جدال فقر و غنا در انتظار عدالت اجتماعی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، از اصول حاکم بر ساختار سیاسی اسلام، عدالت اجتماعی است که منافی هرگونه سوءاستفاده کردن از تودهها و استثمار آنهاست. اصلی رکین و شریف که خداوند متعال آن را از اهداف بعثت انبیا برشمرده و میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند»
به تعبیر امام موسی صدر؛ احکام اسلامی، عدالت اجتماعی و اقتصادی را در دل عبادات و از شروط صحت آن قرار میدهد؛ این نکته روشن میسازد که عدالت اقتصادی و اجتماعی، تنها دو حکم فرعی و دو واجب عادی نیستند، بلکه این دو بر اصول عقیده و ایمان، بنیاد نهاده شدهاند و از آنها جدا نمیشوند و اسلام نیز بر وجود ایمانی که ثمرهاش عدالت در زندگی فردی و گروهی نیست، صحه نمیگذارد. از اینجاست که عدالت اقتصادی و اجتماعی، در اسلام، دو موضوعی میشوند که عمیق و دائمی و گستردهاند، زیرا آنها با سرشت مؤمن آمیختهاند و از گوهر وجودی او، در امور فردی و گروهی، سرچشمه میگیرند.
اما سوال اینجاست که لازمه تحقق عدالت چیست؟ امام خمینی(ره) نظریهای را بهعنوان یک چهارچوب فکری کلان به جامعه اسلامی معرفی کردند که برآمده از بطن دین است. ایشان از نبردی سخن به میان میآورند که لازمه تحقق عدالت است و آن جنگی مقدس میدانند. جنگی که در آن باید حاکمیت و مردم علیه درههای فقر و قلههای ثروت به پا خیزند. جنگ فقر و غنا؛ نبردی که سبب ممانعت نخبگان و بدنه جامعه از تبدیل شدن مستضعفین و اقشار ضعیف به پلهگاهی برای پا گذاشتن بر آنها جهت افزایش سرمایهی سرمایهداران میشود. جنگ فقر و غنا یعنی آگاهی نخبگان نسبت به اهمیت مسئله فقر و وضع وخیم عدالت و پرداختن به این دو در کنار موضوعات دیگر اگر نگوییم که ارجحیت قائل شدن نسبت به این دو در تناسب با سایر موضوعات.
جنگ فقر و غنا یعنی مطالبه همگانی جامعه نسبت به عدالت و کنشگری عدالتخواهی؛ یعنی شکستن سکوت در مقابل زیادهخواهان و اشرافیت نوکیسه؛ یعنی جهاد در راستای تغییر دوگانه شوم سرمایهداری - مقدس مآبی.
در حقیقت جنگ فقر و غنا امتداد نبرد حق و باطل است؛ نبردی که در طول زمان جاری و ساری بوده. در جنگ فقر و غنا، باطل در هیئتی دو چهره قرار دارد. یک چهره آن سرمایهداری است که چشم و گوششان مدهوش و مبهوت دائمی چنگ «لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ» شده. چنگی که صدای فتان آن دل اهل دنیا را میرباید و سبب میگردد تا پرده «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ» بر دل و جان و گوش و دیده آنها افکنده شود تا دیگر نه فقر فقیر را، نه گرسنگی پسربچه دستفروش کنار چهارراه را، نه تنهایی و بیچارگی بچههای کار را، نه خجالت و شرم پدری کارگر در مقابل چشمان منتظر اهل خانهاش را، نه آوارگی و منجلاب زنی را که به خاطر لقمهای نان برای فرزندش باید تن به خواستههای شیطانصفتان دهد و نه هزاران درد و بدبختی آوار شده بر جامعه را نبیند.
اما چهره دومِ باطل، در ظاهر نوع و جنس دیگری دارد، اما باطن و هدف آن همسو با سرمایهداری است. مقدسمآبیِ چهره دوم باطل، بسان نقابی زیباست که بر روی چهرهی زشتِ عفریتِ جهل گذاشته شده. اسلامِ ۱۷ رکعت نماز و معنویت منهای عدالت گرچه ظاهری فریبنده نزد عوام الناس دارد، اما اهل مداقه و معرفت بر کنه و باطن این جریان واقفاند و نیک میدانند که سرانتها و منزل و مأوای این دسته نیز چیزی از دسته نخست یعنی سرمایهداری کم ندارد. اسلام ۱۷ رکعت و معنویت تهی از عدالت نیز در مقابل بیدادگری سکوت اختیار میکند، آنجا که باید فریاد وا اسلاما بزند سر در لاک کرده و پیشانی بر مهر گذاشته و عزلتنشینی اختیار میکند و آنجا که باید رگ غیرتش بجوشد، دامن خویش را از سیاست کنار میزند تا به پندار خویش آلوده به کثافات دنیا نگردد.
«سرمایه داری + اسلام ۱۷ رکعت» به پاس قسمی که در بارگاه باری تعالی یادکرده که «فبعزتک لاغوینهم اجمعین» از پا ننشسته و خط اغوا ظریفتر از گذشته دنبال میشود، اما جای سوال اینجاست که آیا نیرویهای انقلابی و فرزندان خمینی و خامنهای نیز این خط اغوا را آنگونه که هست شناخته و آنگونه که شایسته است مبارزه کردهاند؟/918/ی702/س
داود موذنیان