نقشآفرینی رهبر انقلاب در برنامههای فرهنگی روشنفکران مذهبی در دوران پهلوی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از فارس، صادق کرمیار نویسنده و کارگردان رمانهایی مانند «نامیرا» و «دشتهای سوزان» و سازنده سریالهایی همچون «یک روز قبل» و خاطرات مرد «ناتمام» در صحفه مجازیاش شرح دیدار خود و چند نفر از نویسندگان را با رهبر معظم انقلاب را روایت کرد که در این گزارش به آن اشاره می شود:
مفتون و فیروزه رمانی است در دو جلد؛ نوشته سعید تشکری که انتشارات نیستان منتشر کرده و با استقبال خوبی روبرو شده است.
این رمان به حوادث دوران انقلاب اسلامی در سال های1355 تا 1357در مشهد می پردازد.
مهم ترین وقایع تاریخی یادشده در رمان مفتون و فیروزه عبارتند از کشتار مردم به دست عوامل رژیم پهلوی در تاریخ 23آذر سال1357، تحصن پزشکان، ورود آیت الله خامنه ای به این تحصن و...
داستان از اینجا شروع می شود که مفتون به همراه داریوش دانشگر و طیبه عزتی می خواهند وقتی آقاسیدعلی بر می گردد، نمایشی آماده کنند تا او بیاید و اجرای نمایش را ببیند.
دانشگر در این داستان به عنوان روشنفکر دینی می خواهد نمود پیدا کند ولی او به شدت خود خواه و دیکتاتور است.
اولین نشانه های روشنفکری دینی در او شکل گرفته و قرار است نماینده این گروه باشد؛ اما دیکتاتوری در او وجود دارد، برای همین مفتون بر عیله او عصیان می کند.
تشکری درباره نقش آفرینی آیت الله خامنه ای در این رمان گفته است: حضرت آقا زمانی که در مشهد بودند، به دلیل فراگیر بودن ارتباطاتشان، یک جریان فکری قوی را در مشهد رهبری می کردند که میان روحانیان و بازار و روشن فکران و مردم گسترش یافته بود. این ارتباط در رمان من از منظر ارتباط ایشان با روشن فکران زمان خود در مشهد به نمایش درآمده است که حتی منجر به حضور ایشان به همراه شهید هاشمی نژاد در برنامه های فرهنگی از جمله تئاتر در مشهد شد. ایشان با نام و عنوان اصلی خودشان در این رمان حضوری ثابت دارند و در آن نقش آفرینی می کنند و نکته درخورتوجه، تاثیرگذاری این شخصیت بر دیگر شخصیت های داستان است که ازقضا به شکلی بسیار پویا صورت می گیرد، تاجایی که حتی می توان ایشان را قهرمان اصلی این رمان دانست.
تشکری وقتی در دیدار اخیر با رهبری شروع به گفتگو کرد، می دانست که آقا رمان مفتون و فیروزه را مطالعه کرده اند؛ چون از مفتون و فیروزه خیلی تعریف کردند و گفتند: جای خالی مفتون و فیروزه به شدت احساس میشد.
بعد به برخی جزئیات رمان اشاره کردند و در مورد حوادث آن سالها با آقای تشکری به گفتگو پرداختند که امیدوارم اصل این گفتگو در اختیار علاقه مندان قرار گیرد.
بعد که آقا نقد خود را درباره کاراکتر داستانی خود در رمان مطرح کردند، آقای تشکری در پاسخ به جای تشریح تئوری های ادبی به ذکر خاطره ای بسنده کرد و گفت:
بعد از انتشار کتاب و توزیع در مشهد، کسانی که آن سالها را درک کرده بودند و با حضرت عالی هم مراودات و مناسباتی داشتند، از کتاب خیلی استقبال کردند و حتی یکی از کسبه قدیم، چندین جلد از کتاب را خریده بود و به دیگران هدیه می داد و تا کتاب تمام می شد، دوباره می خرید که هدیه بدهد.
آقای تشکری با ذکر این خاطره درواقع به یکی از عناصر داستانی مهم اشاره کرد. این که مخاطب داستان با شخصیت آقاسیدعلی ارتباط حسی خوبی برقرار می کند، مصداق عنصر باورپذیری در پرداخت شخصیت است.
در همین لحظه، من هم کم طاقتی کردم و گفتم، این خاطره نشان می دهد که شخصیت آقاسیدعلی در این رمان باورپذیر شده است.
آقا گفتند:
بله، باورپذیری نکته مهمی است و اگر این شخصیت در ذهن مخاطب باورپذیر شده باشد، قابل قبول است.
بنابراین می توان شخصیتی را فقط با وجوه مثبت وارد داستان کرد، به شرطی که باورپذیر از کار دربیاید که در مفتون و فیروزه با توانمندی نویسنده، این اتفاق افتاده است.
در جلسه نقد مفتون و فیروزه در خانه کتاب من هم در همین زمینه صحبت کرده بودم و به خاطر دارم که گفتم:
فضاسازی رمان با پاییز شروع میشود. پاییزی که در آن چراغهای خیابان خاموشاند. در واقع این سرد بودن، یک کهنالگو برای بیان دلمردگی و تاریکی است. در همان فصل اول نویسنده شخصیت آقا سیدعلی را وارد داستان میکند که همان آیتالله خامنهای است. نویسنده ابعادی از شخصیت آیتالله خامنهای را میشناسد؛ اما شخصیتسازی در این اثر نه رئالیستی که پستمدرنیستی است و شخصیت آقا سیدعلی حاصل رفتار گفتمانی ایشان در همان سالهاست، در واقع نویسنده این شخصیت را همانقدر معرفی میکند که در آن دوره تاریخی کارکرد فرهنگی-هنری برای گروه تئاتر دینی در مشهد داشته است.
به هر حال، در میان بحث شخصیت پردازی و ابعاد مثبت و منفی کاراکترهای داستانی، آقا دوباره رو به من کردند و به موضوع امام علی(ع) بازگشتند و گفتند:
البته در مورد شخصیت های معصوم، قضیه فرق می کند. مثلا نمی شود شخصیت امام علی(ع) را با همه ابعاد وارد داستان کرد؛ یک راهش این است که از طریق شخصیت های نزدیک به امام، ورود کنید. مثلا از طریق مالک اشتر به امام بپردازید.
این هم نکته کلیدی دیگری درباره رمان امام علی(ع) بود که ایشان دقیقا در مقام یک داستان نویس به آن اشاره کردند.
*پرسشی درباره تقریظ های رهبری بر کتابهای خاطرات
ادبیات داستانی اتمسفر غالب جلسه بود و به نظر می رسید از این بابت همه خشنودند، هم نویسندگان و هم رهبری که پیدا بود بیش از ما انرژی بحث و گفتگو داشتند و حتی گاهی فضا را به سمت مباحث چالش برانگیز می کشاندند. و هم دوستان دیگر که در آن سوی مجلس روبروی نویسندگان نشسته بودند و با دقت مباحث را دنبال می کردند و گاهی حس می کردم بدشان نمی آید وارد بحث شوند، اما نمی خواستند زمان جلسه را که متعلق به نویسندگان بود، اشغال کنند و به همین دلیل به احترام دوستان نویسنده سکوت کرده بودند و فقط شنونده بودند.
رهبری یکی دوبار تلاش کردند بحث را چالشی کنند، اما وقتی از نویسندگان پاسخی نگرفتند، ادامه ندادند. شاید نخستین جلسه اختصاصی با نویسندگان هنوز مانند جلسه هایی نشده که با شاعران دارند، گرچه به نظر می رسد ماهیت این دو جلسه با یکدیگر تفاوت داشته باشد. نویسندگان موجوداتی جدی هستند و شخصیت خودشان هم مانند کاراکترهای داستانی شان پروبلماتیک است؛ در نتیجه نمی توانند شنگی شاعرانگی داشته باشند. البته به استثنای خودم که نه تنها جدیت نویسندگان را ندارم، بلکه از اساس نویسنده نیستم، چه برسد به جدی بودن و پروبلماتیک بودن.
در پرانتز عرض کنم که پدربزرگ مادری بنده ملای ده در طالقان بود و دفتر شعری هم داشت که همه عرفانی و دینی و البته شعرهایی بود بی شاعرانگی؛ اما شنگی شاعرانه را داشت که برای من به ارث گذاشت. پدربزرگ پدری ام هم واقعا عارفی جدی و حتی کمی خشن بود که جدیت و خشونتش را برای برادرم به ارث گذاشت که تمام رشته های رزمی را یاد گرفت، بیهوده. والان مترجمی توانمند و رزمی کاری از کار افتاده است. حالا شما قضاوت بفرمایید آیا از این خاندان نویسنده جدی بیرون می آید؟! به همین دلیل هم در آن جلسه فقط به دنبال شترهای خودم بودم و پاسخی که درباره امام علی(ع) گرفتم، برایم کفایت می کرد.
به هر حال، شان جلسه آن گونه نبود که نویسندگان بخواهند وارد گله های کلان فرهنگی و هنری شوند، چرا که می دانستند رهبری بیش و پیش از آن که شخصیتی سیاسی باشند، خودشان یک معترض فرهنگی هستند و آمادگی دارند ساعت ها در این زمینه بحث و گفتگو کنند. چنان که یکی از نویسندگان به صراحت تعریضی به تقریظ های رهبری بر کتاب های خاطرات انقلاب و دفاع مقدس وارد کرد و استدلالش این بود که این تقریظ ها باعث شده تا ادبیات داستانی دفاع مقدس و انقلاب و ادبیات دینی به نفع خاطره نویسی عقب نشینی کند.
البته کسی تردید ندارد که جمع آوری و تبیین و تبویب مستندات، خاطرات و اسناد کتبی تاریخ شفاهی و کتبی دفاع مقدس و انقلاب از ضروری ترین اقدامات اجرایی برای جلوگیری از تحریفهای تاریخی کشور به شمار میرود. همه اینها در قالب گردآوری خاطرات پایینترین سطوح نیروهای درگیر در جنگ تا بالاترین فرماندهان و سیاستمداران تصمیم گیرنده در عرصه دفاع مقدس را شامل میشود. سندهای گوناگون مکتوب در نهادهای نظامی، دولت های وقت ایران و عراق و سندهای مجامع بینالمللی را نیز به این مستندات بیفزاییم. همه اینها در آیندة دور و نزدیک که روایتگران تاریخ برآن میشوند تا مقطع تاریخی دهة شصت ایران را بنویسند، به عنوان سندهای تاریخی مورد استفاده قرار میگیرد. هیچ مدیر فرهنگی، نظامی و سیاسی و نیز هیچ نویسنده و ناشر و روزنامهنگار و رزمنده و جانباز و آزاده و خانواده شهیدی نسبت به این ضرورت تردید ندارد. امّا...
اشکال و تردید و پرسش و گاه اعتراض از جایی آغاز میشود که بزرگترین نهادهای فرهنگی دفاع مقدس به لحاظ بودجه و امکانات و قدرت تصمیمگیری و اجرا نه تنها همة توان خود را صرفا در جهت گردآوری خاطره به کار میگیرند، بلکه در مقابل شکلهای دیگر روایت دفاع مقدس و انقلاب-مانند رمان- مقاومت می کنند و اگر با دیدگاه خودشان همخوانی نداشته باشد، حتی مقابله میکنند و مانع می تراشند.
البته این موضوع ها در سوال نویسنده ما مطرح نشد و به نظر من نویسنده سوال خود را ناقص طرح کرد و پاسخ رهبری به همین سوال ناقص، از نظر من کاملا حرفه ای بود که اگر نبود، با روحیه چالشی که از آن نویسنده سراغ دارم، قانع نمی شد و قطعا بحث را ادامه می داد که نداد./1325//102/خ