت با آشوب
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، تَکرار موجب تثبیت میشود و مردم از تَکرارها پندهای جدی خواهند گرفت و حافظه سیاسی فراموش نخواهد کرد که هشت سال کشور ما درگیرودار تَکرار سالهای ابتدایی دهه هفتاد شد.
مستند «هاشمی زنده است» روایتی از علی طادی درباره چهار دهه زندگی پر فراز و نشیب سردار سازندگی در جامعه ایران بود که در این سالها «آشوب» همواره مهمترین کلمهای بود که در کنار تفکر هاشمی میتوان با آن انس گرفت و توجه داشت، چرا که سیاستگذاری غلط و ریلگذاری اشتباه تفکر هاشمی این اتفاقات را منجر میشد.
حالا با پایان دولت روحانی و زمزمه انتخابات میتوان یک مسئله را به خوبی روشن کرد که باید رئیس جمهوری بر سر کار بیاید که ریلگذاریهای اشتباهی که در این سالها صورت گرفته است را دوباره به سرجای خود برگرداند و فارغ از شارلاتانهای رسانهای عقبه تئوریک اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را دوباره به روزهای اوج خود بازگرداند.
چهار فصل هاشمی و چهار آشوب
هاشمی در مدت سی و هشت سالی که در انقلاب حضور داشت فعالیتهای گوناگونی در مسندهای متعددی عهده دار بود و میتوان گفت که او در چهار فصل چهار آشوب را با خود به همراه داشت و هر بار موضعی متفاوت از خود به نمایش میگذاشت؛
1- در دوران ریاست جمهوری هاشمی کشور در دو مرحله شاهد آشوب سنگین و اعتراضات مردمی برای تبعیض و شکاف طبقاتی بود که یک بار در مشهد و دیگر در اسلامشهر رخ داد و هنوز تصاویری از آن وجود ندارد. در آن ایام هاشمی مردم زخمخورده را ضد انقلاب خواند و آنها را خرابکار میدانست، اما رهبر انقلاب بابت مشکلات مردم مشهد از آنها عذرخواهی کرد.
2- در دوران خاتمی و آغاز اعتراضات سیاسی سال 78، هاشمی دولت را مورد خطاب قرار میدهد که توان مدیریت تجمعها را ندارد و برگزاری تجمع کار هرکسی نیست و نسبت به این اتفاقات اعلام نارضایتی میکند.
3- این اتفاقات در سال 88 رنگی میشود و آشوبهای سال 88 با رمز تقلب تبدیل به فتنهای گسترده در خیابانها شد، با این تفاوت که این بار با حضور فرزندان هاشمی به خصوص فائزه در کف خیابان همراه بود. نکته جالب اینجاست که هاشمی قبل از برگزاری انتخابات نسبت به احمدی نژاد هشدارهای جدی داده بود و اینگونه واقعیت مسئله کمی پیچیدهتر از قبل شد.
4- با آغاز دولت دوم روحانی از همان ابتدای امر اعتراضات مختلف نسبت به مدیریت اقتصادی کشور آغاز شد و هر چند این بار هاشمی حضور نداشت تا شاید این مردم که به خاطر مشکلات اقتصادی اعتراض میکردند را ضد انقلاب بنامد، اما باز میراث دار او حضور داشت و همچنان در کرسی ریاست جمهوری نشسته است.
روحانی همان کسی است که هاشمی معتقد بود که تنها سه درصد رأی داشت و حمایتهای او باعث شد تا 53 درصد آراء را به دست آورد. البته این حمایتها روزگاری از سوی روحانی انجام میشد و همان دوران انتخابات هفتم ریاست جمهوری و همزمان با پایان گرفتن دوره دوم هاشمی بود که زمزمههایی به گوش میرسید.
روحانی: قانون اساسی نوکر نظام است
در واقع در اواخر دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی بود که حسن روحانی گفت: «برای ریاست جمهوری مجدد حجتالاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی مشکل قانون اساسی وجود ندارد، بلکه مشکل عدم رضایت ایشان است. قانون اساسی نوکر نظام است و ارزش قانون اساسی، آرای مردم است.»
این همان حمایتهایی بود که به بهانه حضور مجدد هاشمی در روزنامهها بیان میشد و اگر رهبر انقلاب به صحنه نیامده بود، شاید انتخابات ریاست جمهوری را تبدیل به یک امر فرمایشی میکردند تا هاشمی مادام العمر بر کرسی ریاست جمهوری تکبه زند. اتفاقی که قطعا عاقبت خوشی برای مردم نداشت و چیزی بدتر از اوضاع امروز را میدیدیم.
انتخابات 1400، نه به تفکر لیبرال
روحانی ریشه دارد و محصول یک تفکر است، پس بهتر است که انتخابات ریاست جمهوری تبدیل به حماسه بزرگی برای یک «نه» بزرگ به تفکر لیبرال در کشور باشد و در اینصورت لیبرال مسلکها آرام نخواهند نشست و ایراد کار اینجا است که با رفتن روحانی مانند هاشمی ریلها تغییر نخواهند کرد و این سیاستگذاریها و ریلگذاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همچنان باقی خواهند ماند.
با این اوصاف مسئله مهم این است که نبرد در ساحت فکری با جریان غربزده را نباید تنها به عرصه درگیری استراتژیک یا تاکتیکی با افراد اختصاص دهیم و مهمترین موضوع، درگیری در ساعت صفر فرهنگی برای زدودن نیتها و محیط اندیشه غربی و از بین بردن زمین بازی غربزدگان در ایران است که برای این امر نیازمند جدیت اساسی هستیم.
مهدی کمالی