۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۱:۳۰
کد خبر: ۷۳۴۷۴۱

اسناد ساواک، فرخ‌رو پارسای را چگونه توصیف کرده‌اند؟

اسناد ساواک، فرخ‌رو پارسای را چگونه توصیف کرده‌اند؟
براساس اسناد ساواک، فساد اقتصادی در زندگی کاری فرخ‌رو پارسای، رد پا‌های آشکار و قابل رصدی داشته است.

چهره‌سازی از عناصری که در عداد ابواب جمعی رژیم پهلوی قلمداد می‌شدند، قدمتی به درازای ربع قرن دارد. تفاوتی ندارد که فرد مورد تطهیر امیرعباس هویدا باشد، یا فرخ‌رو پارسای، یا نادر جهانبانی یا شعبان جعفری! یکی از چهره‌هایی که در این فرآیند بسیار مورد مدیحه سرایی قرار می‌گیرد، پارسای وزیر آموزش و پرورش کابینه هویداست. این مقال، اما درصدد است تا چهره او را از دریچه پرونده نامبرده در ساواک ببیند. توضیح اینکه سازمان اطلاعات و امنیت شاه در تهیه این گزارشات، تنها درصدد دستیابی به اخبار و آدرس‌های صحیح بوده، انگیزه‌ای برای تخریب وجهه سوژه نداشته، آن‌ها را برای اطلاع عموم منتشر نمی‌کرده و نهایتاً در صدد دستاویز‌سازی برای جمهوری اسلامی در نیم قرن بعد هم نبوده است. هم از این روی می‌توان به این اسناد اعتماد کرد و براساس آن‌ها به قضاوت نشست، مگر آنکه دلیلی محکم بر بطلان آن‌ها وجود داشته باشد. اشارت دیگر اینکه مستندات این مقال، بر دو تارنمای پژوهشگاه تاریخ معاصر ایران و مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی وجود دارد و این مقال نیز از آن‌ها بهره برده است. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقمندان را مفید و مقبول آید.

یک بهایی بر مسند وزارت آموزش و پرورش
در تاریخ‌نگاری‌های رایج درباره فرخ‌رو پارسای، معمولاً کارکرد وی در دوره پیش از وزارت، چندان محلی از اعراب ندارد، جز اینکه گفته شود: نامبرده متجدد بوده، دنبال حق رأی زنان بوده الخ. القابی که در تاریخ‌نگاری شاهنشاهی، به بسا دیگر نیز می‌توان بست. سخن عمده در این میان اما، در باب کارنامه وی در وزارت آموزش و پرورش، در دوره وزارت نخست وزیری هم کیشِ او، یعنی امیرعباس هویداست. خوشبختانه در این باره تحقیقات مفیدی در دسترس است که می‌تواند بر ابعاد موضوع، نور بتاباند. به عنوان نمونه سیده راضیه حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این فقره می‌نویسد:

«فرخ‌رو با بسیاری از مظاهر اسلامی، همچون پوشش چادر مخالف بود. مشهور است که وی یک بار وارد جلسه‌ای گردید که متشکل از مدیران مدارس جامعه تعلیمات اسلامی بود و وقتی برخی از زنان را با پوشش چادر مشاهده کرد، در ابتدا با عصبانیت پرسید: خانم‌ها چه کاره هستند؟... و وقتی به او پاسخ داده شد: مدیر هستند، پرسید؟ کدام یک از آن‌ها لیسانسه و کدام یک دیپلم می‌باشند؟ و زمانی که شنید دو نفر لیسانس و بقیه دیپلم هستند، گفت: این چه وضعی است، چرا شما چادر دارید؟ اسلام هرگز نگفته است با چنین وضعی باشید، این‌ها خرافات است، باید خرافات ریشه‌کن شود... اقدامات فرخ‌رو در حالی صورت می‌گرفت که اتهاماتی مبنی بر بهایی بودن به او وارد شده بود و برخی با ارائه اسناد و شواهدی مدعی بودند، فرخ‌رو بهایی است.

فرخ‌رو خود منکر این موضوع بود و حتی با برخی از اقدامات نمایشی همچون برپایی جشن نیمه‌شعبان، درصدد بود این اتهام را از خود دور کند، اما در همان سال‌ها اعلامیه‌هایی از سوی گروه‌ها و محافل مختلف منتشر شد که بر بهایی بودن او تأکید داشت. البته تا جایی که برای ساواکی‌ها امکان داشت، تلاش می‌کرد تا از توزیع آن اعلامیه‌ها جلوگیری کنند، اما واقعیت از محافل و اسناد مختلف به بیرون درز می‌کرد. یکی از شواهدی که از آن به عنوان بهایی بودن فرخ‌رو یاد شده است، مراسم عقد برادرزاده او با فرزند تیمسار صنیعی وزیر سابق جنگ بود که در منزل برادرِ پارسا که قاضی دادگستری بود، برگزار شد. به گزارش ساواک در این مراسم مهندس روحانی وزیر کشاورزی و عده‌ای دیگر از پیروان مسلک بهایی حضور داشته‌اند. خانم پارسا و تیمسار شیرین‌سخن نیز در این مجلس بوده‌اند. مشهور است در این مجلس خطبه عقد که معمولاً از طرف یک نفر روحانی باید خوانده شود، انجام نگرفت و طبق آداب و رسوم بهایی‌ها انجام شد. از این‌رو برخی معتقدند، چون تیمسار صنیعی از بهایی‌های مشهور ایران است، ازدواج فرزند وی با خانواده پارسا نشان می‌دهد که این خانواده نیز جزو گروه بهایی‌ها به‌شمار می‌روند...».

هویدا از این زن چه دیده که او را رها نمی‌کند؟
سوء‌مدیریت فرخ‌رو پارسای، از جمله نکاتی بود که بار‌ها از سوی عناصر و نهاد‌های وابسته به رژیم گذشته مورد انتقاد قرار گرفت. تا جایی که فرهنگیان در برخی محافل، از دوره ریاست وی بر آموزش و پرورش، به عنوان یکی از سیاه‌ترین ادوار نام می‌بردند! در مقالی که بر تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی نشر یافته، در این باره چنین آمده است:

«عملکرد فرخ‌رو پارسای در وزارت آموزش و پرورش، از سوی اعضای حزب ایران نوین نیز مورد انتقاد قرار گرفت. به طوری‌که در جلسه این حزب در ۲۱ شهریور ۱۳۵۰، عزت‌الله مصدقی معاون آموزش و پرورش ناحیه ۸، دوران وزارت فرخ‌رو پارسای را یکی از سیاه‌ترین دوران‌های دستگاه تعلیم و تربیت معرفی می‌کند و دلیل ادعای خود را این طور بیان می‌نماید:، زیرا در این دوره بزرگ‌ترین اجحاف به طبقه مردم انجام و با توجه به عدم کنترل مدارس ملی، صاحبان اینگونه مدارس خون مردم را در شیشه ریختند، ضمناً موجبات نارضایتی معلمین را فراهم نمودند... همچنین در انتقاداتی که اعضای این حزب نسبت به دولت هویدا در ۱۳ دی ماه ۱۳۵۰ ابراز داشتند، در مورد وضعیت آموزش و پرورش می‌نویسند: خانم فرخ‌رو پارسا نالایق‌ترین زنان فرهنگی می‌باشد، نمی‌دانم آقای هویدا از این زن چه دیده است که او را رها نمی‌کند؟ شاید دولت قصدش این است که فرهنگ فلج، معلم بیش از پیش دلسرد و به اساس تعلیم و تربیت لطمه وارد شده و روی هم رفته خرابی آموزش و پرورش به حدی است که موجب آبروریزی فرهنگ کشور گردیده است... مدیریت فرخ‌رو پارسای در وزارت آموزش و پرورش به حدی نامطلوب بود که اعتراضات سناتور‌های مجلس سنا را نیز به همراه داشت. خزیمه علم سناتور مجلس سنا، در اظهاراتی همین مطلب را عنوان می‌کند: در مجلس سنا به طور کلی اکثریت کامل سناتورها، با خانم وزیر نظر مخالف پیدا کرده‌اند و این مخالفت بیشتر ناشی از این است که برنامه دوره راهنمایی، صحیح پیاده نشده و برای پیاده کردن نظام جدید دبیرستان‌ها در سال آینده، با اینکه پنج سال وقت داشته‌اند، نه کتاب تهیه کرده‌اند و نه معلم و نه ساختمان و آثار سوء این سیاست چنان خواهد شد که دانش‌آموزان دوره دبیرستانی در سال‌های آینده که متوجه نبودن کتاب و معلم [و]وسایل برای تحصیل خود می‌شوند، کم‌کم راه دانشجویان دانشگاه را انتخاب کرده، تشنجات دانشگاه را به محیط دبیرستان می‌کشانند... در کنار این اعتراضات، آمار و نتایج به دست آمده از فعالیت‌های آموزش و پرورش در دوران وزارت فرخ‌رو پارسای، مؤید این امر است که با وجود ادعا‌های حکومت پهلوی مبنی بر تغییر در ساختار این وزارتخانه، رویکرد مثبتی در آن به وجود نیامده است. آمار نشان می‌دهد که بسیاری از جوانان در این دوران، هرگز به مدرسه راه نیافته یا با کمبود مدارس راهنمایی و نبود امکانات مناسب، قبل از سن بلوغ مدرسه را ترک کردند. به طور مثال در آمار به دست آمده در سال ۱۳۵۱ ش، هنوز ۲۵ درصد از کودکان سنین بین هفت تا ۱۳ ساله، از نعمت تحصیل محروم بودند. فرخ‌رو پارسای پس از هفت سال وزارت آموزش و پرورش در کابینه امیرعباس هویدا، توانست ضربه‌های مهلکی را به آموزش و پرورش وارد سازد. سرانجام فشار افکار عمومی باعث شد، رژیم شاه به برکناری او تن دهد، لذا در سال ۱۳۵۳ ش از پست وزارت بر کنار شد...».

وزیر زن فاسد پهلوی

خانم وزیر، در قامت یک رشوه گیرِ تمام!
براساس اسناد ساواک، فساد اقتصادی در زندگی کاری فرخ‌رو پارسای، رد پا‌های آشکار و قابل رصدی داشته است. علاوه بر این آنچه سازمان امنیت توانسته به عنوان بخشی از عملکرد نامبرده در این حوزه احراز نماید، نشان می‌دهد که خانم وزیر در گرفتن رشوه و زیرمیزی نیز خوش دست بوده و توانسته است از این راه، خود و خانواده‌اش را به مال و منال فراوانی برساند. مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی طی مقالی و با استناد به اسناد ساواک، در این باره بیلانی به دست داده است:

«در گزارش ساواک در ارتباط با ادله فساد مالی فرخ‌رو پارسای می‌خوانیم: اعمال تبعیض، انتصاب و حمایت از افرادی که در جامعه فرهنگی حسن شهرت ندارند، تغییر وضع مالی محسوس خود مشارالی‌ها و وابستگان وی و نیز قرائن و شایعات بسیار زیادی که در این مورد وجود دارد، موجب گردید که شخصیت و صحت عمل وزیر، مورد تردید قرار گیرد. موارد زیر نمونه‌هایی از این امر است:

۱- فرهنگیانی که وزیر آموزش و پرورش را از نزدیک می‌شناسند، اظهار می‌دارند که مشارالی‌ها تا حدود ۱۰ سال پیش، از نظر مایملک فردی کاملاً عادی بوده و حال آن که در حال حاضر وضع مالی او و خانواده‌اش، به خصوص از لحاظ وسایل لوکس به هیچ وجه قابل مقایسه نبوده و با احتساب اینکه حقوق ماهیانه وزیر حدود۱۵۰ هزار ریال است، به فرض اینکه از همان ۱۰ سال پیش تاکنون تمام حقوق خود را ذخیره می‌کرد، شاید نمی‌توانست قسمتی از آنچه را که امروز دارد، تهیه نماید. تغییر دارایی وزیر آموزش و پرورش و بستگان نزدیک او و رسیدن به موقعیت کنونی، تعارفات و کادو‌هایی که از افراد مختلف اخذ کرده، سوءاستفاده وی از مقام، به شرح زیر مورد استناد قرار گرفته است.
۲- منزل مسکونی مجهز به وسایل لوکس در دروس.
۳- منزل دیگری در دروس (روبه‌روی منزل مسکونی فوق الاشاره) که مال الاجاره آن قبلاً ۴۰ هزار ریال بوده است.
۴- باغ میو‌های در کرج که ارزش بالنسبه قابل توجهی دارد.
۵- حدود ۱۷۰۰ متر از اراضی مهرشهر، به نام مهشید شیرین‌سخن (دختر وزیر که دانشجو و مجرد است).
۶- ویلای رامسر (تنبل‌سرا) که ارزش نسبتاً قابل توجهی دارد.
۷- منزل دیگری به نام ناهید شیرین‌سخن (دختر دیگر وزیر)، واقع در قلهک به ارزش تقریبی (۶ میلیون ریال).
۸- دو قطعه زمین (هر یک به مساحت ۵۰۰ متر) در تهران پارس که یکی به نام نوید (کوچکترین دختر وزیر که دانش‌آموز دبیرستان است) و دیگری به نام همسر مشارالیها.
۹- بیش از ۱۰ میلیون ریال جواهرات مختلف که گفته می‌شود قسمت اعظم آن به عنوان کادو در مقابل تعویض پست و مناسبات ویژه اخذ شده است. (از جمله گردنبند قیمتی نجمی وثوقی رئیس مؤسسات آموزشی فرح و دستبند جواهرنشان اشرف مهشت مدیرکل آموزش و پرورش استان خوزستان).
۱۰- منقل نسبتاً گرانقیمت و ملحقات آن که از افسرالملوک نراقی، رئیس آموزش و پرورش شمیران، اخذ شده و تا این اواخر در سالن پذیرایی وزیر بوده است.
۱۱- انگشتری ذیقیمت که از خانم ملک ششکلانی، در مقابل بازنشسته ساختن او اخذ گردیده است.
۱۲- تعدادی اشیاء لوکس که از علی اکبر مینو (مدیرکل آموزش و پرورش اصفهان) در مراجعت از مسکو اخذ شده که در ویترین سالن پذیرایی وزیر قرار دارد.
۱۳- میز عاج سالن پذیرایی منزل وزیر که از فروغی کارمند وزارت آموزش و پرورش (مأمور خدمت در وزارت امور خارجه که در امارات خلیج فارس انجام وظیفه می‌نماید) اخذ شده است.
۱۴- دو تخته قالی نفیس کار کرمان که گفته می‌شود از حسین کارآموز (مدیرکل سپاه دانش پسران) در مقابل گرفتن شغل اخذ شده است... در ابتدای گزارش ساواک نیز قید شده، این‌ها فقط نمونه‌هایی از فساد مالی پارسای می‌باشد...».

قطع ۷۰ هزار درخت توسط وزیر بهایی
از جمله اقدامات اعجاب برانگیز فرخ‌رو پارسای - که در نوع خود نوعی ویژه خواری تمام محسوب می‌شود- قطع حدود ۷۰ هزار درخت در منطقه ورامین است! ساواک آن را در گزارش پی‌آمده بازتاب داده و پژوهشگاه تاریخ معاصر ایران، این سند را بر تارنمای خویش قرار داده است:
«در مورخه ۱۷/ ۰۹/۱۳۵۲، ساواک گزارش داد: مقامات مهم هر کاری مرتکب شوند و خلافی انجام دهند، با هیچ قانونی جلوی آن‌ها را نمی‌توان گرفت و قانون مال افراد ضعیف است. چنانچه خلاف کوچکی بکنند، آن‌ها را مجازات و سرکوب می‌کنند، درحالی‌که وزیر آموزش و پرورش (فرخ‌رو پارسای) و آقای باتمانقلیچ، در حدود ۷۰ هزار درخت را در ورامین قطع کرده‌اند و همه مردم از این موضوع اطلاع دارند. چرا قانون برای آنان هیچ‌گونه مجازاتی قائل نمی‌شود؟...».

منشی «خوشگل» و «کارچاق کن» خانم وزیر!
در باب گرایشات و مفاسد اخلاقی پارسای، معمولاً کمتر سخن رفته است. علاوه بر این تذکره نویسان سلطنت طلب نیز، سعی کرده‌اند تا در این باره نم پس ندهند! با این همه در پرونده نامبرده در ساواک، مواردی از قبیل اسناد ذیل نیز هست که مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی در مقالی به برخی از آن‌ها اشاره کرده است:
«در بیشتر گزارش‌های ساواک مبنی بر تخلفات مالی، اختلاس‌ها و سایر انحرافات اخلاقی و عملکرد سوء فرخ‌رو پارسای، به کرات نام ناصر موفقیان و مجید سرتیپی آمده است. نفوذ و سلوک مجید سرتیپی در آموزش و پرورش، به گونه‌ای بوده که شایعاتی را هم دامن می‌زده است. به عنوان نمونه در سند ساواک در مورخه ۹ آذر ۱۳۴۸ می‌خوانیم: در مورد روابط خاص خانم دکتر پارسای وزیر آموزش و پرورش با مجید سرتیپی رئیس دفترش، شایعاتی وجود دارد و این شایعات به خصوص با توجه به جوان بودن سرتیپی و معیت همیشگی او با خانم پارسای حدت و شدت می‌یابد. افرادی که شایعه روابط خاص خانم وزیر را با رئیس دفترش بازگو می‌کنند، می‌گویند: خانم وزیر حتی در سفر انگلستان نیز نخواسته دور از رئیس دفتر زیبایش باشد و او را با خود به خارج نیز برده است. عجیب اینکه حتی برخی از افراد وابسته به حزب ایران نوین هم، شایعه مزبور را بازگو می‌کنند و با طعن و نیش و کنایه، از روابط این دو هم‌مسلک حزبی خویش، یعنی خانم پارسا و سرتیپی صحبت می‌نمایند...».
ساواک در سندی دیگر به تاریخ ۱۴ آذر ۱۳۴۹ نیز از این مقوله سخن به میان آورده است: «در این روز‌ها به شدت شایع است که خانم پارسا تغییر خواهد کرد و می‌گویند، چون کثافت‌کاری‌ها و انتصابات نامناسب که خانم پارسا انجام داده، در تاریخ فرهنگ مملکت بی‌سابقه است، لذا حتماً به زودی تغییر خواهد کرد ... با نفوذی که سرتیپی روی خانم وزیر دارد، این انتصابات و نقل و انتقالات با نظر سرتیپی انجام می‌گیرد و نارضایی عمیقی در صنف فرهنگیان به وجود آورده است، لذا یک نسخه در پرونده سرتیپی و با سوابق اقدام فرمایند...». در اسناد دیگری که بر تارنمای فوق آمده وجود دارد، تصریح شده است که رئیس دفتر خوشگل خانم وزیر با استظهار به حمایت او، به اقداماتی فراوان در حوزه آموزش و پرورش و بیرون از آن دست زده است.

مشارکت شهیدان بهشتی و باهنر در تألیف کتب درسی دینی، پاسخ به یک پرسش
موضوع همکاری شهیدان آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی و حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدجواد باهنر با وزارت آموزش و پرورش در دوره مدیریت پارسای و عهده‌دار شدن تألیف کتب درسی دینی، از جمله نکاتی است که عناصر و جریاناتی گوناگون، در‌باره آن سخنان فراوان گفته و تحلیل‌های متنوعی ارائه کرده‌اند. در فهم درست این مقوله، باید به دو نکته اشاره کرد:

یک: فرخ‌رو پارسای در دوران مسئولیت خود، علاوه بر اشتهار به بهایی بودن، چادر، دروس عربی و کمیسیون رسیدگی به ارزش تحصیلی طلاب را موقوف کرد! این اقدام اعتراض علما و مجامع دینی را در پی‌داشت و حتی به گفته حسین فردوست، آخوند‌های درباری نیز آن را برنتابیدند! پارسای در عقب‌نشینی و برای تعدیل فضای این مخالفت، تصمیم گرفت تا تدوین کتب درسی دینی مدارس را به شخصیت‌های فوق آمده واگذارد. او در فضای ذهنی خویش از پیامد‌های این اقدام غافل بود. نه او و نه در مرتبه بالاتر شاه و ساواک، اگر تأثیر این تصمیم را بر ذهن جامعه‌ای که رو به انقلابی با گرایشات دینی می‌رفت، می‌دانستند، نه تنها با این اقدام موافقت نمی‌کردند، بلکه حتماً از آن جلوگیری می‌کردند.

دو: بر خلاف شاه و کارگزاران دولت او که از فضای حاکم بر جامعه غافل بودند، چهره‌هایی، چون شهیدان بهشتی و باهنر در متن مردم حضور و از گرایشات فزآینده جوان به معارف دینی اطلاع داشتند. آنان از امکانی که وزارت آموزش و پرورش، از سر استیصال در برابر اعتراضات مردمی در اختیار آنان قرار داده بود، به نیکی بهره گرفتند و حجم گسترده‌ای از معارف دینی را به کودکان و جوانان آموختند. ایشان هرگز اعتقاد نداشتند که آن نهاد، آگاهانه و از سر دقت به جوانب امر این امکان را در اختیار ایشان قرار داده است، بل چنین می‌اندیشیدند که این تصمیم، تنها برای سکوت یا فریب جامعه مذهبی ایران اتخاذ شده است. امری که نظایر آن را در دیگر تصمیمات رژیم شاه نیز می‌شد دید؛ و کلام آخر

در باب برخی مطالب فوق آمده، برخی به قسم‌های فرخ‌رو پارسای در دادگاه انقلاب اسلامی، برای نفی اتهامات خویش اشارت می‌برند، در حالی که مشخص نیست قسم یک بهایی به قرآن، چگونه می‌تواند حقیقتی را روشن یا امری مستند را ابطال نماید؟

 

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات