هاشمی رفسنجانی و تخطی های مکرر از فرمان امام راحل
به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، هاشمی رفسنجانی از ۲۵ مرداد ۱۳۶۸ تا ۱۲ مرداد ۱۳۷۶ چهارمین رئیسجمهور ایران بود و پیش از آن نیز اولین رئیس مجلس شورای اسلامی از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸ بود. در طول جنگ ایران و عراق رفسنجانی به عنوان نماینده امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع مقدس عملاً فرماندهی نیروهای مسلح را برعهده داشت و از سال ۱۳۶۸ تا زمان از دنیا رفتن، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده داشت.
او در همه ادوار مجلس خبرگان رهبری نمایندگی استان تهران را بر عهده داشت و از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ دومین رئیس این مجلس بود. همچنین رفسنجانی رئیس هیئت مؤسس و هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی بود و اقدامات گستردهای را در طی چند دهه عمر خود در ابعاد گوناگون سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی، نظامی و امنیتی انجام داده است که ذکر همه آنها در این مقال نمیگنجد.
آنچه در این جا قابل توجه بوده و حائز اهمیت است این است که آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعددی از مسئولیتهای خود از فرمان امام خمینی (ره) شانه خالی کرده و از انجام دستورات ایشان تخطی میکرد که در ادامه مصادیقی از آن را از منظر خوانندگان میگذرانیم:
مذاکره با آمریکا
او از پیشگامان مذاکره با کشورهای غربی بود.[۱] مذاکرات مخفیانه مک فارلین، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا که برای جاسوسی و تثبیت دوره دوم ریاست جمهوری کارتر تحت پوشش معاوضه اسلحه با گروگانهای آمریکایی صورت گرفت که با اطلاع امام خمینی (ره) از این اتفاق جلوگیری به عمل آمد؛ اما او و برخی همفکرانش که بعدها در منصب ریاست جمهوری ظاهر شدند، از این فرمان امام تخطی کردند[۲] و به مذاکره با آمریکاییها پرداختند[۳] که در این ماجرا شکست سنگینی برای دو طرف پدید آمد.
در قضایای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط امام راحل، آقای هاشمی با افتخار بیان میکند که من وضعیت جنگ را به نوشاندن جام زهر به امام خمینی (ره) کشاندم که هاشمی رفسنجانی در سخنرانی خود در تاریخ ۹۴/۰۶/۳۱ در میان جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس گفت: جام زهر را من و آقای روحانی انجام دادیم، جزو افتخارات ماست.
او نوشاندن جام زهر یا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط امام خمینی (ره) را از افتخارات خود و یکی از همراهانش میداند و تلاش میکند تا با فریب مسؤولان و امام خمینی (ره) آنها را وادار به پذیرش جام زهر کند. [۴]و وقتی فهمید نقشهاش عملی نمیشود دست به تهدید زده و توانست امام را وادار به پذیرش جام زهر کند.[۵] با توجه به این واقعیتها و مصادیق موجودی که برخی از آنها در بالا ذکر شد، بیان میکند که آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعددی از مسئولیتهای خویش از فرمان امام راحل شانه خالی کرده و از انجام دستورات ایشان سرباز میزده است و مصادیقی نیزدر این دوران وجود دارد که بیانگر این است که دغدغه اصلی و اولیه آقای هاشمی چیزی غیر از دغدغه انقلابی و ولایی بوده است و دو واقع دغدغه وی از جنس دیگری است که برخی، آن را به بازیهای سیاسی مربوط میدانند و ما فارق از این دیدگاه صرفا به بیان نمونههایی از آنها در ذیل اشاره میکنیم.
انحلال جهاد سازندگی
وزارت جهاد سازندگی در سال ۱۳۶۲ تأسیس و در سال ۱۳۷۹ در پی ادغام با وزارت کشاورزی منحل گردید. پیشینه شکلگیری نهاد جهاد سازندگی به ۴ ماه پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بازمیگردد، که در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ با فرمان امام خمینی؛ با هدف تأمین نیازهای اولیه به روستاها، آغاز به کار کرد.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که انحلال جهاد سازندگی نتیجه یک توطئه است توطئهای که در جهت انحلال این نهاد موثر بود. به طوری که سیدرضا تقوی نماینده مردم تهران در این زمینه میگوید متاسفانه این نهاد طبق یک سیاست گام به گام ابتدا در قالب یک وزارتخانه و سپس ادغام در وزارت کشاورزی منحل شد و پشت پرده قضیه انحلال جهاد سازندگی یک توطئه بود تا آن را حل و هضم کنند.
همچنین محمدعلی شم آبادی کارشناس حوزه جهاد سازندگی نیز در این باره اظهار کرد: بعد از قطعنامه، یکی از اشتباهات یا خیانتهای بزرگی که انجام شد، زدن تیر خلاص به جهاد سازندگی بود که این ظرفیت را متلاشی کرد، وزیر وقت جهاد سازندگی دولت آقای هاشمی به این ظرفیت تیر خلاصی زد و گفت که جنگ تمام شد، بروید دنبال کارتان! و این اتفاق افتاد.
مطرح کردن قائم مقامی رهبری منتظری
مرحوم آیت الله ریشهری وزیر اطلاعات وقت در این زمینه به نقل قولی از مرحوم آیت الله محمدی گیلانی اشاره کرده است: یک روز قبل از مطرح شدن قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25 تیر 1364) من ضمن تماس با دفتر امام کتباً از ایشان درخواست ملاقات کردم. امام اجازه دادند. خدمتشان رسیدم. گفتم: «فردا قرار است موضوع قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود. خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی [که در آن موقع نائب رئیس مجلس خبرگان بوده است] بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم، خدمتشان درس خواندهام، ایشان را عابد و زاهد میدانم، ولی این خصوصیات کافی نیست. او از عهده این کار برنمیآید...» امام گلههای سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه. عرض کردم:«بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائممقام رهبری مطرح نشود». امام قدری فکر کرد و فرمود: «احمد نیست. شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعد از ظهر من ایشان را ببینم». عرض کردم: «بله. اما به آقای هاشمی نفرمایید که من آمدم. به هیچکس نگویید. میترسم مرا هم شمسآبادی کنند [که گروه مهدی هاشمی او را کشتند] یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند». این را که گفتم، امام خندید و سه بار فرمود: «خاطرت جمع باشد»
آیت الله ری شهری از قول آقای محمدی گیلانی افزودند: رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم. پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: «من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع قائممقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن.» گفتم:«چرا؟ ما در اجلاسیه قبل به آقایان گفتهایم که ایشان را بهعنوان قائممقام مطرح کنیم.» فرمودند:«نه. یکی از دوستان آمده و چنین گفته... .» گفتم: «ما اعلام کردهایم. نمیشود.» فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائممقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد»
اختصاصی سازی به جای خصوصی سازی
پس از سالهای جنگ تحمیلی و در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ شمسی، در دولت اول ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی نخستین جرقههای خصوصی سازی در اقتصاد کشور زده شد، سیاستی که با عنوان «سیاست تعدیل» در دستور کار دولت هاشمی رفسنجانی جهت اجرای سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی قرار گرفت.
در این سالها اتفاقی که در روند واگذاری دستگاههای دولتی به بخش خصوصی رخ داد چندان در چارچوب مفهوم خصوصی سازی قرار نداشت به طوری که بخش خصوصی در این دوران و در زمان انتقال مالکیتها به افرادی اطلاق شد که در دایرهای محدود به شعاع نزدیکان دولت قرار داشتند، از همین زمان بود که انحراف از برنامه خصوصی سازی کشور رقم خورد و وزراء و مدیران ارشد دستگاههای دولتی اولین افرادی بودند که در ابتدای صف تحویل گیرندگان دستگاههای دولتی قرار گرفتند.
در آن سالها دولت به استناد مصوبه هیات وزیران که در ۲۹ خرداد ماه سال ۱۳۷۰ به تصویب رسیده بود واگذاری سهام کلیه صنایع و دستگاههای دولتی به جز صنایع بزرگ و مادر را در دستور کار خود قرار داد به طوری که پس از بررسی ۷۷۰ واحد دولتی، ۳۹۱ مورد آن در فهرست واگذاریهای دولت به بخش خصوصی قرار گرفت، اما همانطور که بیان شد طرف مقابل واگذاریهای بخش دولتی نه بخش خصوصی بلکه مدیران و صاحبان قدرتها سیاسی بدند که از نزدیکان دولت به شمار میآمدند و تنها به قشر خاصی از جامعه محدود میشدند.
از سویی دیگر واگذاری واحدهای دولتی به این افراد به صورت اقساطی انجام میشد و بیشتر اقساط از درآمد حاصل از فروش محصولات دستگاههای واگذار شده تامین میشد.
یکی دیگر از اشتباهاتی که در خصوصی سازی واحدهای دولتی در این زمان انجام گرفت فروش واحدهای دولتی به قیمتی کمتر از میزان واقعی بود به طوری که حتی برخی شرکتها به قیمتی کمتر از ۵۰ درصد قیمت اصلی فروخته و در اختیار افراد قرار گرفتند و این اتفاق به ان دلیل رخ میداد که بیشتر کارشناسانان تعیین کننده قیمت واحدهای دولتی افرادی بودند که قرار بود در چند ماه بعد از واگذاریها مالکان شرکتها باشند یعنی به عبارت سادهتر کارشناسان قیمتگذار برای واحدهای دولتی خود خریدار آن شرکتها بودند.
انحراف از اصول خصوصی سازی در این سالها تنها به همین دایره محدود نمیشود بلکه نکته مهم و اساسی در این میان عدم ارائه آگهی درخصوص واگذاری واحدها یکی از مهمترین انتقادها به دولت هاشمی درباره خصوصی سازی است به طوری که تنها عدهای معدود در جریان واگذاری شرکتها قرار میگرفتند و انتقال مالکیتها تنها به افرادی «خاص» تعلق میگرفت به طوری که خصوصی سازی در دولت اول و دوم هاشمی را میتوان به دوره «اختصاصی سازی» اقتصاد ایران تعبیر کرد.
خفقان سیاسی رسانهای
در همین زمینه، سعدالله زارعی، کارشناس مسائل سیاسی و عضو شورای سردبیری کیهان در اینباره، با یادآوری انتقاد هاشمی رفسنجانی نسبت به رویه روزنامه کیهان در زمان دولت پنجم و ششم، میگوید: هاشمی نسبت به انتقادات روزنامه کیهان علیه دولتش آزرده خاطر بود و از این رو کمکهای دولت به روزنامههایی که علیه آنها انتقاداتی را مطرح میکردند قطع و نشریههای دانشجویی منتقد هاشمی نیز تحت فشار قرار گرفتند.
دیدگاه سخت گیرانه آقای هاشمی رفسنجانی در زمان ریاست جمهوریاش که درست نقطه مقابل سخنان امروزش است، بر حوزه سیاست هم سایه افکنده بود.
برخی از عناصر گروهک موسوم به ملی مذهبی در سال ۶۹ نامهای به رئیس دولت پنجم نوشتند و به اکبر هاشمیرفسنجانی اعتراض کردند. بعد از این نامه بود که برخی از نویسندگان آن از جمله عزتالله سحابی بازداشت و روانه زندان شد.
سحابی درباره علت بازداشت خود توسط هاشمی رفسنجانی میگوید: "بعد از دستگیریها، در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا میشناختند، به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزتالله سحابی را گرفتید؟ آقای هاشمی پاسخ داده بود: رویش زیاد شده بود، می خواستیم رویش را کم کنیم. " طرح این موضوع از سوی سحابی با سکوت دفتر هاشمی رفسنجانی روبرو شد.
فتنه ۸۸
تیر ۸۸ نماز جمعه هاشمی رفسنجانی در حالی در تهران برگزار شد که جدای از حرمت شکنیهای بی سابقه هواداران موسوی و کروبی در این نماز جمعه، مهدی هاشمی نیز در جایگاه ویژه در کنار پدرش حاضر شد.
۲۷ تیر ۸۸ محسن مخملباف در مصاحبه با رادیو فردا با اشره به خطبههای نمازجمعه هاشمی رفسنجانی اظهار داشت: «من اطلاع دقیق دارم که خاندان آقای هاشمی در یک ماه اخیر بسیار مؤثر بوده و هر وقت آقای هاشمی رفسنجانی خواسته کمی متمایل به راست شود، با خشم فرزندان خود روبرو شده است و آنها توانستهاند مواضع متعادلتری را به او تحمیل کنند. نباید نقش خاندان آقای هاشمی رفسنجانی را در این میان نادیده گرفت.»
آشوب و شورشهای دهه ۷۰ در دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی شدیدتر از آنچه سال هشتاد و هشت کف خیابان جاری بود، سر موضوعات دیگر رخ داد. از جمله میتوان به آشوب قزوین در تابستان ۷۳ برای مطالبه استان شدن این منطقه و جدایی از استان زنجان اشاره کرد. جالب آنکه هاشمی پس از وقوع آشوب در قزوین، بشارتی، وزیر کشور وقت را مأمور مدیریت اوضاع قزوین میکند و بشارتی هم به مردم قزوین میگوید که «قزوین از استان زنجان جدا و به استان تهران ملحق شده است»، اما مطابق خاطرات روزنوشت خود هاشمی رفسنجانی، او معتقد است که این تن دادن به خواسته و مطالبه اعتراضی مردم قزوین، نوعی «باجدهی» است و در اخبار سراسری نباید اعلام شود! نام او همچنین در مجله فوربز زیر عنوان «ملاهای میلیونر» منتشر شدهاست.
هاشمی در ۱۳ مرداد ۷۳ مینویسد: «عصر به خانه آمدم. گزارش حوادث قزوین را مرتب پیگیری میکردم؛ امروز اوضاع آرامتر است، ولی تمام نشده. آقای بشارتی [وزیر کشور]، اعلام داشته که قزوین از استان زنجان جدا و به استان تهران ملحق شده است؛ گرچه وزارت کشور نمیتواند چنین تصمیمی بگیرد، ولی در تسکین اوضاع مؤثر بوده. گفتم در اخبار شب، این خبر پخش نشود، چون احتیاج به تصویب هیئت دولت دارد و بهعلاوه، نوعی باجدهی است، ولی شب ایشان، تلفنی گزارش را داد و انتظار داشت که در ساعت ده ونیم، یک بار دیگر پخش شود. به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی که مدیریت حادثه را به عهده گرفته است، گفتم خبر خوانده شود.»
هنگامی که تابستان داغ و پر تلاطم ۱۳۷۵ ایران در حال سپری شدن بود، نزدیکان هاشمی رفسنجانی و بویژه افرادی نظیر شاهرخ فریدون روحانی، عطاءالله مهاجرانی، عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی، مرتضی الویری، محسن کدیور و ... در تلاش بودند تا بلکه بتوانند اصل ۱۱۴ قانون اساسی کشور که میگوید رییس جمهور برای مدت چهار سال با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود و انتخاب مجدد او به صورت متوالی تنها برای یک دوره بلامانع است را تغییر داده و شرایط را برای استمرار طولانی مدت ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی مهیا سازند. بدینسان نزدیکان هاشمی که تلاش داشتند تا اکثریت کارگزاران در مجلس و مجمع را با خود همراه سازندد سعی داشتند کسانی، چون ناطق نوری و روحانیت مبارز و موتلفه را به پذیرش استمرار ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی با تغییر اصل ۱۱۴ قانون اساسی ترغیب و همراه نمایند که البته با هوشیاری مقام معظم رهبری نتیجهای نگرفتند.
این خواست غیر مردمی و سلطنتی گونه نزدیکان رئیس دولت سازندگی با مخالفت محکم و آشکار حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای در دفاع از ساختار قانون اساسی مواجه گردید و معظم له با مادام العمر کردن ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی آشکارا به مخالفت پرداختند.
"ناطق نوری" رئیس مجلس شورای اسلامی وقت، در سخنانی به صراحت از نارضایتی رهبری از این طرح سخن بر زبان رانده و گفت: حضرت آیت الله العظمی خامنهای در پیغام افتتاحیه به مجلس پنجم فرمودند بعد از پایان دوره (دوم) ریاست جمهوری حجت الاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی، شخصیت برجسته دیگری مسئولیت کارها را برعهده میگیرد. این عبارت مقام معظم رهبری نشان میدهد که معظم له میخواهند چنین ذهنیتی به وجود نیاید. به نظر من با تصریح مطلب از سوی مقام معظم رهبری، دخالت در این بحث و طرح آن به مصلحت نمیباشد. در این زمینه هیچ اضطراری هم وجود ندارد که از بابت آن مجمع تشخیص مصلحت نظام درخصوص تمدید دوره ریاست جمهوری، قانون وضع کند" (روزنامه رسالت ۱۲ شهریور ۱۳۷۵).
اما با این اوصاف حسن روحانی، نزدیکترین یار به آقای هاشمی در شهریور ۱۳۷۵ در جمع مردم سمنان اظهار میدارد: " قانون اساسی نوکر نظام است و ارزش قانون اساسی آرای مردم است... انسانهای استثنایی و شایسته در قالب قانون نمیگنجند. " همچنین است سخنان طاهری امام جمعه سابق اصفهان در سال ۷۵: " اگر ما در مجلس خبرگان میدانستیم شخصیتی مانند جناب عالی (هاشمی) عهده دار منصب ریاست جمهوری خواهد بود هرگز محدودیتی را در انتخاب این مسئولیت تصویب نمیکردیم. " جالبتر از همه اینها سخنان عبدالله نوری در این رابطه است: "بنده معتقدم نباید با استناد به منع قانون اساسی در مورد تمدید دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی دستهای خود را ببندیم و کشور و نظام اسلامی را از وجود چنین شخصیت ارزنده و شجاع و مدیری محروم کنیم. (مهر ۷۵)
مصاحبه مهدی هاشمی با بار بارا اسلاوین خبرنگار معروف روزنامه پرتیراژ آمریکایی یو اسای تودی، گویا و رمزگشای بسیاری از مواضع هاشمی رفسنجانی در این دوران است: این روزنامه در سال ۲۰۰۵ در مطلبی با عنوان "ایران دوباره به کاپیتان با تجربه رو میآورد نوشت: "پسر رفسنجانی میگوید اگر پدرش به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، قانون اساسی ایران را به منظور کاهش قدرت رهبری معظم دینی تغییر خواهد داد و آنرا تبدیل به یک نقش تشریفاتی برابر با "شاه انگلیس" خواهد کرد. مهدی هاشمی میگوید فقط پدرش میتواند مانع از گم شدن ظواهر پلورالیستی با وجود یک گروه کوچک نخبه پشت گرم به مذهب شود. وی ادامه میدهد: اگر پدرم نامزد ریاست جمهوری نشود، کشور تحت حاکمیت یک گروه درخواهد آمد و بعد از آن ما هیچ انتخابات آزادی نخواهیم داشت.
این در حالی است که کسی که خود هشت سال سکاندار اجرایی کشور بوده است به خوبی بر این نکته واقف بود که صرف ادعای تقلب در چنین سطحی، اندک فاصلهای با تخیل و توهم پراکنی ندارد، اما با این حال رفتار شتاب زده و احساسی وی تا مدتها تنور سرد بنگاههای دروغ پراکنی بیگانه را گرم کرده و تبدیل به حربهای برای استفادههای تبلیغاتی علیه نظام شد. دیدار مداوم وی با زندانیان و خانوادههای مجرمان فتنههای پس از انتخابات و موضع گیریهای گاه و بیگاه و همسو با اپوزیسیون نظام از جهت گیریهایی بود که هاشمی در یک سال های گذشته به صراحت اتخاذ کرده و بر آن پافشاری نموده است.
[۱]. نیمه پنهان هاشمی صفحه ۶۸
[۲]. رازهای دهه شصت صفحه ۲۸۶
[۳]. راز قطعنامه صفحه ۶۴ و ۶۵
[۴]. همان
[۵]. نیمه پنهان هاشمی صفحه ۵۹