دلنوشته مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی درباره شب عاشورا
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، متن دلنوشته مرحوم حضرت آيتالله لطف الله صافي گلپايگاني در مورد شب و روز عاشوراي حسيني منتشر شد.
متن این دل نوشته بدین شرح است:
سَلَامُ اللهِ وَسَلامُ جَمیعِ أَنْبِیائِهِ وَمَلَائِكَتِهِ عَلَی مَوْلَانَا أَبِی عَبْدِ اللهِ الْحُسَینِ وَعَلَی أَوْلَادِهِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ وَأَصْحَابِهِ وَأَنْصَارِهِ وَعَلَی زُوَّارِهِ وَشِیعَتِهِ. حَشَرَنَا اللهُ فِی زُمْرَتِهِمْ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ.
خدایا! چه میشد اگر تاسوعا را آن فردا نبود و تا صبح روز قیامت، بامدادش نبود.
خدایا! چه میشد اگر فردا نمی آمد و آن جنایات هولناکی که تا آن تاریخ سابقه نداشت و بعد از آن همانند و نظیرش اتفاق نخواهد افتاد، رخ نمیداد و تاریخ بشریت، سیاه و آن چنان پر از ننگ و عار نمیگردید و اوج بی رحمی، بی وجدانی و درنده خویی این بشر، که از هیچ مخلوق دیگری ظهور نمی کند نشان داده نمی شد، و آن ددمنشانی که در صحرای کربلا برای ارتکاب بزرگ ترین جرایم تاریخ گرد آمده بودند فرصت این همه گستاخی و اظهار خباثت نفس را نمی یافتند.
آنان بدترین جنایتکارانی بودند که خود را به جیفه دنیا و به یزید و ابنزیاد ـ آن جرثومه ها و تجسم ستمکاری، بیشرافتی، پستی، پلیدی و همه رذایل اخلاقی و آن دشمنان مردمان مستضعف ـ فروخته بودند.
خدایا! اگر تاسوعا به پایان نمی رسید، شمر و سنان و ابن سعد و حرمله و دیگر شقاوت پیشگانی که اولیای تو را محاصره کرده بودند نمی توانستند آن همه شقاوتی را که از خود نشان دادند در دفتر سیاه بنی نوع انسان، ثبت نمایند و میلیاردها بشری را که در طول تاریخ آمده و میآیند سرافکنده و شرمنده سازند.
خدایا! چه میشد اگر خورشید و ماهَت از حرکت باز می ایستادند و زمین از گردش باز مانده بود تا در فردای تاسوعا، عزیزترین و بهترین بندگان تو، حسین علیهالسلام و یارانش به دست دشمنان تو به شهادت نمیرسیدند و آن همه مصائب جانکاه بر اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله تو وارد نمیشد؟
امّا خدایا! تو خود صاحب این جهانی و دنیا را دار امتحان و آزمایش، قرار دادی و فرمودی: «لیبلوکم ایّکم احسن عملاً» به قضا و قدر تو ارزش انسانها ظاهر میشود. تا آنها که بالاترین مراتب کمال انسانیت را دارند در اعلامِ «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه» و تو را بهترین مشتری شناخته و خود را به تو فروخته شناخته شوند. و هم آنهایی که در اسفل السافلین مکان میگیرند و «اولئک کالانعام بل هم اضل» توصیفی از خباثتشان است خود را معرفی کرده و بشناسانند.
عاشورا، صحنه مقابله حق و باطل
مثل شب عاشورا سران دو گروه، که همواره در تاریخ، مواجهه و صفآرایی آنها در برابر یکدیگر را خوانده و میخوانیم، در کربلا به صحنه میآیند و تمام این عالم را تا پایان این جهان به تماشای مقابله و نبرد دو جبهه حق و باطل و موقف آنها مشغول می سازند.
موقف الهی و رحمانی حسین علیهالسلام، اهل بیت و اصحابش که با آن عده به ظاهر اندک و معدود و به باطن امّتها و جهانهایی از شخصیتهای بینظیر و بیبدیل، برای بذل جان در راه خدا، عزّت، کرامت، شرف انسانیت، اعلای کلمه الله و احیای معالم دین تصمیم می گیرند و هیچ گونه فشار، تهدید و اوضاع ناگوار ـ از شهادت جوانان، تشنگی کودکان و اسارت فاضل ترین و با شخصیت ترین بانوان ـ به قدر ذره ای در تصمیم آنها اثر نمی گذارد و موضع نحس، ناپاک، پلید، ضد انسانی و بی شرمانه سپاه کوفه که با خدا اعلان جنگ داده اند، می خواهند با فرزند رسول خدا بجنگند و او و تمام یارانش را تشنه لب از دم شمشیر بگذرانند و محترم ترین و معتبرترین بانوان درگاه خدا را اسیر سازند.
گروه ابن سعد و شمر و سنان و خولی و یزید و ابن زیاد را طمع به جوایز و پست و مقام و یا بیم از یزید و ابن زیاد به کربلا کشانیده بود و گروه حسین علیهالسلام و حزب خدا به شوق درک درجات عالیه، دفاع از نوامیس دین و حرم نبوت و ولایت در آن میدان آزمایش، حاضر شده بودند.
سعادتمندان و شقاوتمندان
منظره شب عاشورای کربلای سال ۶۱ هجری قمری منظرهای عبرت انگیز و آموزنده بود؛ سعادت، مناعت و بلندی همّت از سیمای یاران امام حسین علیهالسلام، و شقاوت، دنائت و پستی از چهره پلید پیروان بنی امیه هویدا بود.
سپاه حسین علیهالسلام که خود را چون رهبرشان، سعید میدانستند و به موقفی که داشتند افتخار میکردند و در حُسن عاقبت خود هیچ شبهه و شکی به دل راه نمیدادند و فاصلهای بین خود و رستگاری و رسیدن به لقاءالله جز شهادت در رکاب آقا و مولایشان نمیدیدند، آرام و مطمئن شب را به عبادت، به صبح رساندند.
و سپاه یزید، ابن زیاد و عمر سعد گرچه خود را به ظاهر پیروز میدیدند، اما هیچ یک خود را با موضعی که داشتند سعادتمند نمی دانستند و جز شمر و تنی چند از هم قماشانش، که شاید از کشتن اولیاء الله و فرزندان پیغمبر و آن مظاهر ایمان، توحید و کمال انسانیت لذت می بردند و احساس شرم نمی کردند، دیگران همه با وجدان خویش در جنگ و جدال بودند.
به هر حال، اگر چه ما نمی توانیم هویت حق ستیزی فوق العاده و دشمنی بی اندازه بنی امیه با خاندان رسالت و میزان عداوتشان با دین را ارزیابی کنیم، اما می دانیم که با این وجود در میان همین اشقیا کسی نبود که برای کشته شدن و بذل جان آمده باشد؛ همه آمده بودند تا بازگردند و جایزه بگیرند یا اینکه مورد خشم ابن زیاد قرار نگیرند. و در میان آنها بسا کسانی بودند که مانند حر منتهی شدن این جریان به شهادت امام علیهالسلام را پیش بینی نمی کردند و کسانی دیگر هم شاید استقامت و ایستادگی امام و یارانش را در موقفی که داشتند باور ننموده و گمان می کردند پیشنهاد تسلیم یا جنگ و شهادت در آن شرایطی که بزرگ ترین شجاعان دنیا را به تسلیم وادار مینمود، کارساز می شود و امام و یارانش به ذلت تسلیم ـ العیاذ بالله ـ تن در میدهند.
خلاصه، جز عده معدودی، احدی از آنها نبود که بتواند خود را با حساب معنویات قانع سازد و از خسارت و صدمه معنوی ای که در این جنگ می بیند استقبال داشته باشد و مرگ در آن مهلکه را برای خود هلاکت حقیقی نداند. آنها نمیتوانستند مواقف امام و یارانش را داشته باشند؛ زیرا بر باطل بودند و نمی توانستند در وجدان خود جنگ با پسر پیغمبر را توجیه کنند.
اما اصحاب امام همان طور که خود امام آنها را توصیف کرد و آنها نیز خودشان مکرر اعلام کردند، به چیزی جز شهادت در راه امام علیهالسلام راضی نمی شدند و همه آمده بودند که در آن مهلکه، جان خویش را فدا کرده و به فوز شهادت نایل شوند. هدفشان از اینکه قرآن، موضع مجاهدین در راه خدا و در رکاب پیغمبر را به آن توصیف کرده و میفرماید: «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنین» بالاتر بود. موقف آنها بین تسلیم و ترک حق و ترک امام یا شهادت در راه خدا خلاصه شده بود و آن راد مردان ایمان و شرف انسانیت، شهادت را اختیار کرده بودند و لحظهای در آن تردید نکردند و به اینکه بر حق اند و شهادتشان در راه خداست و در این جنگ، زیان نمی کنند و کشته شدنشان در نزد خدا بیعوض نمی ماند، ایمان محکم داشتند؛ از این جهت حتی یک تن از آنها در روز عاشورا میدان جنگ را خالی نکرد در حالی که دشمنانشان هرکجا خطر مرگ را می دیدند پا به فرار گذارده و می گریختند.
شب آخر
شب عاشورا، خیام طاهره حسین علیهالسلام و لشکرگاه آن حضرت پر از صفا و معنویت و شوق لقاء الله بود؛ صدای دلنوازشان به مناجات، بلند بود و تهجد و عبادتشان به انسانیت بها و ارزش میداد: «لهم دویّ کدویّ النحل ما بین راکع وساجد وقائم وقاعد»
هیچ یک از آنها از اینکه فردا شب، زنده نیست متأسف نبود؛ فقط آن غیرتمندان با شهامت از این جهت نگران و متأسف بودند که می دانستند فردا شب، این با عظمت ترین بانوان بیوت شرف و کرامت، اسیر دشمن میشوند و حمایت کنندهای ندارند.
منظره شب عاشورای حسین و اصحاب آن حضرت، اتمام حجت دیگری با سپاه کوفه بود که بدانند میخواهند چه جنایت عظیمی را مرتکب شوند؛ تا بفهمند که با شبزندهداران و قاریان قرآن و بهترین خلق خدا رو به رو هستند؛ اگرچه بیشتر چهرههایی که برای یاری حسین علیهالسلام آمده بودند برای آنها ناشناخته نبود.
حبیب بن مظاهرها و مسلم بن عوسجهها، همه از کسانی بودند که سوابقشان در اسلام بر بیشتر سپاه کوفه به خصوص سران نامردشان پوشیده نبود و همه، آنها را به زهد، پارسایی، حفظ قرآن، عبادت و شخصیت می شناختند.
ابو عمرو نهشلی به تهجد و کثرت نماز توصیف میشد؛ همچنین سوید بن عمرو به شرافت و کثرت نماز، مشهور بود.
قارب، غلام امام، قاری قرآن بود، شؤذب، مجلس روایت داشت و از مشایخ حدیث بود، همچنین بریر بن خضیر از قراء قرآن بود. قیس بن مسهر و عمرو بن خالد و ابوثمامه و سوید و عبدالله بن عمیر و سعید بن عبدالله و… همه از شخصیت هایی بودند که حضورشان در رکاب امام علیهالسلام و فداکاریهایشان حقانیت خود و گروهشان را ثابت می کرد. علاوه بر اینکه جمعی از صحابه پیغمبر صلی الله علیه وآله مانند: انس بن حارث، حبیب بن مظهر، مسلم بن عوسجه، ابوسلامه و هانی، عبدالرحمن بن عبد رب انصاری و عبدالله بن یقطر نیز به شرف افتخار جاننثاری حسین علیهالسلام مشرف بودند. اصحاب حسین علیهالسلام شامل بزرگان، حاملان حدیث، عباد، زهاد، قراء مشهور و صاحبان سوابق در مغازی بودند که کشتن هر یک از آنها سندی معتبر برای محکومیت و بطلان طرف مقابل بود.
نامی به بلندای تاریخ
آن شب و آن روز در بستر زمان بسیار کوتاه بود و به سرعت گذشت، اما آن صبر، پایداری و استقامت بر تصمیم در هر ثانیه ای از آن شب و روز تنها از کسانی مانند آن نخبگان فضیلت و شخصیت، قابل ظهور و صدور است.
گوارا باد بر آنان رضای خدا و رضای رسول خدا صلی الله علیه وآله و رضای امیر المؤمنین علیهالسلام و رضای فاطمه زهرا سلام الله علیها و رضای امام مجتبی علیهالسلام و رضای آقا و مولایشان حسین علیهالسلام.
همه جهات مادی آنها ـ که عاقبت هم از میان میرود ـ در آن معرکه از بین رفت، اما فضیلت، معنویت و نام بلند آنها باقی ماند و اگرچه دشمن بر آن ابدان طیبه چیره شد اما هرچه کرد نتوانست بر مکارم اخلاق، حریت، ایمان، اصطبار و موضع ضد ظلم و استضعاف آنها مسلّط شود.