۳۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۰
کد خبر: ۷۷۹۰۷۲
حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی:

اشکالات آقای منتظری با موضوع اعدام سید مهدی هاشمی بی‌ارتباط نیست

اشکالات آقای منتظری با موضوع اعدام سید مهدی هاشمی بی‌ارتباط نیست
استاد حوزه علمیه اشکالات آقای منتظری به حکم حضرت امام(ره) را در بیشتر موارد ناسازگار با مبانی فقهی عنوان کرد و گفت: هر چند ممکن است که اظهارات یک فقیه در طول زمان تغییر کند اما جالب است که این تغییر در مبانی فقهی آقای منتظری کاملاً با تاریخ سید مهدی هاشمی منطبق است.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا در نشست علمی با عنوان «بررسی انتقادی شبهات آیت الله منتظری پیرامون حکم اعدام منافق در سال ۱۳۶۷»  که با ارائه حجت‌الاسلام والمسلمین محمد نیازی و دبیری علمی حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان سوم مهرماه 1403 در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) برگزار شد، شبهاتی درباره اعدام‌های 1367 پاسخ داده شد و درباره اشکالات و اصرار آیت‌الله منتظری بر وارد کردن اشکالات و خرده گرفتن بر حکم امام خمینی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

گفتنی است، طی روزهای گذشته برخی از رسانه های معاند از جمله شبکه بی بی سی فارسی با انتشار دوباره فایل صوتی جلسه برخی از قضات در دهه شصت با آقای حسینعلی منتظری شبهات و ابهاماتی را درباره احکام اعدام منافقین مطرح ساخته بودند که استاد نیازی نیز در نشست مذکور به صورت استدلالی به این شبهات پاسخ داده و خبرگزاری رسا نیز اقدام به انتشار کامل این سلسله جلسات کرده است. بزودی مشروح نشست آخر که حجت الاسلام والمسلمین نیازی در این باره به ارائه مطلب درباره این موضوع پرداخته، تقدیم علاقه مندان و مخاطبان خواهد شد. 

متن کامل سومین جلسه بررسی فقهی حقوقی احکام اعدام منافقین بدین شرح است:

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان طرح شبهات به وسیله افراد مختلف را ناشی از وابستگی‌های سیاسی و جناحی آن‌ها عنوان کرد و گفت: انگیزه‌های مختلفی در طرح این شبهات وجود داشته است که در این جلسات بدون توجه به آن انگیزه‌ها، هر کدام از شبهات که قابلیت طرح و بررسی موشکافانه را داشته باشد از منظر فقهی و حقوقی مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهیم.

سازمان مجاهدین خلق در برخوردهای مستمری که با نظام جمهوری اسلامی داشت، به طرق مختلف تلاش کرد تا این شبهات را برجسته کند و دل خوش به صدور این شبهات از ناحیه افرادی مانند آیت‌الله منتظری بودند تا بهانه‌های لازم را برای غیر فقهی و غیر قانونی بودن حکم اعدام‌های منافقین در سال 1367 به دست داشته باشند؛ این شبهات را افرادی تغلیظ، غنی‌سازی و ترویج می‌کنند که ارائه کننده محترم حجت‌الاسلام والمسلمین محمد نیازی آن‌ها را موشکافی و پاسخی روشنگر به این شبهات خواهد داد.

این شبهات پس از چند دهه همچنان مورد تمسک قرار می‌گیرد تا به وسیله صاحبان و مروجان این اندیشه‌ها، به نظام مقدس جمهوری اسلامی ضربه بزنند؛ هر چند بعضی شبهات از سوی افرادی مطرح شده است که انگیزه خاص سیاسی ضدیت با نظام ندارند، اما قطعاً افراد بیشتری با انگیزه ستیز با نظام اسلامی وارد این عرصه شده‌اند؛ که در دو جلسه پیش به شبهات شکلی و ماهوی، و حتی شبهاتی که رنگ و بوی فقهی نداشت پاسخ دادیم و دراین جلسه همان روند را در پاسخگویی به شبهات حکم تاریخی حضرت امام خمینی (ره) در سال 1367 ادامه خواهیم داد.

 اشکالات آیت‌الله منتظری با موضوع اعدام سید مهدی هاشمی بی‌ارتباط نیست!

بغات در کجا کشته و در کجا کشته نمی‌شوند

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی با شبهات شکلی و ماهوی که در جلسه پیش پاسخ داده شد گفت: بیشتر اشکالات از سوی مرحوم منتظری و طرفدارانش مطرح شده است و مطالبی که مطرح می‌کنیم از خاطرات و کتاب‌های وی و اطرافیانش جمع آوری شده است؛ پاسخ به اشکالات نیز بیشتر از منظر مبانی فقهی شخص آیت‌الله منتظری مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در جلسات گذشته تأکید کردم که برای داشتن فهم و تحلیل درست از حکم تاریخی حضرت امام (ره) باید این حکم را در شرایط زمانی مرداد 1367 مورد بررسی قرار دهیم؛ شرایط ویژه پایان هشت سال جنگ تحمیلی و مقاومت ملت بزرگ ایران، قبول قطعنامه 598 با وضعیت دوران خود و دوباره مورد تعرض، تجاوز و حمله قرار گرفتن از سوی رژیم بعث عراق و منافقین به طور مشترک با لشکری مجهز و به اشغال در آمدن بعضی شهرهای ما شرایط ویژه‌ای را رقم زده بود و کشور در بحران نظامی امنیتی بود.

آیت الله منتظری در کتاب «دراسات فی ولایت الفقیه» مفصل راجع به ولایت فقیه و جنگ با بغات بحث کرده است؛ جهاد به دو قسم جهاد با کفار و جهاد با بغات تقسیم می‌شود؛ آیت‌الله منتظری در آن کتاب به صورت مفصل درباره نظر فقهای شیعه درباره اسرای بغات و اجازه کشتن یا نکشتن آن‌ها بحث کرده است؛ حال یکی از اشکالات وی پس از اینکه قبول می‌کند سازمان منافقین محارب و باغی است و حتی کسانی که در صحنه نبرد دستگیر می‌شوند را می‌توان کشت، اما کسانی که در زندان هستند چرا کشته شوند؟ این‌ها کسانی هستند که از قبل از عملیات فروغ جاویدان در زندان بودند،  و محکومیت جرایم خود را می‌گذراندند؛ حال مبنای فقهی این کار چیست؟ یعنی حکم باغیان در فقه اعدام نیست؛ حکم باغی آن است که با آن‌ها جنگ شود؛ آیه 9 سوره حجرات هم فرمود «فقاتلوا التی تبغی» با فئه باغیه قتال کنید و بجنگید، این متفاوت از اعدام است.

مستشکل می‌گوید وقتی جنگ تمام شد بازماندگان کشته نمی‌شود؛ هدف از جنگ با آنان کشتن آنان نیست بلکه تفریق کلمه است یعنی این جنگ و قتال تنها برای متفرق شدن آنان و بر هم زدن گروه آنان است؛ وقتی هدف محقق شد باقی ماندگان را نمی‌کشند؛ اگر امکان بازگشت انان به دار و دسته شورشیان به وسیله کارهایی همچون حبس نفی شود، همین کافی است و او را نمی‌کشند.

فقها به وسیله آیات قرآن و روایات بحث کرده‌اند که با گروه باغی بجنگید و قتال کنید حتی تفییءَ امر الله؛ این قتال برای کشتن است تا زمانی که او از پا در آید و به امر خدا گردن نهد و تسلیم شود و تا وقتی به این نقطه نرسیده‌ایم حق داریم که با آن‌ها بجنگیم و آن‌ها را بکشیم؛ بنابراین فقهایی مانند آیت‌الله منتظری در کتاب جهاد با بغات بحث کرده‌اند که درگیری نظام اسلامی با گروه باغی از دو حال خارج نیست؛ اگر آن‌ها را متلاشی و متفرق کند، به عبارتی اگر تشکیلات، سازمان و فرماندهی فئه باغیه از بین رفته باشد، کشتن اسیر و مجروح بغات جایز نیست، همانطور که حضرت امیر المؤمنین علی (ع) در جمل مجروحین، فراری‌ها و اسرا را نکشتند.

اما اگر تشکیلات بغات پا برجا باشد، مجروحین و اسرایی که الان در اختیار حکومت اسلامی هستند را می‌شود کشت؛ دلیل صدور این جواز این است که اگر این اسیر آزاد شود، پس از بازسازی دوباره خود را به جبهه جنگ می‌رساند و علیه نظام اسلامی می‌جنگد؛ چون تشکیلات و فرماندهی هست؛ اگر اسیر آزاد شود به تشکیلات خود باز می‌گردد و یا در همین جنگ و یا در جنگ‌های بعدی علیه نظام اسلامی می‌جنگد.

 

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان جنگ‌های سه‌گانه حضرت امیر المؤمنین علی (ع) را از این حیث مقایسه بفرمایید که چه تفاوتی از این منظر با هم داشتند؟ جنگ جمل را فرمودید.

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی جنگ‌های امیر المؤمنین را متفاوت توصیف کرد و گفت: از امام هادی (ع) پرسیده می‌شود که چرا امیر المؤمنین در یک جنگ آن دستور و در جنگ‌های دیگر دستوری دیگر صادر کرده‌اند؟ ایشان همین را توضیح می‌دهند که مثلاً جنگ صفین متفاوت از جنگ جمل است؛ یعنی در جنگ صفین بعد از جنگ تشکیلات فئه باغیه سر پا بود؛ معاویه عمروعاص و مقرّ اینها بودند، فرماندهی بود، تشکیلات بود، بنابراین در آن جنگ مجاز بودند که اینا اسیر می‌گرفتند اسیر را می‌توانستند بکشند؛ مجروح را می‌تونستن بکشند؛ کسی که فرار می‌کند را تعقیب و او را دستگیر کنند.

در جنگ نهروان بعد از اینکه حضرت چهار هزار نفر را کشت، اینها تمام شدند؛ یعنی فرماندهی که دوباره بتواند نیروها را بازسازی کند وجود نداشت؛ حضرت هم در نهج البلاغه فرموده‌اند که حتی بعد از من کاری با خوارج نداشته باشید؛ بنابراین تنها جنگ صفین بین این سه جنگ است که فئه باغیه در پایان درگیری دارای تشکیلات است.

یکی از اشکالات آیت الله منتظری این است که حضرت امیر در جنگ جمل مروان حکم و پسر طلحه را آزاد کرد، شما هم آزاد کنید؛ می‌گوییم موضوع ما مشابه جنگ صفین است؛ یعنی در عملیات فروغ جاویدان، منافقین با صدام حمله کردند در عملیات مرصاد، شکست خوردند فرار کردند و کشته شدند ولی تشکیلات هنوز وجود داشت؛ اینجا که سازمان منافقین هنوز وجود داشت و فرماندهی و کارهای دیگر آن انجام می‌شد، شباهتی با جنگ جمل نداشته است.

امیر المؤمنین حتی در جنگ جمل هم، بی حساب و کتاب همه را آزاد نکرد؛ آیت‌الله منتظری با استناد به روایات نقل می‌کند که امیر المؤمنین پسر طلحه را که مخفی شده بود احضار کرد، او خیلی ترسید و گفت انا لله و انا الیه راجعون، یعنی فاتحه خود را خواند؛ آمد خدمت حضرت، حضرت فرمود از جنایاتی که کردید پشیمان هستی یا نه؟ گفت بله؛ حضرت فرمود توبه می‌کنی یا نه؟ گفت توبه می‌کنم؛ بعد از اینکه توبه کرد حضرت رهایش کرد.

 

منافقان زمان دفاع مقدس شبیه کدام دسته از بغات زمان امیر المؤمنین بودند

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان پرسید: اگر بخواهیم شرایط منافقین را در سال‌های مورد نظر با جنگ‌های امیر المؤمنین مطابقت بدهیم، آیا لازم است که برای عمل کردن به حکم امیر المؤمنین، شرایط مساوی با شرایط یکی از این جنگ‌ها باشد؟ یا اینکه به صورت کلی چنین برخوردهایی با بغات جایز است و چگونگی آن به اختیار حاکم است؟ چون همین لزوم تفکیک منشأ شبهات متعدد بعدی خواهد شد؛ اگر برخورد شبیه امیر المؤمنین را لازم بدانیم، یعنی حاکم کنونی جامعه اسلامی اختیار ندارد و باید مطابق آن حضرت عمل کند، اما اگر تمام این روش‌ها را جایز بدانیم، در واقع نوع مقابله را در اختیار حاکم کنونی قرار داده‌ایم و مصلحت سنجی‌های مختلف کوتاه و بلند مدت را در اختیارش قرار داده‌ایم.

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی اختیار حاکم را در حد جواز بمعنی الاخص عنوان کرد و گفت: حاکم اسلامی چنین حقی دارد که در صورت صلاحدید و مصلحت می‌تواند این حق خود را اعمال کند؛ درباره منافقین فقها قبول دارند که منافقین یک سازمان باغی و محارب هستند.

فقها برای اعضای یک سازمان و گروه که فئه باغیه هستند، تفاوتی قائل نیستند؛ ممکن است یک عضو اسلحه به دست بگیرد و به عنوان نیروی نظامی فعالیت کند و دیگری نیروی پشتیبانی باشد یا تنها برای این سازمان تبلیغات کند؛ در جنگ با کفار هم همینطور است، وقتی اجازه جنگیدن و کشتن لشکر کفار صادر می‌شود، دیگر نگاه نمی‌کنیم که این فرد اسلحه به دست دارد یا در حال غذا پختن برای سربازان است.

مسئله اصلی در برخورد با بغات تفریق کلمه است که قرآن هم اشاره می‌کند که با باغی بجنگید تا به فرمان الهی گردن بگذارد؛ فقها گفته‌اند که اگر گروه باغی تسلیم شد، اسلحه بر زمین گذاشت، توبه کرد، فرار کرد، مقاتله با او جایز نیست؛ اما اگر شرایط اینچنین نبود، آن حکم بر جای خود استوار است.

درباره منافقین می‌گویند که اگر این‌ها در صحنه درگیری اسیر شده بودند، کشتن و اعدامشان جایز بود، ولی اینا در صحنه درگیری نبودند؛ این فرد که در زندان بوده است باغی نیست؛ منافقین به عنوان بغات به کشور تجاوز کردند و باید با آن‌ها بجنگید، اما چرا شما این زندانیان را که اسرای سابق بودند کشتید؟

تصور این‌ها از جنگ با بغات یک جنگ کلاسیک است؛ یعنی بغات در یک خاکریز کنار هم می‌ایستند و همه در یک زمان مشخص با اسلحه خود حمله می‌کنند؛ در حالی که سازمان نفاق از سی خرداد ۱۳۶۰ اعلان جنگ مسلحانه کرد، یعنی بغی را از آن زمان شروع کرد؛ اینا در سال 1360 ترورها را شروع کردند و در جنایات خود ۱۷ هزار نفر از هموطنان را به شهادت رساندند؛ بنابراین این‌ها را بغی را از آن زمان شروع کردند، سازمان باغیست، الان هم این‌ها در صحنه بغی هستند؛ لازم نیست که این‌ها در منطقه جنگی یا سر مرز باشند؛ بغی این‌ها در تهران است جایی که ترور می‌کنند؛ اگر سلاح را زمین گذاشته بودند و تسلیم شده بودند، کشتن این‌ها جایز نبود؛ کشتن اسرای این‌ها هم جایز نبود.

 اشکالات آیت‌الله منتظری با موضوع اعدام سید مهدی هاشمی بی‌ارتباط نیست!

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان عناوین مختلف را مستلزم لوازم مختلف توصیف کرد و گفت: در آیه شریفه به صحنه جنگ کلاسیک هیچ اشاره‌ای نشده است؛ خداوند متعال نفرموده است که تا وقتی که صحنه جنگ خالی شود، بلکه فرموده است حتی تفیء الی امر الله؛ امر الله اینجا تنها عدم مقابله با حکومت نیست بلکه اطاعت از آن است؛ یعنی اگر صحنه جنگ به آن معنای پیشین نباشد و منافقین حمله و ترور نکنند، همین که به عراق رفتند و «جبهه مقاومت ملی» را تشکیل دادند، و با جاسوسی به نظام باغی صدام خدمت کردند باغی هستند.

این‌ها در تشکیلات جدید خود تنها اسرای ایرانی را بازجویی می‌کنند و به حکومت طاغی و باغی صدام کمک می‌کنند؛ حتی اگر حمله‌ای نکنند و اسیر ایرانی را در محبس عراقی نکشند، جاسوسی و تخلیه اطلاعاتی و هجمه تبلیغاتی این‌ها بغی است و تا وقتی حتی تفیء الی امر الله نشده است، مفهوم صحنه جنگ را دارد؛ اشتباه اینجاست که صحنه جنگ و مفهوم ضعف و قوت یا فرار را می‌آوریم و این مقاتله به جنگ فیزیکی شمشیری یا سلاح محدود تبدیل می‌شود که این اشتباه است؛ اگر دیگر جنگ فیزیکی کلاسیک نداشته باشیم دیگر حمله باغیان به نظام اسلامی را نداریم؟

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی در توضیح این اشکال که زندانیان در معرکه نبودند و کشتن آن‌ها اشتباه بوده است اظهار داشت: سازمان منافقین از سال خرداد 1360 اعلام جنگ و خروج و قیام کردند و باغی شدند؛ پس حکومت حق دارد با این سازمان باغی که همه اعضایش چه خدماتی، فرهنگی، نظامی، همه باغی هستند مقاتله کند؛ کشتن اسیر آن‌ها هم تا زمانی که بغی وجود دارد جایز است؛ این‌ها نظرات فقهی است که همه قبول دارند.

مستندات درباره بغی تنها در آیات نیست، بلکه روایات هم داریم که فقها از مجموع این‌ها برداشت کرده‌اند و بر اساس آن‌ها فتوا داده‌اند که اگر اهل بغی به اطاعت برگردند و ترک مباینه کنند، دیگر نمی‌شود با این‌ها جنگید.

 

تشخیص عدم مباینه منافقین چگونه بود؟

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان با سئوال درباره مباینه که به معنای جدایی از نظام اسلامی است گفت: این مسأله دایره را وسیع می‌کند؛ یعنی حتی اگر شمشیر نکشند، همین که در مقابل نظام اسلامی قرار گرفتند و خود را جدا کردند باغی محسوب می‌شوند؟

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی شرط بغی را جدا شدن و اردو زدن برای مقابله با نظام اسلامی عنوان کرد و ابراز داشت: بغات نهروان هنوز جنگ را شروع نکرده بودند اما اعلام جدایی کردند و اردو زدند؛ در روایت آمده است که سلاح را زمین بگذارند و ایستادگی در مقابل حکومت اسلامی را تعطیل کنند؛ برگردند در حالی که شکست خوردند؛ اگر این اتفاق بیفتد، برگردند و مطیع شوند و مباینه را ترک کنند، دیگر نمی‌شود با آن‌ها جنگید؛ برگشتن آن‌ها نباید به فئه باشد بلکه باید الی غیر فئه باشد؛ یعنی دیگر تشکیلاتی وجود نداشته باشد که باغی به آنجا برگردد؛ که این مطلب را همه فقها قبول دارند.

 حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان پرسید: حتی اگر مسلمانی را کشته باشند، همین که ترک مباینه می‌کنند دیگر نمی‌شود با آن‌ها قتال کرد و از آن‌ها کشت؟

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی حتی با وجود کشتار از مسلمانان، تسلیم شدن بغات را مانع از قتال عنوان کرد و افزود: خداوند فرمود حتی تفی الی امر الله؛ برخی از اهل سنت می‌گویند که اگر فرار کرد و فئه وجود داشت کاری به آن‌ها نداشته باشید اما نظر شیعه این است که چون فئه باقی است، این فرد به قرارگاه خود بر می‌گردد و دوباره خود را تجهیز می‌کند و به جنگ با حکومت اسلامی بر می‌گردد، بنابراین باید آن را از بین برد؛ در بازگشت به بحث منافقین باید گفت، منافقین بغی را از خرداد 1360 شروع کردند و آن را با ترورها تا جایی که می‌توانستند ادامه دادند؛ ناتوانی آن‌ها در ترور داخل کشور باعث شد که به خارج از کشور نقل مکان کنند اما مباینه را ترک نکردند، سلاح را زمین نگذاشتند و با کارهایی از قبیل جاسوسی و کمک به دشمن، در مقابل حکومت اسلامی ایستادند؛ در اسفند سال 1363 هم که انفجار نماز جمعه تهران را داشتند؛ فروردین 1367 در عملیات آفتاب به فکه حمله می‌کنند و عده زیادی از هموطنان ما را به اسارت می‌گیرند؛ جنایاتی در عملیات چلچراغ مرتکب می‌شوند و مهران را اشغال می‌کنند؛ عملیات فروغ جاویدان آخرین عملیات این‌ها بوده است که بیش از این نتوانستند کاری انجام دهند؛ بغی منافقین نه تنها تا سال 1367 بلکه تا الان ادامه داشته است؛ این‌ها مباینه را ترک نکرده‌اند؛ البته معرکه و قتال بغات منافق با قتال صدام و ارتش کلاسیک او فرق دارد؛ قتال این‌ها در تهران و قم و صحنه ترورهایشان بود و بعد از آن در زمان جنگ تحمیلی خیانت‌های بیشتری را به مردم روا داشتند.

تشکیل «ارتش آزادی بخش» و «شورای ملی مقاومت» نشان دهنده تشکیلات نظامی در مقابل نظام اسلامی است؛ در این مدت هر کاری که از دستشان بر آمد انجام دادند، یک زمان با ترور، یک زمان با جاسوسی برای صدام و زمانی هم با تشکیل ارتش برای حمله مستقیم با پشتیبانی صدام به ایران؛ کار ارتش آزادی بخش به طور رسمی نظامی بود و با صدام پیمان داشتند.

وقتی طارق عزیز وزیر خارجه عراق از مسعود رجوی می‌خواهد که به عراق برود، رجوی با بنی‌صدر مشورت می‌کند؛ بنی‌صدر در مصاحبه‌ای می‌گوید به رجوی گفتم «تو حالت خوب است یا نه؟ تو باید بروی به روان‌پزشک مراجعه کنی، در این شرایط که عراق با ملت ایران می‌جنگد تو می‌خواهی به عراق بروی؟» اینقدر این کار جنایتکارانه، زشت و قبیح است که  بنی صدر که خود عضو شورای ملی مقاومت بود، اعتراض و او را سرزنش می‌کند.

 

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان با اشاره به اینکه در این بحث فرع فقهی جدیدی به نظر می‌رسد گفت: کسانی که به دلیل فشارهای عقیدتی، خانوادگی یا اجتماعی از این گروه جدا شوند، ولو اینکه به حکومت اسلامی بر نگردند، اما در گروهی دیگر مانند سلطنت‌طلب‌ها یا گروه‌های دیگر عضو شوند و مخالفت با نظام خود را در قالب فعالیت‌های تبلیغاتی مانند رادیو و روزنامه ادامه دهند، با این تفاوت که در این گروه‌ها کسی سلاح در دست ندارد، حکمشان چیست؟

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی تصریح کرد: این‌ها دیگر باغی نیستند؛ در قانون مجازات اسلامی 1392 تعریف باغی به اقدام مسلحانه علیه حکومت یعنی خروج بر امام عادل یا بر حکومت اسلامی تصریح شده است؛ خروج قیام مسلحانه است؛ بنابراین کسی که ضد انقلاب است و از اساس انقلاب را قبول ندارد اما مسلحانه در برابر آن نایستاده است، باغی نیست؛ اما سازمان منافقین سازمان باغیست و هر کس با این سازمان همکاری کند از نظر فقهی جزو فئه باغیه است و همین احکام را دارد.

 اشکالات آیت‌الله منتظری با موضوع اعدام سید مهدی هاشمی بی‌ارتباط نیست!

علاقمندی با عضویت یکسان است؟

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان با ایراد شبهه‌ای با این عنوان که آیا این سخن حتی تفیء الی امر الله در تنافی نیست گفت: ممکن است که فرد اسلحه را زمین بگذارد و در اختیار و خدمت سازمان‌های جاسوسی آمریکا و اسرائیل قرار بگیرد؛ آیا به این روش مفهوم بغی ضیق نمی‌شود؟ این کار جاسوسی هم برای اسقاط نظام است؛ حتی تفیء الی امر الله در اینجا محقق نشده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی در پاسخ گفت: باغی از نظر فقهی شرایطی دارد که شامل این‌ها نمی‌شود. ایشان ادامه داد: دلیل جهاد با بغات را منحصر به آیه مورد بحث ندانست و گفت: آیات دیگر و روایات مختلفی راجع به جهاد با بغات داریم که به صورت کامل حد و مرز آن را مشخص کرده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان درباره علاقمندی و سمپاتی پرسید که آیا چنین افرادی را عضو گروه قرار می‌دهد یا نه؟

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی علاقمندی به گروه را با عضویت در آن متفاوت عنوان کرد و گفت: هواداری و سمپاتی، هیچ کدام وضعیتی که درباره آن صحبت می‌کنیم را ندارند؛ اینکه برخی می‌گویند زندانیان منافقین سمپات و هوادار بودند، چرا اعدام شدند، اصلاً اینطور نیست؛ این‌ها که در سال 1367 در زندان بودند جرمشان هواداری و سمپاتی نبود بلکه به جرم علیه امنیت بازداشت شده بودند. حتماً در فاصله خرداد 1360 تا 1367 نظام جمهوری اسلامی حتی برای کسانی که در عملیات تروریستی شرکت کرده بودند رأفت بسیاری به خرج داده است و عفو و بخشش بسیاری از این‌ها در دستور کار بوده است، با اینکه باغی بودند.

 

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان درباره جواز رأفت با بغات پرسید.

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی رأفت با بغات را در اختیار حاکم اسلامی دانست و افزود: وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) در جنگ بدر برخی از اسرا را کشتند و عده‌ای را هم آزاد کردند؛ در سال‌های مورد بحث چند هزار نفر از منافقین آزاد شدند، خیلی از کسانی که در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرده بودند و در همین زندان‌ها بودند که آزاد شده بودند؛ این افراد کسانی بودند که به هیچ وجه خود را خارج از سازمان نمی‌دانستند و با اتمام حجت امام و رأفت‌های مکرری که نشان داده شده است، دست از عضویت در سازمان بر نداشته‌اند.

آقای منتظری اشکال می‌کند که ما باید به عنوان جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی، رأفت نشان دهیم؛ این در حالی است که در سال‌هایی که منافقین ترور می‌کردند و بسیاری از هموطنان ما را به شهادت رساندند، رأفت زیادی نشان داده شد؛ بنا به درخواست برخی که ادعا داشتند عده‌ای از این جوانان فریب خورده‌اند و مصلحت این است که مورد عفو قرار گیرند، آیت‌الله منتظری با ارجاع امام، حدود سال‌های 1364 و 1365 مسئول کمیسیون عفو بوده است و عده زیادی از این‌ها عفو شده‌اند؛ هر چند عده زیادی از این‌ها به دستور سازمان توبه تاکتیکی کردند و به منافقین پیوستند و در عمل نشان دادند که سازمان منافقین با روند سابق خود به فعالیت ادامه می‌دهد.

حکم امام خمینی پس از همه این رأفت‌ها، درباره کسانی است که بر سر موضع بودن اصرار دارند؛ حکم امام این نیست که هر منافقی که در زندان است اعدام شود؛ معنای سر موضع این است که دز زمانی که منافقین به کشور حمله کرده‌اند و در حال جنایت و کشتار بی‌رحمانه هموطنان ما هستند، این فرد خود را عضو سازمان می‌داند و حرکت‌های فعلی این سازمان را هم تأیید می‌کند.

حال این زندانیان که در معرکه بغی دستگیر شده‌اند، خانه تیمی، در حال جاسوسی، یا در صحنه درگیری دستگیر شده‌اند و باغی هستند، در زندان هم تشکیلات درست کرده‌اند و آقای اشراقی دادستان وقت در دیداری که به همراه آقایان پور محمدی و شهید رئیسی به عنوان هیأت سه‌نفره حضرت امام خمینی (ره) با آیت‌الله منتظری داشتند که صوت آن به طور غیر قانونی به وسیله دفتر ایشان منتشر شده است، می‌گوید صد نفر از این‌ها که اعدام شدند، حکمشان اعدام بوده و قبلاً صادر شده است و تا این زمان به تأخیر افتاده بوده است و به شرط اینکه توبه کنند و سراغ تشکیلات نروند، اعدام نمی‌شدند اما در همان روزها ارتباط آن‌ها با تشکیلات و تأسیس تشکیلات در زندان به وسیله آن‌ها کشف شده است.

این ادعای ما یا مسئولان مربوط نیست؛ خیلی از منافقینی که در زندان بودند، آزاد شدند و اکنون در خارج از کشور خاطرات خود را در قالب مصاحبه یا مکتوب منتشر می‌کنند به این نکته تصریح کرده‌اند؛ یکی از این‌ها در خاطرات خود می‌گوید «همه تلاش ما این بود که انسجام تشکیلات را داخل زندان حفظ کنیم؛ بچه‌ها به هم نریزند، نا امید نشوند» کسی که چنین اعمال و رفتاری انجام می‌دهد باغی است و اتصال او به تشکیلات قطعی است؛ حتی اگر اطلاعات جابجا کند؛ ملاقات کنندگان این‌ها اطلاعات می‌آوردند و این‌ها به دیگر زندانیان منتقل می‌کردند.

آیت الله منتظری نامه‌ای به امام نوشت که حکم شما چنین اشکالاتی دارد؛ می‌گوید حکم امام تند است و در عکس العمل به عملیات فروغ جاویدان منافقین داده شده است؛ می‌گوید این نوعی انتقام جویی هست؛  یا تعبیر می‌کنند که امام عصبانی شده است و تعبیر خلافی را هم به کار می‌برند که امام گفته است «ریشه منافقین را بکنید» در حالی که امکان ندارد امام خمینی (ره) که فقیهی جامع الشرایط است و به عنوان ولی فقیه نظام اسلامی حکم می‌دهد، خلاف یا بی‌توجه به مبانی فقهی خود چنین حکمی را صادر کند؛ در حکم امام هم اعدام همه منافقین نیامده است بلکه شرایط مشخصی را قید فرموده‌اند.

اگر امام راحل می‌خواست بدون توجه به مبانی و عکس العملی برخورد کند در سی خرداد 1360 چنین حکمی را صادر می‌کرد؛ در طول این سال‌ها این‌ها شورش کردند، انفجار هفت تیر، انفجار نخست وزیری و حوادث بزرگ دیگری را در کشور رقم زدند و امام چنین حکمی صادر نکرد؛ یعنی با همه این اتفاقات امام عصبانی نشد؟ خشم امام برای خداست و قطعاً خشم می‌کند؛ اما اینکه بر اساس این خشم و مسأله شخصی با چنین حکمی انتقام بگیرد، از این شخصیت به دور است.

عملیات فروغ جاویدان منافقین چهارم مرداد شروع شده است، عملیات مرصاد پنجم مرداد انجام شده است و این‌ها متلاشی شده‌اند و امام چنین حکمی را صادر نکرده است؛ با اینکه معلوم است در زمان حمله صدام به همراهی منافقین و انجام این همه جنایت هر آدم انقلابی، مسلمان و حتی امام خمینی (ره) عصبانی و ناراحت می‌شود، عصبانیت طبیعی است، اما امام این حکم را نهم تیر صادر کرده است؛ یعنی امام صبر کردند تمام ابعاد قضیه روشن شود؛ طبق اسناد و مدارک معلوم شده است که زندانی‌های منافقین در زندان به منافقین وصل شده‌اند، اطلاعات جابجا کرده‌اند، تشکیلات داخل زندان را تقویت کرده‌اند و منتظر رسیدن و پیوستن دوباره به سازمان بودند و با تحقق تمام این مسائل حکم را صادر کرده‌اند.

البته خطر منافقین تمام نشده بود، هنوز هم تمام نشده است؛ این تشکیلات هر روز می‌توانست دوباره با تکیه بر زندانیان در کشور، چه در زندان باشند یا آزاد باشند و خود را سر موضع و وابسته به گروهک منافقین بدانند، عملیات دیگری را ترتیب دهد؛ وقتی یک زندانی با جسارت به حاکم شرع می‌گوید که من سر موضع هستم و اگر همین الان سلاح به دستم رسد، شما را می‌کشم، یعنی باغی و در معرکه است.

 هیچ گاه تمام محاکم اسلامی را مقدس اردبیلی‌ها تشکیل نداده‌اند

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان در بیان نکته‌ای فقهی گفت: مکتب فقهی آیت‌الله خوئی قرائن گرا نیست اما مکتب آیت‌الله بروجردی خیلی دنبال قرائن و شواهد است؛ حال آقای منتظری که در سیستم و رویکرد فقهی آیت‌الله بروجردی قرار دارد، چطور در مورد امام خمینی (ره) و نحوه حکم دادن و سیستم حاکمیتی ایشان به قرینه‌ای که معلوم نیست چقدر سندیت دارد تمسک می‌کند و به مجموعه قرائن موجود درباره منافقین و شخصیت امام خمینی (ره) و حتی هیأت سه نفره‌ای که از سوی امام تعیین شده‌اند بی‌توجه است؟ آیا روحیه شخصی ایشان است؟ این خارج از مکتب فقهی نیست؟ این مشکل از کجاست؟ این نوع برخورد با مکتب فقهی آیت‌الله منتظری و آیت‌الله بروجردی سازگار نیست.

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی با تأیید این مطلب و تعجب از اینکه مطالب ارائه شده به وسیله آیت‌الله منتظری با مبانی این فقیه نیز سازگاری ندارد ابراز داشت: ما نمی‌توانیم نیّت خوانی کنیم، اما تغییر مواضع آیت‌الله منتظری بعد از اعدام سید مهدی هاشمی ملموس است؛ آیت‌الله منتظری در نامه‌هایی که به امام نوشته است می‌گوید که من با تندروی مخالف هستم ولی تندروی و کارهای عجیب سید مهدی هاشمی که قبل و بعد از انقلاب انجام داده است را مذمت نمی‌کند؛ در عوض از این مقطع، نظرات خود را عوض می‌کند.

با این توضیح جالب است که آیت الله منتظری به امام انتقاد می‌کند که مسئولین قضایی و اطلاعاتی ما در حد مقدس اردبیلی نیستند؛ در معرض اشتباه و تاثیر از فضا و جو هستند؛ چه بسا بی‌گناه یا کم گناهی اعدام شود بنابراین این حکم درست نیست و احتمال در امور مهمه مُنَجِّز است؛ حال سئوال اینجاست که مگر قرار بوده است که مسئولان قضایی و امنیتی ما در حد مقدس اردبیلی باشند تا احکام اسلامی را اجرا کنند؟ مگر این امکان وجود دارد؟

اوایل انقلاب که مسأله مواد مخدر مشکل ساز شده بود، مرحوم آیت‌الله اردبیلی که رئیس دیوان عالی کشور و در عمل رئیس دستگاه قضایی بود، خدمت امام نامه‌ای نوشت تا این معضل را حل کند و مواد مخدر با این حجم قاچاق نشود و خانواده‌ها و جوانان را از بین نبرد؛ در این نامه آمده بود که شما در اعدام قاچاقچیان مواد مخدر که صرفاً مفسد فی الارض هستند احتیاط می‌کنید و با چنین قوانینی این مشکل حل نخواهد شد؛ امام خمینی (ره) به تنهایی افساد فی الارض را موجب اعدام نمی‌دانند و در صورتی آن را مستحق اعدام می‌دانند که در کنار محاربه قرار گیرد.

حضرت امام خمینی (ره) مسأله را به مرحوم آیت الله منتظری و نظر فقهی وی ارجاع می‌دهد که افساد فی الارض بدون محارب بودن را موجب اعدام می‌داند؛ یعنی کسی که قاچاق مواد مخدر می‌کند ولو اینکه سلاح به دست نگیرد، اعدام می‌شود؛ بر مبنای نظر فقهی آیت‌الله منتظری قانون مبارزه با مواد مخدر در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شد؛ این احتیاط و ورع امام را نشان می‌دهد؛ با اینکه به عمق معضل مواد مخدر واقف بودند اما حاضر نشدند که خلاف مبنای فقهی خود حکم کنند.

این فتوای آیت‌الله منتظری در مجمع تشخیص مصلحت بررسی می‌شود و با توجه به اینکه بیشتر قاچاقچی‌ها مسلح و محارب نبودند، با نظر آیت‌الله منتظری این قانون تصویب می‌شود؛ حال سئوال اینجاست که آیت‌الله منتظری پاسخ دهند مگر مسئولان قضایی و امنیتی ما در حد مقدس اردبیلی بودند که شما چنین نظری دادید؟ می‌دانستید که این نظر برای تصویب قانون مبارزه با مواد مخدر و اعدام است؛ با این فلسفه نامه آیت‌الله اردبیلی به شما ارجاع داده شده بود؛ صدور حکم برای این عده که تا به حال اعدام شده‌اند و اجرای آن به وسیله مسئولان قضایی و امنیتی اشکالی نداشت و اکنون که نوبت به حکم امام خمینی (ره) با این احتیاط و ورع رسید، چنین اظهار نظری دارید؟

مشخص است که نظرات آیت‌الله منتظری بعد از اعدام سید مهدی هاشمی تغییر کرده است؛ برخی ادعا می‌کنند که ممکن است نظر هر فقیهی در طول عمر فقهی عوض شود؛ ما این را می‌پذیریم اما زمان تغییر این نظرات بسیار مهم و دخیل است؛ مقداری توضیح درباره چرایی عوض شدن نظرات بد نیست؛ سال 1365 آمریکایی‌ها به عنوان کشور کفر در زمان حیات قذافی به لیبی به عنوان کشور مسلمان حمله می‌کنند و خساراتی وارد می‌شود؛ فردای آن روز آیت‌الله منتظری در جلسه درس خود می‌گوید «یکی از جنایات دولت آمریکا و خارجی‌ها و هم پیمانانش هست، از این جنایات و امثال این جنایات تمام سربازهای آمریکایی افسرای آمریکایی سفرای آمریکایی همه این‌ها به ملت مسلمان حق میدهد که این‌iا را مورد حمله قرار بدن ما در این جنایاتی که انجام میشه همه نیروهای آمریکایی دیپلمات‌های آمریکایی و آن‌هایی که به این دیپلمات‌ها راه می‌دهند و با این‌ها خوش و بش می‌کنند، همه این‌ها را شریک می‌دانیم».

برخی که سعی دارند جواب بدهند، می‌گویند که این نظر آیت‌الله منتظری قابل استناد نیست چون در حال سخنرانی این حرف را زده است و فتوا نبوده است؛ ما پاسخ می‌دهیم که بحث ما در حکم است؛ نظر فقهی این فقیه است؛ اگر مقلدین آیت الله منتظری در یک کشور دیگر به استناد گفته این مرجع تقلید که می‌گوید حق دارد و می‌تواند، به یک آمریکایی حمله کرد، راننده سفارتخانه آمریکا را کشت، آیا شما می‌توانید او را سرزنش کنید؟ نه؛ می‌گوید که مرجع تقلید من فتوا داده و علنی هم گفته، سر جلسه درس گفته است؛ یک موقع در خطبه نماز جمعه می‌گوید، یک موقع سر جلسه درس است که چند صد نفر طلبه و فاضل نشسته‌اند و ایشان آنجا این حرف را مطرح می‌کند.

اشکالات آیت‌الله منتظری با موضوع اعدام سید مهدی هاشمی بی‌ارتباط نیست!

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان با اشکال به بیان آیت‌الله منتظری درباره اینکه مسئولان قضایی و امنیتی کشور باید در حد مقدس اردبیلی باشند تا احکام و قوانین صادره را اجرا کنند گفت: به هر حال نهاد و اشخاصی باید تأیید شوند؛ وقتی این مسئولان تأیید شوند، اختیارات و تشخیصی دارند که حجت است؛ ممکن است از صد مورد یک مورد هم اشتباه باشد، اما برای رد کردن این افراد باید دلیل فسق و دروغگویی او اثبات شود.

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی درباره اشکال وارده به وسیله آیت‌الله منتظری گفت: نظام اسلامی باید تمام تلاش خود را به کار ببندد که افرادی را به کار قضایی و امنیتی بگمارد که از بهترین انسان‌ها باشند، حال باید دید که امکان در چه حد است؛ نظر حضرت امام این بود که قاضی باید مجتهد باشد، بعد از انقلاب دیدند که مجتهد بودن تمام قضات امکان‌پذیر نیست، از این رو اجازه دادند که مقلدین هم بتوانند کار قضایی را انجام دهند؛ اکنون اکثر قضات ما غیر مجتهد هستند و در بین آن‌ها مجتهد به ندرت وجود دارد که باید به این ضرورت توجه کرد.

اشکال دیگر آقای منتظری به این حکم آن است که اجرای آن موجب بدبینی و ناراحتی خانواده‌های اعدامی‌ها می‌شود؛ در پاسخ می‌گوییم به حتم همه خانواده‌ها چنین وضعیتی ندارند؛ خانواده خیلی از این منافقین از آن‌ها اعلام برائت کردند؛ مرحوم آیت‌الله محمدی گیلانی، آیت‌الله جنتی و خیلی دیگر از افراد مؤمن، متدین و انقلابی، از فرزندان خود که به این گروهک پیوسته بودند و جزو تشکیلات بودند اعلام برائت کردند؛ دوم اینکه مگر حکم الهی با ناراحتی اطرافیان مجرم تعطیل پذیر است؟ در اجرای احکام دیگر هم طبیعی است که خانواده‌ها ناراحت می‌شوند؛ مگر با اجرای مجازات‌های دیگر اعدام و زندان که برای جرم‌های دیگر وجود دارد، خانواده‌ها خوشحال می‌شوند؟ مگر می‌شود حکم خدا را با این استدلال تعطیل کرد؟ این هم از شبهات عجیب آیت‌الله منتظری است.

آیت‌الله منتظری در شبهه‌ای دیگر می‌گوید که این حکم خلاف مصلحت نظام، انقلاب و حضرت امام خمینی (ره) است؛ و در تعبیری نامناسب می‌گوید آیندگان در قضاوت خود ممکن است امام را انسانی خوانخوار بخوانند؛ آیت‌الله منتظری در کتاب دراسات خود بحث کرده است که وقتی یک فقیه مبسوط الید شد و حکومت را به دست گرفت، ولایت با اوست و او ولی فقیه است؛ حال ولی فقیه است که تشخیص می‌دهد مصلحت نظام و انقلاب چیست؛ ولی فقیه مسئول و پاسخگو است؛ همانطور که اگر با صادر نکردن این حکم اوضاع کشور بحرانی‌تر می‌شد و مشکلی برای مردم و کشور به وجود می‌آمد، غیر از امام کسی پاسخگو نبود.

برخی از این افراد شبهه کرده و می‌گویند که معنای ولایت مطلقه فقیه این است که ولی فقیه اشتباه نمی‌کند و می‌تواند بر اساس امیال نفسانی خود هر کاری که دلش خواست انجام دهد؛ چنین برداشتی از اساس فاقد وجاهت شرعی، عقلی و منطقی است؛ ولی فقیه معصوم نیست و امکان دارد که اشتباه کند ولی با شرایطی که در ولی فقیه وجود دارد، کمترین اشتباه را نسبت به دیگران دارد اما اگر خدای ناکرده کار به جایی برسد که ولی فقیه بخواهد طبق دلخواه و هوای نفس عمل کند، دیگر ولایت ندارد.

طرفداران آیت‌الله منتظری می‌گویند با توجه به اینکه ولی فقیه معصوم نیست، آیت‌الله منتظری وظیفه خود دانسته است که خطای او را تذکر دهد؛ می‌گوییم در حد تذکر کارش موجه است؛ به نظر آقای منتظری کار اشتباه بوده، به نظر امام اشتباه نبوده بلکه لازم بوده است و با توجه به مصالح کشور صدور این حکم را بر خود واجب دانسته است.

مرحوم آیت‌الله گلپایگانی پس از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای هدیه‌ای شاید عبا برای ایشان می‌فرستد، و این نکته را پیام می‌دهد که «من اگر خطایی در نظام ببینم به شما خواهم گفت محرمانه هم خواهد گفت، وظیفه‌ام این است که تذکر بدهم، تذکر هم می‌دهم ولی بعد از اینکه تذکر دادم دیگر وظیفهای ندارم و نظام را تضعیف نمی‌کنم».

اما آقای منتظری درباره حکم امام خمینی (ره) تذکر نداده است، دو تا نامه به امام نوشته به نوشتن نامه دوم هم اکتفا نکرده است؛ هیأت را احضار کرده و با آن‌ها بحث کرده است؛ به چه مجوزی این کار را انجام داده است؛ امام حکم داده و هیأت تعیین کرده است، آن‌ها وظیفه خود را انجام دادند و حکم امام را اجرا کردند و گزارش را خدمت امام ارسال می‌کنند؛ چه لزومی دارد که به آقای منتظری جواب پس بدهند و وی را قانع کنند؟

جالب این است که آقای منتظری به این هیأت که متشکل از آقایان نیری، رئیسی، اشراقی و پورمحمدی است می‌گوید من شما را قبول دارم و متدین می‌دانم، چون شما را قبول دارم تذکر میدهم که «از خدا بترسید از قیامت بترسید؛ به من گفته‌اند که شما گفته‌اید می‌خواهیم کلک منافقین را بکنیم؛ یک کسی را آورده‌اید گفته‌اید بگو غلط کردم اینم بهش برخورده نگفته غلط کردم، گفته‌اید که سر موضع هستی و برو اعدام» آقای نیری هم توضیح داده است که «آقای منتظری ما متدینیم و قبر و قیامت و خدا را قبول داریم، ما احتیاط کردیم، با اینکه با نظر اکثریت می‌توانستیم اعدام کنیم ولی سعی کردیم که با اجماع باشد، چون امام در حکم خود آورده بود که احتیاط بر اجماع است؛ ده‌ها پرونده هست که هیأت نظر داده است که اینا سر موضع هستند، اما ما به دلایلی حکم را اجرا نکرده‌ایم؛ بعضی را سه بار آوردیم و صحبت کردیم، منتظر بودیم که یک کلمه بگوید که من نظام را قبول ندارم ولی این تعرض منافقین و تجاوز به کشورم قبول ندارم»؛ آیت‌الله منتظری در پاسخ این سخنان می‌گوید «همه جا که اینطور نبوده» باید به آیت‌الله منتظری گفت که شما تهران را که مهمترین بخش قضیه است بپذیرید، بعد سراغ شهرستان‌ها می‌رویم. ضمن این که بر فرض که در جایی اشتباهی صورت گرفته و یا درست عمل نشده باشد، آیا این دلیل می‌شود که اصل قضیه در هم جا را زیر سؤال ببریم؟! مگر الان در محاکم اشتباه یا تخلف و سوء جریان وجود ندارد؟! آیا درست است که کلّ عملکرد قضا هم قضاوت مخدوش شود؟!

 ولی فقیه مسئول چهره نظام و تشخیص دهنده مصلحت آن است

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان خراب شدن چهره نظام و امام خمینی (ره) به چه دلیل است؟ اجرای چنین احکامی به وسیله پیامبر گرامی اسلام در نبرد با یهودیان و امام علی (ع) در جنگ‌های دیگر انجام شده بود؛ جدای از بحث مهدی هاشمی، منابع اطلاعاتی آیت‌الله منتظری چند نفر هستند و چه مقدار شبهه به وی منتقل شده است که این همه بحث و اشکال که پاسخ بسیاری از آن‌ها را هم می‌داند به حکم امام وارد می‌کند؟ پشت صحنه وارد کردن چنین اشکالاتی چیست؟

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی با اشاره به اینکه امیر المؤمنین بعد از کشتن چهار هزار نفر افتخار می‌کند که چشم فتنه را در آورده است گفت: اجرای حکم الهی که موجب تخریب نیست؛ به نظر بنده هم موضع‌گیری آیت‌الله منتظری طبیعی نیست؛ اگر احساس تکلیف می‌کرد، تکلیف را در حد تذکر انجام می‌داد اما در وارد کردن اشکال به اعتراض رسیده است و بسیار فراتر از تذکر پیش رفته است!

آقای احمدی شاهرودی مصاحبه کرده است و این حرف‌ها را زیر سئوال برده و می‌گوید من پیش آقای منتظری رفتم، افراد دیگری هم بودند، شلوغ بود، من یک چیزی گفتم و ایشان یک برداشت دیگری کرده است؛ آخر شما که شاگرد امام هستید امام را می‌شناسید ورع، تقوا، احتیاط و مقام علمی و فقهی امام را می‌دانید بعد یک فردی یک چیزی گفته است و شما شروع به وارد کردن اشکالات متعدد کردید؟ جالب است که آقای منتظری به شورای عالی قضایی هم نامه نوشته و در خاطرات خود گفته که با آیت‌الله موسوی اردبیلی هم دعوا کرده است.

آیت‌الله منتظری در خاطرات خود می‌گوید درباره نوشتن نامه به امام با آقای سید هادی، برادر سید مهدی هاشمی رئیس و همه کاره دفترش مشورت کرده و او مخالف بوده است؛ در عین حال نامه را نوشته است؛ حالا شما احساس تکلیف کردید؟ تذکر دادید؟

برخوردی که با مرحوم آیت الله اردبیلی هم دارد اهانت آمیز است؛ شما تذکر دادید، نامه نوشتید، کافی است، وظیفه خود را انجام دادید، چه اصراری دارید؟ اصرار او طبیعی نیست؛ نمی‌تواند ادعا کند که من از قیامت امام می‌ترسم؛ تاریخ چهره ایشان را بد نشان می‌دهد.

یکی دیگر از شبهات آیت الله منتظری این است که این حکم خلاف قاعده درأ و خلاف قاعده احتیاط است؛ قاعده «درأ» از روایت ادرأ الحدود بالشبهات اتخاذ شده است؛ یعنی همین که شبهه آمد، حد ساقط می‌شود؛ قاعده احتیاط هم که روشن است، احتیاط در دماء، می‌گویند وقتی بحث خون هست جان انسان مطرح است باید احتیاط کرد و این حکم خلاف این دو قاعده است.

پاسخ این است که این دو قاعده را قبول داریم اما شبهه در قاعده درأ باید برای چه کسی ایجاد شود تا حد دفع شود؟ برای آقای منتظری یا کسی که می‌خواهد حکم دهد؟ آن آقا در دادگاه نشسته است و شبهه ندارد، آن دلایل را دیده است، اسناد و مدارک را اشاره کردم، امام در نهم مردادماه این حکم را صادر کرده و وقتی برایشان ثابت شد که منافقین در زندان به تشکیلات وصل شده‌اند، اطلاعات جابجا می‌کنند و برای پیوستن به سازمان و وارد کردن ضربه در موقع مقتضی آماده می‌شوند، حکم را صادر کرده و در آن هم شبهه‌ای ندارد؛ آیت‌الله اردبیلی هم شبهاتی که برای اجرا داشته است را به واسطه حاج احمد آقا از امام پرسیده و پاسخ کاملی دریافت کرده است؛ امام در جوابی که داده است تأکید می‌کند، «همه این‌ها اگر سر موضع هستند اعدام شوند؛ با دشمنان اسلام مقابله کنید و کوتاه نیایید»؛ یعنی امام قاطع است و هیچ شبهه‌ای نداشته است.

اما درباره قاعده احتیاط از آیت‌الله منتظری می‌پرسیم که معنای احتیاط در دماء چیست؟ مرحوم شهید بهشتی برای جذب طلبه‌ها به دستگاه قضا یک سخنرانی دارد و می‌گوید که «علما احتیاط می‌کنند که به سمت قضا بیایند و شغل قضا را قبول نمی‌کنند؛ ما یک احتیاط در پرهیز داریم، یک احتیاط در ستیز داریم؛ آقایان علما همیشه احتیاط در پرهیز نیست، که شما خودتان را کنار بکشید، وقتی خودتان را کنار کشیدید، احکام الهی تعطیل شد، کار مردم خوابید، کجای این احتیاط است؟ اقتضاء احتیاط یک جایی در ستیز است، یعنی شما بروید بپذیرید، با مفسِد مقابله کنید، با محارب مقابله کنید، با قاتل بجنگید حکم بدید اعدام کنید، احتیاط در این است.»

آیت‌الله منتظری باید بدانند که احتیاط این نیست که کسی عزیزان ما را کشت، بگوییم که احتیاط این است که ما نکشیم و در دماء احتیاط کنیم؛ احتیاط در دما قاعده، چارچوب و شرایطی دارد؛ حال اگر نظام تمام مراحل را طی کرد و به منافقین فرصت داد و چند هزار نفر عفو شدند، و بعد از آن همه جنایت و ترور، باغیان محارب به عراق رفتند و برای صدام جاسوسی و جنایت کردند و الان هم تهدید جدی علیه نظام اسلامی و کشور به حساب می‌آیند و در زندان هستند، احتیاط در چیست؟ مصلحت جامعه مهمتر از مصلحت فرد است؛ ما مصالح جامعه را فدای مصالح فرد نمی‌کنیم.

 شبهه آخر این جلسه این است که سازمان مجاهدین خلق یعنی منافقین یک منطق، فکر و اندیشه است؛ با اعدام نمی‌شود در مقابل فکر ایستاد و آن را از میان برد؛ مغالطه عجیبی است؛ خوارج نهروان و سازمان مجاهدین خلق تا زمانی که فکر، منطق و اندیشه است، بحث و سخنرانی می‌کند ما هم با اندیشه در مقابل آن می‌ایستیم و اعدام نمی‌کنیم و شبهات آن‌ها را که بیشتر از جوانان فریب خورده هستند را برطرف می‌کنیم اما زمانی که این منطق اعلام جنگ کرد و سلاح در دست گرفت، امنیت مردم و جامعه را به خطر انداخته است و در مقابل کشتار، ترور و حمله او قتال و اعدام می‌کنیم؛ مگر راه دیگری وجود دارد؟

سئوال اینجاست که آیت‌الله منتظری به آیه شریفه «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض» چگونه پاسخ می‌دهد؛ مگر این‌ها فکر و اندیشه نیستند؟ شافعی از ائمه اهل سنت، جمله جالبی دارد که «اگر جنگ‌های امیرالمومنین در جمل، نهروان و صفین نبود، ما در این زمان نمی‌دانستیم که باید با معاندین و مخالفین چطور برخورد کنیم یعنی ما از سیره امیرالمومنین حکم فقهی استخراج می‌کنیم.

امیرالمومنین (ع) با خوارج نهروان تا زمانی که خروج نکردند، اردوگاه نزدند، سلاح به دست نگرفتند، آدم نکشتند، شکم کسی را پاره نکردند، کاری نداشت؛ بله منطق است، باید با منطق با این‌ها برخورد کرد؛ در مسجد ایستاد و خطاب به امیر المؤمنین که بالای منبر بود آیه مربوط به مشرکین را خواند، یعنی اینقدر جسارت می‌کردند؛ امیر المؤمنین فرمود که ما کاری با تو نداریم، نه حقوقتان را قطع، نه دستگیر و نه بازداشتتان می‌کنیم، تا زمانی که سلاح به دست نگرفته‌اید؛ ولی همه این حرف‌ها پس از دست گرفتن سلاح به وسیله آن بغات از بین رفت؛ مشخص نیست چگونه آقای منتظری تمام آن مباحث مفصل در کتاب داراسات را کنار گذاشته است و این حرف‌ها را زده است.

بحث شکلی آیین دادرسی کیفری و دو سه شبهه دیگر را در جلسه آینده بحث خواهیم کرد.

ارسال نظرات