علامه جعفری از پرچمداران حکمت «نوصدرایی» بود

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، دکتر سیدسلمان صفوی، معاون پژوهشی - آموزشی نمایندگی مقام معظم رهبری در انگلیس (1996-2003) دارای تحصیلات عالیه حوزوی و دارای دکترا و فوق دکترا در فلسفه از دانشگاه لندن است. وی نویسنده و چهرهای بینالمللی و فعال در حوزه مطالعات فلسفه مقایسهای و روابط بینالملل بهحساب میآید. نشریه پنجره با وی درباره جایگاه فلسفی علامه جعفری گفت و گویی انجام داده است که در پی میآید؛
عدهای معتقدند با صدرالمتالهین شیرازی عصر فیلسوفان بزرگ اسلامی به پایان رسیده است و پس از او تنها با شارحان بزرگ فلسفه اسلامی روبهرو هستیم نه با فیلسوفان؛ برخی نیز این نظر را نمیپذیرند و معتقدند این موضع دقیق نیست. حال شما با کدام یک از این نظرات موافق هستید و بهنظرتان جایگاه علامه جعفری در این میانه چیست؟
«حکمت نوصدرایی» حکمت زنده و پویاییست که در دوره معاصر شکل گرفته و در حال پاسخ دادن به مسائل فلسفی جدید و تنقیح و تنظیم جدید از اصول و آرای فلسفه اسلامیست. چهره شاخص حکمت نوصدرایی علامه سیدمحمدحسین طباطبایی هستند و پس از معظمله میتوان از آیتالله مطهری، شهید دکتر بهشتی، آیتالله شهید محمدباقر صدر، علامه محمدتقی جعفری، دکتر مهدی حائری یزدی، آیتالله جوادی آملی و پروفسور سیدحسن نصر در این زمینه یاد کرد. علاوهبر آن، پیش از حکمت نوصدرایی، مکتب اصفهان و مکتب تهران نقش مهمی در توسعه فلسفه اسلامی پس از ملاصدرا داشتهاند. ملامحسن فیضکاشانی، ملا هادی سبزواری، ملا علی نوری، ملا عبدالله زنوزی و میرزا مهدی آشتیانی، قلههای رفیع همراه با نوآوریهای فلسفی پس از ملاصدرا هستند. علامه محمدتقی جعفری بیش از علامه طباطبایی به کشتیگیری فلسفی با فیلسوفان غربی پرداخت و کوشید مسائل روز فلسفی را با زبانی قابلفهم برای دانشجویان و روشنفکران و با نظام فلسفی بیان کند. جایگاه اجتماعی علامه جعفری در محافل دانشگاهی کمتر از علامه طباطبایی نبود و ارتباط ایشان با دانشگاهیان حتی شاید بتوان گفت که بیشتر نیز بوده و اغلب سخنرانیهای فلسفی ایشان با استقبال شدید دانشجویان و دانشگاهیان بهخصوص در قبل از انقلاب روبهرو میشد.
علامه جعفری از کسانی هستند که هم در باب فلسفه اسلامی صاحبنظرند و هم در باب عرفان اسلامی؛ از نظر شما رویکرد ایشان به این دو مقوله چیست و ارتباط بین این دو در نظام فکری مرحوم جعفری چگونه تعریف میشود؟
علامه جعفری حکیم متأله بودند. یعنی قائل به وحدت عقل و قلب و وحی بودند. اهل ذکر و فکر بودند، اما مسائل عقلی را با اسلوب فلسفی بیان میکردند. ایشان هم مفسر برجسته نهجالبلاغه حضرت مولیالموحدین امام علی (علیهالسلام) شارح برجسته وحی بودند و هم شارح مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی خراسانی، و هم هماورد وایتهد و برتراند راسل در مسائل فلسفی. ایشان دارای استقلال فکری بودند، در مسائل اندیشهای تقلید نمیکردند، بلکه تحقیق میکردند و فاصله تقلید و تحقیق بسیار است. ایشان در حوزه اندیشه عقلی فقط اتوریته عقل را قبول داشتند. اما قائل بودند که برخی مسائل معرفتی در حیطه قلمرو عقل نیست و شاهین عقل قدرت پرواز به آن حیطهها را ندارد. همانطور که جد بزرگوار ما حضرت شیخ صفیالدین اردبیلی فرمودهاند، پایان ساحت عقل آغار ساحت عشق است و ساحت عشق، ساحت قلب؛ و ما با قلب به کشف و شهود میرسیم.
یکی از مهمترین جنبههای فکری علامه جعفری این است که ایشان با فلسفه غرب و فیلسوفان غربی وارد دیالوگ میشوند و به نوعی در کنار علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید صدر و دیگرانی از این دست، باب گفتوگو میان متفکرین مسلمان و غیرمسلمان را باز میکنند. شما این جایگاه و نقش علامه را در کنار دیگر بزرگانی که از آنان یاد شد، چگونه ارزیابی میکنید؟
ایشان بیش از همتایان خود به نقد و بررسی اندیشمندان غربی اعم از ادبا نظیر تولستوی، داستایوسکی و فیلسوفان غربی پرداختهاند. مثلا در کتاب «مولوی و جهانبینیها در مکتبهای شرق و غرب» به نقد و بررسی افکار فیلسوفان یونانی :افلاطون، ارسطو و رواقیون، فیلسوفان مسیحی قرون میانه: سنت اگوستین، بوناونتورا و توماس اکویناس و فیلسوفان دوره مدرن: دکارت، برکلی، فیخته، لایبنیتس، کانت و هگل و فیلسوفان دوره معاصر: سورن کیر کهگار، سارتر، هایدگر، وایتهد و راسل پرداخته است. از طریق نقد و بررسی این اندیشمندان، ایشان هم موفق شدند که نسل جوان را در مقابل اندیشههای غیراسلامی مجهز به سلاح منطق و استدلال کنند، هم معرفت اسلامی را بهروز کردند و هم تواناییها و ظرفیتهای عظیم آن را بدون هوچیگری و تکفیر و تفسیق به نمایش گذاشتند.
از نظر شما، مهمترین نوآوریهای علامه جعفری در عرصه اندیشه امروز، خصوصا اندیشه فلسفی چیست؟
نقادی اندیشه و عدم سرسپردگی محض به هر معرفت بشری از نقاط شاخص اندیشه علامه جعفریست که ایشان را همطراز فیلسوفان دوره رنسانس و فلسفه مدرن قرار میدهد. برخی وقتها نیز افکار ایشان به فیلسوفان پستمدرن که تحمل قالبهای رسمی را ندارند، نزدیک میشود. جنبه پر اهمیت دیگر تفکر ایشان، تأکید بر مسئله وجدان و نقش جدی آن در حکمت عملیست. وجدان از مباحث پیچیده فلسفی، عرفانی و روانشناسیست که کمتر بدان پرداختهاند. علامه جعفری کتابی مستقل در این موضوع دارند که خواندن آن در فضایی آرام و با حوصله حتی اسباب بیداری برخی از مارکسیستها شد. آنچنان که این فقیر از حجتالاسلام انصاری نجفآبادی شنیدهام، نورالدین کیانوری (دبیر کل حزب توده) با خواندن کتاب وجدان علامه جعفری متحول شد و رو به اسلام آورد. مسئله بعد، تقسیمبندی جدید از فلسفه در اواخر عمر بود که از کارهای شایسته ایشان است و ما اخیرا آن را به انگلیسی در مجله بینالمللی ترانسندنت فیلوسوفی در لندن، منتشر کردیم. ایشان قائل به اختلاف عقول و اینکه: «عقول آدمیان یکدیگر را تعدیل یا تنزیل و یا تصعید میکنند» بودند. ایشان قائل به یکسانسازی اندیشه مردم نبوده و کارخانه عقل و تفکر بشری را بسیار پیچیدهتر از آن میدیدند که بتوان همه را به این نحو به داشتن اندیشهای یکسان در عالم ناسوت رساند. نظریه «حیات معقول» و نظریه «انسان در تصعید حیات تکاملی» از تحقیقات پخته ایشان است.
بهعنوان آخرین سئوال، با توجه به اینکه هر متفکری بر شانه بزرگان پیش از خود میایستد و اندیشه را چند قدم به جلو میبرد، بهنظر شما مهمترین جنبههای اندیشه علامه جعفری که میتواند دستمایهای برای متفکرین مسلمان امروز باشد تا به بسط و گسترش آن اقدام کنند، چیست؟
علامه جعفری بیش از دیگر اندیشمندان و فیلسوفان، متفطن به این موضوع بودند که مطالعات مقایسهای بین اندیشه اسلامی و اندیشههای غربی و شرقی، اسباب تکامل و توسعه اندیشه اسلامی میشود و از جهت دیگری، جلوی انحراف فکری جوانان عزیز تشنه معرفت اما خام را میگیرد. لذا ایشان را این فقیر، به لقب فیلسوف اندیشه مقارنهای خواندهام. ایشان فلسفه و عرفان اسلامی را بهصورت مطالعات مقایسهای با مکتبهای شرقی هندوئیسم و بودیسم و مکتبهای غربی یونانی، فلسفه اسکولاستیک، مکتب دکارتزینها، مکتب کانت و هگل، پراگماتیسم (ویلیام جیمز، چارلز پیرس و جان دیویی) و اگزیستانسیالیسم الهی و الحادی تبیین کردند. امروز راه عصری شدن و تکامل و توسعه نظری اندیشه اسلامی در گرو مطالعات مقایسهای با دیگر اندیشههای شرقی و غربی و بهخصوص معاصر است. این مسیر را علامه جعفری هموار کردهاند و متفکرین فعلی در حوزه و دانشگاه باید آن را در رشتهها و موضوعات مختلف ادامه دهند تا ظرفیت عظیم معرفت اسلامی برای پاسخگویی به نیازهای معاصر بشریت، بیشتر به مدد منطق و استدلال متین و پخته، برای جوانان عزیز ایرانی و جهانیان آشکار شود. ادامه مباحث ایشان پیرامون حقوق بشر و فلسفه دین نیز حائز اهمیت است. ما امروز باید با مبانی عقلی و منطق و استدلال با جهان سخن بگوییم. بیان مطالبی ذوقی، احساسی و پرخاشگرانه کمکی به ما برای بهبود چهره فرهنگ و تمدن اسلامی در سطح جهانی نمیکند. امروز اسلام بیش از هر زمان دیگر، مورد تعرض نظری و عملی بهوسیله نیروهای تاریکی در غرب قرار گرفته است. دانشمندان ما باید با شناخت مقتضیات امروز و نیازهای انسان و جامعه مدرن به پاسخگویی و بازتعریف معارف اسلامی بپردازند. سخنان کلیشهای گذشتگان که برخی از آنها ناظر به شبهات عهد بوق است، برای دنیا و جوان امروز که با اینترنت به همه جهان وصل شده، نیست. اگر دیروز علامه جعفری به نقد وایتهد و راسل پرداخت، امروز ما باید به نقد آرای ویتگنشتاین، پوپر، آیر، دریدا، فوکو، هابرماس، اخلاق سکولار، نقد گفتمان قدرت و پایان تاریخ فوکویاما و پروژه جنگ تمدنهای ساموئل هانتینگتون بپردازیم./916/د103/ع