از اقتدار امام راحل تا مظلومیت حکیمانه رهبر معظم انقلاب
اشاره: سیره مدیریت بحران امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب امتداد یک مسیر واحد در رهبری الهی انقلاب اسلامی است. امام(ره) با اقتدار و روحیه انقلابآفرینی وحدت و حفظ اصول را محور تصمیمات خود قرار دادند و با زمانشناسی و قاطعیت، تهدیدها را به فرصت تبدیل کردند. رهبر معظم انقلاب نیز با همان روح و منطق اما در شرایط پیچیدهتر جهانی و جنگهای ترکیبی با عقلانیت، صبر و مظلومیت مسیر امام(ره) را در قالبی تمدنی ادامه دادند. در بحرانهایی چون فتنه ۸۸ یا جنگ ۱۲روزه غزه ایشان همچون ائمه معصومین(ع) با حفظ آرامش درونی و اقتدار بیرونی، جامعه را از هیجان و تحلیلهای سطحی دور ساختند و با هدایت دقیق افکار عمومی انسجام ملی و امت اسلامی را پاس داشتند. بدینترتیب در منظومه رهبری امامین انقلاب پیوند میان ایمان، وحدت، زمانشناسی و عقلانیت، راز عبور موفق انقلاب از بحرانها و تداوم عزت و اقتدار آن در جهان اسلام است.
در این زمینه خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، گفتوگویی با حجت الاسلام حسن غفاری فر، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام) انجام داده است که در ادامه تقدیم مخاطبان گرامی خواهد شد:
رسا ـ سیره مدیریت بحران امام خامنه ای در مقایسه با سیره امام خمینی(ره) چه شباهت هایی دارد و تفاوت های تصمیمات امامین انقلاب به جهت مسائل تاریخی و اجتماعی چیست؟
مرحوم آیتالله بهاءالدینی نقل کردهاند که امام خمینی(ره) با اقتدار کشور را اداره میکرد در حالی که رهبر معظم انقلاب با مظلومیت مدیریت میکنند. خود رهبر معظم انقلاب نیز در سال ۱۳۷۵ در آستانه انتخابات سال ۱۳۷۶ در یکی از خطبهها به تفاوت مدیریت پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) اشاره کردند. ایشان فرمودند که پیامبر(ص) انقلاب را آغاز کرد و جامعه را با نوآوریها و ابتکارات اداره نمود؛ طبیعی بود که نو بودن حرکت برای خود مشکلات و دشواریهایی به همراه داشت اما در عین حال دست پیامبر(ص) در تصمیمگیریها باز بود.
در مقابل، امیرالمؤمنین(ع) با محدودیتهای فراوانی روبهرو بود. مهمترین وظیفه ایشان در کنار حفظ قرآن و سنت پیامبر(ص) صیانت از روش و تفسیرهای پیامبر(ص) بود. این محدودیتها اگرچه کار را دشوار میکرد اما حسنش این بود که مردم تجربه گذشته را پشت سر گذاشته بودند و مسیر تا حدی روشن شده بود. از این دو نکته میتوان دریافت که امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب هر دو از یک جهت شباهت دارند.
مثلاً از آغاز نهضت در سال ۱۳۴۲ بهویژه از سال ۱۳۵۶ به بعد امام(ره) همواره بر وحدت تأکید داشتند. امروز این مفهوم را با تعبیر "راهبرد" میشناسیم؛ یعنی وحدت یکی از راهبردهای بنیادین امام(ره) بود. ایشان بر اصول اساسی و محوری انقلاب پافشاری داشت اما در روشها و قالبها انعطاف نشان میدادند. امام(ره) هیچگاه اجازه نمیداد اختلاف در شیوهها به نفی یکدیگر بینجامد یا کسی از چارچوب توحید، قرآن و معارف اهلبیت(ع) خارج شود.
برای نمونه یکی از چالشهای فکری پیش از انقلاب اختلافنظرها درباره آثار مرحوم دکتر شریعتی بود. امام خمینی(ره) تلاش میکرد دو سوی این مناقشه را آرام کند. نه بهگونهای رفتار میکرد که تأیید کامل آثار شریعتی تلقی شود و نه در موضع تقابل آشکار قرار میگرفت. نقل شده است که حتی پس از انقلاب زمانی که برخی مانند بهزاد نبوی اصرار داشتند در ماجرای شریعتی از امام تأیید یا تکذیب صریح بگیرند، امام فرمودند: الان وقت این بحثها نیست وقت خدمت است. این نشان میدهد که اولین راهبرد امام(ره) وحدت و همدلی در مسیر انقلاب بود.
امام خمینی(ره) نهضت را با هدف براندازی رژیم پهلوی و برپایی نظام اسلامی آغاز کرد و با همراهی مردم انقلابی عظیم را پدید آورد. در آن زمان شخصیتهایی در تراز امام(ره) وجود نداشتند. بعضی از علما مانند آیتالله طالقانی که سن و سابقهشان به امام نزدیک بود محترم و تأثیرگذار بودند اما جایگاه ملی و کاریزماتیک امام(ره) را نداشتند. حتی برخی گروهها تلاش داشتند از ایشان و دیگران چهرههای رقیب برای رهبری بسازند اما رفتار و منش حکیمانه امام(ره) باعث شد این جریانها در جامعه جایگاهی پیدا نکنند و محور وحدت رهبری حفظ شود.
زمانی که حضرت آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی) مسئولیت رهبری را بر عهده گرفتند سن ایشان نسبتاً پایینتر از بسیاری از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی بود. در آن دوران بخش قابلتوجهی از مدیران و کارگزاران انقلاب از لحاظ سنی و سابقه سیاسی از ایشان بزرگتر بودند؛ بنابراین رهبر انقلاب از نظر تاکتیکی نمیتوانستند همانگونه که امام خمینی(ره) با اقتدار طبیعی و کاریزمای تاریخی خود عمل میکردند پیش بروند.
اما از نظر راهبردی مسیر همان بود، وحدت، همان راهبرد کلان امام(ره) در دوران رهبری رهبر معظم انقلاب نیز ادامه یافت. برای نمونه پس از فاجعه دردناک ششم ذیالحجه در مکه و تعطیلی مراسم حج از زمان امام(ره) رهبر انقلاب در یکی از سالها تصمیم گرفتند بار دیگر این فرصت بزرگ دینی و سیاسی را احیا کنند. از نگاه ایشان حج نه تنها یک وظیفه اسلامی بلکه یک فرصت جهانی برای امت اسلام است. در آن مقطع بسیاری از علمای برجسته و شناختهشده در سنین بالایی قرار داشتند و از جایگاه مرجعیت برخوردار بودند؛ رهبر انقلاب با دعوت و مشارکت دادن همین چهرهها در عرصههای بینالمللی توانستند نوعی اقتدار معنوی و سیاسی ایجاد کنند و این امر تا حد زیادی جای خالی اقتدار ظاهری ناشی از سن و سابقه را جبران نمود.
به بیان دیگر هرچند شیوه و تاکتیکهای مدیریتی رهبر معظم انقلاب با توجه به شرایط و جایگاه ایشان متفاوت بود، اما در راهبرد کلان وحدت و اقتدار ملی کاملاً در مسیر امام حرکت کردند. هر دو رهبر چه امام خمینی(ره) و چه رهبر معظم انقلاب در مواقعی که تشخیص میدادند اقدامی برای حفظ اصول انقلاب و مصالح نظام ضروری است با قاطعیت کامل عمل میکردند. بهعنوان نمونه، آخرین تصمیمهای امام درباره رسانه ملی یا برخورد با برخی جریانهای فکری که مفاهیم دینی را تحریف میکردند (مانند کسانی که احکام قصاص را "غیرانسانی" خوانده بودند) نشاندهنده همین روحیه قاطع بود.
در دوران رهبری رهبر معظم انقلاب نیز نمونههای مشابهی وجود دارد. در ماجرای انتخابات مجلس ششم و سپس انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ برخی از چهرههای سیاسی مدعی وقوع تقلب بودند. رهبر معظم انقلاب در همان زمان با استدلالی دقیق و منطقی فرمودند:
در انتخابات جمهوری اسلامی ممکن است جابهجایی مختصری در تعداد آرا صورت گیرد، اما این تغییرات هرگز سرنوشت انتخابات را عوض نمیکند. به تعبیر دیگر تقلب تأثیر تعیینکننده در نتیجه انتخابات ندارد. ایشان در جریان فتنه ۸۸ نیز همین منطق را تکرار کردند: معیار، صندوق رأی است. اگر قرار باشد معیار مشروعیت تظاهرات خیابانی شود در انتخابات بعدی نیز هر گروهی که شکست بخورد با اعتراض خیابانی نتیجه را زیر سؤال خواهد برد. این نگاه قاطع و منطقی نشانه اقتدار همراه با عقلانیت در مدیریت رهبر معظم انقلاب است.
در مجموع میتوان گفت هرچند امام خمینی(ره) و حضرت آیتالله خامنهای در دو دوره تاریخی متفاوت با شرایط و ابزارهای مختلفی عمل کردند، اما در هدف و راهبرد واحد بودند. امام(ره) با انقلابآفرینی و نهادسازی و آقا با تثبیت و استمرار انقلاب در برابر جنگ نرم و بحرانهای جهانی همان مسیر را ادامه دادند.
امروز نیز در حوزههای مختلف از فرهنگ و رسانه گرفته تا مسأله حجاب و احزاب وابسته به بیگانه رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند که ریشه بسیاری از چالشها به دشمنان اصلی انقلاب یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی بازمیگردد.
از همین رو ایشان همانند امام(ره) هشدار میدهند که نباید بر سر اختلافسلیقههای داخلی هدف اصلی یعنی مقابله با نظام سلطه و حفظ جبهه واحد انقلاب اسلامی را فراموش کنیم.
اگر نیروهای داخلی سرگرم اختلافها و رقابتهای بیثمر شوند در واقع دشمن اصلی برنده میدان خواهد بود؛ همانطور که در برخی مقاطع مثل حوادث سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ این اتفاق تا حدی رخ داد و دشمن توانست از شکافهای داخلی سوءاستفاده کند.
در چنین شرایطی هر فرد متدین، انقلابی، اصولگرا یا اصلاحطلبی که ناخواسته با رفتار یا گفتارش موجب تفرقه شود در واقع بهجای زدن گل به دشمن به دروازه خودی گل زده است. رهبر انقلاب در تبیین نگاه تمدنی اسلامی تأکید دارند که در هر تصمیم و کنش اجتماعی باید مصلحت کلان امت اسلامی و اهداف اولیای الهی را در نظر گرفت. این نگاه از جمله راهبردهای مشترک امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب بوده است.
در دوران امام خمینی(ره) بیشترین تمرکز و اهتمام بر استقرار نظام اسلامی و تثبیت پایههای انقلاب بود. هنوز فرصت چندانی برای گسترش پروژههای جهانی و تمدنی فراهم نشده بود؛ چراکه اولویت، نهادسازی و دفاع از موجودیت نظام بود. بااینحال اندیشه جهانی انقلاب اسلامی در همان زمان نیز در نطفه شکل گرفت و زمینههایش در گفتمان امام دیده میشد.
اما پس از رحلت امام(ره) و با پیروزی در جنگ تحمیلی و تثبیت جمهوری اسلامی مسیر انقلاب وارد مرحله جدیدی شد. در این دوران رهبری حضرت آیتالله خامنهای با رویکردی تمدنی و آیندهنگر انقلاب را از مرحله بقا به مرحله رشد و گسترش بینالمللی رساندند.
در طول این سالها جمهوری اسلامی در حوزههای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی به سطحی از تأثیرگذاری رسیده است که دشمن ناچار شده مستقیماً با ما درگیر شود. اگر در دهه شصت دشمنان از طریق واسطهها عمل میکردند امروز جبهه استکبار خود را مستقیماً در برابر ایران اسلامی میبیند.
به همین دلیل در دهههای اخیر حفظ جمهوری اسلامی در میانه چالشهای منطقهای و جهانی بهعنوان یکی از محورهای اصلی وحدت و مقاومت در گفتمان رهبری مطرح شده است. امروز نیز در شرایطی که روابط بینالمللی و تحولات جهانی بهطور مستقیم بر آینده انقلاب تأثیر میگذارد نگاه تمدنی و وحدتمحور امام و آقا همچنان راهبرد بنیادین انقلاب اسلامی است.
رسا ـ زمانشناسی و تصمیمگیری بهموقع در مدیریت بحران از ارکان اساسی است. رهبر معظم انقلاب در ایام جنگ 12 روزه چگونه از فرصتها به نفع انقلاب و امت اسلامی بهره برداری کردند و از تهدیدها جلوگیری نمودند؟
البته باید توجه داشت که هر پدیدهای ویژگی خاص خود را دارد و نمیتوان در همه بحرانها با یک الگو و روش ثابت عمل کرد. برای نمونه در ماجرای سلمان رشدی امام خمینی(ره) با صدور فتوای تاریخی خود جهان اسلام را بیدار کردند و چهره حقیقی نظام سلطه را آشکار ساختند. آن زمان فضای رسانهای و فرهنگی جهان بهگونهای بود که بسیاری از نخبگان غربی نمیتوانستند درک کنند چرا یک حکومت اسلامی باید نسبت به اهانت به پیامبر(ص) اینگونه واکنش نشان دهد. امام(ره) با صبر و زمانبندی دقیق بهتدریج فضا را برای افکار عمومی روشن کردند و این حرکت تاریخی به یک نقطه عطف جهانی در دفاع از مقدسات تبدیل شد. همین درک درست از زمان و نوع پدیده را در رفتار امام(ره) در بحرانهای دیگر نیز میبینیم.
برای مثال در آغاز جنگ تحمیلی، زمانی که عراق حمله کرد امام(ره) با یک موضعگیری کوتاه و قاطع «دزد آمده، سنگی انداخته و فرار کرده» فضای ملتهب جامعه را آرام کرد. در ماجرای شهادت شهید بهشتی نیز با جمله معروف «بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود» تهدید دشمن را به فرصتی برای تقویت روحیه انقلابی مردم تبدیل کردند.
رهبر معظم انقلاب نیز با همین الگو اما متناسب با شرایط جدید بحرانهای مختلف را مدیریت کردهاند. ایشان در مواجهه با چالشهایی که ابعاد داخلی و اجتماعی بلندمدت دارند - مثلاً اختلافات فکری یا سیاسی در میان نخبگان ـ همواره با حوصله، تبیین و نصیحت پیش رفتهاند؛ همانگونه که امام(ره) در برابر بنیصدر تا آخرین لحظه فرصت اصلاح و بازگشت داد.
اما در بحرانهایی که جنبه امنیتی، ملی یا روانی دارند و ممکن است ترس و تزلزل در جامعه ایجاد کنند، رهبر انقلاب با سرعت و قاطعیت وارد عمل میشوند. نمونه روشن آن پیام نیمهشب ایشان پس از شهادت سردار سلیمانی بود که در همان ساعات نخست روحیه ملی را احیا و افکار عمومی جهان اسلام را منسجم کرد. در جنگ ۱۲ روزه غزه نیز آقا با موضعگیری سریع و حسابشده نه تنها از گسترش اضطراب و دوگانگی در جامعه جلوگیری کردند بلکه با حضور و کنش فعال در عرصه سیاسی و رسانهای، اقتدار جمهوری اسلامی را در سطح جهانی تثبیت نمودند.
در مقابل در بحرانهایی مانند انتخابات سال ۱۳۸۸ که جامعه بهشدت دو قطبی شده بود و هر تصمیم شتابزده میتوانست موجب شکاف عمیقتر اجتماعی شود، ایشان با صبر و خویشتنداری مثالزدنی وارد عمل شدند. رهبر انقلاب میدانستند که هر دو جناح خودیاند اما هرکدام ممکن است از زاویهای دچار خطا شوند؛ لذا با مدیریت آرام و تدریجی فضا را کنترل کردند تا نه نظام آسیب ببیند و نه ملت دچار تفرقه شود.
بنابراین میتوان گفت هم امام خمینی(ره) و هم رهبر معظم انقلاب در مدیریت بحرانها اصل را بر درک درست موقعیت، تناسب تصمیم با شرایط و اقدام بهموقع گذاشتهاند. در مسائل حیاتی هیچگاه تأخیر جایز نمیدانند اما در مواردی که شتاب ممکن است پیامدهای اجتماعی خطرناکی داشته باشد با بردباری و زمانسنجی دقیق وارد میشوند. به تعبیر دیگر سرعت عمل رهبری در هر بحران متناسب با نوع پدیده است؛ گاهی تصمیم فوری برای حفظ آرامش ملی ضروری است و گاهی تأمل و صبر برای جلوگیری از دوگانگی اجتماعی.
در نتیجه در مدیریت رهبران انقلاب همواره میان اقتدار در تصمیمگیری و درایت در زمانبندی توازن دقیقی برقرار بوده است و همین توازن، راز موفقیت انقلاب اسلامی در عبور از بحرانهای بزرگ است.
رسا ـ مدیریت بحران رهبر معظم انقلاب در جنگ ۱۲ روزه، چه مشابهتها و الهامگیریهایی از سیره ائمه معصومین (ع)، بهویژه در مواجهه با جنگ ها و بحرانها دارد؟
در این ماجرا باید میان دو بخش داخلی و خارجی تفکیک قائل شد. در بُعد خارجی بسیاری از دولتها و تحلیلگران از لحن و کدهای بیانات رهبر معظم انقلاب به خوبی متوجه واقعیت صحنه شدند. همانطور که فرزند شهید عزیز سردار سرلشکر باقری ـ فرمانده موشکی که اخیراً در تلویزیون سخنرانیاش پخش شد ـ اشاره کرد دشمنان در حالی از پیروزی سخن میگفتند که در واقع شکست خورده بودند. اگر واقعاً پیروز بودند، چرا هنوز آتشبس برقرار نشده و مقاومت در غزه همچنان پابرجاست؟
این واقعیت نشان میدهد که دست برتر در میدان متعلق به جبهه مقاومت است. دشمن برای آرام کردن افکار عمومی خود گاهی وانمود میکند پیروز شده اما در محاسبات واقعی، نگاهش همیشه به مواضع و سخنان رهبر انقلاب دوخته است. در بُعد داخلی اما شرایط متفاوت است. چالش اصلی انقلاب در این سطح، نحوه مدیریت برداشتها و انتظارات است. گروههای داخلی به دو دسته تقسیم میشوند: عدهای از روی هیجان و احساس تصور میکنند جمهوری اسلامی باید در تمام صحنههای جهانی بدون وقفه پیروز مطلق باشد و گروهی دیگر به سبب ترس و بدبینی، با کوچکترین اتفاقی دچار اضطراب میشوند و همه چیز را شکست میپندارند.
در چنین شرایطی رهبر انقلاب همواره تلاش کردهاند این فضای ذهنی را با واقعبینی و آرامش مدیریت کنند. همان روزهای ابتدایی بحران ایشان با کدها و مواضع روشنگرانه خود مسیر تحلیل درست را برای مردم باز کردند تا جامعه دچار هیجان و توهم نشود.
رسانهها و برخی مسئولان شاید زودتر از موعد به فضای جشن پیروزی رفتند اما رهبر معظم انقلاب با هدایت دقیق خود، اجازه ندادند این هیجانات به تحلیل غلط از میدان منجر شود. رهبر معظم انقلاب در مدیریت فضای داخلی همواره تأکید دارند که جامعه باید میان «واقعیت میدان» و «هیجان رسانهای» تفکیک قائل شود. ایشان از مردم میخواهند نه دچار خودکمبینی شوند و نه دچار خودبزرگبینی کودکانه. بلکه با واقعبینی و اتکا به اقتدار ملی، مسیر درست را دنبال کنند.
در این جنگ اخیر هم رهبر انقلاب با حفظ اقتدار و آرامش، مسئولان را به آمادهباش در عین پرهیز از هیجان دعوت کردند. تأکید داشتند که کشور باید در وضعیت «نه جنگ، نه صلح» آماده باشد؛ یعنی هم توان دفاعی و امنیتی خود را حفظ کند و هم اجازه ندهد فضای روانی جامعه دچار التهاب شود.
با همین تدبیر ایشان در دیدارهای عمومی و سخنرانیهای راهبردی آرامش را به مردم بازگرداندند و در عین حال جدیت در مواجهه با دشمن را حفظ کردند. نتیجه این رویکرد آن بود که در سخنرانی اخیر تحلیلگران جهانی نیز اذعان کردند: رژیم صهیونیستی و حتی آمریکا دیگر بهسادگی جرأت حمله یا درگیری مستقیم با ایران و محور مقاومت را ندارند؛ چون فهمیدهاند پشتوانه مردمی و عقلانیت رهبری، کشور را در بالاترین سطح ثبات و اقتدار قرار داده است.