میثم تمار، الگوی ولایت پذیری و ولایت مداری
به گزارش خبرگزاری رسا، از سربازان ولایت جز ولایت پذیری انتظاری نیست؛ اما از سرداران ولایت تنها ولایت پذیری کافی نیست؛ بلکه میبایست ولایتمدار هم باشند. معنایش این است که کسی با شناخت کامل از منظومه فکری و خط مشی سیاسی و اجرایی ولایت، حتی قبل از اینکه دستوری برسد، بتواند در انجام به تکالیف خود، دقیقا بر اساس خواست و روش مورد پذیرش ولی حرکت کند. به عبارت دیگر پیش از اقدام به یک کار یا اتخاذ یک موضع، بررسی کند که آیا این موضع و عمل او مورد رضایت ولی زمان هست یا نه و طبیعتا اگر زمانی هم دستور و حتی اشارهای برسد، با جان و دل میپذیرد و عمل میکند.
این کار به معنای جلوتر از ولایت حرکت کردن نیست؛ بلکه به معنای عمل به هنگام در زمان لازم بر اساس تکلیف و با شناخت از مسیر ترسیمی عقلانی و شرعی ولایت است. چنین کسی برای تمام اقدامات خود منتظر دستور و کسب تکلیف نمیماند و البته اگر عمل و اقدامی محل شبهه شد و نتوانست بر اساس خط مشی ترسیمی ولایت حرکت کند، سعی میکند از کانال مطمئن کسب تکلیف کرده و عمل نماید.
میثم تمار که بود؟
میثم فرزند یحیى ابتدا غلام زنى از طایفه بنى اسد بود. حضرت على(ع) او را خرید و آزاد کرد. وى در زمان پیامبر(ص) نیز مىزیست؛ هر چند در حوادث زمان آن حضرت یادى از او نشده، اما او را از اصحاب پیامبر(ص) به شمار آوردهاند. میثم تمّار در طول هم نشینیاش با حضرت علی(ع) اخبار غیبی فراوانی از حضرت شنید و در موارد متعددی آن را بازگو کرد. افشاگریها و موضع گیریهای ستودنی میثم تمّار در مقابل دستگاه حاکم جور، زمامداران وقت را بر آشفت و در صدد دستگیری او بر آمدند تا از رسوایی بیشتر بنی امیه جلوگیری کنند.
لقب تمار(خرما فروش) را هم از آن جهت به او میگفتند که در کوفه خرما فروش بود.
منطقهای که جناب میثم پیش از اسلام ساکن آنجا بوده و در آن متولد شده بود، منطقهای به نام ران است که در آذربایجان قرار داشت. البته موارد دیگری هم در مورد شهر محل تولد و اقامت میثم ذکر شده است؛ شهرهایی از جمله کرمان و فارس گفته شده، اما در ظاهر، نقل قویتر این است که زادگاه جناب میثم منطقه آذربایجان بوده است.
جناب میثم نیز مانند بقیه موالیان که پس از اسلام برای نزدیکی بیشتر به خاندان طهارت به مناطق عرب نشین آمده بودند، به کوفه آمد. ایشان اولین بار امیرمؤمنان(ع) را در کوفه دیدار میکند و در آن زمان جناب میثم غلام یک زن عرب بوده و چون موالی بوده، خدمتگزاری این خانواده را در کوفه انجام میداده است.
امیرمؤمنان(ع) میثم را که غلام و برده آن زن عرب بوده، میخرد و آزاد میکند و میثم آزاد شده امیرالمؤمنین(ع) است. در دیدار اولی که بین میثم و امیرمؤمنان(ع) اتفاق میافتد، حضرت از ایشان میپرسد که اسم تو چیست؟ و ایشان در پاسخ میگوید: «سالم». حضرت میفرمایند: اما پیامبر خدا(ص) به من فرمود که پدرت اسم تو را در ایران و در سرزمین خودت، میثم گذاشته است. میثم بسیار متعجب میشود که رسول خدا(ص) و جانشین او امیرالمؤمنین(ع) درست میگویند و اسمش قبلا میثم بوده است. اما در این منطقه و کوفه هیچ کس این را نمیداند و کسی از این موضوع با خبر نیست. حضرت به میثم میفرماید: از امروز نامت همان میثم باشد و همان نامی که پدرت بر تو گذاشت و همان نامی که رسول خدا(ص) مرا از آن نام با خبر کرد.
پیشگویی کیفیت شهادت میثم تمار توسط امام علی(ع)
میثم صبحی خدمت امیرمؤمنان(ع) میرسد و به منزل حضرت میرود. حضرت در چشمان میثم خیره میشود و میفرماید: به خدا قسم روزی را میبینم که به خاطر دوستی تو با من، دست و زبانت را میبرند و تو را از نخل آویزان میکنند!
میثم بسیار تعجب میکند و میثم میپرسد: آیا واقعا این اتفاق میافتد؟ حضرت میفرمایند: آری به خدای کعبه قسم که این اتفاق میافتد و این رازی است که پیامبر(ص) به من گفته است. میثم در پاسخ به امیرمؤمنان(ع) میگوید: هرگز پیامبر اکرم(ص) دروغ نمیگوید و من ایمان دارم همان چیزی که شما فرمودید، اتفاق میافتد. میثم از این خبر که با محبت امیرمؤمنان(ع) و به واسطه همین محبت، شهید میشود، بسیار خوشحال شد.
شهادت میثم تمار و اثبات پیشگویی امیرمؤمنان(ع) درباره مرگ او
در نهایت پیشگویی که امیرمؤمنان(ع) در مورد شهادت میثم تمار میکند، به واقعیت میپیوندد. بیست روز قبل از شهادت امام حسین(ع) وقتی عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه میشود، دستور میدهد تا یاران و مرتبطین با امام حسین(ع) را دستگیر کنند.
میثم نیز که به تبلیغ برای سالار شهیدان امام حسین(ع) در کوفه مشغول بود، دستگیر میشود و هنگامی که با دستان بسته او را به دیدار عبید الله میبرند، عبیدالله با تمسخر میگوید این برده ایرانی این قدر مهم شده است که با حسین(ع) دیدار میکند و وارد نهاد سیاست شده است؟!
میثم از چهرههای سرشناس کوفه بوده و همه او را به عنوان شیعه ائمه اطهار(ع) میشناختند. در جایی نقل شده که ابن زیاد به جناب میثم جسارت میکند و از اینکه میثم با دشمنان خلیفه که یزید بوده، رویارویی میکند و با امام حسین(ع) ارتباط گرفته، ایشان را مورد آزار و اذیت قرار میدهد.
ابن زیاد تا حدی پیش میرود که میگوید الآن خدای تو کجاست که تو را کمک کند؟! میثم خون از چهره پاک میکند و میگوید در کمین تو و دشمنان است! در نهایت میثم این قدر درشتگویی میکند و پاسخهای دندان شکن به ابن زیاد میدهد که وی میگوید چطور جرأت میکنی با من اینگونه صحبت کنی؟
در اینجا میثم پرده از پیشگویی حضرت بر میدارد و میگوید امیرمؤمنان(ع) به من گفته تو زبان مرا میبری و از نخلی آویزانم میکنی و در پایان مرا میکشی!
میثم میگوید حتی من میدانم آن نخل کجاست و آن را میشناسم و اگر بخواهی به تو نشان میدهم.
میثم تمّار که با دستها و پاهای بریده، بر بالای دار بود؛ فرصت را غنیمت شمرده و نهایت عشق و ارادت خود را به مولا و مقتدای خویش و خشم و کینه خود را به دشمنان اهل بیت(ع) به نمایش گذاشت. او با همان حالت شروع به سخنرانی کرد و با صدای بلند مردم را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «ای مردم، هر کس میخواهد احادیث یادگاری از سرچشمه زلال علوم اسلامی، علی بن ابی طالب(ع) بشنود، به سوی من بشتابد که به خدا سوگند از آنچه از امروز تا روز قیامت انجام خواهد شد، به شما خبر خواهم داد و هر فتنه و آشوبی که تا روز قیامت بر پا خواهد شد، با شما در میان میگذارم»!
مردم زیادی گرد او جمع شده و به سخنان او گوش دادند. وقتی این خبر به دار الاماره رسید، ابن زیاد دستور داد افساری بر دهان او بزنند. میثم، با همان حال، به افشاگریهای خود بر ضد دستگاه ظالم بنی امیه ادامه داد تا اینکه به دستور ابن زیاد، زبانش را قطع کردند.
میثم تمار الگوی ولایت پذیری و ولایت مداری
امروز تاکید بر رهبری که پرچمدار نظام مقدس ماست، از اوجب واجبات است و حفظ شئون و مقامات و حرمت و حریم رهبری در واقع حفظ آبرو و حیثیت یک نظام و یک ملت است و در همین راستا کسی که ملتش را میخواهد، باید از رهبری به عنوان پرچمدار و سکاندار انقلاب حمایت کند؛ آنچنان که میثم تمار با تمام وجود خود به مولای متقیان علی(ع) اعتقاد داشت که نه تنها در برابر تهدیدات دشمن احساس ترس نمیکرد، بلکه وقتی تهدیدات آنها عملی میشد، باز هم بیتفاوت بود.
میثم تمّار و مختار هر دو از یاران ولایت بودند؛ یکی در انتشار دین با تفسیر و کلام اقدام میکرد و دیگری از سرداران شمشیر زن شجاع اسلام بود.
بصیرت بخشی و مبارزات خستگی ناپذیر میثم تمّار و حق گوییهای او و نیز عشق و ارادت به خاندان پیامبر اسلام(ص) از او شخصیتی به یاد ماندنی و دوست داشتنی ساخت که مورد مهر و محبت امامان معصوم(ع) قرار گرفت. سرور و سالار شهیدان، امام حسین(ع) همواره از میثم به نیکی یاد میکرد؛ چنانکه ام سلمه خطاب به میثم فرمود: «ای میثم، حسین همواره از تو سخن میگوید». امام باقر(ع) نیز میفرماید: «من میثم را بسیار دوست میدارم». پیشوای ششم، امام صادق(ع) نیز از او به تجلیل یاد کرده، برای او درود میفرستاد.
عاقبت نیز میثم به جرم بصیرت بخشی و ولایت مداری شهید شد.
/9462/702/ر