داستان یک مدیر فرهنگی عالِم را بخوانیم!
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «میثم لطیفی» معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان اداری و استخدامی یادداشتی را درباره کتاب «داستان رویان»، روایتی از اقدامات سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان نوشته است.
کتاب «داستان رویان»، روایت تاریخ شفاهی از اقدامات دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان از تأسیس تا تثبیت و پیشرفت آن است. این کتاب، خاطرات ناب و منتشر نشدهای از روند شکلگیری پژوهشگاهی را روایت میکند که موفق به درمان ناباروری و سلول درمانی و شبیهسازی شد.
پژوهشگاه رویان؛ به عنوان یکی از نمادهای پیشرفت علمی کشور در دنیا، هماکنون فعالیتهای پژوهشی خود را در قالب سه پژوهشکده علوم تولیدمثل، زیستشناسی و فناوری سلولهای بنیادی و زیستفناوری دنبال کرده و از طریق سه مرکز فوق تخصصی درمان ناباروری، سلولدرمانی و دیابت خدمات خود را به بیماران ارائه میکند.
مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید:
«هر انسان بزرگی حُکماً سرسلسلهای در اولیای الهی دارد. سعید کاظمی آشتیانی «داستان رویان» ما هم از این قاعده مستثنا نیست. لابد سرسلسلهاش میرسد به عیسی بن مریم (علیهماالسلام). مسیحی که عبدالله بود؛ هرچه داشت از حضرت حق بود و به خود دعوت نمیکرد و چنین شد که خداوند او را مجرای فیضش قرار داد؛ اعجاز میکرد در زنده کردن مُردگان و بینا کردن نابینایان. عیسیای که در عظمت روح و افق دید، سقفی نداشت و در دلبستگی دنیا به هیچچیز دل نبسته بود. روی زمین میخوابید، اما رواندازش آسمان بود. (خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه) خستگیناپذیر بود و مجاهد و در این راه هر مصیبتی را به جان میخرید. عاقبتالامر نیز آسمانی شد و چه فرقی میکند برای اهل آسمان که کشته شوند یا عروج کنند که نهایت مقصد، آسمان است و زمین، حُفره تنگی است برای شهیدانه زیستن. داستان دکتر کاظمی آشتیانی را اینگونه باید خواند، داستان شهیدانه زیستن در راه علم...
یکی از کتابهای خیلی خوب در حوزه تجربه جمعی کار در جهاد دانشگاهی، «داستان رویان» است. مدتها بود دنبال این کتاب میگشتم؛ اوصافش را شنیده بودم ولی متنش را ندیده بودم. به کتابفروشیهای متعددی هم مراجعه کردم و حتی به صورت اینترنتی هم تلاش کردم آن را تهیه کنم که نشد که نشد. میخواستم به یکی از دانش آموزان نخبه کلاس دوازدهمی رشته تجربی هدیه بدهم برای روز تولدش؛ قسمت نشد. کتاب «خط مقدم»، خاطرات شهید تهرانی مقدم را هدیه دادم که آن هم در نوع خودش، کمنظیر است. باری، بعد از ناامیدی و گذر ایام، یکی از دوستان، کتاب «داستان رویان» را به من رساند که برای مجلهمان از آن بنویسم. پس نکته اول در همین مقدمه نوشتارم اینکه ما هنوز در شبکه توزیع کتاب مفید مشکل داریم و باید علاوه بر تولید کتاب خوب، برای توزیع کتاب هم تدبیر داشته باشیم.
این کتاب هم مثل کتاب «رسم جهاد» ماحصل تلاش خودجوش و ارجمند بچههای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است که در سال ۱۳۹۸ به چاپ رسیده است. سبک نگارش کتاب، تاریخشفاهی نویسی است با قلم گفتگوکنندگان (آقای بهنام باقری و محمدعلی زمانیان) و برخی نقلقولها از مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی و دوستانش. کتاب با ضمائم و عکسهای رنگیاش حدود ۲۰۰ صفحه است که در یازده بخش تبویب شده است.
از نقاط قوت کتاب این است که عکسهای رنگی با کیفیت نسبتاً مناسب، لابهلای متن و متناسب با موضوع آمده است که برای مخاطب عادی هم جذابیتآفرین است. به علاوه سعی بر سادهنویسی بوده است و اصطلاحات تخصصی پزشکی و حوزه سلولهای بنیادین و جنینشناسی در پاورقیها شرح داده شده است. علاوه بر این، در بخش ضمائم نیز نوشتاری کوتاه و علمی اما به زبان ساده در خصوص شبیهسازی ارائه شده است.
اگرچه کتاب به نام مرحوم کاظمی آشتیانی است اما واقعیت این است که بیشتر درباره «رویان» و تحولات این مرکز علمی است. شاید این هم از عظمت روحی انسان والا است که باز خودش را کنار کشیده تا مجموعه رویان بیشتر دیده شود؛ لذا در کل کتاب کمتر درباره زندگی شخصی دکتر میخوانیم و حتی یک مصاحبه هم با خانواده وی در کتاب وجود ندارد.
فصول کتاب از انقلاب فرهنگی در ابتدای دهه شصت شروع شده است و از انگیزه راهاندازی رویان در آن سالها. انگیزهای که موجب تغییر مسیر علمی و پژوهشی دکتر کاظمی آشتیانی از توانبخشی به جنینشناسی شده است. به نظر میرسد چنین تغییر جهتی بیش از آنکه صرفاً به دلیل نگاههای علمی باشد، ماحصل نگاه فرهنگی دکتر به علم است. او دغدغه حفظ ناموس دارد، او دغدغه اعتلای ایران اسلامی دارد، او به گفته خودش به دنبال «به دریازدنی برای افتخار ملی» است.
کتاب «داستان رویان»؛ داستان مدیریتی از جنس رشد بدون سقف است. او سقفی برای کارهای آموزشی و پژوهشی و درمانی قائل نیست و این سقف را برای همکارانش هم برداشته است. با دست خالی وارد میدان شده و از کمبودها هراسی ندارد. اگر لازم باشد در سرمای زمستان، برای تهیه گازوئیل موتورخانه مؤسسه رویان، پیت ۲۰ لیتری را در کوچههای سربالاییِ برفیِ زعفرانیه به دست میگیرد تا گرمای مؤسسه، به سردی نکشد. او به گرمای خانههایِ بیفرزند میاندیشد و این همت بلندش منجر به تولد «سیمین» در سال ۱۳۷۱، اولین کودک ایرانی برای خانوادهای نابارور میشود و شنیدن گریه این کودک چقدر شیرین است برای مادر و پدر سیمین و برای بچههای مؤسسه رویان و دکتر کاظمی آشتیانی. این در حالی است که راهاندازی و افتتاح رویان کمتر از یک سال قبل و در خرداد ۱۳۷۰ بوده است.
کتاب «داستان رویان»؛ داستان یک مدیر فرهنگی عالِم است با سابقه کار فرهنگی در جهاد دانشگاهی و نگاه فرهنگی به علم. او به دنبال بلند کردن پرچم علمی دانشمند پُرتلاش ایرانی است. او وقتی داوطلبی ایران را برای برگزاری کنگره خاورمیانهای نازایی طرح میکند و مسخره شدنش را میشنود و تحقیر بیرونی و خارجیها را به خاطر حجاب اسلامی زن مسلمان میشنود، تمام غیرتش را جمع میکند و طرحی نو در میاندازد. به جای کنگره، اولین جشنواره بینالمللی را در سال ۱۳۷۹ راه میاندازد. راهکاری که منجر به مرجعیت علمی و تبادل دانش و عرضه دستاوردهای بدیع دانشمند ایرانی در عرصه بینالمللی میشود. راهکاری که فقط به ذهن دیوانگانِ قوم میرسد به قول خودش!
گفت آزمودم عقل دوراندیش را
عاقبت دیوانه سازم خویش را
او و همکارانش در دارالمجانین رویان جمع شدهاند که عاشقانه برای علم و پیشرفت علمی کشور کار کنند و هرگاه که به پیشرفتی نائل میشوند، سجده شکر میگزارند و دو رکعت نماز عاشقانه میخوانند و اگر سلولهای بنیادینشان با مشکل مواجه میشوند نذر ۱۰ هزار صلوات میکنند.
در سفر حج هم که هست، هرشب در بعثه مقام معظم رهبری، نشستهای علمی درباره مسائل جنینشناسی با علما دارد و با همسنگرانش در همه روزهای سال در این جبهه علمی، جهاد میکند. او در مکتب اسلام یاد گرفته هرجا اخلاص نباشد، کار پیش نمیرود و به تعبیر خودش میگوید که خدا گوش ما را گرفته و میکشد جلو!
تو مپندار که من شعر به خود میگویم
تا که هُشیارم و بیدار، یکی دم نزنم
در نگاه دکتر کاظمی آشتیانی، مدیرعامل رویان خداست و همه بچههای رویان، کارمند خدا هستند. او برای کار سقفی تعریف نکرده بود و میگفت «عَسَلک بازی نکنید. دیدید بچهها گِلبازی میکنند؟ میگفت از این کارها نکنید، بلکه به کارهای بزرگ فکر کنید و جلو بروید.» او آن قدر بلندبلند فکر میکرد و کار میکرد که حتی مسئولان کشور در سال ۱۳۸۲ قبول نداشتند رویانِ ایران توانسته سلولهای بنیادین تولید کند و تا استاد آلمانی، دکتر شولر نیامد و ندید و نگفت برخی مسئولان وطنیمان زیر بار این موفقیت بزرگ رویان نرفتند. کار به جایی رسید که برخی مسئولان نظام به رهبر حکیم و بصیر انقلاب که از سالها قبل حامی این حرکت خاموش جهادی بود توصیه کردند در سخنرانیها به این پیشرفتها اشاره نکنند!
کتاب «داستان رویان»، داستان یک جهاد علمی با صبغه و بُنمایه فرهنگی است. فرهنگ کار خستگیناپذیر، فرهنگ ما میتوانیم، فرهنگ غلبه بر کمبودها، فرهنگ خودباوری در میانه ناباوری برخی مسئولان، فرهنگ جهاد علمی و فرهنگ اخلاص و کار تیمی مستمر.
خواندن این کتاب را به دانشآموزان و دانشجویان نخبه کشورم توصیه میکنم و امیدوارم بتوانیم با همین الگوها در عرصههای گوناگون علمی، شاهد پیشرفتهای خیرهکننده و دستاوردهای بزرگ برای انقلاب شکوهمند اسلامی ایران باشیم. و سَلامٌ عَلیه یَومَ وُلِدَ و یَومَ یَموتُ وَ یَومَ یُبعَثُ حَیّاً.