جهاد فرهنگی امام صادق از منظر رهبر انقلاب
به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، حضرت آیتالله خامنهای در تحلیل زندگی امام صادق (علیهالسّلام) اینگونه فرمودند: «اگر امام صادق و امام باقر (صلواتاللَّهعلیهما) یک گوشه مینشستند و چندنفر دور خودشان جمع میکردند و فقط یک مسئلهی شرعی میگفتند، کسی به آنها کاری نداشت... امام صادق دنبال امامت بود؛ یعنی ریاست دین و دنیا، منتها شرایط جور نمیآمد؛ اما ادعا که بود. برای خاطر همین ادعا هم آن بزرگواران را کشتند.» (۱۳۷۰/۰۵/۳۰)
نسبت به سیره سیاسی اجتماعی امام صادق علیهالسلام، واقعیت امر آنچه که دغدغه هر سیرهپژوه و مورخ شیعه منصفی باید باشد، این است که وقتی که به سیرهپژوهان و سیرهپژوهی در فضای گفتمانی شیعه نگاه میشود، بهخصوص از عصری که نوشتنهای به زبان غیرعربی مرسوم شد دچار یک بحران جدی شدیم و آن بحران این بود که متأسفانه به سیره اجتماعی اهلبیت علیهمالسلام، کمتر پرداخته شد و آنچه که بیشتر مدنظر نویسندگان و مخاطبان قرار گرفت، وجوه فردی حیات اهلبیت علیهمالسلام است و هر امامی در یک قاب و تصویر خاصی دیده و ملاحظه شد.
وجوه اجتماعی حیات امام صادق علیه السلام
درد اینجاست زمانیکه بنا باشد از شخصیت امام صادق علیهالسلام گفتگو شود مخاطب احساس میکند با یک آخوند مسئلهگو یا یک فقیه صاحبدرس و یا یک مفتی در تراز مفتیان عصر خودش مواجه است؛ وقتی از امام صادق علیهالسلام گفتگو میشود باید یک پیشینه از تاریخ تشیع درنظر گرفت؛ بعد از ماجرای شهادت سیدالشهدا علیهالسلام در کربلا در سال ۶۱ هجری قمری، شیعیان مذهب اعتقادی و فقهی منسجم و منضبط را ندارند، ظرفیتهای شیعیان رو به زوال است و آن ظرفیت اولیه جریان علوی، آسیبهای جدی دیده است.
لذا جایگاه سادات بنی حسین آسیب بسیار جدی دید و یکی از مهلکترین خطراتی که هویت جریان علوی را به مخاطره انداخت و هر لحظه ممکن بود آن ضربه نهایی را به جریان علوی بزند، این بود که جریان علوی بهواسطه اینکه سرکوب شده و حاکمیت او را مطرود کرد و مجال گفتگو را از دست داد و بر بالای منبرهای رسمی نقد شد؛ فرصت پاسخگویی نداشت، و هر کسی که کمترین انتسابی به جریان علوی داشت تحت تعقیب، پیگرد، قتل، زندان و حبس قرار میگرفت، و بهمرور زمان ممکن بود که خیلی از احکام شرعیه شیعیان از دست برود.
احکام شرعیه در این مقام مهم نیست، ما چیز مهمتری داریم و آن هم نقاط ممیزه اعتقادی و فضای گفتمانی است و ممکن است آنها از دست برود و به یک گروهی با تفکرات خاصی تبدیل شوند. کمااینکه این اتفاق در طول تاریخ بسیار افتاده است. میتوانیم از خیلی جریانهای فکری نام ببریم که در وهله نخست تمایزات جدی داشتند، ولی در ادامه مسیر، تمایزاتشان محفوظ نماند.
رفتار فرهنگی و گفتمانی امام صادق علیه السلام
یکی از نقاط ممیزه امام صادق علیهالسلام با عموم سادات دیگر از اولاد امیرالمومنین و زهرای مرضیه علیهماالسلام که در اثنای شکلگیری دولت بنیعباس قیام و خروج کردند این بود که حضرت صرفاً بهدنبال یک جریان صرف اجتماعی و انقلاب تُند و خشن اجتماعی نیستند، اینگونه نبود که فقط به دنبال سرگونی دولت مرکزی باشند و به هر قیمتی یک دولت تشکیل دهند؛ حضرت در منظومه فکری خودشان به رفتارهای فرهنگی و گفتمانی تقدم دادند.
ابتدا باید یک نرمافزاری داشته باشیم که در اذهان برخی ثابت بماند و بعد از اینکه این نرمافزار مشتری پیدا کرد و امام بهعنوان راهبر پذیرفته شد، بهمرور زمان جریان اجتماعی از قِبَل خودش تولید نماید و این جریان به سمت عرصههای سیاسی حرکت کند؛ اشتباهی که برخی سادات بنی الحسن انجام دادند این بود که پیش از ایجاد یک نرمافزار اندیشهای به سمتبهدست گرفتن عرصههای سیاستورزی رفتند و شاید اینجا برای ما فهم شود که چرا حضرت صادق علیهالسلام با برخی تحرکات سادات علوی در اوایل تشکیل حکومت عباسی همکاری نداشتند و حضرت به خانهنشینی متهم شدند.
مرحوم شیخ حُرعاملی در اثباةالهدی وجود دارد و مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی نوشتند یکی از بزرگان زیدیه با یکی از شیعیان درحال گفتگو بود و به تمسخر، نام امام صادق علیهالسلام را صدا زد و گفت این پیرمرد چه زمانی از دنیا میرود که جریان علوی نفسی بکشد و خانهنشینی را کی پایان میدهد؛ بهخاطر اینکه بخشی از جریان سادات علوی در صحنه معارضه قرار دارند و میجنگند ولی ما امام صادق اولویت ذهنی متفاوت دارند. چون ظاهراً حضرت متوجه خطر محتمل بیخ گوش جریان شیعی بودند که همه نقاط تمایز اعتقادی شیعه از بین برود.
وحدت با حفظ تمام تمایزات
این موضوع هیچ منافاتی با وحدت ندارد؛ منظور از وحدت، این نیست که در جامعه عامه هضم شویم؛ وحدت یعنی با حفظ تمام نقاط تمایز از اصرار بر نقاط تمایز در مرزهای معارضه فرهنگی دست برداشته شود و بر اشتراکات تکیه شود؛ اگر در عامه هضم شویم دیگر تمایز، اشتراک و وحدتی وجود ندارد؛ گام نخست امام صادق علیهالسلام، تولید آن گفتمان و مرزبندی شفاف و واضح است.
مرحوم کلینی روایت معروفی در کتاب شریف کافی دارد و که در سفر حجی، حضرت صادق علیهالسلام در انتهای مسجد بیتوته کرده و مشغول عبادت بودند، ابوحنیفه در کنار امام صادق علیهالسلام خواست کنار امام علیه السلام بنشیند، ابوحنیفهای که اگر در مدینه یا کوفه بود، مورد احترام امام بود، ولی در اوج ناباوری امام صادق علیهالسلام به ابوحنیفه تَشَر زدند و گفتند کنار من ننشین، تا من و تو را یکی نبینند و تصور نکنند که گفتمان من و تو یکی است و این یعنی یک مرزبندی؛ و ازاینرو میبینید حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام در جلسه مهدی عباسی، وقتی به تظلمخواهی رفتند، حضرت آن چیزی را که بهعنوان تظلم پیش خلیفه عباسی بردند، ماجرای فدک و غصب حاکمیت و بازگرداندن چیزی است که در سقیفه بنیساعده بهعنوان فدک زهرای مرضیه سلاماللهعلیها غصب شد و بعد هم اشعار سیاسی خواندند که مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسی امروز جهانی را نشان دهد.
امام بهشدت به تولید گفتمان و ایجاد یک نرمافزار فرهنگی معتقد بودند و اُمید دارند که در گام بعدی بتوانند یک جریان اجتماعی را با این گفتمان تولید کنند و در گام بعدی از دل این جریان اجتماعی، یک گفتمان سیاسی تولید کنند که این گفتمان سیاسی خودش را موظف بداند عرصه سیاستورزی را دست گیرد؛ این مسیر را امام صادق علیهالسلام برای سیاستورزانی که میخواهند در مسیر حق قدم بردارند طراحی کردند.
نرم افزار و ساختار اعتقادی مذهب شیعه
جهادی که امام صادق علیهالسلام به آن مشغول است ایجاد یک نرم افزار و ساختار خاص اعتقادی و ایجاد یک مذهب متمایز در همه زمینهها و ابعاد با جامعه عامه جهان اسلام است، این بهمراتب از هر شمشیر برداشتنی برای بنیعباس خطرناکتر بود؛ زیرا این کار مانایی دارد و در مقابل ایدئولوژی قداست بنیعباس بود؛ بنابراین برخلاف تصور عامه، بنیعباس دشمن بزرگ خود را، حسین فخ نمیدید.
وقتی رأس حسین فخ را برای هادی بردند، هادی، یقین بن موسی را مذمت کرد و گفت این کار را نمیکردی، ولی در ماجرای شهادت موسی بن جعفر علیهالسلام، هارون ذرهای ملاحظه و ملاطفت به خرج نداد؛ یعنی معلوم است دغدغه و نگرانی از سادات حسینی که شمشیر نکشیدند از سادات حسنی که شمشیر به دست گرفتند به مراتب بیشتر است؛ زیرا با آن بحران میشد مانند یک صاعقه تعامل کرد کمااینکه سادات بنیحسنی که در مغرب الاقصی و در شمال آفریقا دولت تشکیل دادند و مذهب اهل تسنن را پذیرفتند. بخشی از زیدیه بخشی از تفکرات اهل سنت را پذیرفتند؛ اما جریان اثنیعشری و اسماعیلی که فرع بر امام صادق علیهالسلام بودند تا قرنها مانایی خود را حفظ کردند؛ انقلاب فرهنگی امام صادق علیهالسلام از این جهت اولویت دارد نه برای فرار از جهاد، بلکه برای جهاد و بلکه جهادی بهتر و بیشتر با دولت بنیعباس، چون این جهاد مانایی و ماندگاری بیشتری دارد.