فقیه آگاه(19)؛
آیتالله گلپایگانی در مسائل مربوط به حفظ مملکت نظر ولی فقیه را حجت میدانست
خبرگزاری رسا ـ شاگرد حضرت آیتالله گلپایگانی گفت: ایشان در حمایت از امام اطلاعیهای دادند که در بین سایر مراجع، ممتاز و نمونه بود برای همین ساواک به خانه ایشان هجوم آورد و بیاحترامی هم کرد ولی ایشان دست از حمایت و تایید امام(ره) برنداشت، بعد از فوت امام خمینی هم حکم مجلس خبرگان برای رهبری حضرت آیتالله خامنهای را امضا کردند.
حجت الاسلام عبدالاحد رضوی تویسرکانی از شاگردان مرحوم آیتالله گلپایگانی و صاحب کتاب تقریرات ایشان است، وی در زمان مرحوم حضرت آیتالله بروجردی وارد حوزه علمیه قم و حجره نشین مدرسه فیضیه میشود، پیوسته در نماز جماعت صبح آیتالله گلپایگانی در مسجد بالا سر حرم مطهر شرکت و ایشان را تا منزل مشایعت میکند. تواضع استاد در پاسخ به سوالات سطح پایین، برخورد خوب، توجه به شاگردان، معنویت و نفس گرم آن فقیه بزرگ باعث ایجاد علاقه ویژه حجت الاسلام و المسلمین رضوی تویسرکانی به ایشان میشود.
استاد تویسرکانی با گشادهرویی ما را در خانه قدیمی، بیآلایش و به دور از هرگونه زرق و برق خود پذیرفت، اگر نبود بیماری قند که مدتی است ایشان را گرفتار کرده، فرصت بیشتری برای شنیدن گفتههایشان از دوران شاگردی در محضر حضرت آیتالله گلپایگانی مییافتیم،
متن زیر حاصل ساعتی گفتوگو با این استاد حوزه علمیه قم در آستانه برگزاری کنگره فقیه آگاه، حضرت آیتالله گلپایگانی است.
رسا ـ ضمن تشکر از حضورتان در این گفتوگو، از نحوه ورودتان به درس آیتالله گلپایگانی و روش درسی ایشان اگر مطلبی در خاطر دارید بیان کنید.
زمانی که وارد حوزه علمیه قم شدم رسائل و مکاسب میخواندم، پس از آن که سطح را تمام کردم، سه سال درس خارج حضرت آیتالله بروجردی را درک کردم و اکنون نوشتههایی از آن دوران به یادگار دارم، علاقه من به آیتالله گلپایگانی سبب شد بعد از آیتالله بروجردی از میان مراجع تقلید ایشان را برای درس خارج فقه انتخاب کنم.
ایشان ابتدا در مسجد بالای سر نماز میخواندند و در همان جا تدریس داشتند که بعد از آن به مسجد اعظم آمدند، زمانی که در درس آیتالله گلپایگانی شرکت کردم از روی علاقهای که به ایشان داشتم تمام درسهای ایشان را پیش مطالعه میکردم و این امر جدای از مباحثهای بود که انجام میدادم.
سؤالات خوبی سر درس مطرح میکردم و ایشان با لطف خاصی جواب میدادند، به یاد دارم روزی حدیثی را خواندند و فرمودند که آخر حدیث از شیخ صدوق است، بنده به حساب بزرگواری ایشان به خودم جرات دادم و گفتم که ظاهرا این تتمه و دنباله روایت است.
فردای آن روز وقتی برای درس تشریف آوردند در آغاز درس فرمودند آن روایتی که دیروز بیان شد و من گفتم آخرش از شیخ صدوق است، تتمه روایت است و آن آقایی که دیروز تتمه روایت بودنش را تذکر داد درست گفته است، ببینید یک مرجع تقلید با آن مقام، برای پرورش شاگرد این موضوع را تذکر داد، این تایید و تشویق برای کسی که زحمت میکشید تاثیر ویژهای داشت.
رسا ـ آیتالله گلپایگانی چقدر برای شرکت در کلاس اهمیت قایل بودند؟ از دیدگاه یک شاگرد تدریس ایشان را چگونه ارزیابی میکنید؟ اگر جایی مخالفتی با مشهور در عمل به روایات مشاهده میشد رفتار ایشان چگونه بود؟
شاگردان بسیاری در درس ایشان شرکت میکردند، یک روز که هوا سرد بود و نسبتا جمعیت کمی آمده بودند آیتالله گلپایگانی ناراحت شد و فرمود که آیا بازاریها امروز بر اثر این هوای سرد به بازار نمیروند یا اداریها، اداره خود را تعطیل میکنند؟ ارزش درس یک طلبه از آن کمتر است؟ یعنی طوری صحبت کردند که آنها که نیامدند دچار عذاب وجدان شدند، این نوعی پرورش شاگرد است.
ایشان مقید بودند همه جوانب یک مطلب را بررسی کنند، هر کدام از روایات معارض را جدا جدا بررسی میکردند و بعد معارضش را میگفتند و اینکه در صورت تعارض روایت، چه باید کرد، این طور نبود که مجملاً برود دنبال اصول بلکه روایات را مطرح میکردند سپس آنها که تعارض داشت را انتخاب میکردند پس از آن میگفتند کدام یک مقدم است و جهت تقدمش چیست.
گاهی میفرمود: اگر نتوانستیم بین روایات جمع کنیم کدام یک از اصول عملیه یا به کدام یک از قواعد باید مراجعه کنیم، اینجا باید به اصل برائت مراجعه کنیم یا استصحاب یا احتیاط، تمام اینها را توضیح میداد.
تدریس ایشان طوری بود که بیشتر راهنما بود، یعنی هرکس کاملاً به درس ایشان گوش میداد راه خیلی برایش باز میشد، ایشان به دلیل احترامی که برای علمای صالح گذشته قایل بودند اگر به روایتی میرسیدیم که معارض داشت و مشهور علما به آن عمل کرده بودند سعی میکرد تعارض را به نحو ممکن حل کند تا با مشهور مخالفت نکرده باشد چون معتقد بود شاید نزد ایشان قرائن و دلایلی بوده که الان به ما نرسیده است.
رسا ـ قبل از انقلاب بعضی از علما با مبارزات انقلابی مخالف بودند، حضرت آیتالله گلپایگانی نظرشان چه بود ، اگر خاطرهای در این مورد دارید ذکر کنید.
قبل از انقلاب یک بار من تصمیم گرفتم به دیدار آقای یزدی و آقای خلخالی که به منطقهای در اطراف گنبد تبعید شده بودند و نیز مولانای تویسرکانی که اطراف رشت تبعید بود، بروم، خدمت آیتالله گلپایگانی رسیدم و عرض کردم که قصد دارم به دیدن آنها بروم. بدون اینکه من بگویم کجا تبعید شدهاند ایشان فرمود آنها در گنبد هستند سپس مبلغی پول برای کمک به آنها به من دادند. ایشان نسبت به جریان نهضت اسلامی و فعالان این عرصه توجه خاصی داشتند.
راجع به همراهی ایشان با امام و انقلاب خاطرهای که در ذهن دارم این است؛ در همان ایامی که امام فرمان فرار از پادگان ها را صادر کردند روزی من خدمت آیتالله گلپایگانی بودم که یک درجهدار ارتش از کرمانشاه آمد و گفت: امام دستور دادهاند افراد از دستگاههای دولتی و نظامی بیرون بروند و به مردم شلیک نکنند من مقلد شما هستم آمدم خدمت شما، شما هر چه دستور بدهید. ایشان فرمود: شما مسؤولیتتان چیست؟ درجهدار گفت : پشتیبانی ماشینی و تمام احتیاجات آن قسمت را به عهده دارم.
آقا تبسم کرد و به شوخی فرمود : پس مسؤولیت شما این است که دستور بدهید بروند ماشینهایی که خراب میشود درست کنند که بعد بروند مردم را بکشند، درجه دار گفت: آن قسمت(کشتن مردم) مربوط به من نیست؛ سپس ایشان فرمود: همان طوری که دستور دادند شما هم فرار کنید. این امر نشاندهنده عنایت ایشان به تقویت انقلاب بود، مکرر دیدم برای حمایت از افرادی که در انقلاب فعال بودند در حدی که توان داشت مضایقه نمیکرد.
رسا ـ گویا ایشان بیانیه در حمایت از نهضت انقلاب اسلامی صادر کردند، درباره آن توضیحاتی بیان کنید.
ایشان در حمایت از امام اطلاعیهای دادند که در بین سایر مراجع، ممتاز و نمونه بود. آن زمان ریختند در خانه حضرت آیتالله گلپایگانی و بیاحترامی هم کردند ولی ایشان دست از حمایت و تایید امام برنداشت، بعد از فوت امام خمینی هم حکم مجلس خبرگان را برای رهبری حضرت آیتالله خامنهای امضا کردند.
رسا ـ موضع آیتالله گلپایگانی درباره رهبری آیتالله خامنهای چه بود؟
بعد از اینکه خبرگان رهبری، حضرت آیتالله خامنهای را به عنوان رهبر ایران اسلامی معرفی کرد نوبت به تأیید مراجع تقلید آن زمان رسید؛ آیتالله اراکی و آیتالله نجفی مرعشی مهر تأیید بر این اقدام زدند، پس از آن دو روز تعطیل بود و از طرف بیت ایشان خبری انتشار نیافت، بعضی از آنهایی که میدانستند من شاگرد ایشان هستم به من گفتند که مثل اینکه آقا تا حالا امضاء نکرده است، شما بروید خدمت ایشان ببینید علت تاخیر چیست؟!
من رفتم خدمتشان و عرض کردم که بعد از امام، خبرگان آمدند آقای خامنهای را انتخاب کردند، آیتالله نجفی و آیتالله اراکی هم امضاء کردهاند اما مقلدان شما خیلی زیاد هستند و اگر خدای نخواسته شما امضاء نکنید ممکن است به انقلاب صدمه بخورد، خودتان میدانید چقدر شهید برای انقلاب دادیم و امام چقدر خون دل برای این انقلاب خوردند، همینطور که میگفتم دلم شکست و گریهام گرفت.
ایشان نگاهی به اشکهای من کردند و فرمودند حساب اینها را دارم شما ناراحت نباش من هم یک ساعت قبل امضا کردم، ناراحت نباش گریه نکن.
یادم هست برای نماز بر امام که ایشان تشریف بردند من هم موفق شدم شرکت کنم، ایشان که بر جنازه امام نماز خواندند یک عدهای روی عشق و علاقه میخواستند بیایند به طرف آیتالله گلپایگانی و دست ایشان را ببوسند، چون جمعیت زیاد بود مراقبان سپاه جلوی آنها را گرفتند و بعد از نماز بر امام(ره) ایشان به قم بازگشتند.
رسا ـ نظر آیتالله گلپایگانی درباره دروس حوزه چه بود، آیا انتقادی نسبت به درسهای حوزه داشتند؟
برای اینکه آینده حوزه به اصطلاح پربار باشد خیلی تاکید داشتند به درسخواندن طلبهها و این نکته را هم ایشان خیلی تاکید داشتند که روش قدما را جدی بگیرید و درسها را خوب و با دقت بخوانید.
امام با آن عظمتی که داشت رسماً فرمود که حوزه با نظر مراجع تقلید اداره شود یعنی اگر انتقادی هم داشت برای نظر آیتالله گلپایگانی و مراجع دیگر اهمیت خاصی قائل بود برای همین هر طور مراجع نظر میدادند عمل میشد.
آن زمان هم حوزه بزرگ بود و جمعیت آن هم زیاد بود الان هم اگر در حوزه، وزنههای علمی هستند همانهایی هستند که آن زمان تربیت شدند، حالا بعضیها میآیند درسی بخوانند و مدرکی بگیرند و بروند ادارات دولتی مشغول شوند ولی آن موقع فقط و فقط تحصیل در حوزه روی هدف دینی با همه سختیها صورت میگرفت.
رسا ـ در مورد رابطه ایشان با فرزندانشان و خانواده اگر مطلبی میدانید بفرمایید، نکته دیگر این که بعضیها میگویند اساتید سطح بالای حوزه خانه و امکانات دارند و درد طلبههایی که مستاجرند نمیفهمند، ایشان از لحاظ زندگی فردی چطوری بود؟
در مورد رابطه خانوادگی ایشان زیاد اطلاع ندارم ولی روی هم رفته ایشان روی تقوایی که داشت موازین دینی را در مورد همه چیز رعایت میکرد طبیعتا درباره خانواده هم از این ملاحظات تقوایی دور نبودند.
درباره زندگی فردی باید بگویم، الان هم آنهایی که پرورشیافته آن زمانها بودند خیلی به زندگی خودشان نمیرسند، خیلی از آنهایی که شما مثال میزنید کسانی هستند که وابستگی به تشکیلات دولتی و این برنامهها دارند وگرنه بقیه مثل سابق ساده هستند، بنده که نزدیک 45 سال منبر رفتم، بعدش هم در حوزه بودم زندگیام همین است که میبینید (اشاره به زندگی ساده و بیآلایشش کرد.)
رسا ـ رسیدگی ایشان به طلاب چگونه بود؟ خاطرهای در این باره دارید.
تا اندازهای که در توان ایشان بود خیلی خوب رسیدگی میکردند، به یاد دارم مشکل چند تن از طلاب که به من گلایه کرده بودند را برای ایشان مطرح کردم و ایشان در اسرع وقت گرفتاریشان را رفع کردند، روحیه ایشان به صورتی بود که اگر از مشکل کسی اطلاع پیدا میکردند کوتاهی نمیکرد.
رسا ـ در اتفاقاتی که بعد از انقلاب افتاد مثل، جریان بنیصدر یا منافقین آیا ایشان نظر خاصی داشتند؟
نظرشان نظر امام بود و با منافقان مخالف بودند، ایشان فرموده بود در مواردی که مربوط به حفظ مملکت میشود به نظر امام عمل کنند، در بحث اختلافات فقهی در جامعه هم از نظر ایشان حمایت میکردند.
رسا ـ در بحث استهلال ماه یک آشفتگی وجود دارد بعضی اوقات میشود که نظر مراجع با هم متفاوت است. آیا در آن زمان هم چنین اختلافاتی بود؟
آن موقع مثل حالا نبود. اینها در آن زمان هیچ وقت اتفاق نیفتاد، یعنی هیچ وقت اختلاف نظری بین امام و ایشان پیدا نشد.
البته در بحثهای فقهی یک حکم داریم و یک موضوع، به طور مثال یک وقت رهبری میفرمایند فردا عید است ولی شما ماه را دیدهاید حتی اگر مقلد ایشان هم باشید نباید صبر کنید، یا میفرماید این فرد خوب است ولی شما با او معاشرت دارید و میدانید بد است، این موضوع است در این جا نظر مرجع مطرح نیست مثل اینکه چون میدانید چون آن شخص بد است نمیتوانید به ایشان اقتدا کنید، موضوع و حکم با هم متفاوت است، اما در جایی که حکم باشد آن حسابش با موضوعات فرق میکند، اگر حاکم حکم کند، حکم حاکم برای بقیه فقها حجت است؛ البته در میان علمای نجف این بحث اختلافی بود.
رسا ـ نظر ایشان درباره ولایت فقیه چه بود؟
ایشان ولایت فقیه را قبول داشت؛ کسی در ولایت فقیه شک نمیکند، اگر شکی هم باشد در شرایط ولیفقیه است، مثل همان بحثی که در حکم و موضوع گفتم که فلان آقا میگوید این فرد عادل است ولی من خودم با او در ارتباطم و می دانم که عادل نیست. ولی در چیزهایی که جنبه حکمی دارد حساب دیگری است.
رسا ـ نظر آیتالله گلپایگانی درباره حضور طلاب در درسها چه بود؟ چه توصیهای به طلاب داشتند؟
در روحیه دادن به طلاب برای درسخواندن و دنبال کردن درس عنایت ویژهای داشتند، تعطیلیها را فقط در ایام شهادتها و ولادتهای ائمه معصومین(ع) میدانستند، مقید بودند طلبهها تعطیلی نداشته باشند؛ در ایام عید نوروز ایشان یکی دو روز بیشتر تعطیل نمیکردند. به درس گفتن بسیار مقید بودند، ایشان برای اینکه طلبهها وقار طلبگی را حفظ کنند خیلی عنایت داشتند.
میگفتند اهل علم باید سنگین باشد، نباید در قیافه اهل علم سبکی وجود داشته باشد، حتی یادم هست خودم آنجا بودم که یک روحانی آمد گفت من میخواهم بروم فلان جا تبلیغ و در آنجا همه مقلد شما هستند دستور بدهید چند رساله بدهند تا به آنجا ببرم. این طلبه موی سرش آمده بود تا نزدیک ابرویش، آن موقع این طور روحانی بسیار کم بود؛ ایشان یک نگاهی به او کرد و گفت میخواهی بروی برای مردم از رساله من بگویی؟ گفت: بله! فرمود: کجای رساله من نوشته است که اهل علم موهایش اینقدر بلند باشد که تا نزدیک ابرو بیاید. این با شئون روحانیت جور در نمیآید. دلش میخواست طلبه ظاهرش با خیلی از جنبههای معنوی یکدست باشد./914/گ401/ع
ارسال نظرات