نحوه مواجهه با عشق های نوجوانی فرزندان
یکی از پرچالش ترین دوران زندگی انسان که بزرگترین تحولات جسمی و روانی در آن اتفاق میافتد، دوران نوجوانی است. دورانی که ممکن است با احساسات ضد و نقیضی برای فرد همراه باشد و حتی عشقهایی سطحی و عمیق را پدید آورد که قاعدتا رویارویی خانواده ها با چنین مساله ای بسیار حائز اهمیت است و هرگونه افراط و تفریطی میتواند عواقب جبران ناپذیری به همراه داشته باشد. پس اگر میخواهید بیش از پیش با شرایط دوران نوجوانی و چگونگی مواجهه با نوجوان در هنگام وقوع عشق های این دوران آشنا شوید، صحبت های «سمیرا طاووسی» کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره را از دست ندهید. ما در بخش اول این گفت وگو بطور مفصل در رابطه با شناخت دوره نوجوانی و نحوه رفتار صحیح والدین در صورت عاشقی فرزندان صحبت می کنیم و در بخش دوم، به مباحث تکمیلی دیگر می پردازیم.
* خانم طاووسی! باتوجه به شرایط حساس دوران نوجوانی و تغییراتی که در جسم و روان فرد اتفاق می دهد، بیایید قبل از هرچیز تصویری شفاف از وضعیت نوجوانان در این سن ارائه دهیم تا درک بهتری از دوره نوجوانی داشته باشیم.
نوجوانی در دخترها حدود 11، 12 سالگی و در پسرها با چندسال تاخیر اتفاق میافتد. دوره ای که جسم و روان انسان کاملا دستخوش تغییرات میشود و همین تغییرات میتواند عاشقیهای طوفانی را پدید آورد. به واقع تا قبل از این سن و قبل از بلوغ جنسی، درک کودک از دنیا متفاوت است، زیرا هورمون جنسی در بدن کودک نداریم و اگر هم باشد، بسیار کم و درحد فعالیت ارگان ها کار میکنند اما در نوجوانی به یکباره انقلاب بزرگی در بدن اتفاق می افتد و ترشح هورمون جنسی آغاز می شود تا به خواست خداوند، قابلیت تولید مثل و تشکیل خانواده ایجاد شود که به طبع با چنین تغییرات شگفتی در بدن، احساسات و هیجانات فرد هم به شدت دستخوش تغییرات می شود، بنابراین دیگر خبری از آن کودک همیشگی نیست و حالا با نوجوانی روبه رو هستیم که دربرابر هرنوع اتفاق هیجانی در زندگیش، روحیه و روان کاملا آسیب پذیری دارد و یکی از مهمترین این رویدادهای هیجانی هم عاشق شدن است.
*پس دوران نوجوانی در صدر حساسیت های روانی قرار می گیرد.
بله. یک روانشناس توصیف جالبی از غلیان های دوران نوجوانی داشت. او می گفت، وقتی پوست انسان دچار سوختگی می شود، آنقدر حساس است که حتی جریان هوا می تواند آن را آزار دهد و این دقیقا مصداق احساسات در دوران نوجوانی است. روان فرد در این دوران، بسیار حساس و آسیب پذیر بوده و با هر اتفاق هیجانی ممکن است دچار آسیب شود؛ مثلا دعوای پدر و مادر، برخورد تند یک معلم، رفتار نامناسب یک دوست و هر نوع مساله ای از این دست، می تواند به شکل طوفانی بچه را به هم بریزد و به او آسیب بزند، بنابراین می توان گفت که براساس یک روند عادی و تکاملی، نوجوانان در این سن به علت عدم شناخت و تجربه نسبت به هیجانات مختلف از جمله عشق و عاشقی، بسیار آسیب پذیر و بی دفاع هستند که همین نیز اهمیت نوع برخورد با نوجوان و مسئولیت خانواده و حتی معلمین در قبال آن ها را بیشتر و بیشتر می کند.
عشق دوران نوجوانی یک روند تکاملی است
* با این حساب عشق و عاشقی دوران نوجوانی را باید یک روند تکاملی و یک اتفاق عادی بدانیم؟!
دقیقا همین طور است. چطور وقتی در دخترمان، پروسه قاعدگی اتفاق می افتد، خیالمان راحت می شود او سالم است و نیاز نیست دنبال دکتر غدد و دوا و درمان برویم، پس وقتی هم که فرزندمان عاشق می شود، باید این طور نگاه کنیم که او از نظر روانی سالم است، خدایی نکرده اختلال جنسی ندارد و مغز و روانش به درستی درحال تکامل است. اگر پدر و مادری با این نگاه به عشق فرزندشان در دوران نوجوانی نگاه کنند، از بسیاری مشکلات ثانویه و اسیب های احتمالی پیشگیری خواهد شد. ما همیشه به پدرو مادرها می گویم وقتی می بینید فرزندتان عاشق شده، به هیچ عنوان مقابل او نایستید و قبل از هرچیز نگاهی تکاملی به این مساله داشته باشید.
*اما خیلی از والدین نمی توانند با این مساله کنار بیایند.
حرفتان درست است. باتوجه به شرایط فرهنگی خانواده های ایرانی، این مساله در خیلی از خانواده ها قابل قابل پذیرش و تحمل نیست و وقتی با چنین شرایطی مواجه می شوند، نوجوان شان را به شدت مورد بازخواست قرار دهند، او را متهم می کنند و انواع توهین و تحقیر را به کار می بندند اما واقعا بدترین کار ممکن، همین است. وقتی نوجوان عاشق، خودش را تنها در مقابل والدین ببیند، قطعا رفتارهای خطای بسیاری خواهد داشت و حتی ممکن است آینده اش را تباه کند.
*یعنی والدین با عشق فرزندانشان همراهی کنند؟ باتوجه به اعتقادات و عقاید مذهبی و فرهنگی ما ایرانی ها، چطور چنین چیزی ممکن است؟
این دقیقا همان سوالی است که نقشی بسیار حیانی در سلامت نوجوانان دارد و اگر بخواهیم بدون درنظر گرفتن توصیه های روانشناسی، نگاهی متعصبانه به این مساله داشته باشیم، نه تنها به فرزندان مان کمک نمی کنیم، بلکه آن ها را در معرض آسیب های بیشتر قرار می دهیم. ما نمی گوییم والدین باید نوجوان شان را به این سمت سوق دهند اما همانطور که گفتیم باید به این مساله به عنوان یک روند تکاملی نگاه کنند و در چنین شرایط حساسی کنار فرزندانشان باشند تا بتوانند به نوعی، کنترل شرایط را در دست گرفته و از فرزندان خود مراقبت کنند.
با نوجوان عاشق همدل باشید نه سرزنشگر
* حالا که معتقدید والدین به هیچ عنوان نباید نسبت به عشق نوجوان شان موضع بگیرند، توصیه می کنید در عمل چه رفتاری با نوجوان خود داشته باشند؟
هیچ گاه در چنین شرایطی نباید خیلی سفت و سخت به مخالفت و تهدید و سرزنش بپردازیم، زیرا با این روش، مسیر را کاملا غلط رفته و باعث می شویم مقاومت بچه بالاتر برود. وقتی والدین می بینند فرزند نوجوانشان عاشق شده، در اولین گام باید به آن ها ابراز کنند که از بزرگ شدن و تکامل احساسات او بسیار خوشحالند و احساساتش را کاملا درک می کنند که این، یعنی یک رفتار کاملا همدلانه برای جلب اعتماد فرزند و سپس برداشتن قدم های بعدی. مثلا به عنوان یک راهکار کاربردی، والدین در اولین قدم می توانند پای درد و دل فرزند خود بنشینند و بدون آنکه قضاوت گر باشند و به دنبال پند و اندرز، فقط به حرف ها و احساسات فرزندشان گوش کنند و حتی حواسشان باشد که حالت چهره آن ها، متعجبانه و تمسخرآمیز نباشد، زیرا در این صورت نوجوان به احساس واقعی درونی والدین پی می برد و جلب اعتماد او سخت تر می شود.
*یعنی والدین به راحتی در مورد عشق فرزندشان با او صحبت کنند؟!
بله چه اشکالی دارد؟ آیا این صحبت کردن و درد و دل کردن فرزند با والدین بهتر از غرق شدن نوجوان در یک عاشقی غلط و خراب کردن آینده او نیست؟ شاید برای پدر و مادرها کار راحتی نباشد اما درچنین شرایطی، والدین خصوصا مادرها باید شنونده و نوازشگر خوبی باشند و فرصت حرف زدن را برای فرزندان شان فراهم کنند. ما حتی گاهی باید بگذاریم فرزندان برایمان از رویاهایشان بگویند، برایمان گریه کنند و ما را تکیه گاهی برای خودشان بدانند، زیرا فقط در این صورت است که می توانیم به نوجوان خود کمک کرده و تا زمانی که عشق و عاشقی از سرش بیفتد، شرایط را تحت کنترل داشته و با یادآوری صمیمانه خط قرمزها، جلوی اتفاقات ناگوار را بگیریم.
* خانم طاووسی! بعضی خانواده ها فکر می کنند اگر در مورد این مسائل با فرزندان خود حرف بزنند، بچه جری شده و رویشان به روی هم باز می شود. نظر شما در این باره چیست؟
این ها باورهای کاملا غلط است. وقتی یک نوجوان عاشق می شود، احساسات به طور کامل بر عقلش غلبه می کند، تا جایی که عقل از کار می افتد و به همین سبب نیز ممکن است کارهای خطای بسیاری انجام دهد؛ برای نوجوانی که درآستانه هزار رفتار و عمل اشتباه است، جری شدن و بازشدن روی او به روی پدر و مادر موضوع پیش پا افتاده ای است و ممکن است به هردلیلی این اتفاق بیفتد، پس خانواده ها با چنین بهانه هایی نباید میان خود و فرزندانشان فاصله بیندازند.
زمان بخرید تا عاشقی از سر نوجوان بیفتد
*اگر درحین این همراهی، نوجوان اصرار بر عشق و حتی ازدواج داشت، چه واکنشی باید نشان داد؟
پاسخ این سوال، دقیقا شاه کلیدی است که ما به والدین توصیه می کنیم. در این مواقع بهترین راهکار خریدن وقت است. ببینید ما از اول هم گفتیم والدین باید رفتاری داشته باشند تا بتوانند ضمن جلب اعتماد، رابطه خود را با فرزندشان تحکیم کنند، بنابراین وقتی این اتفاق بیفتد و والدین شنونده خوبی باشند، درقدم بعد می توانند حرف بزنند و با خریدن وقت، اجازه دهند تا عشق و عاشقی دوران نوجوانی روند طبیعی خود را طی کرده و از سر او بیفتد، زیرا عاشقی در این دوران، همانقدر که طوفانی است به همان اندازه هم به سرعت فروکش می کند که با این حساب والدین باید کاملا صبورانه و مدبرانه عمل کنند. مثلا در این شرایط باید به نوجوانی که رویای ازدواج با طرف مقابل را در سرمی پروراند، بگوییم عزیزم خودت می دانی که الان برای ازدواج خیلی زود است، پس اجازه بده یک کم بزرگتر شوی، دیپلمت را بگیری، طرف مقابلت را کاملا بشناسی و با نیازها و انتظارات خودت آشنا شوی تا اگر خواستی ازدواج کنی، زندگی ایده آلی داشته باشی. به واقع این ها همان زمان خریدن است و باعث می شود که اجازه بدهیم، بچه خودش را بیشتر بشناسد و با کاهش بار هیجان، متوجه شود که طرف مقابل، چیزهایی که او می خواهد را ندارد.
*با تمام این تفاسیر می توان نتیجه گرفت علم روانشناسی عملا با واکنش های چکشی مخالف است و همدلی را به عنوان بهترین راهکار در مواجهه با عشق نوجوانی فرزندان پیشنهاد می کند.
بله. باید توجه داشته باشیم که یک والدین خوب هیچ وقت نباید نصیحت گر و قضاوت گر باشد و مثلا بگوید بعدا پشیمان می شوی، برو دادگاه ها را ببین چه خبر است و امثالهم. باید بپذیریم که این مدل حرف ها و رفتارهایی مثل گرفتن گوشی و محدودکردن نوجوان، دردی از کسی دوا نمی کند و جوابگوی بچه ها نیست، زیرا آن ها همدل می خواهند و کسی که کنارشان باشد تا این مسیر را به سلامت طی کنند. به واقع نوجوانی، دوران هویت شناسی و غلیان عاطفی است و باید اجازه دهیم زمان بگذرد تا چشمان نوجوان باز شود. بگذارید یک مثال بزنم؛ دیدید هوای مه آلود چطور باعث می شود، آدم به طور ناخواسته مسیر را نبیند و حتی از مسیر خارج شده و آسیب ببیند، عاشقی در دوران نوجوانی هم مثل همان مه است و به شدت غلیظ، بنابراین عقل به درستی نمی تواند تجزیه و تحلیل کند و این، ما پدر و مادرها هستیم که موظفیم فرزندانمان را تنها نگذاشته و با حمایت های عاطفی مانع از آسیب آن ها شویم.
در این گفت و گو با شیوه های کاربردی مواجهه با عشق فرزندان نوجوان خود آشنا شدید که امیدواریم بتوانید این شیوه ها را در زندگی خود به کار بسته و نتایج مثبتی از ان بگیرید اما در گزارش بعد می خواهیم به دو سوال مهم پاسخ دهیم. اول اینکه چرا گاهی عشق های دوران نوجوانی از حدطبیعی خارج شده و حالت افراطی به خود می گیرد؟ سوال دوم هم اینکه درصورت وقوع چنین عشق هایی که معمولا از طرف فرزندان بروز داده نمی شوند، والدین چه واکنشی باید داشته باشند؟ پس منتظر بخش دوم گفت و گوی ما باشید.