ایمان و کفر در رفتار اجتماعی تاثیر می گذارند/آسیب پژوهش های قرآنی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، نشست علمی «قرائت فرهنگی قرآن» با سخنرانی علیرضا قائمی نیا در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم برگزار شد.
حجت الاسلام قائمی نیا با اشاره به اینکه از طریق مباحث زبان شناسی شناختی به قرائت فرهنگی قرآن رهنمون شده است، گفت: زبان شناسی شناختی روی انسان شناسی تاثیر گذاشت و انسان شناسی شناختی را پدید آورد. در انسان شناسی شناختی، بحث مدل های فرهنگی مطرح شد. این باعث شد که به انسان شناسی شناختی وارد شوم و دیدم می شود بحث مدل های فرهنگی را در قرآن دنبال کرد. با این رویکرد، نگاه ما به بخش عمده ای از آیات قرآن تغییر خواهد کرد.
وی در ادامه ضمن توضیح «انسان شناسی» گفت: در انسان شناسی نگاهی غیرفلسفی و حتی ضدفلسفی به انسان وجود دارد. انسان شناسی دانش تنوع بشر است. در حالی که انسانی که فلاسفه تعریف کرده اند «انسان پیشین» و انتزاعی است. انسان حیوان ناطق است. در این انسان شناسی، نقش فرهنگ دیده نشده است. در این رویکرد انسان مجرد از فرهنگ بررسی می شود. فرهنگ در ذات انسان تاثیر ندارد. اما انسان شناسی «انسان پسین» را بررسی می کند و برای انسان هویت فرهنگی قائل است. فرهنگ زیست گاه انسان است و انسان در دل فرهنگ متولد می شود و متاثر از آن است. در این رویکرد انسان، فارغ از فرهنگ اصلا وجود ندارد. در اینجا بحث های معرفت شناسی تابع مباحث انسان شناسی می شود. در حالی که قبل از این برعکس بود. توجه به انسان پسین از دستاوردهای علوم انسانی غرب در قرن ۱۸ است.
قائمی نیا افزود: انسان شناسی شناختی به این نکته توجه کرد که رابطه ذهن و انسان پسین چیست. در پاسخ به این سوال به محوریت مفهوم «فرهنگ» رسیدند. فرهنگ مانند ملاطی است که اعضای جامعه را به هم پیوند می دهد.
قائمی نیا با اشاره به دو کاربرد متفاوت مفهوم فرهنگ در جامعه شناسی و انسان شناسی گفت: در جامعه شناسی، فرهنگ به ارزشهای مشترک، باورهای مشترک و نگرش های مشترک که بیشتر اکتسابی اند و در رفتارهای اجتماعی ما موثرند اطلاق می شود. اما کاربرد فرهنگ در انسان شناسی بسیار عمیق تر است. در انسان شناسی فرهنگ نوع هستی انسان را مشخص می کند. این هستی بر اساس یک سری قالب های مشترک شکل گرفته که در جهان بینی، باورها، سبک زندگی، احساسات و عواطف انسان تاثیر دارد. لذا مباحثی که در جامعه شناسی حول مفهوم فرهنگ مطرح می شود به یک معنا تابع مباحثی است که در انسان شناسی مطرح می شود.
وی ادامه داد: انسان شناسی شناختی که از نتایج زبان شناسی شناختی است، بیشتر به رابطه ذهن، فرهنگ و زبان نظر دارد. تحلیل های انسان شناسی شناختی در این سه ضلعی شکل می گیرد. پیش از انسان شناسی شناختی به حیات ذهنی فرهنگ و اینکه فرهنگ در ذهن چگونه تجلی می یابد، توجه نمی شد. مدل های فرهنگی با توجه به این مسئله متولد می شود. کلیدی ترین مفهوم در انسان شناسی شناختی، مدل های فرهنگی است. فرهنگ به شکل مدل وارد ذهن می شود. مدل در اینجا به معنای طرحواره است، چارچوب های ذهنی که در ابعاد مختلف فکری و عاطفی و زندگی بشر تاثیر می گذارد.
قائمی نیا افزود: پیدایش این مسئله ریشه فلسفی داشت. کانت برای اولین بار گفت ما به عالم واقع آنگونه که هست دسترسی نداریم. ما عالم واقع را از پشت حجاب های ذهنی خود می بینیم. بعد انسان شناسان گفتند این حجاب ها از فرهنگ ناشی می شود نه از ذهن. علوم شناختی چارچوب های ذهنی را بررسی می کردند و به تدریج به این نتیجه رسیدند که چارچوب های ذهنی خصلت فرهنگی دارد. مثلا اگر به من بگویید آب بیاور به شکلی عمل می کنم ولی اگر به کسی که در جنگل های آمازون زندگی می کند بگویید آب بیاور به شکلی دیگر عمل می کند. چون چارچوب های فرهنگی متفاوت است. با تغییر چارچوب های فرهنگی رفتارها هم تغییر پیدا می کنند. انسان شناسی روی این تغییرات دست گذاشت و گفت مدل ها فردی نیستند و خصلت فرهنگی دارند. مدل های فرهنگی به اندیشه ها و طرز تفکر و رفتار انسان ساختار می دهد و در همه ساحت های وجودی انسان تاثیر دارد. قلمرو تاثیر مدل های فرهنگی بسیار گسترده است. مقوله بندی که ما از جهان داریم، اینکه چگونه افراد را در جامعه طبقه بندی می کنیم و ... متاثر از مدل های فرهنگی است. مدل های فرهنگی معرفت فرهنگی ساختارمند هستند که ساختار هم به اندیشه ها، رفتارها، سبک زندگی و احساسات و عواطف می بخشند.
قائمی نیا در ادامه با آسیب شناسی پژوهش های قرآنی در طول تاریخ، ادامه داد: به نظر می رسد در طول تاریخ گویا انسانی مخاطب قرآن پنداشته شده است که انسان پیشین است. این تاثیر تفکر یونانی در جهان اسلام است. لذا به اقتضائات انسان پسین توجه نشده است.
وی با اشاره به مفهوم «ایمان» در قرآن، اضافه کرد: مفهوم ایمان در سه سطح در آیات آمده است. گاهی به عنوان یک اعتقاد قلبی مطرح می شود. گاهی به عنوان یکی از اجزای فرهنگ مطرح می شود. قرآن ایمان و کفر را به عنوان دو فرهنگ مطرح می کند. فرهنگ به همان معنایی که در انسان شناسی وجود دارد. یعنی چارچوبی که به نگرش ها، رفتارها و سبک زندگی انسان جهت می دهد. در اینجا ایمان از سطح اعتقادی فراتر می رود. ایمان اینجا اصول و ضوابطی دارد و اموری را تجویز می کند. گاهی ایمان به مثابه یک مدل دیده می شود. یعنی چارچوب ذهنی انسان است که در رفتارهای انسان ها و نگرش ها و عواطف آنها تاثیر می گذارد. کفر هم این سه سطح را دارد.
وی با اشاره به آیه «قُل کُلّ یعمل عَلی شاکِلَتِه» گفت: این آیه بر اساس تحلیل انسان شناختی، به مدل های فرهنگی اشاره می کند. یعنی هر انسان بر اساس مدل فرهنگی ایمان یا کفرش عمل می کند. در اینجا جای تحلیل متافیزیکی نیست، باید تحلیل انسان شناختی انجام داد. ایمان و کفر هردو در رفتارهای اجتماعی تاثیر می گذارند. با این تحلیل مخاطب این آیه انسان پسین است.
قائمی نیا درباره آیه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» نیز گفت: در اینجا «دین» در سطح «فرهنگ» مدنظر است. «رشد» و «طغیان» مفاهیم اجتماعی اند. یعنی وقتی اکراه در دین معنا ندارد که دین برای انسان به شکل مدل فرهنگی درآمده و با خون او عجین شده باشد. لذا در اینجا اتوماتیک وار کار می کند. اگر در اینجا دین را در سطح اعتقاد درنظر بگیریم، سالبه به انتفا موضوع است. اگر اینطور باشد دیگر «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» دیگر معنا ندارد. از« قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» مشخص می شود که آنجا سالبه به انتفا محمول است. این دو با هم تناقض دارند.
وی افزود: در قرآن با گزاره هایی سروکار داریم که انسان شناختی اند. یا ناظر به خود فرهنگ هستند و اجزای آن را مطرح می کنند. یا حکمی راجع به اعضای آن فرهنگ می دهند و یا حکمی راجع به مدل های فرهنگی می دهند. سر تعدد انبیا در این است که انبیا با مدل های فرهنگی مختلفی مواجه بوده اند. گزاره های انسان شناختی قرآن سه دسته اند: اول گزاره هایی که ناظر به اعضای فرهنگ هستند. مثلا آیه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ» اینجا حکم درباره کافران است نه کفر. این متفاوت است با آیه « إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ» که حکمی درباره فرهنگ کفر است. یکی از مولفه های فرهنگ کفر بی توجهی به انذارهاست. اینجا یکی از عناصر فرهنگ کفر برجسته می شود. بعضی آیات هم به مدل های فرهنگی اشاره می کنند که تعداد اینها فراوان است. مخصوصا آیاتی که استعاری سخن می گویند اینگونه هستند. «قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ» را می توان به عنوان عنصری فرهنگی دید و یا مدلی فرهنگی. عنصری از فرهنگ به این معنا که در فرهنگ کفر دست ساخت انسان به معبود انسان تبدیل می شود. مدل فرهنگی به این معنا که رابطه انسان با مصنوعاتش به همه ابعاد زندگی او جهت می دهد. مثلا رابطه انسان امروزی با تکنولوژی چنین است. تکنولوژی به مثابه یک مدل فرهنگی عمل می کند و صرفا ابزار نیست.
وی با اشاره به آیه« وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» گفت: اراده وجه خدا در مقابل اراده زینت است. مدل فرهنگی که اساس ایمان قرار می گیرد، اراده وجه خداست. این یک چارچوب است که به همه ابعاد زندگی انسان جهت می دهد و صرفا یک اعتقاد نیست. اراده زینت دنیا هم چارچوب اساسی فرهنگ کفر است.
قائمی نیا در پایان اضافه کرد: من کشف مدل های فرهنگی قرآن را به عنوان یک نظریه برای تغییر جامعه مطرح می کنم. ما باید سه قدم برداریم. قدم اول اینکه باید از علوم روز مثل جامعه شناسی و انسان شناسی کمک بگیریم تا مدل های فرهنگی جامعه خود را کشف کنیم. قدم دوم در مطالعات اسلامی یعنی قرآن، سنت، تاریخ، سیره و ... است که مدل های اساسی فرهنگی کشف می شود. مشکل جامعه ما این نیست که باورهای اسلامی نداریم، مشکل این است که مدل های فرهنگی اسلامی نداریم. ایمان باید به شکل یک مدل دربیاید. گام سوم که مطالعات فرهنگی به معنای مصطلح امروزی می تواند به ما کمک کند این است که ما چگونه این مدل های فرهنگی را بر جامعه امروزی خود تطبیق بدهیم./۱۳۲۵//۱۰۲/خ