بررسی نقش انگیزه و محتوا در حلیت و حرمت هنر
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشست علمی نقش انگیزه و محتوا در حلیت و حرمت هنر به همت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مدرسه اسلامی هنر در سالن همایش های غدیر برگزار شد.
این نشست علمی با ارائه حجت الاسلام سیف الله صرامی رییس پژوهشکده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و سردبیر مجله علمی پژوهشی کاوشی نو در فقه و نقادی حجج اسلاممحمدعلی خادمی کوشا عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و محمدعلی حیدری استاد درس خارج حوزه علمیه برگزار شد و حجت الاسلام علیرضا فجری نیز دبیر علمی این نشست را برعهده داشت.
در آغاز نشست علمی نقش انگیزه و محتوا در حلیت و حرمت هنر دبیر علمی به بیان پیشینه بحث پرداخت و گفت: بخش مهمی از رفتارهایی که ما در شبانه روز مرتکب می شویم یا با آن سر و کار داریم رفتارهای هنری است که از موسیقی و فیلم گرفته تا تئاتر، نقاشی و صورت گری یا در مجالسی شرکت می کنیم که این موضوعات هنری با آنها ارتباط دارند.
پرسش اصلی و مهم این است که حرمت و حلیت هنر به چه موردی تعلق گرفته است آیا به شکل و صورت خارجی تعلق گرفته است یا این که انگیزه و محتوا نیز بر حلیت و حرمت آن تأثیر دارد؟ و این که آیا اقسام هنر را با یک گونه باید دید یعنی به جهت شکل خارجی، حلال یا حرام است یا هرکدام را به صورت جداگانه باید بررسی کرد و دید نقش انگیزه و محتوا چه میزان است؟.
پس از بیان سخنان دبیر علمی، حجت الاسلام صرامی به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: پیش از پرداختن به بحث، بیان چند نکته ضروری است نخست این که هنر بما هو هنر که در عربی فن نامیده می شود در هیچ دلیل یا فتوای فقیهی یا دلیل شرعی موضوع حرمت واقع نشده است بلکه با استفاده از برخی روایات یا کلیاتی که در شریعت یافت می شود می توان گفت نفس هنرمندی به عنوان رفتاری که جذاب دل ها است و باعث واکنش انسان ها بر اساس عواطف می شود به صورت کلی در شرع یک مورد منفی نیست.
اما در شریعت عناوینی وجود دارند که امروزه به عنوان مصادیق هنر شمرده می شوند به عبارت دیگر مواردی که در در شریعت مورد حرمت قرار گرفته است عنوان هنر بر آن ها بار نشده است بلکه با عنوان یک نوع رفتار معرفی می شوند یعنی به دلیل هنر بودنش حرام نشده است.
مصادیق هنرهای حرام شرعی
باید توجه داشت بحث امروز مربو ط به عنوان حرمت است نه به عنوان احکام دیگر، زیرا گاهی تمام احکام خمسه را در زمینه مصادیق هنر بررسی می کنیم و گاهی فقط موضوع بحث حرمت است یعنی مواردی که امروز به عنوان حرام شناخته می شوند و در ادله شرعی و فتوا موضوع حرمت قرار گرفته اند؛ آن موارد شامل چهار مورد یعنی غنا، استعمال آلات لهو یا آلات موسیقی، صورت گری اعم از نقاشی و مجسمه سازی و رقص است؛ در مورد باقی موارد که می توانند در عصر ما عنوان هنر به خود گیرند مانند شعر موضوع هیچ حرمتی در شریعت قرار نگرفته اند.
نکته دیگر این است که ما در موضوع بحث تأسیس اصل ایجاد می کنیم به معنای این که اصولا وقتی یک رفتاری مورد نهی یا مورد حرمت قرار می گیرد اصل بر این است که خود آن رفتار بماهوهو یک فعل مورد حرمت است مگر آنکه ثابت شود مورد دیگری در آن دخالت دارد به عنوان مثال اگر کسی می گوید آب نخور، دیگر انگیزه آن از آب نخوردن و این که چه کنش های اجتماعی و فردی موجب آن شده باشد دخالتی ندارد و هنگامی یک قانون گذار می گوید آب نخور مرادش فقط آب نخوردن است نه چیز دیگری و این که خود فعل مورد نهی است و مورد دیگری در آن دخالت ندارد.
بنابراین اگر در ادله هم ما با مصادیقی از هنر یعنی مصادیقی که امروز ما به آن هنر می گوییم و در شریعت مورد نهی واقع شده است برخورد کنیم در صورتی که دلیل دیگری نباشد، ظاهر دلیل این است که خود عنوان موضوع نهی است به عنوان مثال اگر موردی به عنوان یک رفتار موضوع حرمت قرار گرفت اصل این است که خود رفتار مورد نهی است و انگیزه در آن دخالت ندارد و اگر بخواهد دخالت داشته باشد به دلیل دیگری نیاز دارد.
موضوع بحث امروز در مورد چهار مورد بیان شده است که آیا انگیزه و محتوا در آنها دخالت دارد یا خیر؟ و مراد از انگیزه و محتوا همان معنای عرفی است که غیر از عنوان هرچیز دیگری را که در کنار فعل گذاشته می شود را شامل می شود و در مقابل رفتار قرار می گیرد.
نخستین مورد غنا است که در اصل حرمت آن خلافی وجود ندارد یعنی هیچ عالمی و فقیهی ادعا نکرده است که غنا حرام نیست یعنی این که در شریعت متفق علیه است اما اختلاف در این است که موضوع حرمت در شرع چیست که یک مورد اختلاف در این مورد مربوط به کسانی است که انگیزه و محتوا را دخالت نمی دهند و یک مورد اختلاف مربوط به افرادی است که انگیزه و محتوا را در حرمت دخالت می دهند.
مورد نخست یعنی اختلاف درمیان کسانی که انیگزه و محتوا را در حرم دخیل نمی دنند خارج از موضوع این بحث است یعنی غنا در شریعت بدون این که انگیزه و محتوا در آن دخالت داشته باشد چیست؟ آیا صوت زیبا است یات صوت مطرب، که اختلاف فراوانی در این زمینه وجود دارد و ما وارد آن نمی شویم.
موضوع بحث در این جلسه این است که آیا غنا خودش به عنوان یک رفتار و صوتی که از حنجره خارج می شود حرام است یا این که محتوا، انگیزه ها و ملازمات در حرمت آن دخالت دارند؟ زیرا در عالم خارج و در طول تاریخ استفاده های مختلفی از غنا و این موهبت الهی که انسان می تواند با استفاده از صوت زیبا دیگران را تحت تأثیر قرار دهد می شده است.
در مورد این اختلاف با قول مرحوم فیض و قولی از مرحوم سبزواری به دلیل این در یک جایی قائل است که محتوا دخالت دارد اما در مقاله ای از آن برائت جسته است، به هر حال با آن قولی که قائل به دخالت است سروکار داریمغ مرحوم فیض قائل است که محتوا در حرمت غنا دخالت دارد و می گوید غنا که موضوع حرمت است، جمع اخبارمی رساند که خودش موضوع نیست بلکه نحو متعارف یعنی این که زن ها و مردها به صورت مختلط صدای زن ها را می شنیده اند حرام است و مرحوم سبزواری نیز قائل به همین قول است.
ادله ای که برای طرفداران این نظریه می توان بیان کرد شامل چند دسته می شود یک مورد بیان کرده است مجموع اخبار اما در زمینه آن نکته ای بیان نکرده است بنابراین نمی توان از این دلیل استفاده کرد؛ دلیل دوم مربوط به مرحوم سبزواری است که می توان به عنوان استدلال از آن استفاده کرد؛ وی می گوید الف و لام «الغنا» که در روایات موضوع حرمت است، الف و لام عموم نیست زیرا الف و لام عموم بر سر مفرد نمی آید بلکه عهد است یا می توان گفت اطلاق است اما حمل به موردی می شود که در آن زمان رایج بوده است زیرا چنین چیزی در آن زمان شیوع داشته است که این دلیل نیز قابل نقد است کما این که شیخ انصاری آن را نقد کرده و گفته شده است که شیوع دلیل بر انصراف نمی شود.
دلیل سوم نیز پنج دسته روایت است که مرحوم فیض و برخی از علمای دیگر آن را بیان کرده اند که ادعا شده است بر دخالت محتوا و انگیزه دلالت دارد؛ دسته اول روایتی است که به تفکیک حلال و حرام اشاره می کند که اگر یک مقارن محرم در غنا وجود داشته باشد غنا حرام می شود و در غیر این صورت اشکالی ندارد.
به عنوان مثال، روایتی از این دسته بیان می کند غنا در صورتی که زن و مرد با هم مخلوط می شوند و محرمات انجام می دهند حرام است و در غیر این صورت اشکالی ندارد همچنین روایت دیگر می گوید غنا ابزار است و اگر ابزار معصیت قرار گرفت حرام است و در غیر این صورت خیر؛ مرحوم شیخ انصاری به این دو رایت پاسخ داده است که ما نیز پاسخ وی را با تقریری پسندیده ایم.
شیخ انصاری می گوید همان گونه که شما حرمت غنا را به قرینه زمان، به محتوا و انگیزه قید می زنید روایت اول نیز اشاره به واقعه خارجی دارد و نمی خواهد همه موارد حرام را بیان کند بلکه فقط بیان کننده دو نمونه شیوه استفاده است به عبارت دیگر حصر اضافی است؛ به نظر بنده حد اکثر حرمتی که از این دلیل می توان برای حرمت غنا به دست آورد دلیل ثبوتی است به این گونه که راوی سؤال از مغنیات می کند و امام می گوید اگر محرمات ایجاد شود اشکال دارد و اگر نشود خیر و در زمینه غنا سکوت می کند، که می توان از این سکوت استفاده کرد امام غنا را حرام نمی دانسته است به عبارت دیگر شیخ انصاری می گوید این حصر اضافی است و چون اضافی است کاری ندارد که غنا را حرام کند یا خیر.
اما دلالت آن سکوتی است و جواب ما به این دلالت سکوتی این است که برخی روایات، خود عنوان غنا را حرام دانسته اند که دلالت صریح روایات بر این دلات سکوتی مقدم است و به عبارت صریح تر در این جا به سکوت متوجه می شویم که غنا حرام نیست چون حضرت در جواب مغنیات نفرموده است که غنا حرام است، اما محکوم روایاتی است که در آن روایات خود غنا بدون این که مورد دیگری در آن اخذ شده باشد حرام شده است وآن روایت علی بن جعفر(ع) است که نهی از غنا می کند و نهی ظهور در حرمت دارد.
مرحوم شیخ این روایات را مخصص می داند اما بنده می گویم در صورت صحیح بودن تفسیر مرحوم سبزواری و فیض از این روایات نمی توان رابطه را تخصیص دانست بلکه رابطه حکومت است زیرا تفسیر مرحوم فیض مفسریت دانستن این روایت است برای روایت دیگر یعنی مرحوم فیض ادعا می کند این روایت موضوع حرمت غنا را بیان می کند و غنایی حرام است که شاخصه بیان شده در روایت دیگر را داشته باشد که در صورت پذیرفتن این نظریه رابطه حکومت است نه تخصیص.
دسته روایات دوم که بسیار مهم است و امروزه نیز بسیار به آن تمسک می شود روایاتی است که در ذیل آیات لهو الحدیث بیان شده است یعنی تفسیر لهو الحدیثی که در آیات بیان شده است تفسیر آن آیات را به غنا گرفته اند و می گویند چون در آیه شریفه از لهو الحدیث و قول الزور استفاده شده است قول و حدیث تفسیر روایت است یعنی همان گونه که روایت تفسیر قرآن است برای تفسیر روایت نیز می توان از قران کریم استفاده کرد و از آنجا که روایات، تفسیر قول زور یا تفسیر لهو الحدیث قرار گرفته و لهوالحدیث موضوعش قول، گفتار، حرف و مطلب است بنابراین محتوا دخالت دارد.
در صورت صحیح بودن این سخن، دلالت پذیرفتنی است اما روایاتی وجود دارد که به صورت مطلق غنا را حرام می دانند و رابطه میان آن ها، حداکثر مثبتین است بنابراین اشکال ندارد که در شریعت هم آن غنایی که همراه با محتویات محرم است حرام باشد هم صوت به شکل خاص را حرام کرده باشد مانند شیخ انصاری، بنابراین این دسته از ادله هم محکوم روایت علی بن جعفر(ع) می شود.
دسته سوم روایات در زمینه جواز خرید و فروش کنیز مغنی است که در آن روایات خرید و فروش کنیز آوازه خوان بدون اشکال دانسته شده است در صورتی که هدف خرید استفاده از غنا نباشد، بنابراین استفاده از غنا اگر در راه حرام نباشد اشکال ندارد اما این روایات را شبیه به روایاتی می دانیم که در زمینه خرید و فروش عنب وجود دارد که ممکن است شخصی به قصد شراب آن را خریداری کند و روایت می گوید اگر به قصد تولید شراب نباشد اشکالی ندارد که از آن نمی توان حلیت شراب را فهمید بلکه منظور آن است معامله در موردی است که در آن مورد استفاده حلال وحرام وجود دارد در صورت استفاده حلال اشکال ندارد.
دسته دیگر در زمینه تمجید از صوت حسن است که دارای یک پیش فرض است و قابل قبول نیست به این گونه که مطلق صوت حسن غنا باشد؛ در زمینه غنا این نتیجه گرفته می شود که موافق با مشهور است به دلیل تأسیس اصل که بیان شد، ادله ای داریم که مطلق غنا موضوع حرمت است و نمی توان گفت محتوا در آن دخالت ندارد.
نقش انگیزه و محتوا در حرمت مجسمه سازی
بحث دیگر صورت گری است که خلاصه نظریه بنده در این زمینه همان موردی است که امام خمینی(ره) نیز بیان کرده است که به اجماع تصویر ذوات الارواح را حرام دانسته است اما در توضیح بحث به قرینه روایاتی که به یک شکل خیلی شدیدی و شبیه به شرک خداوند و دشمنی با خداوند، برای صروت گری وارد شده است می فرماید این روایات اشاره به صورت گری با انگیزه بت پرستی دارد البته باید دقت داشت مراد این است که یاد آور شرک و بت برستی باشد یعنی این که عرب ها با این که دیگر بت پرست نبوده اند اما به انگیزه بزرگداشت بت پرستیف صورت گری می کرده اند و همین نکته موضوع حرمت قرار گرفته است همانند این که شریعت می خواهد ریشه بت پرستی را از بین برد.
بنابراین صورت گری اگر چنین حالتی داشته باشد مورد نهی شارع است که نشان می دهد انگیزه در آن نقش دارد اگر صورت گری در جامعه دیگری باشد که اصلا سابقه بت پرستی نداشته باشد یا برای زنده نگه داشتن بت پرستی نباشد موضوع ادله حرمت قرار نمی گیرد.
قسم سوم نیز استفاده از آلات موسیقی است که در این مورد به نظر بنده محتوا در حلیت یا حرمت دخالت دارد به دلیل این که هم در فتاوا و هم در ادله موضوع حرمت به قید لهو است یعنی اصلا آلات موسیقی امروزه به عنوان آلات موسیقی شناخته می شوند بلکه در گذشته به عنوان آلات لهو شناخته می شدند نه موسیقی، یعنی استعمال آلات لهو در ادله وارد شده است که مرحوم نراقی بر خلاف باقی فقها که موضوع را مسلم گرفته و می گوید آیا حرمت استعمال آلات لهو به همین استعمال لهوی اختصاص دارد یا خیر و در مقابل آن دو گونه استعمال دیگر را بیان کرده است نخست آنکه این آلات استعمال شوند اما به عنوان لهو نباشند بلکه به عنوان شیئی که از آن صدای خاصی خارج می شود باشد مانند این که شخصی از تار استفاده کند اما به انگیزه غیر محرم و استعمال دیگر این است که از تار به عنوان عصا استفاده کند که از عبارت ایشان به دست می آید حتی این نوع استفاده هم اشکال دارد یا حتی از تنبک به عنوان ظرف غذا استفاده کند.
مرحوم شیخ با او مخالفت کرده و گفته است این استعمالات موضوع حرمت نیست بلکه لهویت موضوع حرمت است و پس از آن روایتی مبنی بر این که مناط تلذی است را بیان می کند، بنابراین دلیلی وجود ندارد مبنی بر این که مطلق استفاده از آلات اشکال شرعی دارد بلکه به عنوان لهو و خوش گزرانی حرام است.
رقص نیز که قسم آخر است و در موضوع برخی ادله و فتاوا وارد شده، به نظر می رسد محتوایی است البته برخی فقها مانند محمدسعید حکیم چندین بار تکرار کرده اند که رقص بماهو رقص حرام نیست بلکه آنچه که حرام است تلذی به رقص است؛ ممکن است شخصی از نظر موضوع شناسی بگوید رقص همیشه ملازم با لهو است که این بحث دیگری است اما مانع از این نیست که بگوییم موضوع لهو است به عبارت دیگر رقص ممکن است یکی از مصادیق لهو باشد که این ربطی به بحث ما ندارد زیرا ما می خواهیم بگوییم رقص بماهو رقص موضوع حرمت نیست اما حالا کسی بگوید همیشه مصداق لهو است از بحث ما خارج است.
رقص در میان مردم و فرهنگ ها نفوذ فراوانی دارد و اگر موضوع حرمت باشد باید روایات فراوانی در مورد حرمت آن وجود داشته باشد در حالی که در این زمینه فقط چند روایت وجود دارد اما در مورد لهو روایات فراوانی وجود دارد که این یک قرینه است به عبارت دیگر اگر موردی در میان مردم بسیار رواج داشته باشد و واقعا موضوع حرمت باشد یک یا دو روایت برای آن نقل نمی کنند بلکه روایات فراوانی برای آن بیان می کنند زیرا ائمه معصوم(ع) وظیفه خود می دانند که مردم را از کارهای حرام بازدارند و احکام شریعت را در هر مناسبتی بیان کنند.
به غیر از این چهار مورد نمی توان مورد دیگری را یافت که به عنوان هنر، موضوع حرمت قرار گرفته باشند اما این که در خیلی از هنرها محرمات زیادی ارتکاب پیدا می کند بحث دیگری است به عنوان مثال شخصی بگوید سینما رفتن حرام است به دلیل این که دوری از گناه در آن امکان ندارد، که این بحث شامل مباحث موضوع شناسی است و از بحث ما خارج می شود.
سخنان ناقد
پس از سخنان ارائه دهنده حجت الاسلام حیدری استاد درس خارج حوزه علمیه قم به عنوان نخستین ناقد به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: از مطالب استاد صرامی بسیار استفاده کردیم و وجود افرادی که به صورت سنتی با روش عالمانه و با استفاده از روش فقه جواهری به مباحث می پردازند بسیار مبارک است.
تقریرات بیان شده بسیار عالمانه بود و استدلال ها به صورت متقن بیان شد و از نظرات مختلف نیز استفاده شد اما این دلایل منافاتی ندارد که ما نقدهای خود را بیان کنیم.
نخست آنکه بحث ثنوی بود که مطرح نکردند، منتهی خود ایشان نیز بیان کردند به دلیل این که عنوان هایی که در روایات ادعا شده وافی به مقصود مدعی نیست، نیاز ندیده اند بحث را مطرح کنند اما از طرف دیگر روایاتی که می خواهند در مقام رد به آنها استدلال کنند بحث ثنوی دارد بنابراین از این جهت لازم بود بحث ثنوی برای روایات مثبت خود بیان می کردند.
در بحث های استدلالی نیز بیان چند نکته لازم است و این نکته تا حدودی متمرکز در غنا است اما به ساز و رقص نیز سرایت می کند؛ استاد بیان کردند مرحوم سبزورای بر خلاف مرحوم فیض استدلال ذکر کرده است در حالی که مرحوم سبزواری استدلالی بیان نکرده است و عمده استدلال وی این است که مسأله غنا مربوط است به آنچه که در زمان صدور روایات شایع بوده یعنی مجالس عیاشی است و ادله را باید به همان معنا حمل کرد که این یک ادعا است و باید ثابت شود و مرحوم سبزواری اثباتی ندارند.
اشکالی که به وی گرفته می شود این است اگر شیوع موجب انصراف شود موجب می شود از اطلاق دست برداشت و ادعایی که مرحوم سبزواری بیان می کند این است که این مسائل به اندازه ای شایعه بوده که موجب انصراف می شود گرچه وی از لفظ و اصطلاح انصراف استفاده نکرده است.
یک نکته در مقاله آقای صرامی مسلم انگاشته شده است و آن این که مقوله غنا را به معنای شکل می گیرند و سپس در مقام نقد هایی که ذکر شده است می گویند این نقدها مقوله غنا را مقوله محتوا می داند؛ چند عنوان در احادیث و روایات یافت می شود که عنوان های مثبت حرمت هستند به عنوان مثال در تفسیر آیه لهو الحدیث ذکر شده است غنا، یعنی حدیث به معنای غنا گرفته شده است یا در تفسیر قول الزور قول را به معنای غنا گرفته است بنابراین عنوان حدیث، باطل و قول در حدیث بیان شده است که آیا آنها ظهور دارند در این که خود غنا از مقوله محتوا است و محتوای باطل است که محرم است نه شکل باطل؟ که ایشان می گویند بله اگر این سه دسته دلیل را داشتیم بیان می کردیم غنا از باب محتوای باطل حرام است اما دلایلی داریم که غنا از باب مطلق حرام است؛ لازمه این سخن استاد صرامی این است که ما باید بگوییم مقوله غنا دو مصداق کاملا جدای از یکدیگر دارد یک مصداق شکل و دیگر محتوا است یعنی غنا یک بار به خاطر شکل حرام است و اگر شکل ایراد نداشت بازهم به لحاظ محتوا حرام می شود.
شما باید بگویید دو عنوان کاملا منفک، عنوان غنا در مورد آن صادق است و محرم است و جامعی میان آنها وجود دارد و اگر بیان شود که جامعی وجود دارد و آن جامع حرام شده است سؤال می شود جامع چیست ناچاریم یک عنوان بسیار کلی مانند تحریک را بیان کنیم، که اگر یک عنوان به این کلی و جامعیت بیان شود بسیاری از مصادیق آن نقد می شود که حرام نیستند و از سوی دیگر غنا از موضوع حرام خارج می شود بنابراین یا باید گفت آیات لهوالحدیث که به غنا تفسیر شده است رابطه آنها با غنا تساوی است یا باید بپذیرید که دو مقوله منفک از هم هستند که گاهی به جهت محتوا و گاهی به لحاظ شکل حرام است.
به نظر بنده این است که میان شکل و محتوا نباید تفاوت گذاشت، امروزه در فلسفه هنر بحث مهمی مطرح است که ثابت شده است و می گویند فرم محتوا دارد و امری نیست که معنا نداشته باشد به عنوان مثال اگر شاعری که شما می دانید شخص می گسار یا خماری است و اهل معنویات نیست بگوید ساقیا بده جامی همه می گویند مرادش همان شراب همیشگی است به دلیل قرینه ای که وجود دارد همچنین اگر خواننده شخصی می گسار باشد اگرچه شاعر شخصی عارف باشد باز هم همه می گویند مراد خواننده شراب انگوری است و اگر ندانیم خواننده شخص می گساری است یا عارف اما به سبکی می خواند، که همه می گویند مرادش شراب انگوری است که خود فرم به عنوان قرینه مطرح می شود یعنی خود شکل معنا دارد؛ در جلسه ای یک شخص عارف شعر ساقیا بده جامی را خواند که حضرت آیت الله جوادی آملی در آن جلسه حضور داشتند منقلب شدند زیرا مراد آن عارف متفاوت از دیگران است بنابراین شکل خواندن می تواند محتوا را باطل کند و فرم حدیث را لهو می کند بنابراین جایی برای تفکیک شکل و محتوا وجود ندارد که این سخن در رقص و ساز نیز وجود دارد.
شارع مقدس نیز در زمینه شکل و محتو ا صحبت نکرده است بنابراین به فهم عقلایی موکول می شود و باید دید فهم عقلایی در شکل و محتوا در مقوله هنر چیست و اگر یکی دیده شده اند باید با فهم عقلایی به مقوله لغوالحدیث پرداخت.
در ادامه حجت الاسلام محمدعلی خادمی کوشا عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و استاد درس خارج حوزه علمیه اظهار کرد: از نظرات استاد صرامی بسیار استفاده کردیم که به لطف الهی هم از جهت ورود کننده و هم از جهت موضوع بحث، جای استفاده است.
بر اساس صناعت فقهی ورود به مباحث فقهی و موضوعاتی که جدیدا مطرح می شوند در مواردی که عناوین، موضوع احکام وارد شده اند مانند چهار موردی که استاد فرمودند این چنین اصلی که ایشان تأسیس کردند در فقه نداریم و نمی توان به این اصل اعتماد کرد زیرا عناوین موضوعات از سه قسم خارج نیستند یا از عناوین قصدیه هستند یا می دانیم از عناوین قصدیه نیستند یا مشکوک هستند.
در مواردی که از عناوین قصدیه هستند حکم مشخص است و قصد و انگیزه دخالت دارد، در مواردی که از عناوین قصدیه نیستند و موضوع حکم واقع شده اند دخالت دادن انگیزه در موضوع مشکل است و در موارد مشکوک یا شک ما این است که از جهت عرفی داخل در موضوع است یا شک ما در این است که شرع دخالت داده است اگر شک ما از جهت عرفی است بارها از بزرگان آموخته ایم در موارد شک در اجزای عرفی جای برائت نیست و به دلیل این که یقین داشته باشیم عنوان تحقق پیدا کرده است می گوییم هرچه را که عرفا مشکوک می دانیم، در موضوع داخل است وجای برائت نیست و اگر شک داریم که شارع موردی را در موضوع داخل کرده است برائت جاری می کنیم.
ما اصلی نداریم که بگوید چنانچه عنوانی بود، اصل این است که شکل ظاهری عناوین داخل است، که شکل ظاهری یک مورد مبهمی است و بحث این است که شکل ظاهری عناوین، چیست؟ آیا شکل ظاهری زمانی که به عنوان مثال گفته می شود غنا، هم الفاظ مهم است، هم محتوا و کیفیت که عرفا داخل در موضوع غنا هستند؟ استاد صرامی در مقاله گفته اند داخل نیستد؛ غنا به صورت خاص از کدام نوع است آیا انگیزه واقعا دخالت دارد یا نه؟
به صورت کلی اصلی نداریم که از شکل ظاهری نام برد بلکه فقط دو اصل دارد نخست این که خود عناوین موضوعیت دارند یعنی هر معنایی که از عنوان می فهمیم موضوعیت دارد و دیگری، اصل این است که احکام تابع اسما هستند، ما اصل به شکل ظاهری نداریم.
بحث دیگر در خصوص محتوا است که وارد بحث مصادیق هنر شده است؛ به عنوان مثال در مورد غنا به دو گونه می توان وارد بحث شد و انگیزه را دخیل دانست که لازم بود استاد صرامی این گونه وارد می شدند و آن این است که یا از جهت موضوع غنا، باید بحث شود که عرفا انگیزه دخیل در موضوع است یا از جهت حکم که اتفاقا هردو در فقه ما رخ داده است و برخی فقهای بزرگ ما به لحاظ موضوع عرفی بیان کرده اند، عرفا محتوا درغنا دخیل است و برخی گفته اند عرفا انگیزه در آن دخیل نیست.
تکیه بر بخش اول که بررسی عرفی موضوع غنا است لازم است، اما استاد بیان کردند نمی خواهیم وارد این مقوله شویم در حالی که این مقوله است که ما را به نتیجه می رساند، چرا نباید وارد شد اتفاقا ورود به مفهوم غنا می تواند بگوید انگیزه دخیل است یا خیر؛ اگر از جهت ادله حکم بررسی کنیم فقهای بزرگی انگیزه را دخیل دانسته اند از جمله مرحوم فیض وشیخ انصاری.
استاد بیان کردند مرحوم فیض برای نظریه خود استدلال نیاورده و فقط از مجموع راوایات استفاده کرده است که نمی توانیم به آن تمسک کنیم در حالی که در کتاب وافی صراحتا سه استدلال برای حکم خود بیان و کلام خود را ثابت کرده است.
از روایات می توان استفاده کرد که انگیزه در غنا دخیل است زیرا در روایت از لیضل عن سبیل الله استفاده شده است که لام در آن، لام علت و بیانگر انگیزه است و صرف لهوالحدیث را باطل نمی داند که این استدلال را مرحوم فیض در وافی بیان کرده است.
استاد بیان می کنند روایات در لهوالحدیث را می توان قبول کرد در صورتی که روایت دیگری وجود نداشته باشد و در ادامه هم بیان می کنند این موارد در حد اشعار است که در این نکته بنده تحفظ می بینم زیرا از یک سو می گویند در حد اشعار است و نمی توان به آنها تمسک کرد و از یک سو بیان می شود اگر روایت دیگری نبود می توانستیم بر اساس آنها عمل کنیم در حالی که اشعار هیچ زمانی نمی تواند مستند واقع شود.
در مقام صورت گری نیز سخنی را از امام خمینی(ره) مطرح کردند که ایشان بحثی به این صورت ندارد و روایات را دسته بندی می کند و می گوید یک دسته از روایاتی که عذاب های شدید را مطرح می کنند مربوط به بت پرستی است و در چند صفحه بعد صریحا بیان می کنند که مجسمه سازی حرام است مطلقا.
در زمینه بحث آلات لهو، خود عنوان موضوع بحث است و در روایات فراوانی موضوع حکم است و چگونه می توانیم بگوییم لهو بودنش موضوع حکم است؛ در مورد آلات لهو این نیست که در زمان لهوی استفاده شده باشد بلکه آلت لهو اکنون نیز متلبس باالمبداء است یعنی مبدأ آن منقضی نمی شود مگر این که عرفا تغییر پیدا کند.
مرحوم شیخ از رویات سماعه استفاده کرده است که عبدالله قاسم ناقل آن است و عموما آن را کذاب می دانند بنابراین به روایت سماعه گرچه شیخ انصاری مطرح کرده است نمی توانیم اعتماد کنیم.
رقص نیز در روایات به نحو خاص به آن تصریح شده و نهی شده است اگرچه شاید برخی سخنان دیگری بیان کرده باشند؛ این که به رقص زیاد نپرداخته اند به دلیل این است که در عرف عقلا رقص کار لهوی است بنابراین نیازی نیست که در این مورد توضیح دهند و بحث غنا با رقص متفاوت است و گاهی قرآن را غنا می کردند، و ریشه این که مرحوم فیض و سبزواری و برخی دیگر به سراغ این مباحث رفته اند برای این است که بیان می کردند غنای در قرآن و اشعار خوب وجود دارد و به چه دلیل این گونه موارد باید حرام باشند اما در رقص این گونه مباحث مطرح نیست.
در ادامه حجت الاسلام و المسلمیمن صرامی پس از بیان سخنان ناقدین به نقدهای آن ها پاسخ داد و گفت: همان گونه که گفته شد به بحث سندی وارد نشده ام به دلیل این که نیازی نیست به مباحث سندی پرداخته شود زیرا محور بحث این است براساس ادله بیان شده است آیا محتوا و انگیزه دخالت دارد یا موضوع ادله، خود عنوان فعل بوده است از این نظر نیازی به بحث سندی نبوده است و تنها جایی که روایت بیان شده است روایت علی بن جعفر(ع) در مقابل کسانی است که روایات مربوط به لهو الحدیث را در محتوا می دانسته اند.
بیان شد که اشکال در زمینه روایات مربوط به لهوالحدیث بیان نشده است در حالی که بنده آن را پذیرفته ام و می گویم اشکالی ندارد، یعنی روایاتی را که به آیه شریفه تطبیق داده اند اگر ما بودیم و این روایات، دلالت می کرد که در حرمت غنا شرعا انگیزه و محتوا دخالت دارد منتهی پس از آن بیان کردیم روایاتی وجود دارند که به صورت عام غنا را موضوع حرمت قرار داده اند؛ البته بحث روایت علی بن جعفر(ع) در این جا نیازمند بحث سندی است که افرادی مانند صاحب رسائل و برخی دیگر ادعا کرده اند که مستند است اما من فقط به این روایت تمسک نکرده ام و آدرس داده ام به مقاله آقای مختاری که آن ها را بررسی کرده است و این یک نمونه بیان شده است.
بحث مهمی که اینجا مطرح می شود مربوط به تأسیس اصل است و آیا تفکیک میان ظاهر رفتار، انگیزه و محتوا امکان دارد؟ باید گفت حاکم آن عرف است و نمی توان برای آن استدلال بیان کرد و تفکیک آنچ واضح است اما اگر بخواهیم از نظر فلسفی بحث کنیم چنانچه آقای حیدری بیان کردند که فرم رفتار بر محتوا اثر می گذارد، این مباحث فلسفی ربطی به مباحث عرفی ندارد و ممکن است در فلسفه هنر بحث شود فرم از محتوا جدا نیست و تعامل متقابل دارند که ربطی به بحث عرفی ما ندارد؛ در ذهن عرف بیان می شود حرمت برای خود فعل است و بعد تفاوت می گذارد فعل را برای چه انجام داده است.
در زمینه تأسیس اصل نیز مسائلی مطرح شد که متعجبم، در حالی که در سخنان خود پاسخ آن را داده اند یعنی این که می گویند «ان الاحکام تدور مدار الاسما»، مراد همین است یعنی اسم فعل، وقتی اسم یک رفتاری محرز شود اگر آن اسم موضوع حکمی باشد حکمش متوقف می شود و دیگر چیزی بیش از اسم وجود ندارد منظور بنده نیز از این که می گویم اسم، محتوا و انگیزه نیز همین مطلب است اما اگر در جایی عرفی باشد که به عنوان مثال نزد عرف محتوا در غنا دخالت دارد و هم رفتار، ضرری به سخن بنده نمی زند یعنی من می خواهم بگویم برخی موارد اسم باقی می ماند، به عنوان مثال در مورد مقارنات اسم هم می توان بحث کرد که آیا مقارنات هم دخالت دارد یا خیر یعنی به عبارت دیگر شما می گویید یک اسم، انگیزه و محتوا در آن دخالت دارد که این موضوع بحث بنده نیست.
به بیان کلی بحث ثبوتی را نباید با مباحث اثباتی خلط کرد و این که برخی افعال غصبی هستند یا نیستند تقسیم ثبوتی افعال است اما بحث ما این است که اگر جایی ما این ها را نداشته باشیم و به عنوان مثال شخصی بگوید لیوان را به من بده وقتی می گوید لیوان را بده حرکت فیزیکی است و نه چیز دیگرو انگیزه این که من خوشنود شوم یا بدم آید مطرح نیست وبحث اثباتی را نباید با بحث ثبوتی خلط کرد و بحث در این است که آیا به لحاظ اثباتی وقتی یک فعل مورد نهی یا امر قرا گیرد، خود اسم موضوع است و ما بخواهیم چیز دیگری غیر از اسم دخالت دهیم باید دلیل بیاوریم.
در مورد غنا نیز نظر بنده این است که از نظر عرفی کتاب های لغت و کتاب هایی که بیان صرفا عرفی می کنند غنا فقط موضوع صوت یعنی رفتار است و هیچ دخالتی برای محتوا و پیام قائل نیستند و غنا را که نحوه ای صوت که از دهان انسان خارج می شود، وصف یک فعل می دانند و بنده نیز همین را بیان کردم که از ازنظر عرفی موضوع چیست، که از نظر عرفی غنا یعنی خود فعل و شکل، اما از نظر شرعی مورد بحث ما است که پس از آن بحث شد آیا محتوا دخالت دارد یا خیر.
این که گفته شد مرحوم فیض استدلال کرده است بنده نیز قبول دارم اما عبارتی را که مطرح کرده است از این استدلال فهمیده نمی شود و نه این که فیض هیچ گونه استدلالی ندارد و در موارد دیگر همه تقریرات برای مرحوم فیض است.
تفاوت میان اشعار و پذیرفتن نیز مشخص است در برخی موارد گفتم اشعار دارد و در برخی موارد بیان کردم دلالت کامل دارد و در روایات نسبت به آیات گفته شد، دلالتش تمام است و از اشعار سخنی به میان نیامده است و در دسته دیگر گفته شد اشعار دارد.
در زمینه نظر امام خمینی(ره) نیز بیان کردم نکته ای که امام بیان کرده اند را دریافت کردم و گفتم برای مطلق صورت گری است در غیر این صورت فتوای امام این است که صورت گری ذوات الارواح حرام است، منتهی بنده عرض کردم نکته ای که ایشان برای بت پرستی در دسته خاص مطرح کردند قابل گسترش در همه اقسام است زیرا روایات مطرح شده مطلق است./1324/ن۵۰۲/ی