۰۱ آبان ۱۳۹۱ - ۱۶:۳۳
کد خبر: ۱۴۳۷۰۹

نفی مقام والای امامت از سوی شبکه‌ماهواره‌ای وهابی

خبرگزاری رسا ـ منصور حسینی کارشناس شبکه وهابی نور گفت: آیه«إذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات» ربطی به امامت ندارد و از کلمات این آیه امامت استفاده نمی‌شود.
امامت

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، منصور حسینی کارشناس شبکه وهابی نور در برنامه«آیات روشنگر» با موضوع بررسی آیات امامت گفت: آیه«إذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات» بر خلاف ادعای شیعیان ربطی به امامت ندارد و از کلمات این آیه امامت استفاده نمی‌شود.

شایان ذکر است که خداوند در قرآن از جعل و تشریع امامت برای حضرت ابراهیم خبر می‌دهد و این جعل را به خود نسبت می‌دهد، به گونه‌ای که در هیچ جای قرآن دیده نشده است که امامت از مجرای انتخاب گزینش شود.

این جای دقت و تأمل است که قرآن امامت را بعد انجام آزمایش و امتحان مهم الهی برای ابراهیم قرار داده‌ است،و این نشان می‌دهد که امامت از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار بوده که خداوند به موارد و مصداق تشریع و جعل هم تصریح کرده و در سوره مبارکه«بقره/124» می‌فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلَمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىّ‏ِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ؛ و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، (خدا به او) فرمود«من تو را پیشواى مردم قرار دادم» (ابراهیم‏) پرسید«از دودمانم(چطور)؟» فرمود«پیمان من به بیدادگران نمى‏رسد».

در مکتب تشیع، امامت یکی از مناصب مهم الهی بوده که خداوند بعد از این که حضرت ابراهیم به مقام نبوت رسیده بود او را به مقام امامت برگزیده است؛ از‌این‌رو امامت یکی از اصول و ارکان دین تلقی شده و مشروعیت آن به جعل و تشریع الهی است به گونه‌ای که خداوند در این آیه شریفه با اسم فاعل استناد آن را به خودش تصریح می‌کند.

و نیز خداوند در سوره مبارکه«سجده / 24» درباره افرادی از بنی‌اسرائیل که از امتحانات سخت الهی سربلند بیرون آمده بودند، تصریح می‌کند که من آن‌ها را به امامت منصوب کردم: «وَجَعَلْنَا مِنهمْ أَئمَّهً یهدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرواْ وَ کَانُواْ بایَاتِنَا یُوقِنُون؛ و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان(بنی اسرائیل) را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما(مردم را) هدایت مى‏کردند».

از‌این‌رو از نظر قرآن خلافت، نبوت و امامت در این که تابع نظام جعل و تشریع الهى است هیچ تفاوتی نداشته جز این که امامت عالی‌ترین مقام و منصب الهی بوده که دارای شؤون و مراتبی همچون رهبری سیاسی و مرجعیت دینی و ولایی می‌باشد که این شئونات در پیامبران الهی جز تعدادی محدودی از آن ها وجود ندارد.

از‌این‌رو پیامبرانی که دارای مقام امامت نیز هستند با تشریع و جعل جداگانه‌ای به این مقام الهی منصوب شده‌اند، همانند حضرت ابراهیم که با حفظ مقام نبوت و بعد از آزمایش و امتحان سخت الهی با تشریع الهی به مقام امامت رسید .

در بیان این که منظور از«عهد» در آیه مورد بحث چیست؟ ماوردی شافعی در کتاب«النکت والعیون، ج 1، ص 64» در مقام بیان دیدگاه‌های موجود مفسرین اهل سنت برآمده است و در این‌باره می‌گوید: «در این که منظور از«عهد» در آیه چیست، هفت تأویل وجود دارد از نظر بعضی، مراد نبوت است که این نظر سدی است، برخی مراد از آن را امامت دانسته‌اند که این نظر مجاهد است و برخی گفته‌اند که منظور از آن ایمان می‌باشد که این نظر قتاده است و برخی آن را رحمـت الهی می‌دانند که نظر عطا است و بعضی دین خدا می‌دانند و برخی ثواب و برخی دیگر مثل ابن عباس می‌گوید که منظور این است که بر شما از ناحیه ظالم عهدی نیست تا برای او چیزی داده شود».

همچنین فخر رازی در«تفسیر کبیر، ج 3، ص 279» درباره این که منظور از عهد الهی چیست می‌نویسد: «منظور از عهد در این آیه ممکن است که عهد نبوت باشد در این صورت معنایش این است که نبوت به ظالمین نمی‌رسد، ممکن است که مراد عهد امامت باشد که در این صورت امامت برای ظالمین ثابت نمی‌شود، وقتی امامت برای ظالمین ثابت نشود نبوت نیز ثابت نمی‌شود؛ زیرا هر نبی امام نیز هست، در نتیجه آیه در هر دو تقدیر نفی گناه و معصیت از پیامبر می‌کند».

تفسیر اهل سنت از«عهد الهی» از چند جهت قابل بررسی و نقد می‌باشد: برای تفسیری که از«عهد الهی» کرده‌اند هیچ دلیل و مستند معقول ارائه نداده‌اند، گذشته از این هیچ ارتباطی بین آن‌چه حضرت ابراهیم برای ذرّیه‌اش می‌خواست و با آنچه خداوند از آن تعبیر به عهد خود کرده است وجود ندارد، مثلاً چه ارتباطی بین امامت و بین ثواب وجود دارد و نیز چه تناسبی بین امامت و ایمان ذرّیه ابراهیم است؟

تفسیر دیگری که اهل سنت از عهد کرده‌اند نبوت است، اگر این تفسیر را بپذیریم با چند سؤال اساسی مواجه می‌شویم که اهل سنت باید پاسخگوی آن باشند: این مطلب را خود حضرت ابراهیم هم می‌دانست که نبوت به ظالمین نمی‌رسد، چرا خداوند حکیم مطلبی را که هیچ ابهامی ندارد در جواب ابراهیم می‌فرماید؛ در حالی که خداوند می‌داند که این مطلب برای ابراهیم پوشیده و مخفی نیست.

و اگر مراد از«عهد» در این آیه نبوت بوده، طبعاً مجعول در آیه«إِنِّی جاعِلُکَ» نبوت است، حال سؤال این است که جعل مجدد نبوت برای حضرت ابراهیم چه حکمت و فلسفه‌ای دارد؟

نکته دیگر این که جمله«انّى جاعلک» به ابراهیم وعده مى‌دهد که او را به مقام امامت برمى‌گزیند و خود این وعده از طریق وحى به ابراهیم ابلاغ شده است، پس قبل از این‌که وعده امامت به ابراهیم برسد، آن حضرت دارای عنوان پیامبری بوده و به او وحى مى‌شده است.

بنا بر آن چه بیان شد، مجعول در این آیه امامت بوده نه نبوت ، زیرا اگر مراد از جعل در آیه‌ی «انی جاعلک للناس اماماً» نبوت بوده باشد، این پرسش مطرح مى‌شود که فلسفه جعل مجدد نبوت برای حضرت ابراهیم چیست؟ آیا وجوب اطاعت مجدد ابراهیم(ع) را به مردم اعلان مى‌کند؟ در حالی‌که این وجوب اطاعت با جعل نبوت ابراهیم در مرحله اوّل ثابت شده بود، وقتی نبوت برای ابراهیم جعل شد از لازمه آن وجوب اطاعت و انقیاد کامل از او است که با جعل نبوت ثابت شده بود، حال جعل دوم نبوت اگر باز هم به منظور اعلام وجوب اطاعت و پیروی باشد، این جعل نه بدون حکمت و فلسفه است و این با حکمت خداوند متعال نمی‌سازد؛ لذا مفسرین اهل سنت در این جا با یک پرسش جدی مواجه هستند که خداوند به ابراهیم بگوید: من تو را بعد از این که سال ها واجب الاطاعه بودى، مطاع مردم خواهم کرد حکمت جعل مجدد نبوت هیچ توجیه ندارد و دانشوران اهل سنت پاسخ این سؤال را تاکنون نداده‌اند. /9161/ت302/ن

 

ارسال نظرات