۲۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۳
کد خبر: ۹۰۴۱۹
معاون پژوهشی آموزشی نمایندگی مقام معظم رهبری در انگلیس:

علامه جعفری از پرچمداران حکمت «نوصدرایی» بود

خبرگزاری رسا ـ معاون پژوهشی آموزشی نمایندگی مقام معظم رهبری در انگلیس گفت: علامه جعفری حکیم متأله بودند. یعنی قائل به وحدت عقل و قلب و وحی بودند. اهل ذکر و فکر بودند، اما مسائل عقلی را با اسلوب فلسفی بیان می‎کردند.
مرحوم علامه محمدتقي جعفري


به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، دکتر سیدسلمان صفوی، معاون پژوهشی - آموزشی نمایندگی مقام معظم رهبری در انگلیس (1996-2003) دارای تحصیلات عالیه حوزوی و دارای دکترا و فوق دکترا در فلسفه از دانشگاه لندن است. وی نویسنده و چهره‎ای بین‎المللی و فعال در حوزه مطالعات فلسفه مقایسه‎ای و روابط بین‎الملل به‎حساب می‎آید. نشریه پنجره با وی درباره جایگاه فلسفی علامه جعفری گفت و گویی انجام داده‌ است که در پی می‌آید؛

عده‎ای معتقدند با صدرالمتالهین شیرازی عصر فیلسوفان بزرگ اسلامی به پایان رسیده است و پس از او تنها با شارحان بزرگ فلسفه اسلامی روبه‎رو هستیم نه با فیلسوفان؛ برخی نیز این نظر را نمی‎پذیرند و معتقدند این موضع دقیق نیست. حال شما با کدام یک از این نظرات موافق هستید و به‎نظرتان جایگاه علامه جعفری در این میانه چیست؟

«حکمت نوصدرایی» حکمت زنده و پویایی‎ست ‎که در دوره معاصر شکل گرفته و در حال پاسخ دادن به مسائل فلسفی جدید و تنقیح و تنظیم جدید از اصول و آرای فلسفه اسلامی‎ست. چهره شاخص حکمت نوصدرایی علامه سیدمحمدحسین طباطبایی هستند و پس از معظم‎له می‎توان از آیت‎الله مطهری، شهید دکتر بهشتی، آیت‎الله شهید محمد‎باقر صدر، علامه محمدتقی جعفری، دکتر مهدی حائری یزدی، آیت‎الله جوادی آملی و پروفسور سیدحسن نصر در این زمینه یاد کرد. علاوه‎بر آن، پیش از حکمت نوصدرایی، مکتب اصفهان و مکتب تهران نقش مهمی در توسعه فلسفه اسلامی پس از ملاصدرا داشته‎اند. ملامحسن فیض‎کاشانی، ملا هادی سبزواری، ملا علی نوری، ملا عبدالله زنوزی و میرزا مهدی آشتیانی، قله‎‎‎های رفیع همراه با نوآوری‎‎‎های فلسفی پس از ملاصدرا هستند. علامه محمدتقی جعفری بیش از علامه طباطبایی به کشتی‎گیری فلسفی با فیلسوفان غربی پرداخت و کوشید مسائل روز فلسفی را با زبانی قابل‎فهم برای دانشجویان و روشنفکران و با نظام فلسفی بیان کند. جایگاه اجتماعی علامه جعفری در محافل دانشگاهی کمتر از علامه طباطبایی نبود و ارتباط ایشان با دانشگاهیان حتی شاید بتوان گفت که بیشتر نیز بوده و اغلب سخنرانی‎‎‎های فلسفی ایشان با استقبال شدید دانشجویان و دانشگاهیان به‎خصوص در قبل از انقلاب روبه‎رو می‎شد.

علامه جعفری از کسانی هستند که هم در باب فلسفه اسلامی صاحب‎نظرند و هم در باب عرفان اسلامی؛ از نظر شما رویکرد ایشان به این دو مقوله چیست و ارتباط بین این دو در نظام فکری مرحوم جعفری چگونه تعریف می‎شود؟

علامه جعفری حکیم متأله بودند. یعنی قائل به وحدت عقل و قلب و وحی بودند. اهل ذکر و فکر بودند، اما مسائل عقلی را با اسلوب فلسفی بیان می‎کردند. ایشان هم مفسر برجسته نهج‎البلاغه حضرت مولی‎الموحدین امام علی (علیه‎السلام) شارح برجسته وحی بودند و هم شارح مثنوی معنوی مولانا جلال‎الدین محمد بلخی خراسانی، و هم هماورد وایتهد و برتراند راسل در مسائل فلسفی. ایشان دارای استقلال فکری بودند، در مسائل اندیشه‎ای تقلید نمی‎کردند، بلکه تحقیق می‎کردند و فاصله تقلید و تحقیق بسیار است. ایشان در حوزه اندیشه عقلی فقط اتوریته عقل را قبول داشتند. اما قائل بودند که برخی مسائل معرفتی در حیطه قلمرو عقل نیست و شاهین عقل قدرت پرواز به آن حیطه‎‎‎ها را ندارد. همان‎طور که جد بزرگوار ما حضرت شیخ صفی‎الدین اردبیلی فرموده‎اند، پایان ساحت عقل آغار ساحت عشق است و ساحت عشق، ساحت قلب؛ و ما با قلب به کشف و شهود می‎رسیم.

یکی از مهمترین جنبه‎‎‎های فکری علامه جعفری این است که ایشان با فلسفه غرب و فیلسوفان غربی وارد دیالوگ می‎شوند و به نوعی در کنار علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید صدر و دیگرانی از این دست، باب گفت‎وگو میان متفکرین مسلمان و غیرمسلمان را باز می‎کنند. شما این جایگاه و نقش علامه را در کنار دیگر بزرگانی که از آنان یاد شد، چگونه ارزیابی می‎کنید؟

ایشان بیش از همتایان خود به نقد و بررسی اندیشمندان غربی اعم از ادبا نظیر تولستوی، داستایوسکی و فیلسوفان غربی پرداخته‎اند. مثلا در کتاب «مولوی و جهان‎بینی‎‎‎ها در مکتب‎‎‎های شرق و غرب» به نقد و بررسی افکار فیلسوفان یونانی :افلاطون، ارسطو و رواقیون، فیلسوفان مسیحی قرون میانه: سنت اگوستین، بوناونتورا و توماس اکویناس و فیلسوفان دوره مدرن: دکارت، برکلی، فیخته، لایب‎نیتس، کانت و هگل و فیلسوفان دوره معاصر: سورن کیر که‎گار، سارتر، هایدگر، وایتهد و راسل پرداخته است. از طریق نقد و بررسی این اندیشمندان، ایشان هم موفق شدند که نسل جوان را در مقابل اندیشه‎‎‎های غیراسلامی مجهز به سلاح منطق و استدلال کنند، هم معرفت اسلامی را به‎روز کردند و هم توانایی‎‎‎ها و ظرفیت‎‎‎های عظیم آن را بدون هوچی‎گری و تکفیر و تفسیق به نمایش گذاشتند.

از نظر شما، مهمترین نوآوری‎‎‎های علامه جعفری در عرصه اندیشه امروز، خصوصا اندیشه فلسفی چیست؟

نقادی اندیشه و عدم سرسپردگی محض به هر معرفت بشری از نقاط شاخص اندیشه علامه جعفری‎ست که ایشان را هم‎طراز فیلسوفان دوره رنسانس و فلسفه مدرن قرار می‎دهد. برخی وقت‎‎ها نیز افکار ایشان به فیلسوفان پست‎مدرن که تحمل قالب‎‎های رسمی را ندارند، نزدیک می‎شود. جنبه پر اهمیت دیگر تفکر ایشان، تأکید بر مسئله وجدان و نقش جدی آن در حکمت عملی‎ست. وجدان از مباحث پیچیده فلسفی، عرفانی و روان‎شناسی‎ست که کمتر بدان پرداخته‎اند. علامه جعفری کتابی مستقل در این موضوع دارند که خواندن آن در فضایی آرام و با حوصله حتی اسباب بیداری برخی از مارکسیست‎‎ها شد. آن‎چنان که این فقیر از حجت‎الاسلام انصاری نجف‎آبادی شنیده‎ام، نورالدین کیانوری (دبیر کل حزب توده) با خواندن کتاب وجدان علامه جعفری متحول شد و رو به اسلام آورد. مسئله بعد، تقسیم‎بندی جدید از فلسفه در اواخر عمر بود که از کار‎‎های شایسته ایشان است و ما اخیرا آن را به انگلیسی در مجله بین‎المللی ترانسندنت فیلوسوفی در لندن، منتشر کردیم. ایشان قائل به اختلاف عقول و این‎که: «عقول آدمیان یکدیگر را تعدیل یا تنزیل و یا تصعید می‎کنند» بودند. ایشان قائل به یکسان‎سازی اندیشه مردم نبوده و کارخانه عقل و تفکر بشری را بسیار پیچیده‎تر از آن می‎دیدند که بتوان همه را به این نحو به داشتن اندیشه‎ای یکسان در عالم ناسوت رساند. نظریه «حیات معقول» و نظریه «انسان در تصعید حیات تکاملی» از تحقیقات پخته ایشان است.

به‎عنوان آخرین سئوال، با توجه به این‎که هر متفکری بر شانه بزرگان پیش از خود می‎ایستد و اندیشه را چند قدم به جلو می‎برد، به‎نظر شما مهمترین جنبه‎‎‎های اندیشه علامه جعفری که می‎تواند دست‎مایه‎ای برای متفکرین مسلمان امروز باشد تا به بسط و گسترش آن اقدام کنند، چیست؟

علامه جعفری بیش از دیگر اندیشمندان و فیلسوفان، متفطن به این موضوع بودند که مطالعات مقایسه‎ای بین اندیشه اسلامی و اندیشه‎‎‎های غربی و شرقی، اسباب تکامل و توسعه اندیشه اسلامی می‎شود و از جهت دیگری، جلوی انحراف فکری جوانان عزیز تشنه معرفت اما خام را می‎گیرد. لذا ایشان را این فقیر، به لقب فیلسوف اندیشه مقارنه‎ای خوانده‎ام. ایشان فلسفه و عرفان اسلامی را به‎صورت مطالعات مقایسه‎ای با مکتب‎‎‎های شرقی هندوئیسم و بودیسم و مکتب‎‎های غربی یونانی، فلسفه اسکولاستیک، مکتب دکارتزین‎ها، مکتب کانت و هگل، پراگماتیسم (ویلیام جیمز، چارلز پیرس و جان دیویی) و اگزیستانسیالیسم الهی و الحادی تبیین کردند. امروز راه عصری شدن و تکامل و توسعه نظری اندیشه اسلامی در گرو مطالعات مقایسه‎ای با دیگر اندیشه‎‎‎های شرقی و غربی و به‎خصوص معاصر است. این مسیر را علامه جعفری هموار کرده‎اند و متفکرین فعلی در حوزه و دانشگاه باید آن را در رشته‎‎‎ها و موضوعات مختلف ادامه دهند تا ظرفیت عظیم معرفت اسلامی برای پاسخ‎گویی به نیاز‎‎های معاصر بشریت، بیشتر به مدد منطق و استدلال متین و پخته، برای جوانان عزیز ایرانی و جهانیان آشکار شود. ادامه مباحث ایشان پیرامون حقوق بشر و فلسفه دین نیز حائز اهمیت است. ما امروز باید با مبانی عقلی و منطق و استدلال با جهان سخن بگوییم. بیان مطالبی ذوقی، احساسی و پرخاشگرانه کمکی به ما برای بهبود چهره فرهنگ و تمدن اسلامی در سطح جهانی نمی‎کند. امروز اسلام بیش از هر زمان دیگر، مورد تعرض نظری و عملی به‎وسیله نیرو‎‎های تاریکی در غرب قرار گرفته است. دانشمندان ما باید با شناخت مقتضیات امروز و نیاز‎‎های انسان و جامعه مدرن به پاسخ‎گویی و بازتعریف معارف اسلامی بپردازند. سخنان کلیشه‎ای گذشتگان که برخی از آن‎‎‎ها ناظر به شبهات عهد بوق است، برای دنیا و جوان امروز که با اینترنت به همه جهان وصل شده، نیست. اگر دیروز علامه جعفری به نقد وایتهد و راسل پرداخت، امروز ما باید به نقد آرای ویتگنشتاین، پوپر، آیر، دریدا، فوکو، هابرماس، اخلاق سکولار، نقد گفتمان قدرت و پایان تاریخ فوکویاما و پروژه جنگ تمدن‎‎های ساموئل هانتینگتون بپردازیم./916/د103/ع

ارسال نظرات