روشنفکری یا سندروم تاریکفکرِ متوهم؟
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مفهوم روشنفکری، در جهان مصادیق متعددی پیدا کرده و به مفهومی تشکیکی تبدیل شده است. مفهومی که هم بر دوره روشنگری دوره رنسانس، نیز بر دوره ورود منورالفکران مدرنیتهزده، بر متفکران اسلامی دربرابر فقه کهن و تفکر انجمن حجتیه و درنهایت بر غربزدگانی که امروز در کرسیهای دانشگاه بهتدریس مبانی غربی برای دانشجو میپردازند. در این یادداشت به بررسی هر چهار نحله فکری خواهیم پرداخت.
روشنفکری یا روشنگری در غرب
نفوذ در دستگاه کلیسا، در اواخر دوران قرون وسطی، باعث افراطی شدن مسیحیت در اروپا شد. این افراط بهحدی رسید که کلیسا، دانشمندان را از طریق انکیزاسیون محاکمه و به قتل میرساند و نوعی استبداد فکری در غرب حاکم شده بود. برخی افراد مانند مارتین لوتر، داعیهدار تفسیری جدید از دین شدند و مذهب پروتستانتیسم را تأسیس کردند.
مذهب پروتستانیسم بخش زیادی از اعتقادات افراطی مذهب کاتولیک را زدود. برای مثال عصمت پاپ را زیر سؤال برد، اجازه ازدواج به کشیشان و روحانیون مذهبی را صادر کرد و اعتقادات تازهای را پایه گذاشت. پروتستانتیسم با به چالش کشیدن حاکمیت کلیسا، فصل جدیدی را در اروپا بنیان گذاشت.
روشنفکری در ایران
در ایران چهار موج روشنفکری رقم خورده است. اولین موج روشنفکری را به دوران مشروطه باز میگردد. موج دوم و سوم روشنفکری نیز در دوران پهلوی رقم میخورد و در نهایت موج چهارم روشنفکری، پس از انقلاب اسلامی شکل میگیرد. اهمیت و فعالیت هر موج را باید به نسبت اتفاقاتی که رقم زدهاند، بررسی و دقت کرد.
روشنفکری از جایی شروع شد که حکومتهای وقت تلاش کردند تا با اعزام دانشجویان به دانشگاههای خارج از کشور، آنها را با علوم غربی آشنا کنند. بهخصوص بعد از شکست ایران در جنگ با روس و تماشای اوج پیشرفت و قدرت غرب، این فکر در قاجار شکل گرفت.
شاید بتوان مشروطه را اولین اقدام میدانی و عملی روشنفکران نامید. روشنفکران با نفوذ در مشروطه، مسیر آن را جدا کردند و دو جریان مشروطه عدلیهخواه و مشروطه مشروعه به دنبال نفوذ روشنفکران پدید آمد. مشروطه مشروعه به رهبری شیخ فضل الله نوری هدایت میشد. روشنفکران و غرب زدگان از رهبری شیخ فضل الله نوری ناخشنود بودند و بهگونهای فضاسازی کردند تا شیخ فضل الله نوری توسط مردم اعدام شد!
مراحل بعدی روشنفکری با شخصیتها و چهرههایی مانند سید حسن تقی زاده و بعد از او محمدعلی فروغی رقم خورد. آنها با نفوذ و حضور در دستگاه پهلوی، بهصورت گسترده تلاش کردند تا فرهنگ ناب ایرانی و اسلامی را از بین ببرند. آنها در حقیقت نقش پیاده نظام فرهنگی غرب را در کشور ایران پیاده میکردند که البته با وقوع انقلاب اسلامی ناکام ماندند.
روشنفکری انقلابی
در جریان شناسی، واژهای تحت عنوان روشنفکری انقلابی که نوعی مثبت از روشنفکری است وجود دارد. این روشنفکری در بدنه حوزه علمیه قم با چهرههای شخصی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، رهبر معظم انقلاب و امام خمینی (ره) شکل گرفت و با قدرت گرفتن در بدنه حوزه انقلابی قم، گفتمان انقلاب را گسترش داد و نهایتاً توانست انقلاب اسلامی را رقم بزند. به تحقیق ادامه این روشنفکری را در افرادی همچون شهید آوینی میتوان دید.
ارائه نظریات فقهی و فلسفی نو و متناسب با زمان و همچنین ارائه مطالب معرفتی و گفتمان جدیدی از اسلام، جهت دهی منحرف شده انقلاب را درست کردند. این جریان در مقابل چند جریان ضدانقلاب در حوزه علمیه شکل گرفت که مهمترین جریان، جریان انجمن ضاله حجتیه و جریان کم یا بی اعتماد به نفس در حوزه بود که خود را در قاموس حکومتداری نمیدید!
غرب زدگی در انقلاب اسلامی
پس از انقلاب اسلامی، دو جریان روشنفکری مشخص در کشور حضور داشتند. یک جریان، روشنفکران دهه هفتاد بودند که در یک توطئه تعداد زیادی از آنها توسط افراد ناشناسی کشته شدند و سرانجام قاتلان نیز هیچگاه مشخص نشد. جریان دوم که در حال حاضر وجود دارد، در قالب نومحافظهکاری که متشکل از جریانهایی مانند اعتدال، نواصلاحاتی، نواصولگرایی، اصلاحات و ... به ارائه تفکراتی برخلاف تفکر حاکم، یعنی نظریات ولایت فقیه ارائه میکنند.
برای مثال رهبر معظم انقلاب در تبیین مفهوم تعامل با غرب، نظریه بدبینی به آمریکا را مطرح میکنند، این جریان اعلام میکند که ما در سیاست بدبینی یا خوشبینی نداریم! رهبر انقلاب نظریه عدالت و پیشرفت را بیان میکند و عدالت را مقدم بر پیشرفت و اصل فرض میفرماید، این جریان پیشرفت را مقدم بر عدالت میداند و هر گونه عدالت مقدم بر پیشرفت را ظلم میداند.
رهبر انقلاب از توانمندیهای داخلی سخن میگوید، این جریان میگوید که من از باخت ایران در مسابقات خوشحال میشوم و صنایع داخلی را به هجو میگیرد و بهترین دوران را، دوران سلطنت پهلوی معرفی میکند.
تلاش کردیم تا بهصورت اجمالی، ۴ نوع از مصادیق روشنفکری مشهور را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. روشنفکری امروز که در برابر گفتمان انقلاب اسلامی و بهطور مشخص، رهبر معظم انقلاب ایستاده است.
هرچند که این جریان، امروز در نهادها و قوههای حاکمیتی قدرت چندانی ندارد؛ اما نباید فراموش کرد که این جریان، همان جریانی است که توانست جای جلاد و شهید را عوض کند، بنابراین احتمال دوباره غلبه این جریان در کشور وجود دارد.
این جریان بهصورت معاندانه حضور دارد و طبعاً شنونده انتقادها نیست و تنها راه مقابله با این جریان، حذف وجهه اجتماعی آنهاست.
بهدرستی رهبر انقلاب فرمودند: روشنفکری در ایران بیمار متولد شد.